علیرضا بهرامی، روزنامه نگار و فعال رسانه ای در یادداشتی نوشت: «کمتر کسی است که قصهی بر سر شاخ نشستن و شاخه بریدن را نشنیده باشد. در عین حال، کمتر کسی هم وجود دارد که صداوسیما را رسانهای دارای ضریب نفوذ بالای مردمی بر مبنای اعتماد عمومی بداند. به نظر میرسد، صداوسیمای ما آنقدر بر سر شاخ نشسته و شاخه بریده، که حالا قربانی سقوط این شاخه بریدنها شده؛ اما عجیب آنکه همچنان در حال پایین افتادن هم به بریدن شاخهی اعتماد عمومی ادامه میدهد.
فقط حوزههای خاص و پرچالش «سیاسی» و «اقتصادی» نیست که از تبلیغ و حمایت فرهنگ «خلاف واقع گویی» در صداوسیما لطمه دیده و با افت اعتبار مواجه شده است. حالا در برنامههای تفریحمحور این سازمانِ عریض و طویل نیز آسیبهای این فرهنگ مذموم را بهعینه و بهشدت مشاهده میکنیم.
در جریان احیای فرهنگ «بلیت بختآزمایی» در شبکهها و برنامههای مختلف صداوسیما که به همین دلیل، اخیرا تعبیر «کازینوی بزرگ» را هم برای آن بهکار بردهاند، برنامهی «خندوانه» نیز هر شب یک خودرو پژو 206 صفر آلبالویی اهداء میکند. گذشته از آنکه بسیاری از مردم – حداقل طبق آنچه که در صفحههای شخصی افراد مشاهده میشود - هنوز نمیتوانند باور کنند که یک اپلیکیشن موبایل، کلی فعل و انفعال رایگان برای آنها انجام دهد و درنهایت هم یک ماشین تُپل هدیه بدهد؛ آنهم بدون هیچ چشمداشت و درآمدی، رفتار مدیران و دستاندرکاران این برنامه در مواجهه با برندگان هر شب، در جای خود قابل نقد است.
مجری یا کارگردان برنامه اصرار دارند که بلافاصله با فرد برنده تماس بگیرند، با او به نحوهای مختلف، ازجمله تغییر صدا، شوخی کنند و بدون اعلام و اجازه، صدای او را برای میلیونها بیننده و شنونده پخش کنند، درنهایت هم آرزو دارند که فرد مورد نظر یک جیغ از اعماق وجود خود در خوشحالی برنده شدن بکشد، تا سناریو تکمیل شود.
با این حال، بیشتر برندگان، واکنشی از روی باور با این تماسهای تلفنی ندارند. اکثرا هم در برابر پرسشهای فرد تماسگیرنده، مبنی بر اعلام نام کوچک، شغل، محل زندگی، نوع خودروی تحت مالکیت و غیره، مقاومت نشان میدهند. کاملا هم حق دارند، چون بارها و بارها خواندهاند و شنیدهاند که چه کلاهبرداریهایی به اسم این قرعهکشیهای بختآزمایی شده است. حال برخورد دستاندرکاران برنامه با این مردم چیست؟
اخیرا پا را از دلخوری بابت ذوقزده نشدن فراتر گذاشتهاند و به خود اجازه میدهند با عصبانیت، فرهنگ عمومی جامعه را سرزنش کنند که چرا به هم اعتماد نداریم و چرا مقاومت داریم؟!
سوای از اینکه این نشان جهل دستاندرکاران برنامه است که بهجای آنکه از فرصت استفاده کنند و مخاطبانشان را تحسین کنند که بهراحتی اطلاعات شخصی خود را به هر کسی نمیدهند، سوال اینجاست که مردم چرا باید به صداوسیما اعتماد کنند؟ برمبنای کدام پیشینه و تاریخچه؟
از ویژهبرنامه «هفت» در ایام جشنواره فیلم فجر، با فردی بهعنوان منتقد این برنامه آشنا شدیم که حالا مجری برنامه «سینما یک» شده است؛ برنامهای که متاسفانه و صد متاسفانه، طراحان و دستاندرکاران آن، در یک فرهنگ عمومیت یافته که محصول باارزش شدن دروغگویی است، برنامهشان را بر مبنای دروغ طراحی کردهاند.
این برنامه اینگونه طراحی شده که مثلا دستاندرکاران برنامه اطلاع ندارند در هر نوبت، چه فیلمی قرار است پخش شود، و درواقع منتقد مهمان برنامه است که با خود – لابد از خانه یا کنار خیابان – یک فیلم برای پخش به استودیوی از همهجا بیخبران آورده است!
در نوبت اخیر این برنامه، مجری از منتقد پرسید که بفرمایید چه فیلمی برای ما آوردهاید، مجری دربارهی فیلمی خاص از کریستوفر نولان صحبت کرد، مجری گفت نکند فلسفیترین فیلم آقای نولان را انتخاب کردهاید، مجری نام فیلم را گفت و مجری در واکنش، ذوق کرد و گفت، وای! باورم نمیشود! این فیلم را برای این برنامه انتخاب کردهاید؟!
بگذریم که بلاهت برنامهسازان تا این حد است که بلافاصله، یک آنونس چند دقیقهای دربارهی فیلمی پخش میکنند که مثلا اصلا از آن اطلاع نداشتهاند، از توهین به شروع مخاطبان هم بگذریم که قطعا موضوع مهمی است و قابل گذشت نیست، نکتهی مورد بحث ما در این مقال این است که وقتی سازندگان یک برنامه در شبکهی اصلی صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، تصمیم میگیرند که برنامهی خود را بر مبنای «دروغ» شکل دهند، یعنی هم قربانی فرهنگ توسعهیافتهی دروغگویی هستیم و هم با سرعت نور همچنان در حال سقوطیم.