محمد حسین لواسانی*
بازی را از جایی دیدم که تیم ملی فوتبال کشورم به فاصله چهار گل از کشوری که زیر سایه خوردهحسابهای دول دیگر در سایهسار توپ و گلوله است، پیش بود. صدا بسته بود که برای نمک تهمانده بازی کمی به آن افزودم. توپ بهواسطه ضربه سامان قدوس که دقایقی پیشاز این شوت جای وحید امیری را گرفته بود، در آغوش تور دروازه تیم فوتبال یمن میغلتد تا فاصله به عدد پنج برسد.
صدای گزارشگر: «تعویض طلایی کیروش جواب میده»!!! مگر میشود فقط به مقدار سر سوزنی فوتبالی باشی، مجری و گزارشگرم نه، فقط فوتبالی باشی، تیم 4 گل جلو باشه، سوار بازی هم باشه، آنوقت بعد از گل پنجمِ بازیکن تعویضی بگویی تعویض طلایی! جواب!داد؟! بگذریم که پوزخندی تمسخرآمیز، دمدستیترین و اعتراضیترین واکنشی بود که میتواستم به این وسعت از اغراق و جوسازی نشان دهم.
و اما لحظاتی بعد آقای گزارشگر به یک جمله چه آسان حالمان را بد میکند و ذهنمان را ریش؛ «شرمنده که اشکتان را درآوردیم»! با اختلاف پنج گل بردیم، البته یمن را، همان کشوری که برای مردمش بمب، یک عاشقانه نیست، نه کره، نهژاپن، و نه حتی قطر و عراق را؛ اما به همین سادگی بعضی چیزها را باختیم، و البته جنبه را.
فوتبال از این برد و باختها بسیار بهخود دیده است، اما شاید از ایندست بیجنبگیها کمتر دیده باشد.
آقای گزارشگر! یمنیها با خوردن 5 گل از ایران تحقیر نشدن، اما من و امثال من به آن یک جمله شما مرزهای حقارت و شرمندگی را پیمودیم، که البته امیدوارم برای این هم شرمنده باشید... ایکاش همان تهمانده بازی را هم بیخیال نمک میشدم و صدا بسته میماند.
*روزنامه نگار
بروید به ژاپن و کره 5 تا بزنید اگر توانایی دارید که البته ندارید !!!
گزارشگرمسابقه آنچنان باشور و شوق از گل زدن هاحرف میزد که اگرکسی خبرنداشت فکرمیکردبه برزیل گل زدیم.
من که ازگزارشگرخیلی حرص خوردم.
جای بسی شرمندگی داشت.
جاست ا فان !!