كيهان:قدس، نقطه اتصال
«قدس، نقطه اتصال»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد؛ديروز جهان شاهد يك موج بزرگ بود؛ موجي از انسان ها با زبان ها، رنگ ها، مذاهب و جغرافياي مختلف كه همه حول يك كلمه (قدس) جمع شده بودند در عين حال آنچه ديروز در چهار قاره فرياد زده شد نشانه روشني از بازخيزي امت بزرگي بود كه قرن ها تحت سيطره و نفوذ غرب قرار گرفته بود و غرب آن را پايان يافته تلقي مي كرد. حركت ديروز امت اسلامي نشان داد كه قرن جديد، قرن بازگشت پرقدرت تر اسلام به صحنه مديريت جوامع است. حالا مي توانيم دريابيم كه چرا حضرت امام خميني، روز قدس را نه فقط روز فلسطين و نه فقط روز امت اسلام بلكه «روز پيامبر عظيم الشان اسلام» مي دانستند. ديروز همه دريافتند كه بعثت بار ديگر آغاز گرديده است.
اما در خصوص روز قدس، مفهوم، پيام ها و پيامدهاي آن نكات مهمي وجود دارد:
1-
اسلام و امت اسلامي بطور ماهوي و نه تاكتيكي با غرب تضاد دارد و اين «تضاد
هويتي» امكان سازش اين دو را ناممكن كرده است. اين تضاد بخصوص در حوزه
تمدني كه فراجغرافياست شدت و حرارت بيشتري دارد. تا اينجاي كار، غربي ها به
گمان اين كه راه آنان براي پيشروي در جغرافياي اسلام هموار است از
مسلمانان جدي تر بوده اند.
آنان در دو قرن گذشته همه ساز و كار خود را براي به زانو درآوردن حريف پاي كار آوردند و البته در 32 سال گذشته اين تلاش ها به دو دليل سيرصعودي هم پيدا كرد يكي از اين دو وقوع انقلاب اسلامي ايران كه خواب را از چشم غرب ربود و ديگري فراگيرتر شدن امكانات ارتباطي و سهل الوصول تر شدن دسترسي عمومي به اين امكانات بود. در اين هماوردي، غرب همه جغرافياي جهان اسلام و بخصوص منطقه موسوم به خاورميانه را ميدان اين چالش عظيم تمدني قرار داد و وقوع چهار جنگ بزرگ غرب عليه مسلمانان طي 10 سال در اين منطقه- جنگ افغانستان 1380، جنگ عراق 1381، جنگ لبنان 1385، جنگ غزه 1387- از اين چالش عظيم حكايت مي كند.
غرب در اين 200 سال و بخصوص در اين 32 سال تلاش كرده تا با اشغال سرزمين هاي اسلامي بر شكست و تحقير تاريخي خود در جنگ هاي صليبي غلبه كند. اما وقوع انقلاب اسلامي در ايران كه - ماهيت عميق ديني دارد- اين «جبران خواهي» را با چالش جدي مواجه كرد. وقتي كه ماجراي 11 سپتامبر 2001 به عنوان چاشني يك اقدام امنيتي هماهنگ غرب عليه جهان اسلام پيش آمد، جرج بوش، رئيس جمهور وقت آمريكا كه بعدها شكست سنگيني را از جهان اسلام متحمل گرديد، گفت: «ما با جهان اسلام جنگي پيش رو داريم كه يك جنگ صليبي است» اما البته نه تنها تحقير تاريخي شكست غرب از مسلمين در جنگ هاي صليبي قرون 12 و 13 ميلادي و به عبارتي در فاصله سال هاي 1099 تا 1250 ميلادي جبران نشد بلكه به مدد بيداري اسلامي ناشي از انديشه و راه حضرت امام خميني(ره) بر سياهه شكست هاي غرب از جهان اسلام افزوده شد در همه اين 4 جنگ و نيز در اقدامات براندازانه ديگري كه غرب عليه مسلمين به راه انداخت، با شكست رسوا كننده مواجه گرديد؛ كه ابعاد آن به هيچ وجه با شكست غرب در جنگ هاي دو قرنه صليبي ها قابل قياس نيست چرا كه از يك سو در جنگ هاي صليبي طرفين از نظر مادي توازن قوا داشته و حتي جهان اسلام از لحاظ تجهيزات نظامي از اروپا پيشرفته تر بود، در حالي كه در قرن بيستم و بيست و يكم فاصله اين تجهيزات بسيار زياد و به نفع غرب است. و از سوي ديگر جهان اسلام در دوره جنگ هاي صليبي متحدتر و منسجم تر از امروز بود. با اين وصف شكست غرب از جهان اسلام در دهه اخير كه مكرر اتفاق افتاده اهميتي بسيار افزون تر از شكست غرب در جنگ هاي صليبي دارد.
2- غرب در اين «جبهه گرم» نقطه كانوني طرف مقابل خود را مي شناسد و نيز مي داند كه ظرفيت هاي پراكنده آن در چه نقطه اي به هم مي رسند. تمركز سنگين اروپا و آمريكا روي ايران ثابت مي كند كه آنان سالهاست كه ايران را نقطه كانوني امت اسلامي و بازخيزي آن به حساب مي آورند و به صحنه آمدن طرح هاي پي درپي غرب و رژيم هاي منطقه اي وابسته به آن در طول حدود 4 دهه اخير براي خاتمه دادن به موضوع فلسطين هم ثابت مي كند كه از نظر غرب «نقطه وصل» امت اسلام فلسطين است. غرب به درستي مي داند كه مسئله فلسطين و مواضع جدي ايران درباره فلسطين يكي از عواملي است كه به ايران «نقش كانوني» در جهان اسلام داده است و نيز مي داند كه اگر پاي ايران از جهان اسلام كنار گذاشته شود، جهان اسلام به دلايل متعدد سياسي و فرهنگي قادر به ايستادگي در برابر غرب نيست. نگاهي به مدل هاي مالزي ماهاتير محمد، تركيه اردوغان، سودان عمرالبشير- كه البته هر كدام تفاوت هاي مهمي با ديگري دارد- و سنجش تجربه و توانايي آنان در مقابل غرب به خوبي اين نكته را ثابت مي كند كه بدون ايران از ديگران كاري برنمي آيد.
آنان براي اين كه ايران و فلسطين را از هم جدا كنند- تا سپس بر امت اسلام مسلط گردند- از يك سو با زبان هاي مختلف و بخصوص در سطوح نخبگي و دانشگاهي به ايرانيان القا مي كنند كه به شما فارس هاي شيعه چه ربطي دارد كه از يك مشت «عرب سني» در سرزميني كه از سرزمين شما دور است حمايت مي كنيد و بخاطر آنان خود را با جهان درگير كرده ايد و از طرف ديگر به فلسطيني هاي مبارز و هر عرب ديگري به ايران اسلامي افتخار مي كند، مي گويند، توي عرب سني چرا با برنامه اي كه فارس هاي شيعه تدوين كرده اند با اسرائيل خونريز و غرب مهاجم درگير شده اي و ملت خود را قرباني شكل گيري امپراتوري ايراني مي كني. در روزهاي پاياني جنگ 22 روزه رژيم صهيونيستي عليه فلسطيني هاي محاصره شده غزه، روزنامه «آتلانتيك» اروپا -و البته چندين رسانه ديگر غرب با مضموني مشابه- نوشته بود: «آن كه در غزه پنجه در پنجه ارتش اسرائيل انداخته، يك فلسطيني نيست يك سرباز ايراني است» و بعد براي آن كه سلاح را از دست فلسطيني بگيرد، اضافه كرده بود: «امروزه يك بال امپراتوري ايران در افغانستان و پاكستان و بال ديگر آن به مرزهاي غربي لبنان و غزه رسيده و هر چه در فاصله اين نقاط اتفاق مي افتد ماهيتي ايراني دارد.» كما اين كه در فضاي داخلي ايران بارها گفته شده كه «آنچه مصيبت بر سر ايران مي آيد نتيجه فلسطيني تر شدن مسئولان ايران است»:با اندكي غور در واقعيات- و نه تخيلات و يا تبليغات- درمي يابيم كه آنچه به ايران قدرت مي دهد و فلسطين را به فلسطيني ها برمي گرداند، همگرايي ايران و فلسطين است كما اين كه هر كشور اسلامي كه از فلسطين فاصله بگيرد از منافع ملي و امنيت ملي خود چشم پوشيده است. براي تقريب به ذهن در اين سؤال تامل كنيد: آمريكا تا كي آمريكا و اروپا تا كي اروپاست- يعني قادر به نقش آفريني جدي بين المللي است- آيا پاسخي غير از اين مي يابيد كه «تا زماني كه با هم باشند».
3- فلسطين در طول 6 دهه گذشته، نماد ضعف و توانايي جهان اسلام و غرب بوده است اروپا در سال 1917- از طريق اعلاميه بالفور وزير خارجه وقت انگليس- با غرور زيادي اعلام كرد كه فلسطين مسلمانان را به «يهودي هاي اروپا» تقديم مي كند يك سال بعد از اين يعني بلافاصله پس از پايان جنگ جهاني اول اروپا رسما اعلام كرد كه عراق، فلسطين، اردن، سوريه و تونس تحت قيمومت انگليس، لبنان و الجزاير تحت قيمومت فرانسه، مغرب تحت قيمومت اسپانيا و ليبي تحت قيمومت ايتاليا درآمده اند و اين قيمومت تا سال 1948- يعني 30 سال- استمرار مي يابد و درست در پايان اين دوره موجوديت رژيم جنايتكار اسرائيل اعلام مي شود. يعني وقتي مسلمانان واكنش جدي نسبت به اعلاميه بالفور عليه فلسطين نشان ندادند، سرزمين هاي خود آنان تحت سيطره نظامي غرب قرار گرفت و پس از آن نيز غرب براي آن كه جهان اسلام قادر به حركت نباشد، اسرائيل را مانند يك خنجر در قلب آن فرو كرد. حالا در نقطه مقابل، آن چه جاي ترديد درباره اين گزاره وجود دارد كه تلاش هر ملت و هر كشور براي آزاد كردن فلسطين و بخصوص قدس، مستقيما دفاع از مرزهاي ملي خود به حساب مي آيد. اگر اشغال فلسطين نشانه استيلاي غرب بر شئونات كشورهاي اسلامي اين منطقه هست- كه هست- آزادي فلسطين نيز نشانه توانايي كشورهاي اسلامي براي دفاع از تماميت ارضي خود است.
اين قلم در اواخر مرداد يا اوايل شهريور 1385- كمي پس از شكست فاحش رژيم صهيونيستي از حزب الله در جنگ 33 روزه- در همين ستون به سخني دقيق از هنري كسينجر استناد كرده بود. اين پرآوازه ترين چهره نظريه ساز 50 سال اخير آمريكا در روزنامه نيويورك تايمز نوشته بود: «جنگ اسرائيل و حزب الله، مينياتوريزه شده جنگ آمريكا و ايران است با همين روند و با همين نتيجه». حدود 3 سال بعد اسنادي به دست آمد كه نشان مي داد، در صورت پيروزي رژيم صهيونيستي در اين جنگ، بلادرنگ جنگ آمريكا عليه ايران شروع مي شد و نيز اسناد ديگري مي گويند در فاصله سال هاي 2004 تا 2006 نيروهاي نظامي آمريكا در منطقه وارد تمرين هايي شدند كه ماهيت آن تهاجم به ايران بود.
4- تهديد، يك ملت، يك كشور و يك نظام سياسي معمولاً شامل ابعاد سياسي، فرهنگي، اقتصادي، امنيتي،نظامي و علمي است و از جنبه ديگر به داخلي، منطقه اي و بين المللي تقسيم مي شود اما اگر به تهديدات منجر به فروپاشي يا بحران در خاورميانه و مناطق مشابه آن نگاه بيندازيم درمي يابيم كه- حداقل- در اين مناطق تهديدات عمدتاً جنبه فرامرزي داشته اند در اين ميان «ايران پس از انقلاب» نيز عمدتاً در فشار. «تهديد خارجي» بوده تا تهديد داخلي. جنگ نيابتي رژيم سابق عراق عليه ايران، تهديد به براندازي نظام سياسي، رويكرد تحريمي به قصد ايجاد فلج اقتصادي، عمليات رواني به قصد سياه نمايي آينده كشور، ايجاد ترور، كودتا، آشوب و اغتشاش همه در خارج از مرزها پخت و پز و اجرايي شده اند بنابراين درست است كه پايداري هر كشوري به پيوستگي ملت و نظام سياسي آن بستگي دارد ولي اين پيوستگي نوعا از خارج از مرزها آماج حمله قرار مي گيرد.
چند سال قبل اين ايده در ميان فلسطيني ها و نيروهاي مقاومت شكل گرفت كه براي خارج كردن فلسطين از بن بست «انتفاضه اي از بيرون» نياز است و نبايد همه نگاه ها معطوف به نيروهاي جهادي فلسطين شود. البته اين ايده در آن هنگام، چندان عملي به نظر نرسيد و به آن توجه چنداني نشد اما يك يا دو ماه بعد يك انتفاضه منطقه اي شكل گرفت و شرايط را به نفع فلسطين و ضرر رژيم صهيونيستي دگرگون كرد. اين طبيعت مسايل امنيتي سياسي است. براي تقويت موقعيت و اقتدار يك كشور و يا يك ملت، اتفاقات امنيتي نوعاً در فراسوي مرزها رخ مي دهد.
از اين منظر هم مي توانيم كاركرد منطقه اي ايران و ربط آن با منافع ملي كشور را ارزيابي كنيم و هم مي توانيم با نگاه به گستره «انتفاضه منطقه اي»- كه همه آن ها از يك سو تحت تاثير سرگذشت فلسطين هستند و از سوي ديگر تاثير جدي بر فلسطين دارند- آينده فلسطين و رژيم صهيونيستي را به نظاره بنشينيم. از حدود سال 1379 تاكنون- پس از قدرت گرفتن لبنان در برابر رژيم تل آويو- از شمار كشورهاي منطقه اي كه حاضر به همكاري با دولت جعلي اسرائيل بوده اند كاسته شده و بر ميزان كشورهايي كه در حمايت از فلسطين حاضر به پرداخت هزينه هستند، افزوده شده است. با اين قاعده كه «امنيت و منافع نوعا در فرامرزها كليد مي خورد» مي توان به پاسخ روشن سؤال مذكور دست يافت.
خراسان:نگاهي متفاوت به راهپيمايي هاي تکراري
«نگاهي متفاوت به راهپيمايي هاي تکراري»عنوان يادداشت روزنامهي خراسان به قلم محمد سعيد احديان است كه در آن ميخوانيد؛اين يادداشت را بعد از راهپيمايي روز قدس نوشتم که تشريفاتي تلقي نشود.
آيا راهپيمايي هاي روز قدس و ۲۲ بهمن به امنيت و ثبات سياسي در کشور ارتباط دارد؟ چنين تجمعاتي که هر سال تکرار مي شود و جز برخي مواقع که فضاي سياسي کشور از شرايط خاصي برخوردار است، در ظاهر تفاوت چنداني نيز با يکديگر ندارد، چگونه مي توانند به امنيت کشور کمک کنند؟
بهترين راه براي پاسخ به اين سوال اين است که ما ايران را بدون راهپيمايي روز قدس و ۲۲ بهمن تصور کنيم آن گاه مي توانيم به نقش کليدي چنين اجتماعاتي پي ببريم. تصور کنيد سالي حداقل ۲ بار، چند ميليون نفر از پير و جوان از مردم در سراسر کشور اين فرصت را نداشته باشند که وفاداري خود را نسبت به آرمان هايي که ۳۳ سال پيش آن را با راي ۹۸ درصدي آري به رفراندوم جمهوري اسلامي تعيين کرده اند، اعلام کنند. در اين صورت چگونه کارشناسان سياسي کشورهاي بيگانه، مي توانند متوجه اين امر شوند که جمهوري اسلامي از عده کثيري فدايي برخوردار است که بدون هيچ چشمداشتي و حتي در سخت ترين شرايط اقتصادي و اجتماعي حاضرند از جمهوري اسلامي همه گونه حمايت کنند. اين مسئله واقعيتي است که نخبگان سياسي دشمنان جمهوري اسلامي به دقت آن را رصد مي کنند و در تحليل ها و در تصميمات خود آن را تاثير مي دهند. از ديدگاه کارشناسان علوم سياسي، جمهوري اسلامي تا زماني که دو ظرفيت ذيل را داشته باشد نمي توان به اضمحلال آن اميد داشت. اول توانايي همراه کردن بيش از ۵۰ درصد مردم با ساختارها و هنجارهاي سياسي جمهوري اسلامي (مشارکت سياسي) که تبلور آن شرکت مردم در انتخابات ها مي باشد و دوم وجود ۱۵ الي ۲۰ درصد از بدنه اجتماعي مردم به عنوان افرادي که بدون هيچ چشمداشت شخصي و با وجود هرگونه شرايط سخت اقتصادي يا اجتماعي حاضرند از انقلاب اسلامي شان دفاع کنند. اهميت مورد اول نه براي کارشناسان سياسي بلکه براي عموم مردم روشن است اما تاثير دوم را وقتي بهتر مي توانيم احساس کنيم که در قياسي هر چند مع الفارق فرض کنيم رژيم مبارک تنها ۱۰ درصد هوادار ازبدنه اجتماعي مردم داشت آيا در صورتي که ۱۰ درصد مردم در حمايت از مبارک به خيابان ها مي آمدند مبارک در مدتي چنين کوتاه به سقوط خود نزديک مي شد؟
با اين وصف زماني که تحليلگران غربي که کمترين تحولات ايران را با دقت رصد مي کنند ( حتي اگر رصدهاي خود را رسانه اي نکنند) حضور درصد قابل توجه از پير و جوان مردم در اجتماعات انقلابي را مشاهده مي کنند به خوبي به اين باور مي رسند که اين عده را در شرايط خاص سياسي بايد با ضريبي چند برابر محاسبه کنند و لذا بيشتر به اين جمع بندي نزديک تر مي شوند که بهتر است تقابل مستقيم را کنار بگذارند و با ايران مقتدر کنار بيايند.
جمهوري اسلامي:غرب، بازنده اصلي
«غرب، بازنده اصلي»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛وضعيت امروز خاورميانه و جهان اسلام از هر نظر به زيان رژيم صهيونيستي و حاميان آن است. شرايط اكنون بگونهايست كه ملتهاي عرب، كه به دليل فشارهاي شديد ديكتاتورها جرأت اظهارنظر نداشتند، با تمام وجود عليه همان ديكتاتورها قيام كرده و يكي پس از ديگري آنها را سرنگون ميكنند و در پي به دست آوردن حقوق از دست رفته خود هستند. اين وضعيت، آيندهاي درخشان را نويد ميدهد كه در آن جائي براي حكومتهاي خودكامه وجود ندارد و سرنوشت مردم به دست خود آنها رقم زده خواهد شد.
حضور پرشور مردم كشورهاي مختلف اسلامي در راه پيمائي روز قدس امسال، جلوهاي از تحولات مهمي بود كه در جهان اسلام رخ داده و سرآغاز تحولات عميقتر و گستردهتر است. اين واقعيت را با نگاهي به رويدادهاي هفت ماه اخير در كشورهاي عربي و شمال آفريقا ميتوان درك كرد.
پيروزي مردم مصر بر رژيم كمپ ديويدي حسني مبارك، يك حادثه عظيم در منطقه بود كه به ملتهاي مسلمان به ويژه در كشورهاي عربي فهماند ميتوان بر ديكتاتورها غلبه كرد. نفوذ همه جانبهاي كه آمريكا و رژيم صهيونيستي در مصر داشتند و اطميناني كه رژيم حسني مبارك به دوام خود داشت، به هيچكس اجازه نميداد درباره سقوط ديكتاتور مصر فكر كند. حسني مبارك نيز با چنين تصوري، هر كاري كه ميخواست انجام ميداد و خود را در برابر هيچكس پاسخگو نميدانست. برخورد او با جنگ 22 روزه غزه و همكاري همه جانبه با صهيونيستها در اين جنگ، بستن گذرگاه رفح، ايجاد ديوار زيرزميني براي مسدود كردن تونلهائي كه مسير امدادرساني به مردم تحت محاصره غزه بودند و مواضع ضد فلسطيني كه در ماههاي آخر حكومت خود گرفت همگي نشان ميدادند كه او حكومت خود را پايدار ميداند بطوري كه حتي زمينه را براي موروثي كردن قدرت و ادامه حاكميت بر مصر توسط اعضاي خانواده خود مناسب ميديد! آنچه در 22 بهمن سال گذشته در قاهره رخ داد و موجب شد سلطه 30 ساله حسني مبارك بر مصر پايان يابد، ملتهاي ديگر كشورهاي عرب را به قيام عليه ديكتاتور تشويق كرد كه به فرار علي عبدالله صالح ديكتاتور يمن به رياض و سقوط خفتبار سرهنگ قذافي ديكتاتور ليبي منجر شد.
قبل از مصر، مردم تونس موفق شده بودند زين العابدين بن علي را از اريكه قدرت به زير بكشند و وادار به فرار نمايند. در ساير كشورهاي عرب نيز خيزشهاي گستردهاي عليه حكام خودكامه شكل گرفت و شرايط بگونهاي به پيش ميرود كه ترديدي در عقبنشيني ديكتاتورها و پيدايش تغييرات عميق در ساختار حكومتهاي اين كشورها وجود ندارد.
دولتهاي اروپائي و آمريكا هر چند با نگراني شديدي كه از تحولات جهان عرب و شمال آفريقا پيدا كرده اند، درصدد تصاحب انقلابها و مهار آنها هستند، لكن بيداري ملتها در اين كشورها بقدري گسترده و عميق است كه ترفندهاي غرب در برابر آن كاري از پيش نخواهد برد. اين روزها تبليغات زيادي درباره آينده ليبي بعد از قذافي صورت ميگيرد كه همه آنها درصدد القاء اين نكته هستند كه مردم ليبي به دليل قبائلي بودن يا عدم برخورداري از تجربه سياسي و يا نداشتن احزاب سياسي كارآمد، نميتوانند كشور خود را اداره كنند و در نتيجه ناچارند دست نياز به سوي غربيها دراز كنند. همين تحليلها نيز ساخته و پرداخته خود غربي هاست و آنها از اين طريق درصدد فراهم كردن زمينه براي تسلط خود بر ليبي و چپاول ثروتهاي اين كشور هستند. آنها در سالهاي گذشته ابتدا قذافي را ضعيف كردند و سپس تا توانستند از او امتياز گرفتند و چون وقوع تحولات كنوني در جهان عرب را پيشبيني نميكردند با قذافي نرد عشق باختند و با او رفت و آمد كردند و همه اين تعاملات را در رسانهها منتشر كردند و اكنون كه روزگار به قذافي پشت كرده آنها نيز تا ميتوانند عليه او تبليغ ميكنند تا جاي پاي خود را در ليبي محكم نمايند و اين كشور را به نيم قرن قبل برگردانند كه در چنگ استعمارگران بود. بمبهائي كه طي چند ماه اخير توسط جنگندههاي ناتو بر سر مردم ليبي ريخته شد هر چند در ظاهر براي ساقط كردن قذافي بود اما از همان آغاز كاملاً مشخص بود كه هدف غربيها از اين اقدام، سهم خواهي از ليبي بعد از قذافي است. غربيها خوب ميدانستند كه قذافي هم مثل حسني مبارك و بن علي رفتني است و مردم ليبي به چيزي كمتر از رفتن او قانع نميشوند. به همين دليل از طريق بمبارانهاي بظاهر ضد قذافي ولي در واقع منهدم كننده زيرساختهاي ليبي، تلاش كردند از يكطرف خود را شريك آينده ثروتهاي اين كشور نمايند و از طرف ديگر به بهانه ترميم خرابيها و بازسازي ليبي، پولهاي كلاني به جيب بزنند.
غربيها براي كشورهاي ديگر عرب كه در نوبت انقلاب و قيامهاي مردمي هستند نيز نقشههاي مشابهي دارند و تلاش ميكنند در هر كدام از آنها به تناسب شرايطي كه دارند نفوذ كنند و هر قدر كه ميتوانند ثروت هايشان را غارت نمايند. در برابر اين ترفند جديد، كه نوع پيشرفتهاي از استعمار است، فقط بيداري ملتها ميتواند بايستد و نقشههاي خائنانه شان را نقش بر آب كند.
خيزش
عمومي ملتهاي عرب و مسلمان در روز جهاني قدس امسال، كه با سالهاي قبل
متفاوت بود، نشان داد بيداري مردم بسيار گستردهتر و عميقتر از آنست كه
غربيها اينبار هم بتوانند مانند قرنهاي گذشته به اهداف پليد استعماري خود
دست يابند. اكنون رژيم صهيونيستي، كه غربيها آنرا در قلب جهان اسلام
كاشتند تا در چنين مواقعي از آن استفاده نمايند، ضعيفتر از هميشه و رو به
زوال است، مهرههاي اصلي غربيها در منطقه، كه حسني مبارك درشتترين نمونه
آن بود، از صحنه خارج شدهاند و ملتها اعلام كردهاند كه تا رسيدن به
مطالبات اصلي خود، كه استقلال و آزادي و دردست گرفتن سرنوشت كشورهايشان
است، حاضر نيستند كوتاه بيايند. در چنين شرايطي قطعاً غربيها بازنده اصلي
تحولات منطقه هستند و چه بخواهند و چه نخواهند بايد بپذيرند كه اين ملتهاي
بيدار هرگز حاضر نيستند به دوران استعمار برگردند.
رسالت:رهايي قدس در روز بيداري اسلامي
«رهايي قدس در روز بيداري اسلامي»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت است كه در آن ميخوانيد؛راهپيمايي روز قدس امسال همانطور كه مقام معظم رهبري پيش بيني فرموده بودند با عظمت تر از سالهاي گذشته برگزار شد.ديروز ملت ايران با حضور در خيابان ها وصفوف فشرده نماز جمعه ونيز مسلمانان در سرتاسر جهان اسلام آزادي قدس شريف را فرياد زدند.
امسال راهپيمايي روز قدس در ايران وجهان حال وهوايي ديگر داشت.ايراني ها با برگزاري مراسم احياء خود را براي راهپيمايي روز قدس آماده كرده بودند.امسال فضاي وحدت وهمدلي در ميان ملت ايران بخاطر انزواي فتنه گران بيش از هر سال بود.آنچه ديروز جهان از ايران در خيابانها وكوچه ها ومحل برگزاري نماز جمعه ها مشاهده كرد يك پارچه شور واشتياق از ادامه راه مبارزه با استكبار جهاني وپشتيباني از مقاومت اسلامي در منطقه در برابر مظالم صهيونيست ها بود.
راهپيمايي روز قدس در منطقه وجهان امسال تحت تاثير موج بيداري اسلامي شور وهيجان عجيبي گرفته بود.هيجان عمومي در منطقه وحضور بي نظير مردم در راهپيمايي كشور هاي منطقه نشان داد آزادي قدس شريف خيلي دور نيست.
مسلمانان جهان با همين انرژي متراكم انقلابي بزودي مي توانند نماز شكر ونماز وحدت در بيت المقدس اقامه نمايند.
روز قدس امسال روز كابوس رژيم صهيونيستي بود.روز قدس امسال روز تكريم وتعظيم مقاومت اسلامي،روز احياي دغدغه مشترك مسلمانان يعني رهايي قبله اول مسلمانان جهان بود.روز فروپاشي انديشه ناسيوناليسم عربي و روز حيات بالنده اسلام انقلابي بود.ديروز از شرق وغرب عالم اسلام مرد وزن وپير وجوان به ميدان آمده بودند تا بگويند؛ما تا آخر ايستاده ايم.
آمده بودند بگويند؛ ما فرياد هاي جگر خراش امام خميني(ره) براي آزادي قدس را تكرار خواهيم كرد.آمده بودند بگويند؛«موج بيداري اسلامي تداوم دارد،ملت ها اجازه بازگشت ديكتاتورهاوسلطه مجدد استكبار جهاني را نخواهند داد» آمده بودند بگويند؛«رژيم صهيونيستي بايد از صفحه روزگار محو شود تا ملت هاي منطقه روي آرامش را ببينند.»آمده بودندبگويند؛«ما از مجاهدت حزب الله لبنان در جنگ 33روزه وقهرمانيهاي حماس در جنگ 22روزه حمايت وتجليل ميكنيم از آنها مي خواهيم خط مقدم مبارزه با رژيم اشغالگر قدس را رها نكنند.»
آمده
بودند بگويند؛«روز قدس به عنوان روز نماد مبارزه مستضعفين عليه مستكبران
عالم تا ابد باقي خواهد ماند ودر اين روز مستكبران ومستبدان به خاك مذلت
خواهند افتاد و در همين روز است كه زوال ونابودي رژيم صهيونيستي را جشن
خواهند گرفت.»
آمده بودند بگويند؛»ما از روز قدس شميم عطر آزادي وعدالت را استشمام مي كنيم واين روز يك روز بزرگ بين الملل اسلامي است.»
روز قدس امسال در سرتاسر سرزمين هاي اسلامي بوي عطر بيداري اسلامي به مشام مي رسد.پرچم رژيم صهيونيستي به علامت نفرت از منفورترين دولت غاصب جهان به آتش كشيده شد.
ايران:فاصلههاي حضور تا حضور
«فاصلههاي حضور تا حضور»عنوان سرمقالهي روزنامهي ايران به قلم غلامحسين اسلاميفرد است كه در آن ميخوانيد؛بيش از سه دهه پس از پيروزي انقلاب شاهد حضور دوباره و ميليوني مردم روزه دار و غيرتمند ايران اسلامي در حمايت از قدس شريف و اهداف نظام اسلامي بوديم. مردمي كه حضور و مقاومت هر ساله، هر ماهه، هر روزه و به عبارت بهتر هر لحظهاي آنها از انقلاب و رهبرشان بيداري اسلامي را رقم زد…
و رگ غيرت ديگران را به جوش آورد و جانهاي در بند و روحهاي افسرده را به حركت در مسير حق واداشت. حضور مردم در حالي كه بيست و چند روز در دماي بالاي 35 درجه و ساعات طولاني تابستان روزهدار هستند يك پيام كاملاً روشن و واضح براي دوست و دشمن دارد و آن اينكه مردم ما پاي آرمانهايشان تا تحقق كامل آن ايستادهاند و در اين راه حاضرند از جان هم بگذرند به گونهاي كه در 8 سال دفاع مقدس ابتداي انقلاب اينچنين كردند. الگوي تابنده انقلاب اسلامي ايران هر روز درخشانتر شده و چشمهاي حالا نيمه باز مردم جهان به اين خورشيد متبرك ميشود. هيچ شكي نيست كه بزودي بايد براي مديريتهاي كلان جهاني آستين همت بالا بزنيم.
با كمي تأمل در
رويدادهاي خاورميانه آنچه به نظر ميآيد همزماني غريب و معنادار روزهايي
است كهايمان ما را به وعدههاي الهي محكمتر ميكند! در دهه فجر
ديكتاتوري نامبارك سرنگون ميشود و در آستانه روز قدس پايان خط ديوانه
ليبيايي فرا ميرسد.
در مقام مقايسه بين انقلاب اسلامي و آنچه اين روزها
در خاورميانه ميگذرد، فاصلهاي به طول تاريخ و به عرض يك قرن مبارزه مردم
با استعمار داخلي و خارجي! در ذهن نقش ميبندد. هر انقلابي براي شكلگيري و
به نتيجه رسيدن مستلزم داشتن مؤلفههاي خاص خود است كه بنياديترين آنها
داشتن ايدئولوژي شكل دهنده قيام، استراتژي تدوين كننده مراحل حركت توده
عوام و خواص و در نهايت هدفي است كه بايد به عنوان نقطه نهايي انقلاب در
نظر گرفته شود.
اگر قبول داشته باشيم ايدئولوژي شكل دهنده انقلاب اسلامي به بلنداي تاريخ خلق بشر و در حداقلترين حالت به عمق 1400 سال است و اگر قبول داشته باشيم مردم ايران ما همواره جزو عدالت خواهترين و اخلاق محورترين مردمان زمين بودهاند پس به خوبي قابل درك است چرا ايدئولوژي شكل دهنده انقلاب اسلامي در ايران متبلور شده و انفجار نور را رقم ميزند، اما براي طي مسير از مبدأ تا مقصد همواره نياز به ذهنهايي است كه در نهايت هوش و فراست بتوانند مقتضيات زمان را درك و تاكتيكها و تكنيكهاي مبارزه و مقاومت را براي اجرايي شدن تبيين كنند. به لطف الهي ايران زمين از اين گنجهاي ناتمام هميشه بهرهمند بوده و هست، وجود رهبران آسماني، ما را از گزند ناملايمات زمان حفظ كرده و از درههاي خطرناك انحراف در امان داشته است. و اما هدف! هدف نقطه انگيزه و اميدبخش براي حركت در دشواري هاست. هدفهاي بلند و البته دست يافتني از نقاط قوت انقلاب اسلامي ما بود كه تا به حال بخشي از آن در داخل و خارج برآورده شده و مابقي آن در حال محقق شدن است.
مردم منطقه با الگوگيري از ايران اسلامي كانونهاي مقاومت را شكل داده و در روندي معكوس به ديكتاتورهاي دست نشانده غرب «نه» ميگويند. هدف مشخص است و استراتژي، تاكتيك و تكنيكها در طول قيام شكل ميگيرند، ضعف وجود رهبري واحد در رهبري توده حل شده و شبكههاي متصل به محور اصلي مقاومت برنامه فرداهاي قيام را يكي يكي ميچيند، اينگونه است كه ديكتاتورها و همه سيستم استكباري جهان در برابر اين حركت هوشمندانه آچمز ميمانند! يعني بدون اينكه آنچه در دست انقلابيون است به اصطلاح رو شود انقلاب گام به گام براي تصفيه بقاياي ديكتاتوري و پشتوانههاي آنان به هدف نهايي خود نزديك ميشود. بر اين مبنا عصاره چند قرن تلاش شبانه روزي ملت شريف ايران در كالبد انقلابهاي منطقه تزريق شده و دوپينگ «صد پله يك گام» در رسيدن به خاورميانه جديد و در نهايت جهان بدون صهيونيزم محقق ميگردد.
انحراف حركت جمعي مسلمين با فاصله چند قرن و در حداقلترين حالت سه دههاي از ملت ما در حال جبران شدن است و آنها بايد منتظر كودتاهاي داخلي،جنگهاي تحميلي برون مرزي، نفوذ منافقين، كشتارهاي وحشيانه رهبران و... باشند تا سالها فاصله مابين ما و خودشان را طي كنند حالا به اين فهرست ميتوانيد خالص شدن نيروهاي انقلابي را نيز اضافه كنيد، اما اگر فاصله به ظاهر سه دههاي اما در واقع چند قرني ما و آنها قابل پر شدن باشد قطعاً وضعيت نظام و مردم ساكن در مغرب زمين به گونهاي ديگر خواهد بود. آنها از مسير منحرف نشدهاند بلكه در عكس مسير مستقيم به قعر تاريكيهاي بيپايان حركت ميكنند و در مرحله اول بايد بر اين حركت معكوس نقطه ايست گذاشته و در جهت درست شروع به حركت كنند.
مقاومت پيشرونده ملت شريف ايران، ظلمات جهل را به نور عقل و فهم روشن كرده و تكانههاي اسلامي - انساني برگرفته از انقلاب ما مژده جهاني ديگر را به ما ميدهد جهاني كه عدالت و اخلاق مرزهاي جغرافيايي را محو كرده و زمين آماده ظهور آخرين ذخيره الهي ميشود.
درود خدا بر مردم ايران اسلامي كه ثابت كردهاند در دفاع از آرمانهاي نظام و پيروي از رهنمودهاي رهبر والامقام خود از همه مردمان تاريخ يك سر و گردن بالاترند.
سياست روز:قدس به زودي آزاد ميشود
«قدس به زودي آزاد ميشود»عنوان سرمقالهي روزنامهي سياست روز به قلم علي يوسفپور است كه در آن ميخوانيد؛
۱ـ
جنگهاي صليبي که در قرون يازدهم و دوازدهم ميلادي اتفاق افتاد. کل
دولتهاي اروپايي با فتواهاي پاپهاي واتيکان جنگ جريان مسيحي را شروع
کردند و طي جنگهاي خويش که به همراه کشتار وسيع و بيرحمانه مسلمانان بود.
بيتالمقدس را تصرف کردند. اين شهر مدت ۸۰ سال در دست جريان مسيحي قرار
داشت. صلاحالدين ايوبي بعد از تصرف مصر و استيلا بر اين کشور توانست با
بسيج مسلمانان از طريق دريا و زمين بيتالمقدس را محاصره و آنرا از چنگال
مسيحيان درآورد. به اعتراف خود نويسندگان مسيحي رفتار فاتحان مسلمان در
مهرباني با اسراء و رعايت عدل و انصاف به هيچ وجه قابل مقايسه با جنگجويان
مسيحي که قدس را تصرف کردند نبوده است در ۹۰۰ سال پيش که مسلمانان موفق به
آزادي قدس شريف شدند نقش کشور مصر و مردم آن در آزادي قدس بيبديل بوده است
و هر سال که از راهپيماييهاي روز قدس ميگذرد شاهد قويتر شدن جبهه
مسلمانان مظلوم فلسطين و تضعيف جبهه رژيم صهيونيستي و همپيمانانش ميباشيم.
۲ـ رژيم غاصب اسرائيل در ۶۳ سال گذشته در بدترين وضعيت سياسي ـ اقتصادي و اجتماعي خويش به سر ميبرد. شکست در جنگهاي ۳۳ روزه و ۲۲ روزه حزبالله و حماس و شکستن ابهت پوشالي اين رژيم، بحران اقتصادي واجتماعي داخلي آن که مردم رژيم اشغالگر در تامين مايحتاج روزمره خويش با مشکل روبهرو هستند چون اين رژيم متکي به کمکهاي دولت و ملت آمريکا بخصوص لابي صهيونيستها ميباشد و به علت تشديد بحران اقتصادي در آمريکا ميزان کمکهاي آمريکا به رژيم اشغالگر قدس کاهش يافته است. مطلب مهمتر ديگر سرنگوني رژيم مبارک در مصر است که اين ضربه آنچنان براي سران اسرائيل قوي بوده است که تعادل رواني خويش را از دست دادهاند و با حمله به مرزبان مصري و کشتار ۹ نفر از آنان باعث گرديدند که ملت مصر اخراج سفير اسرائيل از قاهره را در دستور کار خود قرار دهند. انشاءالله با روي کار آمدن يک دولت مستقل و مردمي در مصر دولت اسرائيل کاملا درمحاصره اقتصادي، نظامي و سياسي قرار خواهد گرفت. عاديسازي روابط سياسي و اقتصادي اسرائيل با رژيمهاي وابسته عربي نيز در حال رنگ باختن ميباشد چون خود اين رژيمهاي وابسته يکي پس از ديگري در معرض سقوط قرار دارند.
۳ـ آگاهي ملتهاي مسلمان در سالهاي اخير باعث شده است که انرژي عظيم قدرت ملتهاي مسلمان به نفع مسلمانان فلسطين آزاد گردد روي کار آمدن دولت اسلامگرا در ترکيه، پيروزي حزبالله در لبنان و تحکيم قدرت مقاومت در اين کشور قدرت رو به گسترش ايران در منطقه خاورميانه، سرنگوني رژيمهاي ديکتاتوري در مصر، تونس، ليبي، يمن و عراق، تضعيف رژيم وابسته و پشتيباني پنهان اسرائيل از رژيم عربستان و درگير شدن اين رژيم در سرکوب مردم مظلوم بحرين و همچنين ناآراميهاي داخلي و بحران اقتصادي در اروپا و آمريکا و گسترش روزانه اين بحران به ديگر کشورهاي غربي و ناتواني دولت مردان غرب براي برون رفت از اين بحران، گرفتاري آمريکا در باتلاقهاي عراق وافغانستان همگي عوامل ونشانههايي است که حکايت از اين دارد که نابودي و سقوط رژيم اشغالگر قدس زودتر از آن چيزي که در پيشبيني تحليلگران سياسي است اتفاق خواهد افتاد. اليس صبح به قريب
حمايت:دستاوردهاي جمعه بيداري
«دستاوردهاي جمعه بيداري»عنوان يادداشت روز روزنامهي حمايت است كه در آن ميخوانيد؛ديروز جهان اسلام با نام روز جهاني قدس سراسر فرياد حمايت از فلسطين بود. اين روز صرفا براي مسلمانان نبوده و آزادي خواهان در سراسر جهان در حمايت از فلسطين بر مبارزه با اشغالگران قدس و حاميان آنها تاكيد كردند.
هر چند كه مراسم روز جهاني قدس به نام ملت فلسطين برگزار شد اما بيش از هر چيز اين روز براي سراسر جهان اسلام داراي دستاوردهاي عظيمي بود كه بخشي از شامل فلسطين ميشود. اولا جهان اسلام ديروز به جهانيان بويژه نظام سلطه نشان داد كه وحدت و انسجام اسلامي خويش را حفظ كرده و به رغم تمام توطئههاي تفرقه افكنانه بر اتحاد تا تحقق آرمانهايش تاكيد دارد. فلسطين نمادي از اين وحدت است كه ميتواند در تمام زمينهها تجلي پيدا كند.
ثانيا، بيداري جهان اسلام هشداري بود به رژيم اشغالگر قدس كه در كنار اشغالگري در فلسطين به دنبال سلطه بر ساير كشورهاي منطقه و حتي سراسر جهان اسلام است. اتحاد و همصدايي ملتهاي اسلامي در روز قدس پيام روشني به اشغالگران قدس بود كه دستاورد آن كم رنگ شدن تهديدات صهيونيستها بويژه جنگ افروزيهاي آنها در منطقه خواهد بود.
صهيونيستها كه تجربه شكست در جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه را در كارنامه دارند مسلما در يافتهاند كه در برابر وحدت ايجاد شده ميان جهان اسلام توان مقابله ندارد و جز كناره نهادن خوي تجاوز گري و پذيرش انزواي و تزلزل خويش چارهاي در پيش روي ندارد هر چند كه با تبليغات رسانهاي و مانورهاي ظاهري به دنبال سرپوش نهادن بر اين واقعيت است.ثالثا، جهان اسلام با وحدت خويش در روز قدس به نظام سلطه بويژه آمريكا هشدار داده كه ديگر پذيرنده استعمارگري و سلطه طلبي آنها نبوده و براي مقابله با آن به پا خواهند خواست.
امري كه تبلور آن را در بيداري اسلامي كشورهاي عربي حوزه خليج فارس و شمال آفريقا ميتوان مشاهده كرد كه يك صدا فرياد مقابله با سلطه طلبي غرب را سر ميدهند. اين اتحاد ميتواند زمينه سازي براي خروج اشغالگران از عراق و افغانستان و راه كردن كشورهاي اسلامي بويژه ممالك عربي براي تعيين سرنوشت خويش بدون دخالت غرب باشد.رابعا، اتحاد اسلامي در قبال فلسطين هشداري براي تمام اسلام ستيزان است كه با ادعاهاي مختلف به نقض و سركوب حقوق مسلمانان ميپردازند. اسلام ستيزي كه نمود آن را جوامع غربي به كرات ميتوان مشاهده كرد.
آفرينش:درياچه اروميه و نسل آينده
«درياچه اروميه و نسل آينده»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوانيد؛از چند سال گذشته تا به امروز هشدارهاي زيادي درباره خشک شدن درياچه اروميه، دومين درياچه آب شور دنيا «بيستمين درياچه بزرگ جهان»، «شورترين درياچه جهان كه حيات در آن جريان دارد» و«بزرگترين درياچه داخلي ايران» به گوش مي رسد که با پيشروي خشکي در اين درياچه نه تنها قطعهاي ارزشمند از محيط زيست ايران و جهان که مطابق قانون اساسي بخشي از ثروت عمومي مردم ايران نيز در خطر است.
در اين بين قبلا نيز هشدارهاي خشک شدن اين درياچه داده شده است اما اين روزها هشدار ها بيشتر رنگ واقعيت به خود گرفته است و با وجود مساحت 5 هزار و 700 کيلومتري درياچه اروميه، در حال حاضر 2 هزار و 700 کيلومتر از اين درياچه تبديل به شورهزار شده است.
روندي که اگر ادامه يابد حدود 5 سال طول مي کشد که اين درياچه خشک شود . در اين بين اگر به راستي اين درياچه مهم خشک شود بي شک تاثيرات شگرف و همه جانبه اي در برداشته و جدا از نابودي درياچه ، نابودي ميليون ها پرنده و آبزي، حيوانات مختلف و گياهان، از بين رفتن ميليون ها ميليون درآمد حاصله از ذخاير طبيعي، نابودي قطعي بخش اعظمي از کشاورزي ايران و نابودي ده ها روستا، و مهم تر از همه بيماري و مرگ و يا آواره و بي خانمان شدن ميليون ها تن از مردم را در پي دارد .جدا از اين گرد و غبار نمک درياچه که بسيار خطرناک تر از گردو غبار خاک است ايران و کشورهاي همسايه اش را تهديد خواهد کرد و کشاورزي دست کم سه استان را تبديل به بيابان خواهند کرد.
در اين راستا است که دامنه اين پيامدهاي ناگوار در حال وقوع باعث شده است برخي از کارشناسان مرگ اکوسيستم اروميه را سونامي انساني دانسته و از يک بمب اتمي کمتر ندانند. آنچه مشخص است در سالهاي گذشته استفاده بيش از حد از آب اين درياچه براي مصارف کشاورزي، احداث سدهاي متعدد بر رودهاي حوضه درياچه، تبخير زياد در پي گرم شدن هوا و برداشتهاي غيرمجاز از آبهاي زيرزميني در پي حفر چاه و..باعث کاهش شديد آب درياچه اروميه شده است .
در اين بين با توجه به اهميت اکوسيستم اين درياچه و پتانسيل هاي گوناگون اين حوزه براي کشور از جمله آب و هواي مساعد و جذابيتهاي گردشگري و جذب توريست، خواص طبي و درماني لجن و نمک درياچه اروميه و کاربردهاي گوناگون آن اکنون با واقعيتي مهم روبرو شده ايم. واقعيتي که بنا به به دليل اتخاذسياست هاي غلط سطح آب اين درياچه 7 متر کاهش يافته و خبري از آب رودخانه هاو مسيل هاي گذشته به درياچه اروميه نيست.
در اين راستا اگر قرار است که جلو پديده ناگوار خشک شدن درياچه اروميه گرفته شود جدا از به عقب انداختن زمان بايد در انديشه چاره اي اساسي براي اين امر بود. در اين حال هر چند در سالهاي گذشته طرح هايي هم چون طرح جامع مديريت حوضه آبخيز درياچه اروميه به تصويب رسيده و طرح هايي نيز اکنون در مجلس در دست بررسي است اما هنوز اقدام قابل توجهي براي جلوگيري از خشک شدن اين درياچه از سوي مسئولان کشور انجام نگرفته است . در اين ميان جدا از طرح هاي موجود مانند جابجايي حوضه به حوضه آبريز، انتقال آب خزر به اين درياچه، انتقال آب از حوضه آبريز ارس، انتقال آب از حوضه آبريز کردستان و بارور کردن ابرها واقعيتي که نبايد از نظر دور انگاشته شود خطر خشک شدن درياچه اروميه است خطري که در صورت عدم تلاش جدي نمي توان از بروز پيامد هاي ناگوار آن جلو گيري کرد.
ملت ما:ادامه سياست غربيها طرح گام به گام روسها
«ادامه سياست غربيها طرح گام به گام روسها»عنوان سرمقالهي روزنامهي ملت ما به قلم محمد مهدي مظاهري است كه در آن ميخوانيد؛تلاش روسها براي تاثيرگذاري در روند تحولات منطقه با اصرار بر لزوم آغاز گفتوگوهاي مجدد ميان ايران و گروه 1+5 بر سر مسائل هستهاي با طرح پيشنهاد گام به گام وارد فاز جديدي شده است. آنچه مسلم است با بروز تحولات در ليبي و نيز گسترش ناآراميها در سوريه منافع راهبردي كرملين در منطقه در خطر آني قرار گرفته است و هرگونه بيتحركي در قبال تحولات خاورميانه وضع روسها را بدتر خواهد كرد.
تحت چنين شرايطي روسيه در تلاش است كه با بازگشت به صحنه پرونده هستهاي ايران و جلب نظر طرفين منازعه سند عبور از بحران را به شكل زيركانه به نام خود ثبت كرده و فرصت نقش آفريني بيشتر را در قبال منطقه براي خود مهيا سازد. در ايران نيز پس از گفتوگوهاي دبير شوراي امنيت ملي روسها «پاتر وشف» و نيز مذاكرات آتي وزير امور خارجه كشورمان در مسكو علايم مثبتي مبني بر توافق بر سر پيشنهاد روسها (طرح گام به گام) ديده ميشود.
با اين وجود نگاه غرب و در راس آن امريكا نسبت به اين طرح خوشبينانه نيست و مقامات كاخ سفيد همچنان بر لزوم شفافسازي بيشتر در مسائل هستهاي و پايان دادن به غنيسازي اورانيوم در خاك ايران اصرار دارند از سوي ديگر يك سال و نيم قبل نيز تلاشهايي از سوي مقامات تركيه و برزيل در قالب تبادل سوخت با ايران براي خروج از بحران ارايه شد ولي طرح مشترك آنها به دليل مخالفت غرب با بن بست مواجه شد. پس نكته اصلي اين است كه هنوز مشخص نيست پيشنهاد جديد روسها در قالب طرح گام به گام براي آغاز مذاكره با ايران مورد توافق غرب بهويژه امريكا بوده يا نه؟
پس كرملين ملزم است قبل از رسيدن به هرگونه توافق احتمالي با ايران نظر كلي كشورهاي گروه 1+5 را در قبال طرح مذكور جلب كند. در قبال اين پيشنهاد روسها بايد به بدبيني تاريخي مردم ايران نسبت به اقدامات كرملين اشاره كرد: كارشكنيهاي روسها و بدقولي آنها در تكميل و راهاندازي نيروگاه اتمي بوشهر در موعد مقرر و نيز همسويي كرملين در اتخاذ سياستهاي ضد ايراني در شوراي امنيت كه ذهنيت تاريخي مردم ايران را به روسها بدبين كرده است بهطوريكه در داخل ايران تصويب قطعنامه ضد ايراني باعث شده كه برخي در داخل ايران حركت اخير روسها را نيز در تداوم سياستهاي دوپهلوي آنها درباره برنامه هستهاي ايران ارزيابي كنند.
طبق اين گزاره روسها اصولا تمايلي به حل و فصل موضوع هستهاي ايران و گشايش اساسي در روابط ايران – غرب نميبينند و بر اين باورند كه تطويل بحران ميتواند آنها را در رسيدن به هدف اصلي يعني امتيازگيري دوسويه از طرفين منازعه ياري كند. در اين مجال بايد به بدقولي روسها در تكميل و راهاندازي نيروگاه اتمي بوشهر اشاره كرد. نيروگاهي كه با هزينه گزاف مالي قرار بود 17 سال پيش به بهرهبرداري نهايي برسد در وضع فعلي گرچه برخي خبر از راهاندازي اين نيروگاه تا آخرهاي ماه رمضان ميدهند با اين وجود هنوز هم زمان قطعي آغاز به كار نيروگاه بوشهر مشخص نيست.
از منظر ديگر روسيه پس از تشديد فضاي بينالمللي و تحريمهاي يكجانبه عليه ايران از سوي غرب نگران از دست دادن بازار رو به رشد كشورمان است و هرگونه تعلل هم ممكن است كه اين فرصت را براي چين فراهم سازد كه به عنوان يكي از كشورهاي تاثيرگذار در عرصه بينالمللي جاي پاي خويش را در منطقه محكمتر كرده و انحصار هستهاي روسها به چالش بكشد. بهطوريكه چين برعكس روسيه با وجود برخي همراهيها با غرب در بحث تقابل با ايران بر سر موضوع هستهاي همچنان به گسترش ارتباطات نظامي و اقتصادي با كشورمان اقدام كرده است و تلاش ميكند كه جاي خالي روسها را در حوزههاي نفتي و نظامي پر كند.
طرح گام به گام روسها نيز در واقع در ادامه سياست هويج – چماق غرب است چراكه در قبال عقبنشيني ايران در مواضع خود و پذيرش برخي از خواستهاي غرب شفافسازي بيشتر و نيز پاسخگويي به سوالات آژانس بينالمللي انرژي اتمي (IAEA) با كاهش تحريمها و دريافت برخي امتيازات مواجه ميشود. اين در حالي است كه ايران طبق مداليته پاسخهاي درخواستي آژانس و بازرسان را داده و با وجود جنجال رسانهاي غرب گزارشي مبني بر انحراف ايران از مسير صلحآميز به نظامي در فعاليتهاي هستهاي ارايه نشده است.
پس بايد در روند بررسي پيشنهادات روسيه و نقشآفريني آن در پرونده هستهاي كشورمان گفت، مقامات روسيه قبل از طرح گام به گام و آغاز مذاكرات در حوزه هستهاي به تعهدات قبلي خود مبني بر ضرورت پايان بخشي به تخلفات و اهمالكاريها در راهاندازي قطعي نيروگاه هستهاي بوشهر عمل نمايند و حسن نيت خويش را با وجود ضررهای هنگفت مالي بر مردم ايران ناشي از تاخير در اجراي تعهدات جبران نمايند، چراكه اصل اساسي در ارتباط با روسها همچنان بدبيني و عدم اطمينان تاريخي حافظه مردم ايران است.
ايران بارها از آغاز مذاكرات و حل و فصل مسائل اختلاف زا از طريق رويههاي ديپلماتيك در فضاي عادلانه استقبال كرده و به عنوان عضو متعهد پيمان NPT خود را ملزم به اجراي قوانين و مقررات آژانس ميداند ولي در اين مسير تسليم فشارهاي سياسي و قوانين ظالمانه نخواهد شد.
مردم سالاري: بباليم يا بناليم!
«اندر حکايت قضاياي ليبي؛ بباليم يا بناليم!»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در آن ميخوانيد؛مهمترين رويداد دنياي اسلام در هفته گذشته، سقوط ديکتاتور ليبي بود که با مجاهدت مردم مسلمان ليبي و پشتيباني جنگنده ها و جنگ افزارهاي پيشرفته ناتو محقق شد. در سال 1968 ميلادي يعني 42 سال پيش وقتي که ارتش ليبي دريک کودتا، پادشاهي مستبد را به زيرافکند و افسر جواني به نام سرهنگ معمر قذافي را جايگزين او کرد که مدعي جنبش پان عربيسم بود و خود را سلف صالح جمال عبدالناصر مي دانست، چه کسي فکر مي کرد در زماني کمتر از نيم قرن آنچنان آزادي هاي مردمش را سلب کند و انديشه متعالي را به بند کشد و آبروي ملتي از بند استبداد رسته را در جهان به حراج نهد ،که مردم جان بر لب آمده براي دفع اين بلاي خانمانسوز و اصلاح وضع موجود و خروج از تنگناهاي سخت، جنبشي را پايه گذاري کند و تعدادکثيري شهيد و اسير و معلول و مجروح روي دست خود گذارد و سرانجام دست به دامن ناتوي نظامي وابسته به غرب شودتا ناجي آنها شود و سرانجام ديکتاتوري که 42 سال پيش خود به روي کار آورد را از کاخ افسانه اي و دژمحکم خود فراري دهد.
بعد از عراق و افغانستان دو کشور بزرگ اسلامي که با حضور مستقيم و لشگر کشي برنامه ريزي شده استکبار و ناتو، يکي از چنگال ديکتاتوري به نام صدام و ديگري از تسلط گروهي مرتجع و واپسگرا به نام طالبان رهايي يافتند، اکنون ليبي را داريم که تجربه اي جديد براي ناتو و استکبار غرب را رقم مي زند و سه سرزمين بزرگ، ثروتمند با مردمي مسلمان و با پيشينه فرهنگي اي کهن به «قابليت يابي استکبار» مبتلا شده اند و سرزمين هايي که آرزوي سيدجمال الدين اسدآبادي و محمد عبده و ديگر مصلحان بزرگ مسلمان بود که آموزش داده شوند، توانمند شوند تا از هدف واقع شدن براي استعمار و استبدادکه قصد از بين بردن و شکستن روح پيشروي و بلند همتي او را دارند و به دنبال اين هستند که از او يک موجود بي خاصيت بسازند که هرگونه خواستند با او بازي کنند، مانع شوند از يک سوي به عنوان مسلمان و ملتي که طعم تلخ استبداد را چشيده و دوران سياه سلطه را تجربه کرده و براي آزادي شهيد و اسير و جانباز داده و... از اين که ملت مسلمان ليبي ديو ديکتانوري و استبداد قذافي را نابود کرده است، بر چنين پيروزي اي مي بالد، از سوي ديگر از اين که برنامه استکبار و ناتوي نظامي با تمام تکنيک ها ي آن به موفقيت رسيده و انسان هاي مستضعف تحت سلطه ديکتاتوري قذافي به مرضي کشنده که همان قابليت براي استکبار است، مبتلا شده بايد بنالد.
جوامع اسلامي اگر از انديشه نخبگان و متفکران و مصلحان و اصلاح طلبان خود در به کارگيري موثر امکانات و بالا بردن سطح زندگي بهره نجويد و وقت خود را در اين راه مصروف ندارد، در راستاي نياز و دگرگوني خود به صورت موجودي بي خاصيت درخواهد آمد که موقعيت صنعتي و نظامي و اقتصادي و فرهنگي استکبار را ا ذعان و تعهد خواهد کرد و البته اين همان قابليت يابي براي استکبار است. به قول متفکر شهير مسلمان و انديشمند مصلح مالک ابن نبي هيچ انقلابي توان ساختن موقعيت جديد و حفظ دستاوردهاي خود را ندارد مگر زماني که اثر قابليت پذيري استعمار در انسان پاکسازي شود، با اين حساب پاکسازي استعمار (استعمار در زمان مالک نبي و استکبار در زمان ما) از وجود انسان، شرط پاکسازي آن در زمين است و لازم است که بر اين امر مقدم گردد.
در برخي حکومت ها سلب آزادي ها و شکستن حرمت هاي انساني و عهد شکني ها و فقر و فلاکت و عدم مشارکت دادن مردم به معناي واقعي و نهادينه شدن مشارکت به جايي مي رسد که براي مردم چاره اي جز اعتراف به نيازبه استکبار و خوشنودي نسبت به آن باقي نمي ماند.
فردگرايي،
خطرهاي وحشتناکي با خود همراه مي آورد که کمترين آن اين است که همکاري و
تعاون که قانون خدا در ميان آفريده ها و طبيعت است را منع مي کند، چرا؟ چون
هر کششي را که فردگرايي ديکته کند، به حساب حاکميت ملي نگاشته خواهد شد.
از
همين جاست که به اين برداشت مي رسيم که دگرگوني آرماني براي ذات انسان، به
منظور دگرگوني جامعه، با يک برخورد جادوگرانه يا کاربرد زور مرتبط نيست.
تهران امروز:شکایت ایران و طرح گام به گام
«شکایت ایران و طرح گام به گام»عنوان يادداشت روز روزنامهي تهران امروز به قلم دکتر حسن بهشتیپور است كه در آن مي خوانيد؛مناسبات ایران و روسیه پس از ابتکار اخیری که روسیه با طرح گام به گام انجام داد به نظر میرسد وارد فاز و مرحله جدیدي شده است که می توان از آن به نام شروع مجدد یاد کرد. موضوع اس-300 در روابط بین دو کشور از این نظر برای ایران اهمیت دارد که در سال 2005 ایران این قرارداد را با روسیه امضا کرد تا موشک های اس- 300 را دریافت کند. این موشک ها هم کاملا جنبه دفاعی دارد و ضد هواپیماهای تهاجمی است و جنبهای آفندی نیز ندارد.
بنابراین بهانه ای که ایران از این موشکها بخواهد علیه کشور ثالثی استفاده کند منتفی شده است و این را نیز خود روسها به نیکی می دانند اما تحت فشار آمریکایی ها و وعده های اسرائیلی ها (طبق گفته رسانه های روسیه اسرائیلی ها وعده داده بودند که تکنولوژی نوعی هواپیمای ضدرادار را در اختیار روسیه قرار میدهند) روسها اس- 300 را به ایران تحویل ندادند در حالی که بخش عمده ای از هزینه های قرارداد را از ایران گرفته بودند. در این بین هر چند بعدا اعلام کردند که این پول ر ابه ایران برمی گردانند اما باید گفت موضوع اساسی این است وقتی قراردادی مشخص امضا میشود شرایط فسخ قرارداد هم در آن گنجانده می شود و قاعدتا باید دو طرفه باشد و یک کشور به تنهايي به صورت یک طرفه نمي تواند قراردادی را که متعهد شده است زیر پا گذارد.
بنابراین ایران می تواند به دیوان بین الملی لاهه شکایت کرده و در آن نیز دیوان در درجه اول صلاحیت رسیدگی به این موضوع را بررسی کرده که و بعد با تایید صلاحیت رای صادر کندکه چه کسی در این قضیه مقصر است . هر چند روسها درخصوص تحويل اين سامانه به نقض تحریم ها اشاره میکنند اما این تحویل ناقض تحریم ها نیست.
ابتكار:چرا «شيخحسين» عذرخواهي کرد؟
«چرا شيخحسين عذرخواهي کرد؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم محمدعلي وكيلي است كه درآن ميخوانيد؛حجتالاسلاموالمسلمين شيخحسين انصاريان به دليل ويژگيهاي شخصيتي و روش منبري، توانسته در بين طبقات مختلف مردم از نفوذ کلام خوبي برخوردار شود. نفس گرم و لحن دلنشين و گيرا و منش اخلاقياش، باعث شور و دلدادگي مخاطبانش شده است. او همواره سعي کرده حريم منبرش را از گردوغبار سياستزدگي امن نگه دارد. گريههايش وعظ او را قرين اخلاص کرده و اين ويژگيها او را در بين وعاظ، به مرحوم کافي، واعظ مشهور، شبيه کرده است.
شيخحسين در مراسم احياي شب بيستوسوم رمضان در حين اجراي برنامه قرآن به سر، جملاتي را بر زبان آورد که جاي تأمل بسيار داشت و واکنشهاي متفاوتي را برانگيخت و مطابق معمول مورد تفسير و تحليلهاي متناقضي قرار گرفت. وي در بخشي از برنامه، با ذکر پارهاي از مشکلات، مثل گراني و مفاسد اجتماعي و اقتصادي از مردم عذرخواهي کرد و البته در آن بين تعريضي هم به وعدههايي داشت که هيچگاه عملي نشد. ايشان با انتقاد از برخي مديريتهاي ضعيف تأکيد کرد که اين فسادها و سوءمديريتها خواسته هيچيک از دينداران نيست. البته اين اولينبار نيست که وي به اين شيوه سخن ميگويد؛ چراکه مطابق آموزههاي ديني، وظيفه هر دينداري، بهخصوص صاحبان منبر و وعظ و تريبون است که از ابزار در دست، براي طلب مغفرت و آمرزش عمومي و عذرخواهي بهره ببرند. اما اهميت کار شيخحسين آنجاست که او هيچگونه منصب رسمي در کشور نداشته و درنتيجه در مقابل حوادث و مشکلات کنوني مردم، مسئوليت مستقيمي ندارد و به همين دليل از وي انتظار عذرخواهي و پاسخگويي نميرفت. اما اين کار را کرد. چرا؟ براي پاسخ به چرايي اين اقدام به موارد زير ميتوان اشاره کرد.
الف. آنچنانکه اشاره شد، عذرخواهي و طلب بخشش عمومي از تقصيرهاي سهوي و عمدي، يکي از توصيههاي مهم اخلاقي و ديني است. اين روش اگر در کشور ما مهجور است، به دليل مهجوريت اخلاق ديني است. هرکدام از ما در همه موقعيتها بايد زبان بخشش و معذرتخواهي داشته باشيم.
ب. باورهاي مردم يکشبه ساخته نميشوند، بلکه به مرور زمان، تحتتأثير عوامل مختلف ساخته ميشوند. اعتماد کنوني مردم و مسئولان تنها برآمده از چگونگي رابطه و رفتار اين دو نيست. بخشي از اين اعتماد درنتيجه وعظ و نصيحتهاي عالمان خودساختهاي همچون شيخحسين ايجاد ميشود. او اگرچه مسئوليت مستقيمي درخصوص اشتباهات ندارد، با اين کار، فرهنگ خاکگرفته «عذرخواهي» را جلا داد. بدون ترديد «عذرخواهي» افرادي مثل ايشان تأثير فراواني بر روي جامعه خواهد گذاشت و موجب تسلاي خاطر مردم خواهد شد.
ج. شيخ با اين اقدام، خواسته پيامي به همگان ازجمله صاحبمنصبان نيز بدهد و آن اينکه فرصت شب قدر و استغفار محدود است. اين فرصت محدود به گناهان فردي نيست.
او به نيکي آموخته است که بزرگترين گناه ضايعکردن حقالناس و بهخصوص حقوق يک ملت است. اگر افراد عادي در محدوده روابط اجتماعي خود مرتکب نقض حقالناس شده يا تعرضي به حقالله داشته باشند، از فرصت شبهاي قدر بهره ميجويند تا شايد از سفره لايتناهي رحمت الهي توشهاي برگيرند و جرعهاي بنوشند. اما آنان که مسئوليتي در قبال عموم دارند و در معرض حقالناس و بيتالمال قرار دارند و چگونگي تدبيرشان در تأمين يا نقض حقوق مردم تأثير دارد، بيش از ديگران، نيازمند استغفار و صد البته طلب بخشش از مردم هستند. صاحبان حق خود بايد ببخشند تا آدمي رهايي يابد. پس فرصت استغفار خاص گناهان فردي نيست، بلکه گناهاني که جنبه عمومي دارند، بيشتر به طلب آمرزش نيازمندند.
د. متأسفانه «عذرنخواستن» و اصرار بر اشتباه، جزئي از فرهنگ مديريتي ايران شده است و عذرخواستن و پذيرفتن تقصير به کيمياي نايابي تبديل گشته تا مس وجودي افراد را به زر تبديل کند. با نگاهي به حوادث و مشکلاتي که در نتيجه سوءمديريت حاصل شده و بسياري را گرفتار کرده، اين مهم بهخوبي نمايان ميشود. اگر اين حوادث در بستر فرهنگ «عذرخواهي» و «طلب بخشش» رخ مينمود، هضمشدني و تحملپذير ميبود؛ اما چون فرهنگ «عذرنخواستن» در کشور حاکم است، آستانه تحمل مردم در مقابل اشتباهات هم رو به کاهش است. اشتباه کردن مهم نيست، مهم نحوه برخورد با اشتباه است.
وقتي مسئولان همواره در برابر کوتاهيهاي خود موضع بگيرند و شجاعت استعفا به دليل اشتباهات مهلک را نداشته باشند، تحمل جامعه کم ميشود و زمينه پنهانکاري مسئولان فراهم ميگردد و درنتيجه دروغگويي زياد شده و رياکاري رواج مييابد. پس شيخ نيک ميداند که نتيجه عذرنخواستن، رواج مفاسد اخلاقي است و مفاسد اخلاقي همچون دروغ و ريا و نفاق، مهمترين موانع استجابت دعاهاست و عذرخواستن مقدمه آمرزش و بخشش است. ما ايرانيان در تمام امور توقع بخشش داريم؛ ولي شهامت عذرخواستن نداريم؛ زيرا زبان عذرخواهيمان لکنت دارد و روابطمان دچار تصلب و خشکي است. عذرخواهي و اعتراف به اشتباه ظرفيت ميخواهد. استعفا دادن به دليل سوءتدبيرها جنبه و شجاعت، لازم دارد. کسيکه ظرفيت و جنبه عذرخواهي و استعفادادن ندارد، صلاحيت اداره امور مردم را نخواهد داشت.
بنابر آموزههاي ديني، شرط اجابت دعا استغفار است و هيچکس هم از آن بينياز نيست. در امور اجتماعي و مديريتي نيز هيچکس مصون از خطا و اشتباه نيست و هرکس در هر جايگاهي ممکن است مرتکب خطايي شود که باعث نقض حقوق مردم گردد. مهم اين است که ياد بگيريم بر اشتباهات اصرار نکنيم و لجاجت به خرج ندهيم و البته از مردم پوزش و عذر بطلبيم. کسيکه از اعتراف به اشتباه بترسد، جرئت جبران پيدا نميکند. ترس از اعتراف و پوزش خواستن، او را در دالان تاريک غرور و خودشيفتگي به بيراهه و ناکجاآباد ميکشاند.
خلاصه شيخ با نيت ديني و اخلاقي خواسته تا نسبت به فرهنگ «عذرنخواستن» هشدار و بيدارباش دهد و اينکه اگر فرهنگ عذرخواستن احيا شود، صميميت و اعتماد و صداقت، روزافزون خواهد شد. عذرخواهي از مردم نوعي سپاسگزاري و تشکر در برابر خدمات آنان و احترام به حقوقشان است. پس لطفاً با سياسيکردن اين اقدام، اثرات آنرا محو نکنيد.
شرق: آينده روابط ايران و عراق
«آينده روابط ايران و عراق»عنوان سرمقالهي روزنامهي شرق به قلم داريوش قنبري است كه در آن ميخوانيد؛از مدتها پيش مراودات اقتصادي ايران با عراق محدود شده و دقيقا نميدانيم كه ريشه اين اتفاق در كجاست. در ظاهر تمامي تحليلگران سياسي، روابط ايران و عراق را خوب و راضيكننده عنوان ميكنند اما در واقع روابط دو كشور از بعد اقتصادي به هيچ عنوان راضيكننده نيست و اتفاقا بسيار نيز نگرانكننده است.
در واقع اين مشكلات نيز بيشتر با دولت مركزي عراق است تا اقليم كردستان و در واقع بازرگانان براي مراودات تجاري با اين منطقه، كمتر دچار مشكل ميشوند. در حال حاضر دولت مركزي عراق مراودات اقتصادي را با ما محدود كرده و دستگاه ديپلماسي كشور نيز به تذكرات ما در مجلس شوراي اسلامي پاسخ نميدهد.
نگارنده به عنوان نماينده يكي از شهرهاي غربي و مرزي در جريان بيشتر مسايل مربوط به كشور همسايه غربي هستم، ميدانم كه معذوريتها و محدوديتهايي از جانب عراق براي مراودات اقتصادي به وجود آمده است اما دليل اين چيست را هنوز نميدانيم. گفته ميشود كه پيوندهاي سياسي گسترش پيدا كرده اما در واقع هر از چندگاهي زمزمههايي از سوي مسوولان عراقي به گوش ميرسد كه ميتواند سست كردن پيوندها را به همراه داشته باشد يا به نوعي فرار رو به جلوي مسوولان عراقي تعبير ميشود. در حال حاضر حتي يكي از نمايندههاي مجلس عراق گفته است كه عراق نبايد به ايران غرامت پرداخت كند بلكه اين ايران است كه بايد به ما غرامت بدهد.
اين مساله كمي نيست و بايد به آن توجه كرد، غرامت حق ايران است و حق تمامي ملت ايران و نميتوان از آن گذشت و بر گردن دولت عراق و بايد آن را تمام و كمال پرداخت كند. به هر ترتيب تا زماني كه اينگونه مسايل و چالشها ريشهاي حل نشود هيچ گفتوگويي با مسوولان عراقي پايدار نيست و نميتوان خوشبين بود كه روابط سياسي نيز پايدار باقي بماند. بايد دقت كنيم كه در رابطه با عراق بايد منافع درازمدت ملي را در نظر گرفت و اساس روابط، برگرفته و متاثر از تحولات داخلي عراق نباشد.
در كل مشخص نيست اوضاع ايران و عراق به چه سمتي ميرود اما ما بايد روابطمان را نه براساس نوسانات كه براساس واقعيتها پايهريزي كنيم. سفر اخير هياتي از اقليم كردستان نيز مشخصا با چه هدفي صورت گرفته، اما مطمئنا ناشي از اتفاقات اخير و براي حل و فصل آن است اما اينكه چقدر ميتواند موثر واقع شود و مساله كردستان را حل كند مشخص نيست، چراكه در طي سالهاي اخير هياتهاي زيادي از ايران به عراق و از عراق به ايران سفر كردهاند و مذاكرات زيادي صورت گرفته اما تاكنون به نتيجه مشخصي نرسيدهايم.
پس از پذيرش قطعنامه 598 موضوع ايران و عراق به طور كامل حل نشد و كماكان دو كشور در مورد بسياري از مسايل خصوصا مسايل مرزي و بحث غرامتها با مشكل مواجه بودند و نتوانستند اختلافات خود را حل كنند. بيتوجه به حل مسايل اساسي روابط فعلي ايران و عراق با هيچ رفتوآمدي تغيير نخواهد كرد و نميتوان اينگونه سفرها را خيلي مفيد دانست.
در حال حاضر يكي از مسايل نيز مساله اقليم كردستان و اتفاقهاي صورت گرفته در آن اقليم است كه ميتواند توليد تنش و درگيري كند و در روابط ايران و عراق در سطح كلان نيز تاثير بگذارد. اختلافات مرزي دو كشور بايد حل شود و تا زمانيكه اين اختلافات و مسايل كردستان و همچنين بحث غرامتها حل نشده باشد، نميتوان رابطه مطمئن و باثباتي را با عراق داشت.
دنياي اقتصاد:وثیقه طلا یا بازگشت طلا به عنوان پول رایج بینالمللی؟
«وثیقه طلا یا بازگشت طلا به عنوان پول رایج بینالمللی؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم دكتر مرتضی بینا است كه در آن ميخوانيد؛با وقوع بحران مالی سالهای 2007 تا 2009 و با عدم اعتمادی که در توان اروپايیهای حوزه مدیترانه در پرداخت وامها و رفع کسری بودجههایشان به وجود آمده، شاهد تغيیراتی در مورد وثیقه معتبر برای تضمین انجام تعهدات هستیم.
اخیرا جریاناتی در مورد پذیرش طلا به عنوان وثیقه معاملات صورت گرفته که در صورت استمرار، به نوعی از تبدیل شدن طلا به پول رایج بینالمللی حکایت میکند که دلایل آن را بعد از مقدمه و در آخر مقاله بیان میکنم.
در سال 2008 با ورشکستگی چند بانک سرمایهگذاری معتبر، خطر عدم اجرای تعهدات مالی در بازارهای غیر متمرکز OTC به طور چشمگیر و بیسابقهاي نمود پیدا کرد. در بازارهای OTC، سیستم مرکزی برای تضمین اجرای قراردادها وجود ندارد و اکثر معاملات بر مبنای تعیين ریسک اعتباری طرف مقابل صورت میگیرد. در حالی که سیستمهای تصفیه حساب بورسهای متمرکز، با تعيین وثیقه (margin) و محاسبه سود و زیان روزانه، خطر عدم پرداخت یا عدم اجرای تعهدات مالی را عملا به صفر میرسانند. برای حفظ ثبات مالی جهانی، رهبران کشورهای بزرگ دنیا متعهد شدند که با وضع قوانین جدید مالی، مقدار زیادی از معاملات در بازارهای غیرمتمرکز را به سوی بازارهای متمرکز با سیستمهای تصفیه حساب مرکزی سوق بدهند. طبیعتا میتوان انتظار داشت که در نتیجه بالا رفتن حجم معاملات در بورسها که دارای سیستم تصفیه مرکزی هستند، حجم کلی وثیقههای مورد نیاز بیشتر بشود.
در این میان بورسهای مختلف جهان برای رقابت در جذب این حجم از معاملات، سعی کردند از نظر نوع وثیقه انعطاف نشان بدهند. در اواخر سال 2010، بورس کالای اینترکنتیننتال و به دنبال آن بورس کالای شیکاگو، طلا را به عنوان وثیقه (margin) معاملات پذیرفتند. اخیرا هم بانک سرمایهگذاری جی پی مورگان شروع به پذیرفتن طلا به عنوان وثیقه معاملات کرده است. در شرایط عادی، طلا به عنوان یک سرمایه مرده تلقی میشود، چون هیچ بازدهی مستقیمی ندارد و حتی ممکن است شامل هزینههای نگهداری در گاوصندوق هم بشود، ولی وقتی طلا به عنوان وثیقه پذیرفته شود، آنگاه دارای بازدهی مثبت خواهد بود، به این دلیل که وثیقه پول نقد شامل هزینه بهره است؛ ولی وثیقه طلا که در صندوق موجود است هزینه بهره ندارد.
به گفته شورای جهانی طلا، پارلمان اروپا هم تمایل زیادی به وضع قوانین برای استفاده از طلا به عنوان وثیقه در معاملات بین بانکی دارد. هر چند شورای جهانی پول یک سازمان لابی برای طلا است، ولی علائمی از فشار سیاسی برای استفاده گسترده از طلا به عنوان وثیقه وجود دارد. مثلا وزیر کار آلمان، پیشنهاد استفاده از طلا به عنوان وثیقه برای اعطای وامهای بیشتر به کشورهای حوزه مدیترانه اروپا را داده است. این پیشنهاد با اعتراض خانم مرکل صدراعظم آلمان روبهرو شد، ولی ظاهرا یک حرکت حساب شده از طرف وزیر کار بوده و نشانه محبوبیت این پیشنهاد بین رایدهندگان است.
اما استفاده از وثیقه طلا چه ربطی به تبدیل شدن آن به پول رایج دارد؟ در معاملات آتی، حجم کمی از معاملات به تحویل واقعی کالا ميانجامند که نهایتا باید قیمت کاملا پرداخت شود. نزدیک به 90درصد معاملات به تحویل کالا منجر نمیشوند. یعنی اکثر معاملات فقط به نقل و انتقال روزانه بین حسابهای وثیقه شرکتکنندگان منجر میشوند. چنانکه حجم بیشتری از وثیقهها (margin) در معاملات آتی به صورت طلا باشند، عملا ممکن است کار به جايی برسد که فقط طلا بین حسابهای وثیقه رد و بدل بشود. یعنی شما ممکن است که مثلا با مقداری طلا وارد معامله آتی گندم بشوید و بعدا با طلای کمتر یا بیشتر از معامله خارج شوید. توجه داشته باشید که قیمت کالا پرداخت نمیشود، فقط تفاضل قیمت به صورت سود یا زیان در حساب وثیقه ظاهر میشود.
تحت شرایط بالا عملا میتوان با طلا وارد بازارهای کالا شد و سود و زیان ناشی از معاملات را مستقیما نسبت به طلا و بدون مراجعه به پول کاغذی محاسبه کرد. یعنی عملا در حجم عظیمی از معاملات، طلا به صورت پول رایج مورد استفاده قرار گرفته و پول کاغذی دولتی فقط عاملی بوده برای انجام محاسبات و تسهیل معامله. هرچند دولتها در مقابل تبدیل شدن طلا به چیزی شبیه به پول رایج بینالمللی مقاومت خواهند کرد، ولی فعلا واقعیت این است که بازار مشکلی با وثیقه طلا ندارد و جهت حرکت به نفع قرار گرفتن طلا در مرکز معاملات است و این وضع تا وقتی که اعتماد عمومی به توان دولتها در کم کردن کسری بودجه و حفظ ارزش پولشان جلب شود، ادامه خواهد داشت.