۱۰ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۰:۱۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۵۰۳۹۸۰
تاریخ انتشار: ۱۵:۱۶ - ۱۶-۰۸-۱۳۹۵
کد ۵۰۳۹۸۰
انتشار: ۱۵:۱۶ - ۱۶-۰۸-۱۳۹۵
دوربین‌های عکاس‌ها و شبکه‌های صداوسیما بی‌تفاوت از کنار آنها می‌گذشتند و سراغ مجیدی و عابدزاده و منصوریان می‌رفتند. حتی دوربین‌های سلفی عشق‌فوتبال‌ها هم برای اسطوره‌های امجدیه تره خرد نمی‌کردند. سلفی سهم مشهور‌ترهاست؛ آدم‌هایی که بتوانند در اینستاگرام برای صاحبانشان لایک جمع کنند. خودتان قضاوت کنید؛ عکس با هشتگ فرهاد مجیدی کجا با هشتگ حسین کلانی قابل‌مقایسه است؟!
عصرایران ؛ محمد امیرپور - چیزی از استادیوم امجدیه باقی نمانده است؛ پیست تارتارنش از بس پا خورده، به نخ‌نما شدن رسیده و سیمان روی سکوها در تداوم برف‌وباران و آفتاب‌خوردگی سال‌های گذشته، چروک‌های عمیقی روی صورتش دارد. 

درست مانند چروک‌های عمیق روی پیشانی منصور پورحیدری که انگار هر کدامش حاشیه‌ای و قصه‌ای بودند که او از سال‌های مربیگری فروخورده بود. تشییع‌جنازه‌ی منصور پورحیدری در بهترین جای ممکن برگزار شد. در استادیومی که پورحیدری، حسین کلانی، حسن روشن،‌ فرامرز ظلی و امیر حاج‌رضایی روی وجب‌به‌وجبش خاطره ساخته بودند و حالا دوباره کنار هم در یک قاب ایستاده بودند. هم‌نسل‌های پورحیدری روی چمن همین امجدیه‌ی فرتوت قواره‌ی ستاره‌ها را پیدا کردند و شدند آدم‌هایی که برای مراسم ختم‌شان، میدان هفت‌تیر از شلوغی و ازدحام بسته شود. از روی سکوها می‌شد حسین کلانی را با آن کراوات مشکی شیکی که بسته بود، تشخیص داد. فرامرز ظلی با مدل‌ موهای خاص‌اش تماشایی بود و چهره‌ی مغموم حسن روشن،‌ ربطی به مهاجمی نداشت که برای قهرمانی استقلال هما و عقاب را روی همین چمن قربانی کرده بود. 

دوربین‌های عکاس‌ها و شبکه‌های صداوسیما بی‌تفاوت از کنار آنها می‌گذشتند و سراغ مجیدی و عابدزاده و منصوریان می‌رفتند. حتی دوربین‌های سلفی عشق‌فوتبال‌ها هم برای اسطوره‌های امجدیه تره خرد نمی‌کردند. سلفی سهم مشهور‌ترهاست؛ آدم‌هایی که بتوانند در اینستاگرام برای صاحبانشان لایک جمع کنند. خودتان قضاوت کنید؛ عکس با هشتگ فرهاد مجیدی کجا با هشتگ حسین کلانی قابل‌مقایسه است؟!

 وسط هیاهوی مصاحبه‌ها، دوربین ها و موبایل‌هایی که مراسم ترحیم را به سلفی‌پارتی تبدیل کرده بودند، جنتلمن‌های فوتبال جایی دورتر از مرکز حاشیه‌ها را انتخاب کرده بودند برای تماشای مراسم. کلانی، ظلی و روشن حتی در خانه‌شان امجدیه هم غریبه بودند. همان‌قدر نخواستنی به نظر می‌آمدند که تام هنکس فیلم «جداافتاده». مردی که بعد از مدت‌ها زندگی در جزیره‌ای دورافتاده به خانه‌ای برمی‌گردد که هیچ‌کس منتظرش نیست. حسین کلانی به خانه‌ای برگشته بود که هیچ‌کس منتظرش نبود. فرامرز ظلی و روشن هم به آدم‌هایی شبیه بودند که سوار ماشین زمان به تاریخی نامعلوم پرت شده‌اند که کسی آنها را نمی‌شناسد؛ شاید تحویل نمی‌گیرند، توصیف صحیح‌تری باشد. 

دوربین‌های امجدیه درحالی برای مصاحبه با وزیر‌چندروزه‌ی ورزش صف کشیده‌اند که پشتشان به نسل دوست‌داشتنی دهه‌ی 40 و 50فوتبال ایران بود. تحویل نمی‌گیرند، حتما توصیف دقیق‌تری است. 

مگر نه اینکه برای تولید خبر، رسانه‌ها باید زمان درست و جای درست را انتخاب کنند. چه زمانی درست‌تر از پیدا کردن آدم‌هایی مثل کلانی و روشن که امجدیه را ورزشگاه خاطره‌‌بازها کردند. مگر نه اینکه فوتبال روی دوش آنها به ورزش پرهواداری بدل شد که دولت وقت را مجاب کند، ورزشگاه صد‌هزار نفری آزادی را بسازد. مگر نه اینکه که این همه نوشتند «سلفی ممنوع»،‌ مگر نگفتند لایک گرفتن در مراسم ختم، کوفت هم ندارد، چه برسد به لذت. اما دوربین‌ها وقتی به شکار رسیدند، فراموشکار شدند و بدسلیقه. سلفی‌هایی که روی چمن ورزشگاه، به جای کلانی و روشن، خرج میلاد میداوودی و امین حاج محمدی شوند، اوج بدسلیقگی بود، همان‌قدر که تنهایی این ستاره‌ها در امجدیه نماد فراموشی ما ایرانی‌هاست.

برچسب ها: سلفی
ارسال به دوستان
وبگردی