۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۸:۵۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۸۴۷۵۱
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۵ - ۲۸-۰۲-۱۴۰۰
کد ۷۸۴۷۵۱
انتشار: ۱۰:۳۵ - ۲۸-۰۲-۱۴۰۰
ادای دین شاگرد به استاد

بزرگ مردى به نام باطنى

شما مى دانيد داريد با كى بحث مى كنيد؟ من در جواب گفتم:بله، مى دانم، من سال ٥٦ كتاب زبان و تفكر دكتر را خوانده ام. دكتر باطنى به آقاى موسايى گفتند، اشكال ندارد، بگذاريد بحث كند، اين نشان دهنده صداقت اوست...

عصر ایران؛ دکتر عبدالنبی قیم*- اولين بارى كه در دوره دانشجويى نام دكتر باطنى را شنيدم، هيچگاه فكر نمى كردم، روزى برسد كه الطاف و محبت او شامل حال من شود و اين چنين مورد مهر و عنايت ايشان قرار گيرم، هيچگاه فكر نمى كردم، درگذشت او اين چنين غم جانكاهى بر من وارد كند كه حتى قادر نباشم در رثاى او و در فقدان اين قامت بزرگ علمى چند سطرى بنويسم.

شان و منزلت علمى استاد را زمانى متوجه شدم كه در سال ١٣٥٦ به دنبال كتابى درباره زبان و كاركرد آن و نقش آن در تكوين فرهنگ جوامع انسانى بودم. همان هنگام يكى از دوستان، كتاب " زبان و تفكر" تأليف دكتر باطنى را به عنوان بهترين و معتبرترين كتاب به من معرفى كرد. چهارده سال بعد در حالى كه بيش از دو سال از تأليف فرهنگ عربى_ فارسى مى گذشت، و تا حرف " ز" پيش رفته بودم، نمونه اى از كار را به انتشارات فرهنگ معاصر عرضه كردم. اظهار نظر درباره فرهنگ نويسى من به دكتر باطنى سپرده شد. ايشان نيز بى آنكه من را بشناسد و بى آنكه اسم من را شنيده باشد، كار بنده را تأييد كرد، و به انتشارات فرهنگ معاصر توصيه كرد، كتاب را چاب كنند.


شرح عکس: دکتر محمد رضا باطنی(راست) در کنار عبدالنبی قیم

بزرگ مردى به نام باطنى

 

اهل علم مى دانند تأليف فرهنگ كار هر كسى نيست، فرهنگ نويس مى بايد پيش از فرهنگ نويسى چندين كتاب تأليف و يا ترجمه كرده باشد و به قول معروف در اين زمينه استخوان خرد كرده باشد. من نه تنها كتابى تأليف نكرده بودم ، بلكه در آن زمان يك فرد كاملاً گمنام بودم. بدون شك اظهارنظر عالمانه دكتر باطنى از علم بالا و فراست بيش از حد ايشان سرچشمه مى گرفت.

انتشارات از من خواستند در اولين فرصت به تهران بيايم و ملاقاتى با دكتر داشته باشم. در زمستان سال ١٣٧١ در خيابان فخر رازى به اتفاق آقاى داود موسايى، استاد را براى اولين بار ملاقات كردم. آرامش و طمأنينه و وقار علماء در نگاه او و در گفتار او و در حركات و سكنات او هويدا بود. آرامش و طمأنينه اى كه به همراه دانش وافر ايشان هر شخصى را مجذوب مى كرد. و به هنگامى كه اين خصوصيات را در كنار تواضع و فروتنى قرار گيرد، اين انجذاب به علاقه مريد و مرادى تبديل مى شد .

در همان نشست كه بيش از چهل دقيقه نبود، استاد همه يافته هاى فرهنگ نويسى خود را به من منتقل كرد. يادم هست كه من در خصوص يكى از مطالب به سادگى متقاعد نشدم، و ضمن رعايت ادب به ايشان گفتم كه پذيرش اين مطلب براى من سخت است.

در همين هنگام آقاى موسايى رو به من كرد و گفت:شما مى دانيد داريد با كى بحث مى كنيد؟ من در جواب گفتم:بله، مى دانم، من سال ٥٦ كتاب زبان و تفكر دكتر را خوانده ام. دكتر باطنى به آقاى موسايى گفتند، اشكال ندارد، بگذاريد بحث كند، اين نشان دهنده صداقت اوست. ضمناً آقاى قيم بايد متقاعد شود، اگر متقاعد نشود انجام اين كار درست نيست.

همين سخن استاد نشان دهنده علو طبع و روحيه علمى او بود، گرنه مى توانست بگويد نظر، نظر من است و بايد اجرا شود. و اگر اين را مى گفت سخن بيهوده و نابجايى نگفته بود، چون ايشان كجا و من جوان ٣٦ ساله كجا؟

ايشان به من گفتند كه برويد و بررسى كنيد اگر متقاعد شديد، به من جواب بدهيد. دكتر باطنى در اين خصوص درست مى گفتند، من بعد از شش ماه يا بيشتر به ايشان زنگ زدم و گفتم دكتر شما درست مى گوييد و من بر همان مبنا كار را انجام مى دهم.

بدون شك اگر راهنمايى هاى دكتر نبود و اگر ايشان حاتم وار ماحصل تجارب علمى خود را در اختيار من قرار نمى داد، هيچگاه فرهنگ عربى_ فارسى من به اين موفقيت نمى رسيد. من بارها خدمت استاد اين جمله را گفته ام. و براى قدرشناسى از ايشان مقاله اى تحت عنوان" اداى دين به دكتر محمد رضا باطنى" نوشتم و در تاريخ اول مهر ١٣٩٨ در عصر ايران چاپ شد.

همين مقاله بعد در مجله بخارا به زيور طبع آراسته شد. خيلى دوست داشتم اين مقاله را در زمان حيات ايشان بنويسم و ايشان آن را ببينند.پس از انتشار مقاله در يكى از ديدارهايمان در متزل ايشان مقاله را براى استاد خواندم. چون به دليل پارگى شبكيه دكتر قادر به خواندن نبود. در حين خواندن مقاله براى ايشان و همسر محترمشان، هرازگاهى سخن من را قطع مى كردند و مى گفتند خيلى مبالغه كردى يا خيلى روغنش را زياد كردى آقاى قيم. من در جواب مى گفتم: دكتر كاش قلم بيش از اين به من اجازه مى داد تا بتوانم گوشه اى از لطف و محبت شما را جبران كنم. ايشان در كمال تواضع و در حالى كه من ايشان را استاد خطاب مى كردم، به من گفتند شما دوست من هستيد. آقاي قيم من اين سخنان را براى خيلى ها گفته ام آن ها گوش ندادند، شما گوش داديد و به خوبى بكار بستيد.

پس از آنكه فرهنگ عربى _فارسى به چاپ هاى متعدد رسيد، محبت دكتر بيش از پيش شامل حال من شد و در نگاه او و در كلمات او محبت و مهر را به وضوح مى ديدم. ايشان به بنده حقير آن چنان لطف داشتند كه من را به ياد سخن احسان يارشاطر درباره حسن تقى زاده مى انداخت.

احسان يارشاطر در وصف تقى زاده گفته بود: "تقى زاده بر من منت بسيار داشت. پيوسته در امور علمى مشوق و راهنماى من بود و التفاتى كه به كار ناچيز من مى كرد بسيار برتر از آن بود كه من در خور بودم. در همه سال هايى كه وى را شناختم مثالى از كرامت نفس و دقت و امانت علمى و انصاف ذهنى و شوق اصلاح و شرافت انسانى در برابر من داشت و ارادت و ستايش را به حق نسبت به وى داشتم." گويى احسان يارشاطر دارد از زبان من اين سخنان را به دكتر باطنى مى گويد. واقعاً دكتر باطنى نمونه والايى از كرامت نفس و روح علمى و انصاف و شرافت انسانى بود.

يكى از ويژگى هاى بارز استاد، دورى او از تعصب بود، امروزه در جامعه ما تعصب، آفتى است كه به جان خيلى ها افتاده و بدبختى اين است كه خود نمى دانند در چنبره اين تعصب گير كرده اند. براى دكتر علم و كار علمى بالاتر از هر چيز بود و آن قدر بزرگ و متعالى بود كه به اين مطلب نگاه نمى كرد كه اين فرد از كدام شهر آمده و متعلق به كدامين مردم است.

دكتر باطنى انسان بزرگى بود، هم از نظر علمى و هم از نظر منش و خصال انسانى. افسوس و صد افسوس كه بعضى ها قدر او را ندانستند و جامعه و اهل علم را از بهره مندى از دانش وافر او محروم كردند.

اما اگر كسانى قدر او را ندانستند، مردم به خوبى شأن و منزلت علمى او را دانستند. روزى آقاى على دهباشى مدير مجله بخارا براى من تعريف كرد كه پزشك جراح پس از اينكه فهميده بود قرار است او دكتر باطنى را عمل جراحى كند خيلى خوشحال بود و اين را افتخارى براى خود مى دانست.

من شاهد بودم كه دو نفر از شخصيت هاى مطرح در عرصه علم و ادب در خدمتگزارى به دكتر با هم مسابقه داشتند. من شاهد بودم شخصى با نام ش خود را وقف دكتر كرده بود و در خدمت دكتر بود و روزى يك بار به منزل دكتر زنگ مى زد تا اگر ايشان و يا خانم ايشان كارى دارند،براى آن هاانجام دهد.

حال كه سخن از ياران و دوستداران دكتر است جا دارد از دو نفر ياد كرد كه در اين سال ها يار و ياور و غم خوار ايشان بودند، اولى خانم محترم ايشان بود كه واقعاً شان و منزلت علمى و انسانى استاد را به خوبى مى دانستند و در اين سال هاى اخير از هيچ چيزى فروگذارى نكرده بودند. من بشخصه دو يا سه بار از التفات و عنايت ايشان نسبت به دكتر تشكر كرده ام.

ديگرى آقاى داود موسايى مدير انتشارات فرهنگ معاصر است، ايشان الحق و الأنصاف قدر و منزلت دكتر را به درستى تشخيص داده بودند. ايشان به درستى مى دانستند كه نام دكتر باطنى و وجود ايشان براى هر انتشاراتى يك نعمت است و اعتبار علمى آن انتشارات را دوچندان مى كند. در اين مدت سى و شش سال كه از همكارى دكتر با انتشارات مى گذرد، رابطه آن ها از دو همكار به دو دوست و دو يار غار تبديل شده بود و آقاى موسايى در همه حال در كنار دكتر بود.

نام و ياد دكتر باطنى همواره در خاطر اهل علم و آزادگان باقى خواهد ماند، خدمات او به علم و فرهنگ اين سرزمين تا ابد باقي خواهد ماند. منش و اخلاق والاى او، بلندى طبع، كرامت نفس ، كراهت و دورى او از پليدى ها در يادها و خاطره ها باقى خواهد ماند.

* نویسنده، پژوهشگر و فرهنگ‌نویس ایرانی، و نویسنده و گردآورندهٔ فرهنگ معاصر عربی فارسی.

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۳
غیر قابل انتشار: ۴
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۱۸ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۸
2
22
انسان واقعا بزرگی بودند خدا رحمتشان کند فرهنگ هزاره ایشان جزء یکی از بهترین لغت نامه های انگلیسی به فارسی است.
زبانشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۲۰ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۸
1
13
روح این بزرگمرد قرین رحمت الهی. بدون شک جامعه زبانشناسی ایران مدیون زحمات این بزرگمرد است.
وبگردی