روزنامه آفرینش نوشت:
همواره در برخورد با اشخاص و جريانهاي قدرت طلب كه نگاهي آمرانه به موضوعات مختلف دارند، بايد از دوجهت در صدد حفظ وصيانت از داشتههاي خود باشيم. امروز نوع برخورد آمريكا با ايران دقيقا مصداق اين موضوع است. ترامپ به محض ورود به دفتر كارش به فكر فرمان و تهديدي جديد برعليه ايران مي باشد و اميدوار است منويات فكريش مورد تاييد مشاوران و نهادهاي قانون گذار آمريكا قرار گيرد تا خطر تهديد ايران را چاشني اظهارات پوپوليستي خويش نمايد.
درمواجهه با چنين سياستهايي دو راهكار پيش رو ميباشد. اولين گزينه، پاسخ به تهديد با زبان تهديد ميباشد. به عبارتي هرآنچه را كه طرف مقابل برما اجبار يا منع ميكند ما نيز مقابله به مثل نماييم. اما توازن قدرت اجرايي در اين بحث بسيار حائز اهميت است. ما برتوان كشورمان در مقابل هرگونه زورگويي و زياده خواهي ايمان داريم، اما ابزارها و گستردگي حوزه نفوذ كشوري همچون آمريكا به عنوان ابرقدرت اقتصادي، سياسي و نظامي به مراتب از ما بيشتر خواهد بود. به عنوان مثال اگر ما در مقابل فرمان مهاجرتي ترامپ اقدام به منع ورود آمريكاييها به كشورمان ميكرديم چه اتفاقي رخ ميداد؟ آيا با اين اقدام مشكلات مسافران ايراني در فرودگاهها حل ميشد و دولت آمريكا از اين اقدام تحت فشار قرار ميگرفت و عقب نشيني ميكرد؟! مسلماً در چنين مسائلي توازن ميان ابزارهاي قدرت امري ضروري براي تاثير گذاري متقابل ميباشد.
اما راهكار بعدي تقويت بنيه داخلي و پوشش ضعفهايي است كه دشمن ميتواند ازآنها براي تضعيف قدرت و انسجام ملي استفاده كند. به عبارت ديگر تمامي طرحها و برنامههايي كه دشمنان براي فشار به كشور درنظر دارند، پيرامون رسيدن به همين هدف است كه انسجام داخلي را مختل و چند دستگي ميان جامعه و مسئولان به وجود آورند. گسترش اختلافات سياسي بذر فتنهاي است كه دشمن درپي آن ميباشد تا بين اقشار مختلف سياسي و مردم اختلاف و افتراق ايجاد كند.
زماني هست كه دشمن با ابزار نرم و ايجاد اجماعي جهاني برنامههاي ضدايراني خود را جامه عمل ميپوشاند و گام به گام فشار را بركشورتحميل ميكند، همچون سياستي كه اوباما اتخاذ كرده بود و بدون هزينه تراشي جانبي بيشترين فشارها و تحريمها را عليه كشورمان اعمال كرد. اما در شرايط فعلي دشمنيها از سوي رئيس جمهور آمريكا كاملاً علني است و مستقيماً كشورمان را تهديد ميكند.
لذا اين فرصتي مناسب است تا در مقابل دشمني واحد، به سمت آشتي ملي حركت كنيم. آشتي ملي به معناي وحدت رويه، حركت به سمت منافع ملي و دفاع از حقوق ملت. متاسفانه اين مولفهها در كشور دچار آفتهايي شده كه موجب هدر رفت هزينه و انرژي گرديده است. موضوع ديگري كه در امر وحدت و آشتي ملي حائز اهميت است، همگرايي و همافزايي جريانهاي سياسي ميباشد.
همگرايي به معناي يكي شدن سلايق نيست و وحدت ملي نيز در قالب تك صدايي شدن جامعه معنا نميشود. بلكه همه جريانها اعم از اصولگرا و اصلاح طلب و جريان اعتدال و ديگر گرايشات سياسي از منظر و جايگاهي يكسان با هدف تقويت انسجام و دفاع از منافع ملي فعاليت كنند.
منظور از وحدت و آشتي ملي اين نيست كه ديگر گرايشات سياسي در مقابل جريانهايي كه صاحب قدرت و نفوذ هستند، سرخم كنند و به جرگه فكري و عقيدتي آنها بپيوندند.
براي تحقق وحدت ملي لازم است تا جريانهاي مختلف با حفظ آرا و سلايق خود در مسائل مختلف، منافع ملي را بر منافع حزبي وگروهي ترجيح دهند و جهت رقابت با طيفهاي رقيب براي ملت و كشور هزينه تراشي نكنند.
امروز آمريكا و متحدانش با تمام ابزار قدرت و فشاري كه در دست دارند، درمقابل راهپيمايي22 بهمن ملت ايران حرفي براي گفتن نداشتند، چرا كه شاهد انسجامي دروني و وحدت ملت با نظام و انقلاب بودند. اما در عرصه اجرايي و سياسي نيز اين فرصت ايجاد شده تا با كنارگذاشتن اختلافات و عداوتها، از تخريب و تكصدايي سياسي فاصله بگيريم و در برابر دشمني واحد از منافع ملي كشورمان دفاع كنيم.
اوباما، ترامپ يا كيلينتون هيچ يك براي ما دلسوز نبوده و نخواهند بود، اما اين برعهده خود ماست تا درمقابل فشارها توان داخلي را ارتقا ببخشيم. ايجاد فضاي آزاد درچارچوب قانون اساسي مي تواند ضمن ايجاد انگيزه براي حضور و مشاركت تمامي گرايشات و سلايق سياسي، باعث واكسينه شدن كشور در مقابل دشمنان و تفرقه افكنان گردد. نبايد صرفاً به سبب اختلاف سليقه سياسي، جامعه را به دوست و دشمن تقسيم كنيم وصرفاً جهت دستيابي به خواستههاي گروهي، منافع ملي و حق ديگر سلايق را ناديده بگيريم.