۱۰ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۸:۳۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۵۷۲۰۰
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۵ - ۰۳-۱۲-۱۳۸۹
کد ۱۵۷۲۰۰
انتشار: ۱۱:۵۵ - ۰۳-۱۲-۱۳۸۹
هرگونه تغییر ساختارهای سیاسی-امنیتی مصر منجر به فروپاشی نظم منطقه ای و ضرورت بازسازی آن از سوی آمریکا خواهد شد. طبیعی است که در چنین روندی ایالات متحده در ابتدا از هرگونه تغییری ساختاری حمایت نکرده و برای اجتناب از تناقض دفاع از مبارک با شعارهای اعلامی لیبرالی خود، نوعی اعلام حمایت از تغییر سیاسی و در عمل، سیاست انحراف تحولات اجتماعی مصر و تبدیل آن به یک تغییر فرمالیستی را در پیش گیرد.
نشست بررسي تحولات مصر پس از مبارك روز پنج شنبه ( 28 بهمن 1389) در محل دفتر موسسه بين المللي مطالعات صلح (IPSC ) درتهران برگزار شد.

به گزارش عصر ايران و به نقل از سايت موسسه بين المللي مطالعات صلح (peace-ipsc.org) در اين نشست دكتر سيد يحيي صفوي استاد دانشگاه امام حسين (ع)، دكتر حميد احمدي استاد دانشگاه تهران ، دكترابراهيم متقي استاد دانشگاه تهران ، دكتر سيد عبدالامير نبوي پژوهشگر ارشد مركز مطالعات خاورميانه و دكتر اصغر محمدي كارشناس وزارت امور خارجه  و بخشي از پژوهشگران موسسه بين المللي مطالعات صلح حضور داشتند.

در اين نشست ابتدا دكتر همامي دبیر جلسه توضیحات  اجمالی در مورد اهداف موسسه مطالعات صلح دادندوبه معرفی سایت موسسه ونشریه تخصصی موسسه پرداختند. دکتر همامی  سپس در تشریح اهداف موسسه بیان داشتند یکی از اهداف ما استفاده از نظرات کارشناسان و نخبگان علمی و اجرایی در کنار یکدیگر برای رصد تحولات منطقه ای و ارایه راه کار های بومی متتاسب با نیاز های منطقه با در نظر گرفتن منافع مشروع همه کشور ها و ملت های خاور میانه و خلیج فارس می باشد.در این راستا در بررسی یکی از مهمترین تحولات جهانی در سال های اخیر اقدام به برگزاری این نشست با شرکت صاحبنظران با زوایای دید مختلف کردیم تا این نحول مهم رافارغ از نگاه های جانبدارانه و با دیدی علمی و واقع نگرانه مورد بررسی قراردهیم.

نخستين سخنران اين گردهمايي دكتر سيد يحيي رحيم صفوي استاد دانشگاه امام حسين و فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بود . محور سخنراني دكتر صفوي "  نقش آمریکا در تحدید انقلاب اجتماعی-سیاسی مصر به اصلاحاتی فرمالیستی در نظام سیاسی " بود.


مقاله ارايه شده از سوي دكتر صفوي به اين ميزگرد :

چكيده

هدف از این مقاله بررسی نقش آمریکا در تحولات سیاسی مصر است. برای این منظور فرض مقاله که نقش آفرینی آمریکا در انحراف انقلاب سیاسی-اجتماعی مردم مصر و تغییر آن به یک رفرم سیاسی است، بیان می گردد. برای بررسی این فرض، ابتدا به اهمیت مصر در استراتژی خاورمیانه ای آمریکا در چارچوب نظم سیاسی-امنیتی موجود پرداخته و سپس به رفتارشناسی آمریکا در مورد تحولات مصر اشاره می گردد و تلاش آمریکا در سناریوهای مختلف در انحراف انقلاب اجتماعی مصر به یک انقلاب سیاسی صرف(تغییر فرمالیستی) بررسی می شود. در پایان سخنان نیز محتمل ترین سناریوها و درس هایی که از این تحولات گرفته می شود به صورت خلاصه اشاره می شود.

الف: اهمیت مصر برای استراتژی آمریکا در خاورمیانه

از نظر بنده، منطقه شمال افریقا و خاورمیانه مکمل ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک آمریکاست.  نکته مهم اینکه این مکمل استراتژیک، حداقل تا چند دهه آینده غیرقابل جایگزین بوده و از اینرو این کشور (مصر) به همراه عربستان، پس از رژیم صهیونیستی بزرگترین متحد استراتژیک آمریکا در منطقه هستند.بیشترین کمکهای نظامی، سیاسی و اقتصادی آمریکا از سال ۱۹۸۱، یعنی از زمان ترور انور سادات تاکنون یعنی طی ۳۰ سال گذشته به رژیم مصر (به خاطر امضاء قرارداد کمپ دیوید) بوده است. این کمک ها تقریباًمعادل ۳میلیارد دلار کمک بلاعوض سالانه بوده که حدود ۲ میلیارد دلار  آن به ارتش مصر واگذار میشد.

فهم اهمیت مصر و تحولات این کشور برای ایالات متحده را بدون در نظر گرفتن نظم موجود خاورمیانه نمی توان فهمید. از اینرو در نمودار روبرو الگوی نظم منطقه ای و بازیگران مهم عوامل سازنده این نظم مشخص شده است. مصر در حقیقت پایه مهم جناح سازشگر و نقش کنترل گر جنبشهای مقاومت در حوزه مدیترانه را به عهده دارد. این نقش با توجه به اهمیت گذرگاه رفح در مرز با فلسطین اشغالی(نوار غزه، با مدیریت حماس)، در گسترش یا کنترل گرایشات تحول خواه و مقاومت در منطقه موثر است. با توجه به این شرایط مهمترین موارد اهمیت مصر در استراتژی آمریکا در خاورمیانه عبارتند از:

1- پیشگام در پذیرش موجودیت رژیم صهیونیستی و تلاش برای تسری این رویه به دیگر کشورها

2- تقویت مالی و لجستیکی از جناح سازش در فلسطین

3- کمک اطلاعاتی و امنیتی به ایالات متحده و غرب درجلوگیری ازتهدیدات احتمالی علیه منافع حیاتی آمریکا در شمال آفریقا و منطقه خاور میانه

4- شکل دهی محور سازش(مصر-اردن – عربستان) در مقابل محور مقاومت(ایران-سوریه-حزب الله/حماس)

5- کنترل جنبش مقاومت و همکاری با اسرائیل در نابودی آنها با بستن گذرگاه رفح

6-  تلاش برای تحمیل صلح اجباری/اسرائیلی به حماس در گفتگوهای سازش فتح/حماس

7-  حمایت مصر از گروههای معارض سنی در عراق برای بی ثبات سازی دولت شیعی عراق

8- ایجاد و گسترش گفتمان ایران هراسی و شیعه هراسی با همکاری ملک عبدالله اردن در بحث هلال شیعی.

با توجه به موارد فوق هرگونه تغییر ساختارهای سیاسی-امنیتی مصر منجر به فروپاشی نظم منطقه ای و ضرورت بازسازی آن از سوی آمریکا خواهد شد. طبیعی است که در چنین روندی ایالات متحده در ابتدا از هرگونه تغییری ساختاری حمایت نکرده و برای اجتناب از تناقض دفاع از مبارک با شعارهای اعلامی لیبرالی خود، نوعی اعلام حمایت از تغییر سیاسی و در عمل، سیاست انحراف تحولات اجتماعی مصر و تبدیل آن به یک تغییر فرمالیستی را در پیش گیرد. در بخش بعدی به سناریوهای رفتاری ایالات متحده در مورد تحولات مصر پرداخته می شود.


ب: آمریکا و تحولات مصر: از غافلگیری تا کنترل تحولات؛ سناریوهای مختلف آمریکا

هفته اول شروع انقلاب سیاسی-اجتماعی مردم مصر،از نظر اطلاعاتی و سیاسی توام با غافلگیری استراتژیک آمریکا بود. از هفته دوم تلاش آمریکایی ها برای مدیریت بحران سیاسی- اجتماعی مردم مصر و انحراف آن به سمت منافع دلخواه خود و صهیونیست ها شروع شد. این تلاشها با کمک عوامل داخلی مصر و عوامل منطقه ای همراه بود. در این مرحله به نظر می رسد که آمریکایی ها توانستند چند سناریو را مدنظر داشتند:

ب-١- سناریوی اول آمریکا در تحولات مصر: حفظ مبارک به اضافه حفظ نظام سیاسی مصر‏‎؛

ب-٢- سناریوی دوم حذف مبارک و جایگزینی عمر سلیمان به همراه حفظ و تقویت عمر سلیمان و حفظ نظام سیاسی مصر؛

ب-٣-  سناریوی سوم حذف عمر سلیمان و جایگزینی ارتش از طریق یک کودتای نرم به اضافه تغییرات جزیی در قانون اساسی مصر بدون تغییرات اساسی در سیاست خارجی مصر خصوصاً در ارتباط با معاهداتی چون کمپ دیوید که مصر با صهیونیستها دارد.

به نظر می رسد که عامل اجرایی سناریوی سوم یعنی کودتای نرم، توسط شورای نیروهای مسلح مصر انجام گرفت.زیرا ارتش مصر از نظر فرهنگی، آموزشی، تجهیزاتی و پشتیبانی کاملا آمریکایی است و  فرماندهان ارتش چون طنطاوی و عمر سلیمان هر دو عامل و مجری منافع آمریکا هستند. درمقابل این روند یعنی بدست گرفتن سرنوشت کشور توسط شورای نظامی و فرماندهی ژنرال طنطاوی، مردم نیز یک شورای ائتلاف انقلاب خشم ایجاد کردند. به عبارت دیگرشورای ائتلاف انقلاب خشم، با شرکت ۲۴ نفر از سوی گروههای سیاسی در مصر  تشکیل شد که از بین آنها آقای طارق البشری به عنوان رئیس کمیته تعدیل قانون اساسی برای انتقال قدرت انتخاب گردید. وی از یکسو با شورای نظامی ارتباط دارد و از سوی دیگر مسئولت تعدیل قانون اساسی در بازه زمانی کوتاه و آماده سازی آن برای رفراندوم عمومی است.

در شرایط کنونی، با پیگیری اقدامات آشکار و نهان آمریکا، سناریوی سوم از سوی این کشور در مورد تحولات مصر در جریان است و این سناریو انحراف و کنترل انقلاب سیاسی- اجتماعی مردم مصر و تغییر آن به سمت یک رفورم سیاسی و داخلی بدون تغییرات بنیادین در ساختارهای سیاسی است. نکته ای که همچنان نباید از نظر دور داشت این است که هرچند اکنون مردم به خانه های خود برگشته اند اما خشم انقلابی مردم مصر برای تغییرات اساسی همچنان مانند آتش زیر خاکستر باقی مانده است همچون برگزاری نماز جمعه هفته گذشته در میدان التحریر.

پ: سناریوهای احتمالی تحولات آتی مصر

مهمترین سناریوهای احتمالی آینده مصر از نظر بنده عبارتند از:

پ-١- سناریوی اول: با حاکمیت شورای نظامی و اقدامات آقای طارق البشری رئیس کمیته تعدیلات قانون اساسی،  طی چند روز یا چند هفته آینده قانون اساسی تعدیل شده و به رفراندوم گذاشته شود. در ادامه این روند، انتخابات جدید پارلمانی طی ۶ ماه آینده صورت گرفته و احزاب مخالف خصوصا اخوان المسلمین بتوانند تعداد زیادی از کرسی های پارلمان را به دست گیرند. بعد از انتخابات پارلمانی، انتخابات ریاست جمهوری است. در انتخابات ریاست جمهوری آینده مصر احزاب اسلامی و مخالف بتوانند به طور وسیع شرکت کنند و یک رئیس جمهوری که منتخب واقعی مردم مصر است را انتخاب کنند.

پ-٢- سناریوی دوم:در مراحل اول و دوم انتخابات یعنی پارلمان وریاست جمهوری،  ارتش و نیروهای امنیتی دخالت کرده و قبل از آن تعداد زیادی از نیروها و رهبران سیاسی نیز دستگیر شوند. در ادامه رییس جمهور و اکثریت پارلمان،تحت فشار نیروهای مسلح و نیروهای امنیتی تعیین گردند. این سناریو در راستای سیاستهای آمریکا خواهد بود.

پ-٣- سناریوی سوم:با دخالت نظامی ها و نیروهای امنیتی در انتخابات و عدم رضایت مردم، مجددا یک انقلابی در مصر شروع شود ولی در این شرایط ارتش برخلاف زمان سقوط مبارک اقدام به سرکوب مردم نماید.

پ-۴- سناریو چهارم:در سناریوی چهارم ممکن است به علت عدم حصول نتایج مورد نظر مردم، مجدداً یک انقلابی بزرگتر صورت بگیرد. مردم یا با نیروهای مسلح درگیر شده و پادگانها را خلع سلاح بکنند و یا ارتش تسلیم خواست مردم گشته و تغییرات بنیادین در سیستم سیاسی مصر صورت گیرد. یعنی شکل گیری یک انقلاب واقعی که کنترل آن از دست آمریکایی ها و صهیونیست ها خارج گردد. اگر چه حتمال وقوع سناریو اخیر فعلا ضعیف است.

مهمترین سناریوهای احتمالی و ارتباط بین عوامل مختلف تاثیر گذار آن در نمودار زیر ترسیم شده است:


نتیجه گیری:

قسمت پایانی این بحث در خصوص درس ها و نتایجی است که از قیام مردم مصر گرفته می شود.

۱-رهبری، مردم و ایدئولوژی سه رکن اصلی و اساسی برای پیروزی انقلابهای بزرگ هستند. بدون رهبری و ایدئولوژی پیروزی در انقلابها کاری بس دشوار است.مردم مصر انقلاب کردند ولی خلاء رهبری که حول آن با هم متحد گردند، وجود ندارد.

۲- نیروی نظامی آخرین سنگر است. هانتیگتون در کتاب موج سوم می گوید که اگر نیروهای مسلح تکلیفشان مشخص نشود، همانها قدرت را به دست می گیرند. به عقیده من نیروی نظامی آخرین سنگر است و در صورتی که تسلیم یا منهدم نشوند، انقلابهای مردمی به پیروزی نخواهند رسید. آمریکاییها در کشورهای وابسته به خود، سیاسیون و نظامی ها را با هم دارند. مثل زمان شاه که آمریکاییها شاه و ارتش را به طور هم زمان با هم داشتند.

۳-سقوط مبارک نشان داد که حکام مستبد و وابسته به آمریکا  بایستی بدانندکه آمریکا به دنبال حفظ منافع خود است نه حفظ حکومتهای آنها. در مواقع ضرورت، آمریکا  اقدام به قربانی کردنآنها خواهد کرد. از اینرو ما باید منتظر قربانی بعدی در منطقه خلیج فارس، خاورمیانه و یا شمال آفریقا باشیم. الان ۴ روز است که مردم بحرین اقدام به اعتراضات خیابانی نموده اندکه امروز ۴ نفر و دیروز نیز۶ نفر کشته شده اند. الان در لیبی مردم نیز اعتراضات گسترده ای در جریان است که تاکنون کشته های زیادی برجای گذاشته است.اینکه قربانی بعدی چه کسی یا چه دولتی است جای تامل دارد.

درس چهارم این درس یک درس اعتقادی و تجربه سیاسی بنده به عنوان یک معلم جغرافیای سیاسی است. در نبرد سرنوشت ساز آینده بین ملتهای خاورمیانه و شمال آفریقا با حاکمان مستبد و وابسته به آمریکا و صهیونیسم،  پیروزی نهایی از آن ملتهاست. این سنت لایتغیر الهی و تاریخی است که ” کَتَبَ الله لَاغلِبَنَّ انا و رُسُلی”(مجادله،۲۱).


 علاوه بر سخنراي دكتر صفوي در اين ميزگرد ديگر اساتيد شركت كننده نيز در محورهاي زير به سخنراني پرداختند :

 دکتر حمید احمدی/ تحولات اخوان المسلمین در مصر و میزان نقش آفرینی آن در تحولات کنونی

دکتر ابراهیم متقی/نقشی عوامل بیرونی در تحولات مصر

دکتر عبدالامیر نبوی/ تاکتیک ها و ابزارهای جنبش اعتراضی مصر به عنوان یک جنبش هوشمند در مقابل دولت

پس از ارايه سخنراني اساتيد در بخش دوم نشست ، هم اندیشی پژوهشگران مرکز و اساتید محترم با مدیریت جناب دکتر فرشچی حول دو سوال مشخص بود که عبارت بود از:

الف) گمانه زنی احتمال تسری تحولات مصر به خاورمیانه

ب) تحولات مصر و تاثیر بر روابط اعراب-اسرائیل

دکتر فرشچی: در ابتدا باید بگویم مباحث به صورت خیلی فشرده و به صورت کلیدی در قالب نقش آفرینی یک قدرت خارجی در ماجرای مصر توسط آقای دکتر صفوی به آن اشاره شد. بحث رفتار شناسی جنبشی هوشمند و رفتارهای عقلایی این جنبش که آقای دکتر نبوی کالبدشکافی خیلی ظریفی را ارایه دادند. آقای دکتر احمدی اخوان المسلمین را که فکر خیلی ها را به خود مشغول کرده یک تحلیل خیلی جامعی داشتند که نباید خیلی هم متمرکز روی اخوان بشویم و این موضوع همه گیر تر از نقش صرف و انحصاری جنبش اخوان المسلمین است. آقای دکتر متقی، مبنای نظری و تئوریک را خیلی خوب تشریح کردند وگفتند ما بیاییم مکاتب را ببینیم، اشاره خیلی ظریفی به بحث فیس بوک داشتند. فیس بوکی که شاید بتوانیم یکی از ابزارهای جنگ نرم بدانیم. جناب دکتر محمدی هم خیلی ظریف بحثشان را تقسیم بندی کردند، دو تا از مباحث شان را گفتند و یکی از بخش های بحث شان را هم برای این پنل گذاشتند.اینکه در مصر چه اتفاقی رخ داد شد؟ چرا  تحولات رخ داد و شکل کنونی را به خود گرفت؟ . اکنون در چه وضعیتی قرار داشته و اینکه چه خواهد شد؟ اما این پانل در حقیقت یک مسئله خاص به هم اندیشی گذاشته می شود و آن گمانه زنی در مورد احتمال تسری تحولات مصر به کشورهای دیگر خاورمیانه و چگونگی آن است..

طهمورث غلامی(دانشجوی دکتری روابط بین الملل/پژوهشگر مرکز مطالعات بین المللی صلح): به نظر من در هر منطقه ای همیشه یک کشوری وجود داشته که آن کشور برای سایر اعضای آن منطقه یک الگو و مدل بوده و مدل بودن آن کشور مورد پذیرش سایر کشورهای منطقه قرار داشته است. مثلا در اروپای غربی زمانی انگلستان این نقش را داشته و یا در برهه ای آمریکا برای کشورهای آمریکای لاتین این نقش را بر عهده داشته است. در شرق چین یک الگو بوده و در منطقه شمال آفریقا نیزمصر به دلیل ریشه تاریخی و سابقه تمدنی ، نقش دانشگاه الازهر، سابقه استقلال طلبی و اینکه اولین کشوری بوده که از امپراتوری عثمانی اعلام استقلال کرد، و اینکه اولین کشوری بود که نظام پادشاهی خود را کشورشان ساقط کرده الگوی دیگر کشورهای عربی بوده است. حتی تجهیزاتی که از شوروی میخرید برخی از کشورهای عربی را متاثر کرد تا به آن سمت بروند و یا حتی زمانی که در مصر شرکتها را ملی اعلام کردند سایر کشورهای عربی هم از آن تقلید کردند، این الگو بودن مصر باعث می شود سایر کشورهای عربی نیز به مصر نگاه کنند و تحولات اخیر نیز می تواند در این قاعده معنا یابد و به دیگر کشورها تسری یابد.



دکتر فرشچی: علاوه بر شاخص الگو بودن تاریخی مصر، آیا شاخص دیگری هم میتوان ذکر کرد؟ جناب دکتر محمدی با توجه به اینکه آن بخش از صحبت های شما بحث زنجیره تکمیلی بود الان چه خواهد شد آیا شما به این تسری بر اساس نقش الگویی که مصر دارد، اعتقاد دارید ؟

دکتر محمدی: من باور دارم که ما بعد از مصر خاورمیانه ای دیگر خواهیم داشت هم به جهت موازنه قوا و آرایش نیروها.  اوضاع منطقه مانند گذشته نخواهد بود و ما با یک وضعیت جدیدی روبرو هستیم که به طور طبیعی بر ارزش های سیاسی منطقه تاثیر خواهد داشت. فراموش نکنیم در منطقه خاورمیانه ما شاهد منازعه بین دو اراده بودیم. در بعد سیاسی یک طرف معتقد به صلح با اسرائیل بود که  نماد آن مصر بود و دیگری معتقد به مقاومت در مقابل اسراییل که نماد آن ایران است. الان یکی از طرفین فروریخته و به طور طبیعی طرف دیگر قدرتمندتر خواهدشد. در نتیجه ما داریم وارد یک فضای جدید در منطقه میشویم.

نکته دوم، در مورد اینکه مصر نقش الگوی در منطقه دارد، به نظرم بحث درستی است و اضافه کنم که در این میان، نقش نخبگان مصر در شکل دهی به سایر کشورهای منطقه بویژه در مشرق عربی و خلیج فارس نیز مهم است. به نظرم کشورهای مشرق عربی یعنی کشورهای اردن، سوریه ، لبنان و حتی فلسطیم در این منطقه متاثر از فضای داخلی مصر خواه بود. برای درک این تاثیر باید به ٢مولفه توجه نمود. یکی اینکه اخوان قویترین جریان داخلی مصر است و این اخوان در منطقه شاخه های فعالی دارد که یا به قدرت رسیده اند یا در حاشیه قدرت قرار دارند و یا به عنوان اپوزیسیون هستند. اصلیترین شاخه اخوان(حماس) به طور مستقیم در حال جنگ با اسراییل است. پس این سوال که اخوان با اسرایل چه خواهد کرد از هم اکنون مشخص است چون هم اکنون اخوان یعنی حماس در حال جنگ با اسرائیل است. حماس شاخه ای از اخوان المسلمین است زیرا رهبر دینی –تشکیلاتی حماس در قاهره است. در یک چنین وضعیتی ما الان شاهد خواهیم بود که موج ضد اسرایلی در منطقه فراگیر خواهد شد، حرکتهای مردمی تحت تاثیر انقلاب مصر گسترش پیدا خواهد کرد. پس جنگ کنونی،ا جنگ اراده ها خواهد بود. امریکایی ها تلاش میکنند این موج را به سمت ایران بفرستند غافل از اینکه مورد ایران با خاورمیانه متفاوت است، از طرفی طرفهای اصلی موضوع مصر و تونس یعنی جریانی که آن را به وجود آورده است در عین تفاوت با اخوان، ولی با آنها همکای دارند. من  فکر میکنم هدف این گروه سوق دادن این جریان به سوی اردن و یمن است و البته نیم نگاهی هم به الجزایر دارند. البته قطر، ایران و سوریه به عنوان سه ضلع عمومی محور مقاومت شاید تمایل نداشته باشند این موج به سمت الجزایر برود ولی جنبش اسلامی در مصر به علت کینه تاریخی که بین این ها وجود دارد تمایل دارد الجزایر نیز به هم بریزد. تصور من این است که هنوز عربستان، کویت،امارات، قطر یا عمان آمادگی تحول را ندارند .گرچه شاید برخی کشور های نزذیک آنها که از اقتصاد وابسته به درآمد نفتی برخوردار نیستند بستر مناسبتری برای تغییرات جدی در آنها فراهم باشد.

دکتر فرشچی: در مورد شاخصی که آقای غلامی مطرح کردند پس نتیجه میگیریم که این میتواند یک عامل تسری باشد حالا ببینیم دوستان آیا شاخص دیگری برای تسری دارند یا نه میگویند امکان تسری وجود دارد؟

اردشیر پشنگ(کارشناس ارشد مطالعات خاورمیانه/مرکز بین المللی مطالعات صلح): در مورد اصل تسری جواب من مثبت است. با توجه به خصوصیات جوامع خاورمیانه که عمدتا نظام های بسته تک حزبی یا به تعبیری دیکتاتوری دارند و بعضا دارای مرزهای مصنوعی ساخته پرداخته تحولات پس از جنگ جهانی اول هستند ما شاهد تسری تحولات مصر و تونس در قالب ۲ جریان متفاوت خواهیم بود. هر ۲ جریان تغییر طلب هستند یکی اصلاح گرایانه و دیگری ساختارگرایانه که ما در کشورهای مختلف خواهیم داشت. جریان اول جریانی مدنی است که جوانان در آن نقش پررنگی دارند و جریان دوم هم همین خصوصیات را دارد به اضافه خواستهای هویت گرایانه که آقای متقی هم اشاره داشتند. خواست های هویت گرایانه را الان در بحرین شاهد هستیم در یمن در قسمت شیعیان خواهیم دید و در سوریه و شاید در میان مدت در ترکیه و عراق نیز به نوعی دیگر این موضوع را داشته باشیم یعنی بازساخت مرزهای مصنوعی که پس از جنگ جهانی اول در منطقه ایجاد شده. پس این دو جریان در قالب اصلاح گرایانه که اکنون در مصر شاهدیم و ساختارگرایانه که در بحرین و بعضی کشورهای دیگر که خواهان تغییرات ساختاری در کل سیستم هستند.

دکتر فرشچی: بحث آقای پشنگ بحث خوبی است بحث اصلاح گرایانه و ساختارگرایانه و بحث ژئوپلتیکی که بالاخره مرزها مرزهای تصنعی است و این مرزها با یک جنبش ممکن است فروبریزد و نقشه منطقه عوض شود. به سخن دیگر ممکن است اکوسیستم های سیاسی که در منطقه فعالیت دارند دستخوش تحول شوند اما سوال این است که غیر از بحث الگو بودن مصر و الیت بودن مصر که میتواند موجب تسری بشود، چه عامل دیگری می تواند نقش داشته باشد؟ آقای دکتر متقی به نظر شما تا چه اندازه این مرزها و نقش بازیگرانی چون اسراییل و امریکا در تسری هدفمند ماجرای مصر نقش دارند؟ قدتهای خارجی ممکنه طی یک سناریویی درصدد تسری این بربیایند و بعد بر موجهای آن سوار شده و از آن استفاده کند؟ نظر شما در رابطه با اینکه امریکایی ها در این کار دست داشته باشند، چیست؟

دکتر متقی: هرحادثه ای که شکل میگیرد باید زیرساختهای اجتماعیش فراهم باشد. وقتی صحبت از زیرساخت های اجتماعی می کنیم یک بخش آن گروه های اجتماعی است. بخش دیگر آن نهادهاست. بخش سوم، بخشش نخبگان است. بررسی تحولولات مصر و تحقق تحول در سایر کشورهای خاورمیانه بدون این شاخص ها امکان پذیر نخواهد بود. علاوه بر این یکسری مولفه هایی است که عوامل تشدیدکنده یا عوامل محدودکننده هستند بویژه در فضایی که ما اصطلاحا عصر جامعه شبکه ای میگوییم. عصری که دولتها و بازیگران مختلف میتوانند حاکمیت بازیگران دیگر را به راحتی نادیده بگیرند. این یکی از موضوعات جدیدی است که در ۱۰-۱۵ سال گذشته شکل گرفته و یک فضای فراوستفالیالی است. حالا آیا کشورهایی همانند امریکا یا بازیگران منطقه ای می توانند در این ارتباط تاثیرگذار باشند؟ اصلا معنای بازیگر چیست؟ معنای بازیگر این است که میتواند بر حوادث منطقه ای تاثیرگار بوده، بازیگران و منابع را کنترل کند. بنابراین کشورهای ایران، عربستان و مصر این قابلیت را دارند و طبیعی است که امریکا هم چنین توانایی را خواهد داشت. باید توجه داشت که نباید تصور کرد که امریکا نسبت به منطقه خیلی بیگانه است. در واقع آمریکا به سه دلیل در مورد منطقه و مصر اطلاعات خوبی دارد، اول مراکز مطالعاتی که در امریکا وجود دارد، اطلاعات زیادی تولید میکنند. دوم شهروندان و متخصصان خاورمیانه ای زیادی که طی ۳۰ سال گذشته به امریکا مهاجرت کرده اند و در مورد خاورمیانه، مورد مشورت و تعامل مقامات امریکاییی قرار میگیرند. عامل سوم نیز اینکه از سال ۱۹۶۷ به بعد امریکاییها به این جمعبندی رسیدند که باید خودشان{متخصصان و مقامات دیپلماتیک آمریکایی در منطقه} به تحولات خاورمیانه وقوف جدی داشته باشند. بنابراین در نتیجه این سه عامل آمریکایی ها نسبت به حوزه منطقه وقوف دارند. بنابراین طبیعی است کشوری مثل امریکا در یک فضای بحرانی در یک کشوری که یکی از محوریترین کشورهای خاورمیانه است تعامل داشته و تاثیرگذار باشد. بحثی که در مورد هویت گرایی مطرح شد، در کشورهای خاورمیانه یک واقعیت است. مبارزه با اقتدارگرایی به نوعی یک امر قطعی است اما وقتی که بحران شکل گرفت کشورهای دیگر منفعل نمانده و سعی می کنند که تاثیرگزار بوده و مدیریت داشته باشند. این مساله را امریکاییها به خوبی میدانند.  در این شرایط ما با جنگ بازیگران روبرو باشیم که این جنگ، جنگ سایه هاست. حالا  در مورد اینکه چه کسی می تواند بهترین بازی را انجام دهد، می توان با استفاده از بحث های استیفان والتی موضوع ائتلاف در فضای بحران استدلال نمود. همانطور که نیروهای اجتماعی می توانند با هم ائتلاف کنند و به یک وحدت برسند، نیروهای منطقه ای و بین المللی هم می توانند دارای چنین نقشی باشند. بنابراین بحث کشوری مثل مصر و تحولات آن تحت تاثیر یک کشور قرار نخواهدگرفت و مولفه های مختلفی بر آن موثر است و وضعیت نهایی، در یک شرایط تعاملی بسیار پیچیده حاصل خواهد شد.

آقای جوکار: من یک نقد معرف شناسی بر دوستانی دارم که اساسا وقتی در مورد تسری صحبت می شود باید مشخص کنند تسری به کجا؟ و به چه دلیلی ؟ عوامل تاثیر گذار و پیش رانها باید مشخص بشوند که وقتی می گوییم که در یک کشور خاص تسری رخ می دهد منتج از چه عوامل تاثیر گذاری است؟ و همچنین استدلال کنسم که اگر مدل مصر در کشوری دیگر بخواهد رخ دهد، چه تشابهایی باید وجود داشه باشد. سپس باید سناریوهای احتمالی را نیز مشخص کنیم. در بحث های تسری باید این موضوع شکافته شود که اگر در کشوری مثل عربستان تحولی رخ نمی دهد به چه دلیل است؟ به طور کلی در مصر ما دو علت را می بینیم اول عوامل تاثیر گذار علی که می تواند عینی باشد یا غیر عینی و دوم یکسری عوامل تکوینی است

دکتر فرشچی : جناب دکتر احمدی بحث الگو بودن مصر و شاخه هایی که اخوان دارد یک بحث مطرح و مهم است. آقای جوکار معتقد است که دلایلی دیگر غیر از بحث الگو بودن مصر هم در امکان تسری وجود دارد. آیا اخوان امکان شتاب دادن به این حرکت و تسری به دیگر کشورها را دارد؟

دکتر احمدی: در عین حال که اخوان در مصر قوی است اما نباید در مورد نفوذ جهانی اش اغراق کرد. اخوان خیلی سعی کرد خودش را مادرشهر جنبش های اسلامی جلوه بدهد و تلاش هایی را هم برای ایجاد یک سازمان جهانی در گذشته کرده که موفق نبوده است. به اعتقاد من هر جامعه ایی مشکلات خاص خود را دارد. اخوان المسلمین یک سازمان و شبکه جهانی ندارد و هر شاخه ایی از اخوان در هر کشوری مشکلات خاص خود را داشته و توانمندی لازم برای ارائه یک الگوی واحد را ندارد. الان دوره آرمان گرایی و ایدئولوژی های آرمانی مثل مبارزه با اسرائیل یا پان عربیسم گذشته و مردم پنجاه سال است که می بینند این آرمان ها ابزاری است در دست رژیم های اقتدارگرا برای رسیدن به هدفشان. از سوی دیگر مردم درگیر مشکلات واقعی خود نظیر بیکاری یا آزادی های سیاسی هستند. در واقع باید دید این قبیل مشکلات کجا وجود دارد و زمینه آن فراهم است؟ نه اینکه بگوییم چون مصر الگوست پس در سایر کشورها هم این اتفاق می افتد. مشکل مردم مصر مبارزه با اسراییل نیست و صلح با اسرائیل نیز مختص مصر نبوده بلکه تقریباً همه جهان عرب اکنون با اسراییل صلح کرده اند. الان مشکل اساسی جهان عرب دو چیز است: یکی نابرابری اقتصادی و دوم آزادی سیاسی. پس  تسری انقلاب مصر فقط در جاهایی امکان دارد که این دو مشکل وجود داشته باشد. محرومیت اقتصادی و محرومیت سیاسی.

آقای کرمی: آیا با باز شدن گذرگاه رفح و روی کار آمدن رژیمی در مصر که تمایلی به همکاری با اسراییل ندارند در چارچوب تسری شما این موضوع را چقدر به ضرر اسراییل می د انید؟

دکتر محمدی: می خواهم سوالی بپرسم که چه حادثه ایی در منطقه خاورمیانه توانسته میلیونها انسان را در آن واحد و در کشورهای مختلف به میدان بیاورد؟ یقینا مقابله با اسراییل . مردم با هدف حمایت از مردم فلسطین و مقابله با اسراییل است که در مصر به خیابانها می آیند.  این نکته حتی در مورد موضوع پان عربیسم و گروههای چپ گرا نیز وجود دارد و محور هر دوی اینها موضوع فلسطین بود. ملت های مسلمان همگی در مورد موضوع آزادی فلسطین متحد هستند. این امر نشان می دهد در منطقه خاورمیانه موضوعی وجود دارد که آمریکاییها نمی خواهند بفهمند و آن را بپذیرند زیرا با پذیرش این موضوع باید سیاست هایشان را تغییر دهند. واقعیت وجود در منطقه این است که ملت ها نفرت عجیبی نسبت به اسراییل دارند. اینکه فرمودند آرمانگرایی تمام شده و ملت ها مشکلات خاص خود را دارند، بنده  به آن معتقد نیستم. زیرا زمانی  درآمد سرانه  مردم مصر ۴۵٠ دلار بود اما الان ۶۵٠ دلار است پس قاعدتا نباید مردم مصر الان قیام می کردند بلکه باید در همان سال ها قیام می کردند.

آقای جوکار/ مرکز مطالعات بین المللی صلح: البته آقای محمدی باید توجه کنند که درآمد سرانه مصر در سال ٢٠١٠ در حدود ۶٢٠٠ دلار است و نه ۶۵٠ دلار. بهتر است در ارائه آمارها دقیقت بیشتری شود.

آقای پشنگ : با عذر خواهی از شما دیدگاه شما خیلی ایدئولوژیک است آیا شما می توانید در اتفاقات اخیرمصر عدد و رقمی را بیان کنید که مشکل مردم مصر موضوع اسراییل بوده؟

آقای محمدی : بله، همین الان مذاکراتی که در جریان است بحث مرز رفح و بحث قطع کردن گاز است نمیدانم چرا در ایران این دیده نمی شود یا نمی خواهیم که دیده شود. بحث قطع گاز به اسراییل خواسته اصلی مخالفین بوده است.

آقای پشنگ : فرمودید هر حکومتی که دست در دست اسراییل گذاشت با مشکلات داخلی مواجه شد حالا کشور هایی که با اسراییل مشکل دارند ولی از آن طرف هم با مشکلات داخلی مواجه اند. شما این را چطور توجیه می کنید؟

آقای محمدی: هیچ حکومتی توتالیتر تراز حکومت سوریه نیست و بشدت سرکوبگر است. یعنی چهل هزار نفر را طی یک روز در شهر حما کشت. پس چرا مشکلات مصر را ندارد؟  فقط به این دلیل که حکومت بصورت مشخص با اسراییل در تضاد است. سال ۲۰۰۸ اخوان المسلمین سوریه اعلام کرد بدلیل موضع شرافتمندانه حکومت سوریه در قبال اسراییل، ما هر گونه اقدام علیه دولت را به حالت تعلیق در می آوریم. هر سیستمی که می خواهد مشکلات داخلی اش را حتی با شیوه های توتالیتر مثل سوریه رفع کند، علی الاصول باید به ضدیت با اسراییل روی بیاورد چون ملت ها این موضوع را می پذیرند. مشکل اصلی ملت های این منطقه، مسئله اسراییل است.

دکتر احمدی: بحث اسراییل را که مطرح فرمودند یک بحثی است که شدت و ضعف دارد، اگر چه مردم منطقه طرفدار فلسطینی ها هستند اما تا چه حد؟ اینکه دغدغه و مشکلات اصلی ملت های منطقه، مسئله اسراییل است، چندان درست نیست. وقتی اسراییل کشتار و قتل عام می کند طبیعی است که همه مردم از آنها انتقاد بکنند ولی توجه داشته باشید که این شعارها سطح دارد . امروزه شعار نابودی اسراییل خریدار ندارد. بله مردم حمایت می کنند ولی تا یک حدی. حقوق مردم فلسطین باید رعایت شود و حتی ممکن است نابودی اسراییل آرمان جهان عرب باشد. اما واقعیت ها را می فهمند و می دانند که رژیم های غیردموکراتیک کشورهای آنها، با استفاده از این شعار آزادی ها را سرکوب، فساد درست کرده اند. الان اولویت جهان عرب آزادی های مدنی است و مبارزه با اسراییل هم از این کانال می گذرد، ولی حد و حدود دارد.

مازیار آقازاده(پژوهشگر مرکز مطالعات بین المللی صلح) من فقط در فرمایشات اساتید محترم نوعی تناقض را دیدم که این تناقض بنیادین است، جناب آقای صفوی از فهوای کلامشان اینگونه برداشت می شود که این جنبش یک جنبش مردمی و اسلامی است که حتی آمریکا را نیز غافل گیر کرده و بعد یک هفته آمریکا آمد و آن را مدیریت کرد و آن را به سمتی برده که خودش میخواهد و با این برداشت چیزی که الان هست خواست واقعی مردم مصر نیست. ولی در فرمایشات دکتر محمدی این برداشت می شد که این جریان یک نفرت و یا عصبانیت مردم مصر از اسراییل بوده و این عامل خیلی تاثیرگزار بوده است. اما وقتی ما فرایند یک ماهه اتفاقات مصر را دنبال می کینم اگر نفرتی وجود داشته باشد، پس  باید واژه مرگ را خیلی بشنویم و حرکات انفجاری را علیه اسراییل بینیم در حالی که ما این امر را ندیدیم. جناب دکتر متقی هم به یک نکته خیلی ظریفی اشاره داشتند که محل تامل است، ایشان به اختلاف امریکا و اسراییل اشاره داشتند. در واقع از ترسیمی که جناب دکتر متقی بیان کردند، این برداشت را میتوان کرد که هدایت این جریان در واقع به دست امریکا است و این عمل فشاری است از سوی امریکا بر سایر کشورهای عربی منطقه از یک سو و نیز به اسرائیل از سوی دیگر. با این سه نگاه که اشاره شد ما با این سوال مواجه می شویم که ریشه اصلی انقلاب رخ داده در مصر کجاست؟ در درون مصر است؟ این یک جریان هدایت شده توسط امریکاست؟ و این سوالی است که تا به آن پاسخ داده نشده و به این ترتیب نمیتوان به سایر زوایا پرداخت. اگر امریکا این کار را انجام داده، پس آمریکا آن را به جايي که میخواهد، تسری می دهد. اما اگر در فرض دوم مردم مصر را آغاز كننده و پايان دهنده به تحولات اخير در اين كشور بدانيم ، آنگاه این امر یک فرایند دیگری خواهد بود. و یا اگر در فرض سوم، تحولات مصر منتج از عاملی چون نفرت از اسراییل باشد، طبیعتا میتواند آغازگر یک تنش بین اعراب و اسراییل یا مصر و اسراییل باشد. و ما تا به این سوال پاسخ ندهیم، نمیتوانیم در مورد اینکه در آینده در مصر چه اتفاقی خواهد افتاد، پاسخ دهیم.

دکتر رحیم صفوی: قطعا این انقلاب شروعش امریکایی نبوده و امریکایها به هیچ وجه مایل نبودند یک همچین حرکتی در مصر صورت بگیرد. حسنی مبارک بهترین و وفادارترین آدم امریکاییها بود. دوم  اینکه ۱۳ گروه و حزب سیاسی در مصر فعال هستند از جریان جوانان ۶ آوریل و حرکتی یک اقدام  بسیار وسیع از بحث تعطیلی کارخانجات نساجی بود تا جوانان مرگ خالد سعید، خالد سعید بنیانگذار این ارتباطات که آقای دکتر متقی فرمودند بود. وی به فیلم مواد مخدری که پلیس گرفته بود و بین خود تقسیم می کردند، به روی یوتیوب قرار داده و از طریق فیس بوک اطلاع رسانی نمود. پلیس هم وی را گرفت و خالد سعید را کشت. این امر موجب پیدایی یک گروه اعتراضی بزرگ شد. ولی من به شما می گویم با اطلاعاتی که ما از درون مصر داریم، قویترین جنبشی که به خوبی سازماندهی شده، دارای ریشه تاریخی داشته و حرکاتش محاسبه شده است، جنبش اخوان المسلمین است. بنابراین اخوان المسلمین، قویترین و دقیقترین بازیگر صحنه مصر که حتی با سایر گروه ها هم ارتباط دارد است و همین گروه ها هم الان دارند با ارتش مذاکره میکنند و در همه لایه های اجتماعی و حتی داخل خود ارتش هم حضور دارند ولی اینکه چه می شود  بسته به موارد تحلیلی مختلفی دارد که در قالب سناریوهای مختلف در مقاله خود (در پانل اول) به آن پرداختم.



ارسال به دوستان
وبگردی