طیبه نجیب*
"شیرین و مجنونی که بابا میگفت" و "خدا لعنت کند سیاوش را" دو مجموعه داستان نوشته محمد للِ گانی دِزَکی ست که در یک سال اخیر توسط نشر کتاب نیستان، منتشر شده است. مجموعه ی اول شامل هشت داستان کوتاه است که در فضای روستایی اتفاق می افتند و رنگ و بویی بومی دارند.
جز داستان سوم این مجموعه که اتفاقی طنزگونه از شیطنتی کودکانه را روایت میکند، در دیگر داستانها، لل گانی با به کار گیریِ ظرافتهایی در حوادث پیش برنده و مضمون داستان، نشان میدهد برای داستان سرایی فقط به اسلوب و فرم آن توجه نمیکند بلکه برای محتوا و سطوح دیگر داستان نیز ارزشی ویژه قایل است. همچنین للِ گانی با به کار گیری ریزه کاریهای بکر در روایت و بهره گیری از لحنهای متفاوت به موازات محتوا و شرایط روحی راوی، بدون آنکه خواننده را اذیت کند به فرم خاصی از داستان گویی دست پیدا کرده است که نمونه ی بارز آن را در داستان "خالی من الکحول" میتوان دید.
شاید یکی دیگر از نقاط قوت داستانهای للِ گانی همراه کردن صحنههای کمیک در داستانی تراژیک است. که در هر دو کتاب از این تکنیک استفاده کرده و از پس آن به خوبی بر آمده است و همین امر باعث دور شدنِ خواننده از وادیِ احساسی گری است که خودِ این پیامد نیز نقطه ی قوتی دیگری در داستانهای این نویسنده ی چهارمحالی است.
وی در مجموعه ی دوم با نام "خدا لعنت کند سیاوش را" که شامل چهار داستان و همان حال و فضای بومی حاکم در مجموعه ی اول است، با بهره گیری از آیینهای ملی و مذهبی، اقتباسی ظریف از اسطورههای ایرانی، و نیز گاهی وارونگی مضمونیِ داستانهایی آشنا، مفاهیم مورد نظر خود را به خواننده انتقال میدهد؛ و حتی نشانههایی از این وارونگی را در عنوان هر دو کتاب نیز میتوانیم ببینیم.
در این کتاب نیز جمله پردازیهای طنزگونِ خاصِ للِ گانی و روایتی صمیمی و به ظاهر ساده در داستانهایی با درون مایه ای تراژیک، قدرت روایی نویسنده را به رخ خواننده میکشد و او را تا پایان داستان همراه خود نگه میدارد.
به گمان من، با این دو مجموعه کار برای للِ گانی سخت شده است و سطح توقع خواننده برای کتابهای بعدی وی بالا میرود. گر چه در کتاب دوم، وی گامی بلندتر برداشته، و عمیق تر شدن درون مایه و تاویل پذیری داستانها، ساختاری محکم با همان روایتهای دلنشین و طنزِ به جا للِ گانی را نویسنده ای خوش آتیه معرفی میکند.
*نویسنده