۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۹:۲۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۴۹۴۴۳
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۷ - ۲۴-۱۰-۱۳۹۷
کد ۶۴۹۴۴۳
انتشار: ۱۳:۲۷ - ۲۴-۱۰-۱۳۹۷

«زلیخا چشم‌هایش را باز می کند» به چاپ دوم رسید

«زلیخا چشم‌هایش را باز می کند» به چاپ دوم رسیدعصر ایران- استقبال خوانندگان ایرانی از رمان «زلیخا چشم هایش را باز می کند» خبر خوبی است. نشانۀ این استقبال نیز چاپ دوم این رمان است که «گوزل یاخینا» نوشته و «زینب یونسی» به فارسی برگردانده است.

اهمیت نگارش و انتشاراین رُمان به خاطر آن است که به ادبیاتی تعلق دارد که تصور می شد با فروپاشی اتحاد شوروی از میان رفته است. این کتاب پیش از این برندۀ جایزۀ اول کتاب بزرگ روسیه و ياسنايا پاليانا شده بود. تا کنون از روي داستان كتاب، تئاتر و سريال تلویزيوني ساخته شده و مترجم دربارۀ آن نوشته است:  

«سرگذشت زلیخا داستان هزاران هزار زن در درازای تاریخ است، فرای زبان، باور و ملیت».

لیودمیلا اولیتسکایا نویسنده اهل روسیه درباره این کتاب می گوید: كتاب زليخا به ما يادآوري مي كند كه عشق حتي در جهنم گولاگ هم يافتني ست.

نویسنده در مقدمه ای اختصاصی که برای خوانندگان ایرانی نوشته یادآور شده است:

«چند سال پیش وقتی داشتم این رمان را می نوشتم، حتی تصور هم نمی کردم آن را به زبان فارسی ترجمه خواهند کرد. صادقانه بگویم، حتی مطمئن نبودم این رُمان منتشر شود. تنها نشسته بودم و داستانی که الهام گرفته از سرنوشت مادر بزرگم بود را می نوشتم.

مادر بزرگ من همانند میلیون‌ها اتباع شوروی قربانی سرکوب های سیاسی شد و او را 16 سال به سیبری تبعید کرد. این تبعید زندگی او را به طور اساسی دگرگون کرد. من نیز بر روی سوژه و قهرمانان کتاب کار کردم.

دقیقاً می خواستم از بازی سرنوشت بنویسم، از اینکه چطور فردی که خود را در آستانه مرگ می بیند و آماده ی پذیرش آن است ناگهان وارد مرحله دوم زندگی خود می شود که بسیار با پیش از آن متفاوت است. زندگی تازه ای که همچون عطیه و هدیه به او بخشیده می شود.

زلیخا که قهرمان رُمان است نه تنها در فضای بیرونی جابجا می شود و سرزمین پهناور اتحاد جماهیر شوروی را در مسیر خود به سوی تبعیدگاه پشت سر می گذارد، بلکه در فضای ذهنی نیز جاری می شود و از دنیای مانوس و کهنه زندگی گذشته می گذرد و وارد دنیای نو می شود، جایی که باید زندگی دوم خود را بگذراند و به سوال هایی که مردم در تمامی دوران نگران آن بودند، پاسخ دهد:

«آیا می توان فرد غریبه و دشمن را دوست داشت، فردی که به زبان دیگری صحبت می کند، دین دیگری دارد و آن سوی دیوار اجتماع تو جای دارد؟ برای یک زن چه چیزی مهم است، عشق به فرزند یا عشق به مرد؟ رها کردن فرزند بالغ از خود چه معنائی دارد؟»

گوزل یاخینا در ادامه نوشته است: « در این کتاب جریان زندگی آدمی بیشتر مورد توجه من بوده تا جریان دگرگونی های سیاسی. من تلاش کرده ام رُمانی بنویسم که با پیروی دقیق از تمامی جزئیات تاریخی تنها یک کتاب تاریخی نباشد، بلکه کتابی باشد که به مسائل ماندگار و همیشگی بپردازد، مسائلی که همیشه ذهن و دل انسان ها را جدا از ملیت به خود مشغول داشته است.»

نوشته او با این جمله پایان می یابد: من از دیدار آینده قهرمانان خود با خوانندگان ایرانی بسیار خوشحالم.

ارسال به دوستان
وبگردی