۳۱ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۸:۳۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۱۸۸۵۶
تاریخ انتشار: ۱۷:۵۴ - ۲۳-۰۳-۱۳۹۱
کد ۲۱۸۸۵۶
انتشار: ۱۷:۵۴ - ۲۳-۰۳-۱۳۹۱

این داستان واقعیست: درد دل "پیرزن بی‌شناسنامه" با آقای "م.ر"

جهان نیوز -  دیروز در حال مرور اخبار سایت‌ها بودم که تیتر خبری توجهم را به خود جلب کرد؛ تیتر خبر این بود "شناسنامه‌ای ندارم که یارانه بگیرم."

بر روی مطلب "کلیک" و شروع به خواندن کردم ... پاراگراف اول، دوم، سوم ... دیگر چشمانم در حال سیاهی رفتن بود؛ اصلا قابل باور نبود که همین امروز در سال 91 شمسی در همین آب و خاک این داستان "فقر و مرگ" در جریان باشد.
 
چطور می‌شود باور کرد که کمی دورتر از این شهر پرهیاهو و پرزرق و برق هنوز مردمانی باشند از جنس "رنج و درد" که از فرط گرسنگی و محرومیت، هر روز کابوس مرگ را در برابرشان چشمانشان دارند.

آیا می‌توان باور کرد که در همین دیار هستند مردمانی که هنوز در "کپر" به دنیا می‌آیند، در همان کپر بزرگ می‌شوند، در همان کپر می‌میرند و تمام دارائی آنها تکه حصیری است که در زیر پای خود دارند و سهم غذای روزانه آنها قرص نانی است آن هم با این وصف که "اینها آنقدر در فقر و محرومیتند که مجبورند از غذای خودشان بزنند و به دام هایشان بخورانند تا نمیرند! از سهمیه یک کیسه آردی که چند ماه یک بار نصیب‌شان می‌شود، نان می‌پزند و به بزها و گاوهایشان می‌دهند؛ دام‌هایشان هم مثل خودشان لاغرند."

دل خوش کرده بودیم که با اجرای "طرح هدفمندی یارانه‌ها"، لااقل هر ایرانی از پرداخت یارانه نقدی آن قدر سهم خواهد داشت که دیگر گرسنه سر بر زمین نگذارد اما پیرزن داستان ما می‌گوید "حتی شناسنامه‌ای ندارد که یارانه‌ای بگیرد."

تازه فهمیدم که هنوز در گوشه‌ای از این خاک، مردمان محرومی هستند که در هیچ جایی نام و نشانی از آنان نیست؛ آنان فراموش‌شدگان دیار نیستی هستند!

اما بگذریم از این حکایت پردرد اول؛ همین دیروز که این خبر را می‌خواندم، جلسه هشتم "دادگاه اختلاس بیمه ایران" هم در حال برگزاری بود.

موضوع دادگاه، رسیدگی به اتهام آقای "د.س" در خصوص "پرداخت رشوه یک میلیارد و ۵۰ میلیون تومانی، کلاهبرداری از طریق اخذ تسهیلات بانکی به مبلغ ۲۳۲ میلیارد و ۲۰۵ میلیون ریالی، اخلال در نظام اقتصادی از طریق اخلال در تولید از طریق اخذ تسهیلات ارزی به مبلغ ریالی ۵۰۵ میلیارد و ۱۶۱ میلیون ریال و ..." بود.

 دست بر قضا این متهم ردیف اول پرونده در این جلسه از محوریت فردی به نام "م.ر" از مسئولان ارشد دولتی می‌گفت که از طریق "ج.ا" مبالغ میلیاردی به وی پرداخت کرده است.

شنیدن حکایت این جلسه دادگاه و افشای اعترافات این متهم برایم حکم کابوس وحشتناکی را داشت که " ج.ا بیش از ۱۲ میلیارد تومان از طریق چک، ۲ میلیارد تومان نقد و یک ماشین لندکروز به نام «م-ت» استاندار تهران از من گرفت همچنین یک خانه ۵ میلیارد تومانی در ولنجک نیز از من گرفت." و اینکه "آنها (ج.ا با م.ر) رابطه بسیار نزدیکی با هم داشتند و درباره ۱.۵ میلیارد تومان هم « ج. الف» شماره حساب «م.ر» را به من داد و من هم پول را به حساب واریز کردم."

حکایت دادگاه بیمه که به این جا رسید دیگر لحظه‌ای تصویر صورت نحیف و لاغر آن پیرزن داستان خودمان که هر روز به واسطه فقر مفرط، مرگ را در جلوی چشمانش دارد از صفحه ذهنم کنار نرفت و نخواهد رفت.

آن مسئولی که وظیفه‌ و شأنی جز رسیدگی به حال و روز محرومان این کشور ندارد و حتی شعار آن را سر می دهد، حال نام او به عنوان فردی که مبالغ میلیاردی از یک مفسد اقتصادی بزرگ دریافت کرده، آورده می‌شود؛ باید به خدا پناه برد از این درد و غمی که این "جام زهر" را بر جانمان می‌ریزد.
برچسب ها: م.ر ، رایانه
ارسال به دوستان
وبگردی