۳۱ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۹:۴۷
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۵۲۳۵۸۴
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۹ - ۲۵-۱۱-۱۳۹۵
کد ۵۲۳۵۸۴
انتشار: ۱۱:۵۹ - ۲۵-۱۱-۱۳۹۵

مرد میانسال قربانی درگیری 2 پسر جوان

مرد جوان که در جریان درگیری با دوستش، پدر او را با ضربه چاقو از پای در آورده و گریخته بود، بازداشت شد.

به گزارش روزنامه جام جم، 10 دقیقه بامداد یکشنبه، یکی از ماموران کلانتری نازی‌آباد تهران با قاضی محسن مدیرروستا، کشیک قتل دادسرای جنایی تهران تماس گرفت و از درگیری خونینی میان یک جوان و مردی میانسال در یکی از کوچه‌های نازی‌آباد خبرداد.

بازپرس جنایی و تیم بررسی صحنه جرم و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران با حضور در محل مشاهده کردند مردی میانسال با ضربه چاقو مجروح و پس از انتقال به بیمارستان بر اثر شدت خونریزی فوت شده است.

تحقیقات اولیه نشان داد مقتول همراه پسرش و مردی دیگر بوده که در جریان درگیری با دوست پسرش به قتل رسیده است.

ماموران با تحقیق از پسر مقتول و دیگر شاهدان، هویت قاتل فراری را به دست آوردند. ماموران با هماهنگی قضایی برای یافتن وی به خانه‌اش در محله دیگری اعزام شدند. در همین موقع متهم جوان که متوجه حضور ماموران شده بود، پا به فرار گذاشت و از راه پشت‌بام به خانه کناری رفت تا راهی برای فرار پیدا کند که در حلقه محاصره ماموران گرفتار و بازداشت شد .

متهم جوان دیروز برای تحقیقات به شعبه ششم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد. متهم هنوز باور نداشت باعث قتل پدردوستش شده و بشدت شوکه بود و گریه می‌کرد.

وی به قاضی پرونده گفت: در پیک موتوری کار می‌کردم و بعد از آن‌که پدرم ما را ترک کرد، من هزینه خانواده‌ام را تامین می‌کردم. من و حمید چند سال بود با هم دوست بودیم. نان و نمک هم را خورده بودیم اما او به خاطر فرد دیگری با من دعوا کرد. او تلفنی با من تماس گرفت و شروع به جر و بحث کرد. مشاجره تلفنی‌مان بالا گرفت. از او خواستم همدیگر را ملاقات کنیم. لحن صدایش جور دیگری بود. احساس خوبی نداشتم. گمان کردم می‌خواهد دعوا کند.

متهم به قتل ادامه داد: من چون یک دستم آسیب دیده بود و می‌ترسیدم دعوایی رخ دهد، یک چاقوی تزئینی که چند روز پیش خریده بودم، با خود بردم. مادرم هر چه التماس کرد نروم، بی‌فایده بود. سر قرار که رفتم دوستم، پدرش و فرد دیگری آمده بودند. من نصف بطری مشروب خورده بودم و حال درستی نداشتم. آنها نیز چاقو داشتند که با هم دعوایمان شد و حتی بینی‌ام در این درگیری زخمی شد. با شدت گرفتن درگیری، با چاقو تهدیدشان کردم که فرار کردند. در همان موقع پدر دوستم آمد تا چاقو را از دستم بگیرد که برای دفاع از خودم، با چاقو ضربه‌ای به سمتش انداختم تا زخمی شود.
ارسال به دوستان
وبگردی