۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۹:۴۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۳۷۷۵۴
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۶ - ۰۱-۰۸-۱۳۹۱
کد ۲۳۷۷۵۴
انتشار: ۱۰:۳۶ - ۰۱-۰۸-۱۳۹۱

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

جام جم:طرح‌هاي احساسي

«طرح‌هاي احساسي»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم بيژن مقدم است كه در آن مي‌خوانيد؛اين اولين بار نيست كه شاهد ارائه طرح‌هايي در مجلس هستيم كه يا غيركارشناسي است يا براساس منافع زودگذر تعريف مي‌شود و ديري نمي‌پايد كه غيراصولي بودن آن رخ مي‌نمايد.

طرح الزام نامزدهاي رياست‌جمهوري به استعفاء كه از سوي جمعي از نمايندگان ارائه شده، در زمره همين موارد است؛ طرحي كه احيانا با انگيزه‌اي سياسي و بدون توجه به تبعات آن، قرار است به صحن علني مجلس بيايد، در حالي كه مخالفت طرح با قانون اساسي، بديهي و روشن است.

همه نيك مي‌دانيم برخلاف انتخابات مجلس يا شوراها، شرايط سختي در قانون اساسي براي واجدان شرايط نامزدي انتخابات رياست‌جمهوري ترسيم شده و براساس آن به دليل شرط «رجل سياسي» بودن، عملا به افراد انگشت‌شماري محدود مي‌شود و از اين‌رو، تصويب چنين طرحي، جز آشفتگي مديريتي در سطوح مختلف كشور ـ آن هم در آستانه انتخاباتي بزرگ ـ چه حاصلي مي‌تواند داشته باشد.

پرسش اساسي اين است كه اگر هدف طراحان، جلوگيري از سوءاستفاده احتمالي نامزدهاي انتخاباتي از موقعيت‌هاي شغلي و امكانات در اختيار آنهاست، مگر قانون راه‌هاي نظارت و برخورد با آنان را مشخص نكرده‌است؟

در گذشته نيز ما شاهد ارائه اين‌گونه طرح‌ها بوديم: طرح الحاق سازمان گردشگري به وزارت ارشاد ـ در سال 90 ـ و طرح الحاق بانك مركزي به وزارت امور اقتصادي و دارايي كه اخيرا با هدف پاسخگو كردن دستگاه‌ها در برابر مجلس، امكان شكل‌گيري آن مي‌رود، از جمله طرح‌هاي غيركارشناسي، احساسي و واكنشي به شمار مي‌آيند.

به نظر مي‌رسد يكي از وظايف مركز پژوهش‌هاي مجلس بررسي علمي و كارشناسانه طرح‌هايي از اين دست، حتي قبل از مطرح شدن، در سطح علني و رسانه‌هاست.

بي‌ترديد اين اقدام مي‌تواند از خدشه‌دار شدن اعتبار مجلس نزد افكار عمومي و نخبگان جلوگيري كند و نمايندگان ملت را به سمت طرح‌هاي اولويت‌دار كشور سوق دهد.

كيهان:به رنگ شطرنجي !

«به رنگ شطرنجي!»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد؛شماري از اتفاقات و اقدامات روزهاي اخير در پهنه سياست خارجي حاكي از آن است كه در اكتبر 2012، جبهه استكبار يك تقسيم كار توطئه آميز عليه ايران در دستور كار قرار داده است.

اين تقسيم بندي در اضلاع مختلف طراحي شده و در قالب يك پازل چيده شده است تا در ماه هاي آتي و با نزديك شدن به فضاي انتخاباتي در ايران مورد پيگيري و بهره برداري قرار گيرد.

از همين روي؛ تمام قطعات اين پازل و پشت پرده ماجرا بايد مورد واكاوي قرار بگيرد تا تحليل درستي از شرايط حاصل شود.

اين نوشته تلاش مي كند مقارن با اين فضا بخش هايي از تحركات و دسيسه ها را به تصوير بكشد تا علت هجمه و تمركز دشمنان به جمهوري اسلامي برملا گردد.
طي 3 هفته گذشته مي توان به طور گزيده اقدامات مرموز و توطئه آميز دشمنان برضد جمهوري اسلامي را به اين شرح فهرست كرد؛

الف: تلاش صهيونيست ها براي شكل گيري آشوب و ناامني در تهران كه ليبرمن وزير خارجه رژيم صهيونيستي در گفت وگو با هاآرتص وعده اغتشاش و آشوب داد و چند روز پس از آن در روز چهارشنبه آرامش بازار تهران براي چند ساعت از سوي جماعتي با به آتش كشيدن چند سطل زباله برهم ريخت.

ب: اتحاديه اروپا در 15 اكتبر در نشست لوكزامبورگ تشديد تحريم هاي يكجانبه عليه ايران را تصويب كرد.

پ: رسانه هاي آمريكايي در سطحي گسترده گزارش دادند كه منصور ارباب سير اتهاماتش درباره مشاركت در طرح ترور سفير عربستان در آمريكا را پذيرفته است تا اتهام تروريستي به ايران پس از ادعاي واهي در سپتامبر 2011 را پمپاژ نمايند.

ت: به دنبال پروژه ايران هراسي و مسئله دار كردن سيماي جمهوري اسلامي، وزارت خارجه آمريكا ادعايي جديد را عليه ايران مطرح كرده و براي دستگيري به اصطلاح حاميان القاعده در ايران جايزه 12 ميليون دلاري تعيين كرد!

ث: مكمل فضاي تهمت ها و اتهام هاي تروريستي و تشديد تحريم ها بر ضد ايران براي بوجود آمدن آشوب، گزارش سوم احمد شهيد گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل مشتمل بر ادعاهاي واهي عليه كشورمان در نقض حقوق بشر نيز منتشر شد!

ج: شركت خدمات ماهواره اي اروپا-يوتل ست- در اقدامي كه نقض آشكار آزادي بيان به شمار مي رود پخش شبكه هاي ماهواره اي تلويزيوني و راديويي جمهوري اسلامي ايران را قطع كرد.

چ: عمليات رواني رسانه هاي غربي در القاء اين مطلب كه ايران به دنبال مصالحه بر سر برنامه هسته اي است. نيويورك تايمز، رويترز، اشپيگل از جمله رسانه هايي بودند كه تلاش براي منفعل سازي ايران در موضوع هسته اي را طي روزهاي اخير كليد زدند.

ح: شيمون پرز رئيس رژيم صهيونيستي دو روز پيش در جمع خبرنگاران در اراضي اشغالي بار ديگر از بروز ناآرامي و آشوب در ايران حمايت كرد و مدعي شد كه تأثيرگذاري پروژه تحريم ها آغاز شده است.

خ: وبالاخره اقدام اخير تروريستي در چابهار كه خط ناامني در جمهوري اسلامي را پيگيري و رهگيري مي كند.

اين اقدامات و اتفاقات در چند هفته گذشته به وضوح نشان مي دهد جبهه غربي- عبري درصدد است تا ايران اسلامي را به حاشيه برده و مشغول موضوعاتي از اين دست نمايد. اما سؤالي كه به ميان مي آيد اين است كه هدف اصلي اين بازي دشمن و طراحي سناريوهاي چندلايه- و البته تكراري- در نهايت كجا را نشانه گرفته است؟
آيا هماهنگي ميان صهيونيست ها، اروپايي ها و آمريكايي ها در هجمه به ايران اسلامي در اين مقطع زماني تصادفي است؟

درباره اين پرسش ها و تحركات و دسيسه هاي مورد اشاره دشمن در فضاي كنوني، نكاتي مورد اعتناست؛
1- مجموعه اين كدها و اقدامات غيرقابل انكار دشمن در دو سطح داخلي و خارجي پيرامون جمهوري اسلامي ايران، قابل تحليل و ارزيابي است. در سطح داخلي دشمن تلاش مي كند با پروژه «تحريم»ها و تشديد آن به بهانه هاي مختلف، يك جنگ اقتصادي را عليه ايران ساماندهي كند. نكته گفتني اين است كه دشمن- در سه ضلع صهيونيست ها، اتحاديه اروپا و آمريكا- مي كوشد با افزايش تحريم ها، اعتراض هاي اجتماعي را رقم بزند و در مرحله بعدي اميدوار است كه اين «اعتراضات» به «آشوب ها» و «اغتشاشات» تبديل شود.

در سطح خارجي نيز دشمن درصدد است تا از يكسو با پرونده هاي ساختگي هسته اي و حقوق بشري ابزار فشار به ايران را به پيش بكشد و از سوي ديگر با انگ زدن و متهم كردن ايران به اقدامات تروريستي، سيماي جمهوري اسلامي را مخدوش نمايد و فراتر از اينها نگذارد منطق و استدلال محكم ايران به گوش افكارعمومي دنيا برسد و دقيقا اينجاست كه برنامه هاي برون مرزي صداوسيما از ماهواره «هات برد» حذف مي شود.

2- اما اين تلاش ها و تحركات و آرزوهاي دشمن در دو سطح داخلي و خارجي ايران براي چيست؟ اضلاع و قطعات تلاش ها و دسيسه هاي جبهه غربي-عبري بيانگر آن است كه آنها پازل بي ثباتي سياسي در ايران را در افكار شوم شان چيده اند. ناگفته پيداست اين بي ثبات سازي سياسي- كه البته ذهني است و نه عيني- در شرايط كنوني بايد يك هدف ويژه و غايي را دنبال كند كه به يك استراتژي هماهنگ شده ميان صهيونيست ها، آمريكا و برخي از كشورهاي اروپايي انجاميده است.

سوال بعدي اين است كه اين هدف ويژه و غايي چيست؟
پاسخ اين پرسش به وضعيت وخامت بار رژيم صهيونيستي برمي گردد. چه اتفاقي افتاده است كه مراكز پژوهشي و راهبردي آمريكا صريحا و بدون لكنت زبان از اضمحلال و فروپاشي اسرائيل سخن به ميان مي آورند. تا پيش از اين منافع درهم تنيده آمريكا و اسرائيل هيچ گاه اجازه نمي داد سخن و تحليل از روند پرشتاب فروپاشي اسرائيل كه خط قرمز محسوب مي شود به رسانه ها درز پيدا كند.

اما اكنون حتي تحليلگراني مثل هنري كيسينجر تصريح مي كنند كه تا 10 سال ديگر اسرائيل وجود ندارد يا حتي برخي رسانه هاي عربي مانند المحيط به نقل از دستگاه اطلاعاتي آمريكا اين مطلب را به فضاي رسانه اي كشاندند كه موجوديت اسرائيل تا سال 2025 است و روند فروپاشي آن آغاز گشته است.

3- از سوي ديگر اينكه صهيونيست ها طي سه هفته گذشته چندين بار بي محابا به صحنه آمدند و از اغتشاش و آشوب و براندازي در ايران سخن گفتند حاكي از آن است كه در وضعيتي بغرنج به سر مي برند و ميان تحولات منطقه در بستر بيداري اسلامي با پيشقراولي ايران و روند اضمحلال و افول رژيمي كه مدعي سيطره از نيل تا فرات بود ارتباط تنگاتنگي برقرار شده است.

بنابر اين اگر دو روز پيش روزنامه صهيونيستي «تايمز اسرائيل» گزارش مي دهد كه شيمون پرز گفته است؛ «بايد مردم ايران را به براندازي ترغيب كرد» اين ناشي از اضطراب و ترس او از اقتدار ايران اسلامي است.

تفسير اين عبارت به قدرت نرم جمهوري اسلامي برمي گردد كه از قضا شيمون پرز چندي پيش در ديدار با وزير دفاع آمريكا گفت؛ «نبايد بگذاريم ايران كنترل خاورميانه را بدست گيرد.»

4-و بالاخره بايد گفت هرچقدر دشمن حتي در ابعاد و مختصات مثلث شوم رژيم صهيونيستي، غرب و آمريكا در مواجهه با ايران طراحي و برنامه ريزي كند ولي در فرجام كار طرفي نمي بندد و تيرهايش به سنگ مي خورد.

در فضاي كنوني نيز در شرايطي كه بازار تحريم ها، تهديدها، فشارها و هجمه هاي اقتصادي، حقوق بشري و سياسي عليه ايران اسلامي داغ است اما باز دشمن در برآورد محاسباتش دچار اشتباه شد و نتوانست به اهداف از پيش تعيين شده برسد. چرا؟ جواب را در گزارش تلويزيون رژيم صهيونيستي بايد ديد.

چند روز پيش و پس از نفوذ پهپاد ايراني به عمق سرزمين هاي اشغالي آنهم در بحبوحه تحركات و دسيسه هاي جبهه غربي-عبري، شبكه 10 تلويزيون اسرائيل گزارش داد؛ «ارتش اسرائيل دچار ناكامي و سردرگمي شده است» و در همين حال، «اورهيلر» متخصص صهيونيست در امور نظامي به شبكه 10 اسرائيل مي گويد؛ «شكست و ناكامي رقم خورده است و نيروي هوايي و سازمان اطلاعات نظامي از ما خواسته اند تصاوير اجزاي هواپيما را نشان ندهيم زيرا نمي خواهد حزب الله به آنچه كه ما از هواپيما مي دانيم پي ببرد، شطرنجي كردن اين تصاوير بر شكست ارتش سرپوش نمي گذارد. بدون ترديد نيروي هوايي دچار سردرگمي شده است و بايد به بررسي در خودش بپردازد كه چرا نيمي از هواپيماهايي را كه حزب الله فرستاده، روي زمين فراموش شده است.»

بنابراين اگر تمامي تلاش ها و تحركات دشمن براي بي ثبات سازي سياسي در ايران به منظور كمك براي فرار اسرائيل از افول و فروپاشي مي باشد اين تلاش ها بي فايده است چون در ميانه كار با ضرب شست ايران و حزب الله روبرو مي شوند كه همه تداركات و برنامه هاي آنها را بهم مي ريزد. همچنانكه سال گذشته نيز در فضاي تهديدها و فشارها عليه ايران، اين جمهوري اسلامي بود كه با قدرت پهپاد آمريكايي را شكار كرد. اكنون با اين همه تدارك و دشمني كردن ها بايد گفت جناب اوباما و پرز با واژه «پهپاد» به ياد چه چيزي مي افتيد؟ به دردسر افتاديد مي توانيد ذهن مبارك را شطرنجي كنيد.!

 خراسان:راهيان نور و غفلت ما

«راهيان نور و غفلت ما»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم محمد باقري است كه در آن مي‌خوانيد؛خبر تلخ و جانکاه قرباني شدن ۲۶ دانش آموز دختر بروجني راهيان نور در شامگاه جمعه، بيست و هشتم مهرماه نه تنها دوباره اشک ها را بر گونه ها جاري کرد که يادآور قصه پرغصه اي است که چندي است در اين ديار به اجبار روايت مي شود و کمتر مسئولي چاره اي اساسي براي آن مي انديشد و شگفتا که در اين حادثه اخير هرکسي گناه و قصور خويش را بر گردن ديگري انداخت و کسي را شهامت عذرخواهي نبود.

اگرچه در طول سال هاي گذشته هرچند وقت يک بار خبري سخت و ناگوار شيريني سفر راهيان نور را بر کام خانواده ها، مردم، مسئولان و به خصوص جامعه مطبوعاتي تلخ کرده است اما آنچه که بر اين داغ مي افزايد محافظه کاري ها و مسامحه کاري هاست.

مسئولان به جاي اين که اشتباه خود را بپذيرند، تلاش مي کنند اين اتفاق را بسان حوادث ديگر، امري طبيعي جلوه دهند.

اينک با تکرار اين وقايع ناگوار زمان آن رسيده است که کمي صريح تر و شفاف تر در اين زمينه سخن بگوييم.اگرچه قلم در حسرت از دست رفتن دختران معصوم اين ديار بر خود مي شکافت و اشک بر گونه هاي من ميل ايستادن ندارد اما بايد گفت و بايد نوشت اگر ارزش هاي دفاع مقدس براي ما مهم است، اگر آشنايي با اين ارزش ها وظيفه همگاني است، اگر دانش آموز ما بايد با رشادت ها و قهرماني هاي ۸ سال مردم خود آشنا شود و همواره با شهيدانش بيعتي جاودانه ببندد و هميشه خود شاهدي باشد بر فداکاري ها و ايثارگري ها، بايد گام ها را درست برداشت بايد برنامه ريزي اصولي کرد. متوليان اين امر بايد به خود بيايند پاک کردن صورت مسئله دردي را دوا نمي کند.

چاره اساسي اين درد آسان است. به شرط اين که بخواهيم آن را درمان کنيم. به شرط اين که عقلانيتي و همتي براي اجراي آن باشد.

حوادثي که در اين چند سال اتفاق افتاد مي توانست رخ ندهد. بگذاريد چند سوال مطرح کنم: چرا بايد بيشتر سفرهاي کاروان راهيان نور با اتوبوس صورت گيرد؟

چرا نبايد به گونه اي برنامه ريزي کرد که نيازي به رانندگي در شب نباشد. چرا پس از چندين سال و وقوع چندين حادثه، هنوز جاده هاي منتهي به شهرهاي دفاع مقدس بايد حادثه آفرين باشد؟

اگر دفاع مقدس و ارزش هاي آن براي ما مهم است، اگر آشنايي نسل امروز ما با فرهنگ جبهه و جنگ برايمان ارزش ذاتي دارد و اگر به حفظ جان دانش آموزان مان مي انديشيم، بايد هزينه آن را بپردازيم.

مسئولان آموزش و پرورش، سپاه و بسيج بايد در اين عرصه به درستي عمل کنند. نبود بودجه توجيهي است براي پوشاندن ضعف هاي خود. وقتي اهميت موضوع را قبول کرده ايم راهکارهاي عقلي و علمي آن را بپذيريم. نگاه سوداگرانه در اين وادي حرام است. از ترس کمبود بودجه نبايد با جان دانش آموزان بازي کرد.

وقتي که مسافران اين وادي رنگ و بوي جبهه مي گيرند به مراتب ارزش بيشتر پيدا مي کنند ارزشي که با ماديات نمي شود سنجيد. اين مسافران ارزش آن را دارند که از وسايل ايمن بهره مند شوند. از اتوبوس خوب استفاده کنند، راننده ماهر در خدمت شان  باشد. وقتي که فرهنگ جبهه و جنگ برايمان مهم است هزينه هاي آسفالت يک جاده نبايد دلمشغولي مسئولان باشد.

وقتي که مي شود از قطار استفاده کرد چرا بايد با اتوبوس سفر کرد اين وادي وادي پول و ثروت نيست. وادي عشق است و ايمان. پول و ثروت بايد در خدمت اين مهم باشد. گرچه چنين نشود هيچ عذري پذيرفته نيست. آنگاه همه گناهکاريم.

جمهوري اسلامي:انكار مشكلات، دردي را دوا نمي‌كند

«انكار مشكلات، دردي را دوا نمي‌كند»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛تداوم روند افزايشي نرخ تورم و تكرار جهش‌هاي قيمتي در مورد كالاها و خدمات طي ماه‌هاي اخير ضرورت چاره‌انديشي عاجل را براي حمايت از اقشار كم درآمد جامعه خصوصاً حقوق بگيران دولتي و كارگران، بيش از هر زمان ديگري نمايان ساخته است.

بررسي تجارب ديگر كشورها و پيامدهايي كه استمرار شرايط تورمي توأم با تكانه‌هاي قيمتي در اقتصاد آنها بوجود آورده است، به روشني نشان مي‌دهد كه اتخاذ تدابيري براي خارج شدن سريع از چنين وضعيتي بايد از اولويت‌هاي نخست مديران و مسئولان اقتصادي و اجرايي كشور باشد. ادامه وضعيت فعلي از دو جهت زيان آور است؛ نخست آنكه ادامه روند افزايشي تورم، نااطميناني را نسبت به سرمايه‌گذاري در حوزه‌هاي مولد دامن مي‌زند. به عبارت ديگر در شرايطي كه استمرار روندي صعودي قيمت‌ها يا همان تورم، امكان برآورد رفتار بازار، ميزان سرمايه‌گذاري لازم و خواب سرمايه را از صاحبان سرمايه و فعالان اقتصادي سلب مي‌كند، نمي‌توان انتظار داشت كه شاهد تشكيل سرمايه ثابت و افزايش فعاليت‌هاي مولد در اقتصاد باشيم.

اقتصاددانان در توصيف اين وضعيت از عبارت "پيامدهاي نااطميناني تورم" استفاده مي‌كنند. با استمرار چنين آرايشي از شاخص‌هاي اقتصادي، طبيعتاً سرمايه‌هاي موجود در اقتصاد كشور به جاي قرار گرفتن در مسير زاينده و مولد به رفتارهاي سفته بازانه و دادوستدهاي كوتاه مدت تمايل مي‌يابند.

اين رفتار طبيعي از دو جهت در اقتصاد ايران درحال حاضر، بيش از حد معمول نيز مشاهده مي‌شود؛ نخست وجود ميزان فراواني از نقدينگي و دوم فضاي نه چندان مطلوب كسب و كار.

بررسي‌هاي آماري صورت گرفته نشان مي‌دهد طي حدود يك دهه اخير، هفت برابر حجم توليد در كشور ما اسكناس چاپ شده است كه معناي اين اتفاق چيزي نيست جز تورم پولي در اقتصاد ايران و افزايش مستمر نرخ تورم.

اما جهت ديگري كه چاره انديشي براي خروج از شرايط فعلي را بيش از پيش ضروري ساخته، تكرار جهش‌هاي قيمتي در كالاها و خدمات خصوصاً پرمصرف مردم است. افزايش پي در پي، سريع و غيرمنطقي قيمت بسياري از كالاها طي چند ماه اخير متأسفانه به يكي از اتفاقات تكراري و البته آزار دهنده در اقتصاد ايران تبديل شده است.

كافي است نگاهي به روند تغيير قيمت مواد لبني، شير خام، مواد شوينده، روغن نباتي، مرغ و گوشت نگاهي گذرا داشته باشيم تا جهش‌هاي چند باره قيمت اين محصولات را به وضوح رصد كنيم.

افزايش مستمر قيمت مصالح ساختماني كه اخيراً از سوي مركز آمار ايران نرخ رشد آن در مقايسه با نيمه نخست سال قبل حدود 50 درصد اعلام شده و تأثيراتي كه اين افزايش بر قيمت تمام شده مسكن بر جا گذاشته، از ديگر نمونه‌هايي است كه مي‌توان به آنها اشاره كرد.

همچنين افزايش قيمت مصوب انواع خودرو و به تبع آن بالا رفتن يك تا 15 ميليون توماني قيمت انواع خودروهاي داخلي و وارداتي نيز از جمله موارد قابل استناد است.

مجموعه عوامل مختلفي در بوجود آمدن اين جهش‌هاي قيمتي مؤثر هستند. بالا رفتن حبابي نرخ ارز و تأثيري كه اين افزايش بر قيمت واردات اعم از واردات محصولات نهايي، كالاهاي واسطه‌اي و مواد اوليه داشته است، تخليه شدن بخشي از فشار تورمي اجراي مرحله نخست قانون هدفمندي يارانه‌ها، اثر تورمي افزايش پايه پولي به عنوان يكي از اجزاي نقدينگي در كنار عوامل انساني مانند سودجويي برخي وارد كنندگان در استفاده از ارز مرجع، افزايش ناكارآمدي در نظام توزيع كالاها و از همه دردآورتر، ضعف شديد در نظارت بر قيمت‌ها و بازار، همه عواملي هستند كه در استمرار شرايط تورمي و تكرار جهش‌هاي قيمتي نقش دارند.

با اينهمه، نكته‌اي كه نبايد به هيچ وجه از آن غافل شد، ضرورت حفظ روحيه و انگيزه عمومي براي مديريت شرايط فعلي است. اين همان نكته‌اي است كه رهبر انقلاب نيز در يكي از سخنراني‌هاي خود در سفر اخيرشان به استان خراسان شمالي به آن اشاره كردند؛ ايشان ضمن تأييد وجود مشكلات و تأكيد بر صبوري مردم براي عبور از اين مرحله به مسئولان تذكر دادند كه بايد دائماً درحال چاره انديشي باشند.

اين چاره انديشي قطعاً امري فراتر از حل ريشه‌اي عوامل تورم و گراني است چرا كه در بسياري موارد اين قبيل برخوردهاي ريشه‌اي به زمان نياز دارد. از اين رو به نظر مي‌رسد اساسي‌ترين و راهبردي‌ترين نكته در وضعيت فعلي، انتقال اين پيام از طرف مسئولان اجرايي به افكار عمومي است كه دولت نيز به مشكلات واقف است و درحال تلاش براي رفع آنها مي‌باشد.

اين راهبرد دقيقاً در نقطه مقابل سخنان و عكس العمل‌هايي است كه بعضاً از سوي مديران اجرايي مشاهده مي‌شود و در آن منكر گراني، تورم و فشار بر اقشار آسيب پذير مي‌شوند. چنين رفتارهايي نه تنها كمكي به حل مشكلات نمي‌كند بلكه فاصله مردم و مسئولان را افزايش مي‌دهد و اعتماد عمومي به دولت را دچار خلل مي‌سازد.

از اين رو مسئولان اجرايي بايد به اين واقعيت واقف باشند كه حداقل با پذيرش وجود مشكلات و كتمان نكردن آنها، مردم را براي صبوري در برابر كمبودها و تورم ياري نمايند.

بدين ترتيب، مسئولان اجرائي در شرايط حساس كنوني دو وظيفه مهم برعهده دارند؛ اول تلاش مضاعف براي حل مشكلات اقتصادي و دوم خودداري كردن از كتمان واقعيت‌ها و دادن وعده‌هاي بي‌پشتوانه. مسئولان اجرائي بايد در كنار تلاش براي حل مشكلات معيشتي مردم، وجود اين مشكلات را بپذيرند و در عين حال مردم را براي مشاركت در مقابله با آنها تشويق نمايند. روشن است كه انكار مشكلات، چيزي را حل نمي‌كند بلكه بايد مشكلات را با مردم در ميان گذاشت و از همراهي و همكاري مردم براي رفع مشكلات استفاده كرد.

رسالت:دستور كار چيست؟

«دستور كار چيست؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛دستور كار چيست؟ در كدامين وادي سير مي‌كنيم؟ پيشرفت كشور با سرانگشت مقام معظم رهبري در مسيري غيرقابل برگشت افتاده است. نخبگان ومردم هر روز كه از خواب بلند مي‌شوند سعي مي‌كنند در همان مسير گفتماني كه رهبري معين فرموده به بسط عدالت علوي و خدمت بيشتر فكر كنند و در بزرگراه پيشرفت كشور با سرعتي معقول حركت كنند.

اما گاهي رفتاري از مسئولين ديده مي‌شود كه گويي دستور كار انقلاب و مردم را به فراموشي سپرده و  مورد غفلت قرار داده‌‌اند.

عصر شنبه گذشته ده‌ها هزار نفر از مردم انگليس براي چندمين بار در لندن به خيابان‌ها ريختند و عليه سياست‌هاي اقتصادي دولت تظاهرات كردند. در يونان ، اسپانيا، پرتغال و ... نيز ميليون‌ها تن به خيابان‌ها آمدند و عدم رضايت خود را از سياست‌هاي اقتصادي دولت اعلام كردند. بحران بدهي در آمريكا كه يكي از ريشه‌هاي پيدايش جنبش ضد سرمايه‌داري است،ذهن مقامات دولتي آمريكا را به خود مشغول داشته است. در اروپا و آمريكا با آنكه جنگي رخ نداده و دولت‌ها مورد تهديد و تحريمي نيستند در بحران ، ركود ومشكلات اقتصادي به سر مي‌برند و مردم اجازه نمي‌دهند رهبران آنها از اتاق فكر بحران اقتصادي خارج شوند و به امر ديگري بپردازند.
مردم ما انتظار دارند در شرايطي كه دشمنان اسلام و ايران هر روز محاصره سياسي و اقتصادي را تنگتر نموده وترفندهاي خود را عملي‌تر مي‌كنند مسئولان اهتمام ويژه‌اي به امر معيشت مردم و اقتصاد كشور داشته باشند. بنابر آمار بانك مركزي، شاخص‌ بهاي خوراكي ‌ها و آشاميدني‌ها در انتهاي نخستين سال فعاليت دولت(1384) يكصد و يازده بود كه با رشدي افسار گسيخته به 390 در پايان فروردين ماه سال جاري رسيده است. هركس كه اين روزها به  بازار مي‌رود از بي‌توجهي دولت نسبت به تورم وگراني دلخور است. مراجع عظام تقليد هفته گذشته با انتشار بيانيه‌اي از مسئولان دولتي خواستند به اين امر اهتمام كنند، اما تلاشي در خور ديده نمي‌شود.

با نگاهي به فهرست برنامه‌هاي روزانه رئيس جمهور طي دو هفته گذشته متاسفانه ملاحظه مي‌شود  كه دغدغه مردم و نخبگان در خصوص گراني وتورم جايگاه ويژه‌اي در ذهن ايشان ندارد؛

- تجليل از ورزشكاران ومدال آوران پارا المپيك
- تجليل از طلايه‌داران نمونه فرهنگ ترافيك
- شركت در مراسم ششمين دوره مجلس دانش‌آموزي
- پيام به جشنواره بين‌المللي فيلم كودك و نوجوان
- ديدار با سفراي كره جنوبي، فنلاند، نيجريه  و سومالي
- اعطاي نشان درجه يك هنري به محمد علي كشاورز
- حضور در اردوي تيم ملي فوتبال
-  شركت در اجلاس اكو در آذربايجان
- شركت در اجلاس گفتگو و همكاري آسيايي در كويت
- شركت در شانزدهمين مراسم بزرگداشت حافظ در شيراز
- نامه به رئيس قوه قضائيه براي بازديد از زندان اوين

رئيس جمهور مطابق اصل يكصد و بيست و يكم قانون اساسي براساس سوگندي كه در مجلس با حضور نمايندگان ، رئيس قوه قضائيه واعضاي شوراي نگهبان ياد مي‌كند، متعهد مي‌شود خود را وقف خدمت به مردم واعتلاي كشور كند و در حراست  از استقلال اقتصادي كشور از هيچ اقدامي دريغ نورزد. اكنون مردم و صاحبان صنايع وكارگران وكشاورزان كمر همت بسته‌اند تا با اقتصاد مقاومتي از استقلال اقتصادي كشور دفاع كنند. امسال سال توليد ملي و حمايت از كار و سرمايه ايراني است.رئيس جمهور بايد مديريت اقتصاد مقاومتي را در اتاق فرمان جنگ اقتصادي، شخصا به عهده گيرد ومسئوليت‌هايي را نظير آنچه در دستوركار دو هفته‌اي رئيس جمهور آمد، به معاون اول و يا اهلش بسپارد.

مثلا در مورد تجليل از حافظ مي‌توان از اديبان، شاعران وحافظ شناسان بزرگ كشور استفاده كرد واين كار را به آنها سپرد.

فصل چهارم قانون اساسي كه به اقتصاد و امور مالي اختصاص يافته 12 اصل كليدي ومهم دارد.

رئيس جمهور به عنوان مجري قانون اساسي در اين 12 اصل مسئوليت مستقيم دارد.

- ريشه كن كردن فقر و محروميت
- تامين مسكن، خوراك، پوشاك، بهداشت، آموزش و پرورش
- تامين شرايط و امكانات كار براي همه
-  تنظيم برنامه‌هاي اقتصادي كشور
-  جلوگيري از سلطه اقتصادي بيگانه بر اقتصاد كشور
وفق اصل 43 قانون اساسي امور فوق  به عهده رئيس جمهور است.دخل و خرج كشور وفق اصل 52 قانون اساسي به عهده رئيس جمهور است. با اين‌همه تعهد و مسئوليت جايي براي بگو و مگو و دلخوري در مورد محكوميت قطعي يكي از همكاران رئيس جمهور باقي نمي‌ماند كه رئيس جمهور يك روز كاري خود را اختصاص به بازديد از زندان اوين دهد!

مردم دوست دارند اگر چند دلال از خدا بي‌خبر در كار ارز و طلا اخلال مي‌كنند و تير خلاص به ارزش پول ملي مي‌زنند، رئيس جمهور در بزنگاه حادثه حاضر شود و مديريت برخورد وتنظيم بازار را به عهده بگيرد.

مردم دوست دارند اگر غرب در بازار ما از طريق برخي از افراد خود فروخته، دستكاري واغتشاش در قيمت‌ها مي‌كند ، رئيس جمهور و تيم اقتصادي او با تدبير، با ترفندها و نيرنگ‌هاي اقتصادي دشمن مقابله كنند.

 مردم دوست دارند در برابر اين‌همه دشمني و خصومت آمريكا و رژيم صهيونيستي، رئيس جمهور همانند گذشته اخمي هم به ابرقدرت‌ها داشته باشد. مردم دوست دارند رئيس جمهور همانند گذشته پرچمدار«انرژي هسته‌‌اي، حق مسلم ماست» باشد ودر برابر زياده‌خواهي‌هاي غرب در نطق‌ها و سخنراني‌ها بايستد ودر مجامع عمومي فرياد بزند.

 مردم دوست دارند رئيس جمهور همان‌طور كه در سفرهاي استاني خود به اقصي نقاط كشور از مردم مي‌پرسيد؛ « كي خسته است؟» او هم همراه مردم بگويد؛«دشمن».

 مردم دوست دارند رئيس جمهور در روابط با قوا صبور وبردبار باشد و حرف اول را در اتحاد ملي و انسجام اسلامي بزند.

 مردم دوست دارند رئيس جمهور را در كرسي تدبير امور اقتصادي ومعيشتي ببينند و در پايان هر جلسه هيئت دولت، رئيس جمهور در گفتگو با خبرنگاران و رسانه ملي ضمن اميد دادن به مردم، همگان را در جريان تصميم سازي‌ها و تصميم گيري‌ اقتصادي دولت قرار دهد و اگر قرار است مردم، دولت را ياري كنند در جريان نحوه همكاري وكمك قرار بگيرند.

 مردم دوست دارند اگر زلزله‌اي رخ داد و يا سيلي در كشور آمد، رئيس جمهور به همراه تيم كاري كابينه‌اش با « لباس كار» در محل حادثه در كنارشان باشد و ضمن همدردي در همان محل دستورات اجرايي را صادر كند.

 و بالاخره مردم دوست دارند آثار مصوبات دولت را در زندگي روزمره خود ببينند و در كنار منتخب خود از هيچ كوششي دريغ ننمايند. شش ماهه دوم سال91 به سرعت رو به پايان است. نيمي از سال آخر خدمت دولت گذشته است. آيا رئيس جمهور در اين فرصت كوتاه موفق مي‌شود انتظارات مردم را برآورده كند و نام نيكي از خدمت 8 ساله خود در ذهن ملت ثبت كند؟ بايد همه دعا كنيم و همه كمك كنيم كه چنين رويداد مباركي حتما رخ دهد. اگر احمدي نژاد بخواهد رضايت خدا ومردم را در اين دوره باقيمانده كسب كند، بايد از خودش بپرسد؛ دستوركار روزانه چيست؟ و در دستور كار روزانه فعلي خود ترديد كند.

سياست روز:حادثه بروجن و کسانی که کوتاهی کردند!

«حادثه بروجن و کسانی که کوتاهی کردند!»عنوان يادداشت روز روزنامه سياست روز به قلم مهدي عزيزي است كه در آن مي‌خوانيد؛واژگونی اتوبوس راهیان نور در جاده شهرکرد ـ بروجن ـ خوزستان و فوت ۲۶ دختر بروجنی بسيار دردناك تر از آن است كه بتوان درباره آن نگاشت و شايد تلخي اين حادثه را هرگز از ياد نبرند مادراني كه در اين حادثه غنچه هاي خود را به دست فرشته هاي آسماني سپردند با باراني از اشك. آنان مسافراني بودند از دياري مقدس كه خاك آن بوي بهشت مي دهد و بسوي او بازگشتند تا به كرانه آرامش و يقين برسند.

تلخ تر ازاين حادثه سخنان برخي بود كه اي كاش هرگز گفته نمي شد. اي كاش وزير آموزش و پرورش بجاي اينگونه اظهارات به ميان بازماندگان مي آمد و از آنان دلجويي مي كرد . بايد پذيرفت كه همه ما در برابر هر حادثه اي اينچنين مسئوليم و كلكم راع و كلكم مسئول.

جالب اینجاست که ما پس از هرفاجعه ای تازه به این فکر می کنیم که چه کسانی کوتاهی کرده اند ؟آن هم برای اینکه متهم نشویم ؟ ما یاد گرفتیم پس از هر حادثه بگوییم بررسي می‌کنیم ، کارشناسی می کنیم وديگر هيچ تا آن زمان كه حادثه تلخ ديگري تكرار شود.

از این حوادث کم نیست که در کشور رخ می دهد چه در آسمان و چه در جاده ها.. اما تاسف بار تر از این حادثه های تلخ که زندگی را برای بسیاری دشوار می کند برخی اظهارنظرهایی است که می شود ؟

و هیچکدام حاضر نیستند مسئولیت کوتاهی خود را برعهده بگیرند ؟ ما چند روزی را با رسانه ها گفتگو می کنیم و برخی دیگر را مقصر می دانیم و هیچگاه در اندیشه آینده و ترمیم آن نیستیم ..آیا می دانید که بر اثر برخی اشتباهات ما چه چشمانی به در می ماند ؟ چه نگاههایی تا پایان نمی رسد به کرانه آرامش؟

خودروهای غیراستاندارد و بدون ایمنی ..جاده لغزنده و خراب ... مدیر تعاونی بی‌مسئولیت .. راننده ای که رویای این همه انسان را در ورای خواب آلودگی خود به نابودی می‌کشاند؟ مسئولی که حاضر نیست برای یک بار به هشدارها توجه کند ؟ همه مقصر هستند و مهم نیست که وزارت راه و شهرسازی باشد یا آموزش و پرورش .. آیا باور ندارید که باید اندکی هم از پشت میزهای خود نگاه منطقی داشته باشیم به اینگونه حوادث كه برخي از آنها تمامي داشته هاي يك هموطن را به ورطه نابودي مي كشاند؟

آيا زمان آن نرسيده است كه با كارهاي زيربنايي مانع از تكرار اينچنين حوادث دردناك شويم .. بهتر است همه احساس كنيم كه همه ما مسئوليم در برابر آنچه در برابر ديدگان ما رخ مي دهد.
 
تهران امروز:اولويت اقتصاد است نه اوين

«اولويت اقتصاد است نه اوين»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم منصور حقيقت‌پور است كه در آن مي‌خوانيد؛در شرايطي كه كشور با مسائل اقتصادي متعددي دست و پنجه نرم مي‌كند و از آن مهم‌تر برخي قدرت‌هاي غربي تيغ تحريم را عليه كشور تيز كرده و دائما بر گستره تحريم‌ها مي‌افزايند تا به نوعي كشور را از نظر اقتصادي زمينگير كنند، ناگهان نامه‌اي از طرف آقاي رئيس‌جمهور خطاب به رئيس قوه قضائيه منتشر مي‌شود كه محتواي اين نامه نه درخواست از قواي ديگر براي حل مشكلات اقتصادي يا پيدا كردن راهي براي غلبه بر تحريم باشد كه حاوي درخواست ايشان براي بازديد از زندان اوين است.

البته اينكه رئيس‌جمهور خواستار بازديد از زندان اوين يا هر زندان ديگر يا هر قسمتي از نهادهاي حاكميتي كشور باشد و اين درخواست در چارچوب ضوابط و قوانين مربوط به اداره نهاد مورد بازديد باشد، اشكالي وجود ندارد و با رعايت ضوابط قانوني مي‌تواند چنين بازديدي انجام شود.

ليكن در اينجا سوالي وجود دارد كه كدام شرايط ويژه وجود دارد كه بازديد از زندان اوين را بر ساير مشكلات كشور ازجمله مشكلات اقتصادي و مسئله تحريم اولويت‌دار كرده است؟ آيا از ديد دولت محترم و آقاي رئيس‌جمهور اولويت اول كشور مسائل اقتصادي يا اقدام قاطعانه‌تر براي عبور از گردنه تحريم نيست؟ اگر از ديد دولت اين مسائل اولويت ندارد با چه استدلالي بازديد از اوين اولويت دارد؟ بخصوص كه دولت‌ها معمولا در سال پاياني فعاليت‌شان تلاش مضاعف مي‌كنند تا كارنامه خود را در حوزه‌هايي كه مستقيما به آنان ارتباط دارد، پربارتر كنند و دولت را با كارنامه‌اي قابل قبول به جانشين خود تحويل دهند.

از اين لحاظ انتظار اين بود كه آقاي رئيس‌جمهور طي نامه‌هاي جداگانه‌اي به روساي ساير قوا و نهادهاي حاكميتي خواستار كمك به دولت براي حل مشكلات اساسي مانند گراني و تورم مي‌شد و به جاي اينكه عزم خود را به رفتن به اوين جزم كند، خود به‌همراه وزرا و مديران اقتصادي‌اش به مجلس مي‌آمد و درباره مسائلي رايزني مي‌كرد كه مستقيما در حوزه وظايف دولت قرار دارد.قطعا رعايت قوانين نه تنها در زندان اوين كه همه جاي اين مملكت ضروري است و همگان از جمله قواي سه گانه مي‌بايستي اهتمام ويژه‌اي به نهادينه‌شدن احترام به قانون داشته باشند.

ليكن ذكر اين نكته نيز الزامي است كه مسائل زندان مستقيما نه به دولت كه به دستگاه قضايي ارتباط دارد و اگر هم دولت در اين موضوع مشكل يا مشكلاتي مي‌بيند مي‌تواند از كانال‌هاي ديگري مسائل را منتقل كند و به جاي علني كردن نامه‌اي كه مي‌توانست غيرعلني هم ارسال شود، برنامه دولت براي سال پاياني فعاليتش و غلبه بر مشكلات اقتصادي را علنا توضيح بدهد.

اولويت اصلي و امروز كشور زندان اوين نيست بلكه مردمي هستند كه با تورم، گراني و مشكل نان شب دست و پنجه نرم مي‌كنند، بنابراين مي‌طلبد كه در اين برهه از زمان آقاي رئيس‌جمهور مسائل معيشتي و اوضاع اقتصادي كشور را پيگيري كند . گويا آقاي احمدي‌نژاد بازديد از زندان اوين را مهم‌تر از اين مشكلات دانسته است كه تا اين اندازه اصرار به آن دارد.
 
وطن امروز:دروغ بزرگ

«دروغ بزرگ»عنوان يادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم سیروس محمودیان است كه در آن مي‌خوانيد؛از هفته گذشته با اعمال فشار مستقیم اتحادیه اروپا شرکت ماهواره‌ای یوتل‌ست در اقدامی خلاف مقررات بین‌المللی، پخش برنامه‌های شبکه‌های تلویزیونی ایران را از ماهواره‌های «هات‌برد» متوقف کرده است. با این تصمیم، بینندگان خارجی شبکه‌های خبری پرس‌تی‌وی، العالم، الکوثر و نیز شبکه‌های جام‌جم 1 و 2، سحر 1 و 2، شبکه خبر، شبکه قرآن و چند کانال رادیوی جمهوری اسلامی ایران در اقصی نقاط دنیا فعلا امکان استفاده از این شبکه‌ها را ندارند. در حقیقت امروز دنیا شاهد نوع جدیدی از تروریسم پیچیده دولتی از سوی غربی‌هاست که به سهولت می‌توان بر آن عنوان «تروریسم رسانه‌ای» گذاشت. فارغ از تبعات حقوقی چنین اقدام غیر‌انسانی غربی‌ها، واکنش‌های مختلف اتخاذ شده از سوی مجامع و شخصیت‌های مستقل و آزاداندیش بین‌المللی یا چاره‌اندیشی‌های حقوقی و فنی صداوسیما برای پخش مجدد این شبکه‌ها موارد زیر نیز در لابه‌لای این تصمیم خصمانه اتحادیه اروپا علیه ملت ایران قابل عنوان است:

1-حقوق بشر و آزادی بیان 2 مفهوم واضح انسانی است که در فلسفه سیاسی غرب هیچ کلیت پایداری بر آن قابل تصور نیست. پایبندی دنیای غرب به آن نیز صرفا در تعاریف تنگ منفعت‌طلبانه محدود شده است. در ویترین اندیشه غرب، آزادی بیان و حقوق بشر یک کالای لوکس و زینتی است که غربی‌ها فقط تا جایی داعیه دفاع از حریم آن دو را دارند که منافع نامشروع آنان در چپاول و غارت هست و نیست ملل محروم به خطر نیفتد. هر صدای رسایی که از چهره زشت غرب در بخش استعمار و استثمار ملل تحت ستم رونمایی کند یا در روند جریان تخدیری تهاجم فرهنگی غرب علیه فرهنگ‌های پویا و مستقل خللی ایجاد کند غربی‌ها به بهانه «پیشگیری از به خطر افتادن حریم آزادی بیان» با تمام توان به مقابله فراگیر با آن صدا- ولو کوچک- می‌پردازند.

 2- در مناسبات سیاسی رایج در غرب وحشی هر ظلم مادی و معنوی به ملل تحت ستم به بهانه دفاع از آزادی بیان و رعایت حقوق بشر توجیه سیاسی- اجتماعی خویش را می‌یابد. برای نمونه دولت آمریکا هیچگاه به جرم نابخشودنی بمباران اتمی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی ژاپن در جریان جنگ جهانی دوم حتی مورد سوال غربی‌ها نیز قرار نمی‌گیرد یا غربی‌ها با بی‌تفاوتی مشمئزکننده‌ای از کنار جنایات ارتش آمریکا در ویتنام و کره‌شمالی گذر می‌کنند اما چند سال بعد سردمداران همان غرب در گرداب دوگانگی رفتار، ملت ایران را به جرم مضحک تلاش برای دستیابی به انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای در قالب «تحریم اقتصادی ملت ایران» مورد شدیدترین مجازات‌های غیر‌انسانی قرار می‌دهند و در این میان حتی از ورود داروهای ضروری برای معالجه بیماران صعب‌العلاج به ایران پیشگیری می‌کنند. به‌طور کلی از نظر دول غربی، نسل‌کشی مسلمانان و کشتار ملت بی‌گناه بوسنی، افغانستان، پاکستان، عراق، سوریه، فلسطین، اردن، لبنان، سودان، لیبی، یمن و... توسط نظامیان آمریکایی و تروریست‌های تحت حمایت آنان عملی انسانی و در راستای دفاع از حقوق بشر تفسیر می‌شود و حتی کارتل‌های اقتصادی چندملیتی غربی‌ها، آن را در قالب بسته‌های تشویقی آمریکایی‌ها مورد حمایت مالی و معنوی قرار می‌دهند.

3 - در 30-20 سال اخیر غرب که خود بزرگ‌ترین دشمن آزادی بیان و اصلی‌ترین ناقض حقوق بشر در عرصه داخلی و بین‌المللی بوده است به بهانه رعایت اصل آزادی بیان، بزرگ‌ترین اهانت‌های غیر‌انسانی را به اعتقادات ملل دیگر بویژه مسلمانان روا داشته و در قبال درخواست این ملل برای پیشگیری از گسترش روند رو به تزاید این اهانت‌ها با اتکا به دروغ بزرگ «لزوم رعایت آزادی بیان در غرب» از خویش رفع مسؤولیت می‌کند.

در عین ناباوری، دولتمردان غربی در نهایت سفاهت، احزاب و جریانات مختلف سیاسی لیبرال‌مسلک را در اهانت به باورهای دینی بیش از یک میلیارد مسلمان مجاز می‌شمارند. بر اساس تعریف خودخواهانه غربی‌ها از مفهوم «آزادی بیان» محافظت از سلمان رشدی مرتد یا کاریکاتوریست هتاک دانمارکی و فیلمساز مشرک هلندی و تری جونز قرآن‌سوز و تیم ساخت فیلم موهن در آمریکا یک وظیفه مدنی لحاظ می‌شود اما در عین حال افشای مستند تحریفات وارده بر حقایق تاریخی درباره واقعه پوشالی هولوکاست گناهی نابخشودنی محسوب می‌شود که حبس و زندان در انتظار افراد افشاگر آن جریان موهوم و خیالی است.

 4- فراهم کردن زمینه مناسب برای جریان آزاد اطلاعات یکی از ارکان اولیه «آزادی بیان در سطوح بین‌المللی» را تشکیل می‌دهد. در دنیای کنونی غرب جریان آزاد اطلاعات تنها در سطوحی قابل تحمل است که مبانی اندیشه‌ای غربی‌ها را به شکلی اصولی به نقد نکشد یا به تبیین ریشه‌های اصلی رفتارهای خشن غربی‌ها در مواجهه با ملل مستضعف نپردازد. قطع برنامه‌های بـرون‌مرزی صدا‌و‌سیما نقض آشکار حقوق جمع کثیری است که در یک انتخاب آزاد و آگاهانه طالب شنیدن حقایق از رسانه جمهوری اسلامی هستند.

این قطع برنامه فی‌النفسه نشان روشنی از داستان غمبار عدم پایبندی غربی‌ها به قوانین بین‌المللی و بی‌اعتقادی آنان به جریان آزاد اطلاعات است. این رفتار از لایه‌های جدیدی از وجود تنـاقض در رفتار و گفتار غربی‌ها پرده برداشته و عملا مشخص کرد که غربی‌ها تاب تحمل هیچ صدای مخالفی را ندارند.

قطع پخش برنامه‌های رسانه ملی ایران از طریق شرکت ماهواره‌ای یوتل‌ست موید آن است که غربی‌ها به‌طور ماهیتی با آزادی بیان و انتشـار آزادانه اخبار و اطلاعات مخالفت بنیادین دارند. 5- این اقدام خلاف موازین بین‌المللی دلیل واضحی است که غرب در مواجهه با جریان توفنده انقلاب اسلامی در بخش صدور آرمان‌های الهی آن و بیدارسازی ملت‌های منطقه دچار یک سردرگمی استراتژیک شده است.

استیصال غرب در جلوگیری از صدور انقلاب اسلامی و وقوع غیر‌قابل مهار بیداری اسلامی در منطقه موجب شده است مدعیان حقوق بشر و آزادی بیان در اوج بهت بین‌المللی به همه شعارهای پرطمطراق خود در بخش آزادی بیان و حقوق بشر پشت پا زده و با تحریم رسانه جمهوری اسلامی ایران به‌طور موقت از گسترش آگاهی روح‌بخش در جوامع تحت ستم پیشگیری کنند.

حمايت:پرونده سازي خارجي عليه سوريه

«پرونده سازي خارجي عليه سوريه»عنوان يادداشت روزط روزنامه حمايت است كه در آن مي خوانيد؛سوريه در حالي با مجموعه‌اي از ناآرامي‌ها همراه است كه تحركات ائتلاف ضد سوري شامل كشورهاي مرتجع عربي ، تركيه، صهيونيست‌ها و غربي ها عليه اين كشور، امري قابل توجه است.

در حالي اين بازيگران به حمايت از گروه‌هاي تروريستي ادامه مي‌دهند كه مجموع رفتارهاي آنها نشانگر تلاش آنان براي ايجاد پرونده‌هاي جديد پيش روي سوريه است. محور تحركات دشمنان سوريه را ايجاد فضاي منفي عليه اين كشور در حوزه حقوق بشر تشكيل مي‌دهد. آنها برآنند تا چنان وانمود سازند كه سوريه محور اقدامات ضد بشري است و براي جلوگيري از استمرار اين روند بايد با آن مقابله شود.

در اين چارچوب آنها پروژه كشتار به نام دولت و ارتش سوريه را آغاز كردند. محور اوليه تحركات آنها را عرصه داخلي سوريه تشكيل مي‌داد. آنها با به كارگيري گروه‌هاي تروريستي، برآن بودند تا چنان رفتار كنند كه گويي دولت و ارتش سوريه به كشتار دسته جمعي مردم مي‌پردازد.

نمود اين امر را در ادعاهاي آنها در باب تحولات حمام، ديرالزور ، حمص و... مي توان مشاهده كرد. اين ادعاها با افشاي جنايات گروه‌هاي تروريستي بر ملا گرديد بگونه‌اي كه بسياري، از اين تحولات به رسوايي جريان‌هاي مخالفان سوريه و حاميان خارجي آنها مبدل شد.

پس از اين رسوايي‌ها دشمنان سوريه رويكرد به پرونده سازي خارجي را در دستور كار قرار دادند. محور اوليه اين تحركات را در قبال روابط سوريه و تركيه مي‌توان مشاهده كرد.

تركيه با ادعاي آنكه حمله خمپاره‌اي از خاك سوريه به اين كشور صورت گرفته، خواستار اقدام عليه سوريه گرديد. تركيه خود نيز تحركات نظامي عليه سوريه را اجرا كرد. اين فضاسازي با ايستادگي سوريه و برملا شدن واهي بودن ادعاهاي تركيه به چالشي براي دشمنان سوريه مبدل گرديد. آنها كه نتوانسته بودن به اهداف خود دست يابند بعد ديگري از پرونده هاي خارجي را در برابر سوريه بازگشايي كردند كه محور آن را بحران سازي در لبنان تشكيل مي‌داد.

دشمنان سوريه با اجراي انفجار بيروت و كشته شدن «وسام حسن» رئيس دستگاه اطلاعات امنيت لبنان تلاش كردند پرنده‌اي ديگر را عليه سوريه بازگشايي كنند در حالي يك اصل اساسي را در آن در نظر داشته اند و آن تكرار سناريوهاي دوران ترور رفيق حريري است.

مشخصات انفجار بيروت نشان مي‌دهد كه آنها به دنبال آن بوده‌اند كه در اقدامي سراسري، حزب الله لبنان و سوريه را در برابر پرونده‌اي جديد قرار دهند. در اين چارچوب آنها از همان ابتدا انگشت اتهام را به سوي اسد رئيس جمهور سوريه نشانه رفتند تا سازمان ملل ر ا به اقدام عليه سوريه وارد سازند. به عبارتي ديگر آنهاتلاش كرده‌اند تا سوريه را مخل امنيت بين الملل معرفي كنند تا در نهايت زمينه براي دخالت جديد در سوريه فراهم شود.

مردم سالاري:نترسيم اما هوشيارانه عمل کنيم

«نترسيم اما هوشيارانه عمل کنيم»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم منصور فرزامي است كه در آن مي‌خوانيد؛ شرايطي که نمي‌خواستيم براي ما پيش آورده‌اند، اين وضع موجود، معلول بعضي ندانم کاري‌هاي ما و خوي استکباري غرب است به هر حال مرحله بسيار حساسي است که اگر با شايستگان همفکري نشود و مردان روزهاي سخت را به ميدان نياوريم، گذر از اين مرحله، به صرف هزينه بسيار محتاج است. اما نترسيم چون ايران و ايراني، روزهاي بسيار سخت‌تر از اين را هم از سر گذرانده‌اند. با «آشور» و «بابل» و «کلده» و «عيلام» و... بوده‌ايم، آنها نمانده‌اند و ما مانده‌ايم. حمله اسکندر گجستک و اعراب و مغول و تاتار و متفقين را پشت سر گذاشته ايم و مانده ايم. به قول استاد ندوشن، «ققنوس ايران» از ميان خاکستر نوميدي، پيوسته اميدوار و جوان، سربرآورده است.

در طول تاريخ، چنين بوده‌ايم. در عين ندانم کاري‌ها و غفلت‌ها و بي پشتوانه تعقل سخن گفتن‌ها، با باد بروت‌هاي توخالي داخلي و بي‌وفايي دولت‌هاي خارجي که به آنها لطف فراوان داشته‌ايم، ما را به اضطرار کشانده است تا عبرت بگيريم و هر کس را به جايي که نبايد ننشانيم و ريش و قيچي را به اراده‌اش نسپاريم و هستي و منابع انساني و مادي و معنوي را به چوب حراج، از کف ندهيم.

غرب مي‌خواهد که ما را مستاصل کند، روحيه مردم را بکشد و به عرض وادارد. مي‌خواهد که ما را با موضعي تضعيف شده بر سر ميز مذاکره بنشاند و با فرهنگ و کيان و منش و عزت و غرور ما، يکجا بازي کند. توپ در زمين ماست، اينجا ديگر به وحدت، به بازي همه و نقش پذيري همه «قاعدين» نيازمنديم. سنگي به چاه افتاده است که بايد به ياري عقل مندان، با سربلندي، بيرون آوريم وگرنه هزينه، سنگين است.

اين، خوي غرب « مستعمره دار » است که استعمار و استثمار کهن خود را به ياد آورده. بحث انرژي هسته اي و غني سازي نيست که اگر همه را به باد فراموشي هم بسپاريم، راضي نخواهد شد !

تحريمهاي غرب، به دلايل انساني و حقوقي، ضد انساني و استعمارگرايانه است. همان گونه که کوچک و بزرگ ما مي‌دانند، حقوق بشر چماق غير منصفانه اروپا و آمريکاست، چون طبق موارد ذيل، مغاير با مفاد اعلاميه حقوق بشر عمل کرده اند و اول پايمال کنندگان خودشان هستند و اين تحريمها، دليل مدعاي ماست:

1-عمل خودخواهانه غرب در تحريم‌هاي اخير ايران، حداقل برخلاف مفاد اصول 1 و 2 و 6 و 13 اعلاميه حقوق بشر است و به صراحت حقوق مسلم ملت ايران، ناديده گرفته شده،

2-دستور قطع پخش ماهواره اي شبکه‌هاي بين المللي ايران از ماهواره‌هاتبرد، بر خلاف اصل 19 و حق آزادي عقيده و بيان است.

3-تحريم بانک‌ها و ممانعت از دارو و کالاهايي از اين قبيل، نه فشار بر دولت ايران، که به طور مستقيم، تحميل جفا و اجحاف خودخواهانه در حق مردم ايران است و هيچ قاعده انساني، اگر خود را انسان بدانيم، مجاز به تحميل چنين تعدي نيست.

اما آنچه بايسته ما در اين شرايط بسيار حساس است، بسيج تمامي نيروهاي داخلي معتقد به کيان ايران اسلامي و پرهيز از زخم زبان نامعقول برخي افراد احساساتي و قلم‌هاي بي مهار و خودداري از کنز قدرت و مقام و فرود آمدن از برج عالي خيالي، جهت همفکري و تبادل نظر و يافتن راه برون رفت در اين شرايط بس خطير است. در اين تحريم هوچيگرانه غرب، ايرانيان عزيز شهروند اروپا هم، دچار مصايب بسيارند و همدمي و همقدمي آنان با ايرانيان داخل کشور، بي ثمر نيست. همچنين، ايرانيان ارجمند خارج از کشور بايد از موقعيت و نفوذ و روابط خود در اين هنگامه عجيب، براي بيرون آوردن ايران عزيز از اين ورطه خطرناک، استفاده کنند.

ما هم در داخل کشور نبايد، با زياده طلبي و ذخيره سازي غير ضرور، در جهت خواست استعمار عمل کنيم و از ياد نبريم که اعمال ما را خدا و خلق خدا در زير ذره بين دارند و مشتاقان آب گل آلود و زراندوز هم، اگر امنيت مردم به خطر بيفتد، زندگي آسوده اي نخواهند داشت و...

ملت ما:آقاي وزير! شما مسئوليد

«آقاي وزير! شما مسئوليد»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم علي اصغر رستمي است كه در آن مي‌خوانيد؛خبر كوتاه بود اما تلخ و ناگوار؛ ساعت 10و30دقيقه شامگاه جمعه گذشته يك دستگاه اتوبوس حامل 44 دانش‌آموز دختر سال دوم دبيرستان شهر بروجن در جاده لردگان دچار سانحه مي‌شود. در اين حادثه دلخراش، 26دانش‌آموز در دم جان خود را از دست مي‌دهند و بقيه نيز مجروح مي‌شوند. اين دانش‌آموزان از اردوي راهيان نور از استان خوزستان به خانه‌هاي خود بازمي‌گشتند درحالي كه نمي‌دانستد سوار بر اتوبوس مرگ هستند.تا اين‌جاي قضيه سخن از خبر بسيار دلخراشي است كه موجب اندوه و نگراني همگان شده است.

26دانش‌آموز نوگل ما پرپر شدند آن وقت بالاترين مقام مسئول آنها يعني وزير آموزش و پرورش وقتي در برابر چرايي اين اتفاق قرار مي‌گيرد، تنها به بيان اين جمله بسنده مي‌كند: «از مسئولانش بپرسيد.»!

جناب آقاي وزير اگر شما مسئول پاسخگويي درباره جان دانش‌آموزان اين مملكت - كه به امانت دست شما سپرده شده‌اند - نيستيد، پس بفرماييد مسئول آن كيست؟

آقاي وزير اگر از شما سوال پرسيده شد به‌خاطر اين بود كه همه آنها دانش‌آموز بودند، حالا متوجه شديد؟ والا در همان بازه زماني 24ساعته پنج اتوبوس در جاده‌هاي كشور واژگون شده يا با يكديگر برخورد كرده‌اند كه براثر آن 30 نفر از هموطنان عزيزمان كشته و ۸۵ نفر زخمي شده‌اند كه راجع به آنها از ديگر وزرا سوال خواهد شد.

پاسخي كه شما داديد دل همه را شكست، ما را ببخشيد اگر شما را نخستين مسئول پاسخگويي جان فرزندان خود مي دانيم.

بايد عذرخواهي كنيد آقاي وزير، شايد اندكي از درد و رنج پدران و مادران داغديده دانش‌آموزان كاسته شود.

آفرينش:لبنان و شرايط نوين سياسي

«لبنان و شرايط نوين سياسي»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد؛وقوع يک انفجارمهيب در منطقه مسيحي نشين بيروت بار ديگرلبنان را در کانون توجه رسانه هاي منطقه اي و بين المللي قرارداد در اين انفجاركه سام الحسن رئيس اطلاعات سازمان امنيت داخلي لبنان در جريان انفجار الاشرفيه كشته شد و اين امر در نوع خود پيامد هاي نويني را در اين كشور به همراه داشته است در اين بين موج محكوميتي اين ترور هر چند از سوي كشورها و بازيگران داخلي و خارجي ادامه داشته و شوراي امنيت سازمان ملل هم با صدور بيانيه اي انفجار مهيب امروز در قلب بيروت را بشدت محکوم کرد و خواستار خويشتنداري گروه هاي سياسي و حفظ آرامش در لبنان شد، اما شواهد و نشانه ها حكايت از آغاز ورود لبنان به دور ديگري از تنش هاي سياسي است .در اين بين اگر به اهميت وسام حسن و استراتژي امنيتي وي نگاهي داشته باشيم فرضيه هاي بسياري در مورد ترور وي از سوي كارشناسان مطرح شده است.

نخست برخي اين ترور را پاسخي به بازداشت ميشل سماحه مي دانند و برخي نيز نقش يک ستون پنجم براي فتنه انگيزي و ناامن کردن کشور و همچنين پاسخي به توقيف شبکه‌هاي جاسوسي اسرائيل از سوي وسام حسن است . به علاوه هم همچنين نيز برخي به نقش سوريه در اين ترور اشاره ميكنند.

در اين بين آنچه مشخص است سرتيپ وسام الحسن يکي از نوابغ اطلاعاتي لبنان وجهان عرب بود و در كشف بيش از 30 شبکه جاسوسي اسرائيل در لبنان نقش فعالي داشت و از ياران نزديک به جريان 14 مارس به رهبري سعدالحريري بشمار مي رفت. در اين حال اكنون گروه 14 مارس به رهبري سعد الحريري انگشت اتهام را متوجه سوريه كرده و خواستار کناره گيري سريع دولت نجيب ميقاتي از قدرت است . اين امر در حالي است كه جريان 8 مارس معتقد است که وسام الحسن در کشف بيش از 30 شبکه جاسوسي اسرائيل نقش داشته لذا ترور وي توسط تل آويو صورت گرفته است.

در اين حال با توجه به بيانيه تند جريان 14 مارس، مراسم تشييع وسام حسن و درگيريهاي چند روز گذشته در نقاط مختلف لبنان بويژه مناطق سني نشين در واقع اكنون جريان 14 مارس تلاش دارد از شرايط كنوني براي حمله به حزب اله و فشار بر دولت براي استعفا بهره گيرد . در اين حال هر چند ميقاتي عملا تمايل خود را براي استعغا اعلام كرده است، اما تقابل دو جريان سياسي قدرتمند لبنان واتهام زني ها در پرونده ترور وسام الحسن مي تواند شعله هاي آتش بحران سوريه را به قلب بيروت كشانده و عملا تقابل دو جريان 14 مارس و 8 مارس از تقابلي سياسي ورقابت هاي صرف حزبي به تقابلي بنيادين کشاند.

در اين حال هر چند رئيس جمهور لبنان با استعفاي دولت نجيب ميقاتي مخالفت شده است، اما بايد توجه داشت كه افزايش فشارها از سوي بازيگران خارجي و بين المللي عملا مي تواند دولت 8 مارس را با فشار زيادي روبرو كند و حتي اين كشور را وارد مرحله نوين از تنش و درگيري هاي داخلي هر چند محدود كند.

لذا بايد توجه داشت كه احزاب و گروه هاي سياسي اين كشور بايد با تاكيد بر نقش دولت و ارتش و نيروهاي امنيتي براي جلوگيري از آشوب و هرج و مرج داخلي در اين کشور از پيامدهاي منفي ترور الحسن بر فضاي امنيتي لبنان در آستانه انتخابات بکاهند.

آرمان:معنای وحدت ملی

«معنای وحدت ملی»عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکترغلامعباس توسلی است كه در آن مي‌خوانيد؛وحدت همواره نقشی اساسی در مقاطع مختلف داشته و در شرایط کنونی نیز این نقش دارای تاثیرگذاری دوچندان است. در مقطع فعلی با توجه به تحریم‌ها و مباحث اقتصادی که بر کشور مترتب است و با توجه به دشمنی‌هایی که علیه جمهوری اسلامی وجود دارد، ایجاب می‌کند که همه گروه‌های سیاسی یکسو و یکپارچه بوده و وحدت کامل داشته باشند، اما طرح این مساله که وحدت یاد شده چگونه می‌تواند شکل بگیرد و چه عواملی می‌تواند سبب‌ساز آن شود، جای بحث‌های فراوان دارد و باید در حاشیه چنین بحث‌هایی ابعاد و ویژگی‌های وحدت ملی مشخص شود. همچنین در سایه تعیین چگونگی وحدت ملی باید نقش گروه‌های مختلف سیاسی نیز تبیین شود.

به نظر می‌رسد وحدت ملی باید طرحی فراگیر باشد که در ذیل آن همه اقشار و گروه‌های اجتماعی که دل در گرو پیشرفت و اعتلای کشور دارند، دارای سهمی در اداره کشور باشند و این طرح نباید تنها مختص گروه‌ و شخصیت‌های خاصی باشد، در قالب چنین طرحی باید همانطور که به آن اشاره شد همه گروه‌های سیاسی و همچنین اقشار اجتماعی حضوری فراگیر داشته باشند.

همچنین در رهگذر چنین طرحی باید منافع ملی به شکلی تام لحاظ شود، وحدت یادشده باید جلوی هرگونه تهدید علیه نظام را بگیرد و در چنین شرایطی از هرگونه اقدامی که سبب شود منافع ملی به خطر بیفتد، جلوگیری شود. همچنین در چنین طرحی هیچ دسته، گروه و جریانی خود را نباید برتر از گروه و جریان دیگر بداند و منافع ملی بر منافع و اهداف گروهی باید ترجیح داده شود، بنابر این باید توجه شود که در شرایط کنونی همانطور که بسیاری از نیرو‌های تاثیرگذار و دلسوز انقلاب اسلامی همواره تاکید داشته‌اند، نباید نیرو‌های سیاسی تکه‌تکه و پراکنده شوند و همینطور هیچ گروهی نباید به بهانه اینکه در مسند امور قرار دارد، خود را بر سایر نیرو‌های انقلاب اسلامی ارجح بداند و منافع هیچ جریانی نباید بر منافع ملی و تمامیت ارضی کشور ترجیح داده شود.

لازم است، هر ایرانی در این مساله با اراده خود شرکت کند. از دیگر سو انتخابات آتی می‌تواند موقعیت و عرصه مناسبی برای تحقق یافتن چنین گزینه‌ای باشد، چرا که انتخابات امروزه به مثابه یک مساله ملی تلقی می‌شود. باید اشاره داشت که معمولا در شرایطی که سختی‌هایی بر کشور‌ها مترتب می‌شود، نقش وحدت ملی بیش از سایر زمان‌ها به چشم می‌خورد و در وضعیت فعلی دشمنی‌ها و تحریم‌هایی که در مقابل جمهوری اسلامی شکل گرفته است، می‌تواند نقطه عزیمت مطلوب برای رسیدن به وفاق و آشتی ملی بیشتر باشد. همچنین گروه‌های سیاسی باید حضور گسترده و فعالانه در انتخابات داشته باشند.

باید دانست که سیاست متعلق به گروه خاصی نیست، بنابر این باز هم باید یادآور شد که انتخابات می‌تواند نقطه عزیمت مطلوبی برای رسیدن به نوعی وحدت همگانی باشد. در نتیجه باید تصریح کرد که وحدت ملی یعنی وحدت همه آحاد جامعه و در این میان سیاست هم می‌تواند نقش محوری در این‌ وحدت‌آفرینی داشته باشد. در این میان باید نقش اقوام و گرایش‌های مختلف لحاظ شود.

در پایان باید گفت که وحدت ملی امری فراگیر و مردمی است اما شکی نیست که افرادی که در راس امور هستند و دارای تجارب ارزنده در عرصه انقلاب اسلامی هستند، می‌توانند نقش مهم و حساسی را در این زمینه ایفا کنند.
 
دنياي اقتصاد:دقت در تفسیر شاخص‌های محیط کسب و کار

«دقت در تفسیر شاخص‌های محیط کسب و کار»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دكترجعفر خیرخواهان است كه در آن مي‌خوانيد؛پس از تحقیقات گسترده هرناندو دسوتو درباره علل فقر جوامع در دو دهه گذشته، توجه به محیط کسب و کار با هدف افزایش سرمایه‌گذاری، اشتغال و تولید ملی بیشتر شد.

بانک جهانی که توسعه اقتصادی ملل کم‌درآمد را سرلوحه فعالیت‌های خویش قرار داده است هر ساله شاخص‌های ده‌گانه محیط کسب‌وکار را برای کشورهای جهان محاسبه کرده و رتبه کشورها در هر زمینه مشخص می‌شود. در ایران نیز علاوه بر شاخص‌های مذکور، به همت و ابتکار گروه کسب و کار مرکز پژوهش‌های مجلس شکل بومی‌شده زيرشاخص‌های کسب و کار در قالب 22 مولفه در دو سال گذشته به صورت فصلی و به تفکیک استان‌ها گردآوری و محاسبه شده است.

محیط کسب وکار به محیط بیرون از بنگاه‌ها مربوط می‌شود و عناصر و اجزای در نظر گرفته شده در آن شباهت به کالاهای عمومی دارند که برای همه بنگاه‌های درون اقتصاد جنبه مشترک پیدا می‌کنند (نهاده‌های عمومی از قبیل مقررات‌گذاری تنظیمی، قوانین نیروی کار، دادگاه‌ها و نظام حقوقی، خدمات زیرساختی مثل برق، آب، مخابرات، حمل و نقل، گمرک‌ها، ناامنی و جرم و جنایت، رقابت عادلانه، مدیریت مالیاتی، مجوز کسب و کار، ثبات سیاسی و ...). پرسشی که در همه پیمایش‌ها معمولا گنجانده می‌شود این است که «عامل ایکس چقدر مانع فعالیت و رشد کسب و کار شما است؟» پاسخ بنگاه در رابطه با شدت مانع بودن در مقیاس مثلا یک به معنای مانع نبودن تا 10 به معنای مانع بسیار شدید بودن تغییر می‌کند.

نمره‌ای که بنگاه به عامل ایکس می‌دهد در واقع هزینه اضافه‌ای است که آن محدودیت بر فعالیت و رشد کسب و کار بنگاه تحمیل می‌کند. در این چارچوب پاسخی را که بنگاه به پرسش‌های کیفیت محیط کسب و کار می‌دهد، می‌توان به عنوان قیمت سایه‌ای تفسیر کرد: تخمین‌های مدیران از هزینه تحمیل شده بر بنگاه به واسطه ضعف و کمبود یک جنبه از محیط کسب‌وکار که برای رشد بنگاه حیاتی است. به بیان دیگر، هزینه را می‌توان به صورت تفاوت بین سود بنگاه در حالت فرضی (وایده‌آل) که محیط کسب و کار هیچ مانعی برای فعالیت بنگاه به حساب نمی‌آید و سود واقعی بنگاه با توجه به کیفیت موجود محیط کسب و کار تصور نمود. البته هنگام تفسیر نتایج و یافته‌هایی که از هر روش به دست می‌آید باید به محدودیت‌های روش‌شناسی آن نیز توجه داشت.

محدودیت نخست اینکه دو مولفه «اخذ اعتبار و تسهیلات بانکی» و «نرخ مالیات» را نمی‌توان در همان چارچوب مشابه با سایر مولفه‌ها تحلیل کرد، از آنجا که هیچ کدام از این دو مولفه ویژگی کالای عمومی ندارند. جالب است در همه این پیمایش‌های فصلی که مرکز پژوهش‌های مجلس انجام داده است (و تاکنون به 9 فصل رسیده است) دریافت اعتبار و تسهیلات بانکی همیشه در جایگاه نخست مانع بودن ایستاده است.

باید توجه داشت حتی وقتی که نظام مالی و اعتباری خیلی خوب عمل می‌کند، این انتظار هست که دسترسی به منابع مالی برای وام‌گیرندگان بالقوه‌ای که پروژه‌های بی‌کیفیت دارند یک محدودیت جدی باشد. پس در مورد این دسته از بنگاه‌ها اگر شدت مانع بودن منابع مالی را زیاد گزارش دهند لزوما به این معنا نیست که دسترسی به منابع مالی یک مشکل است یا افزایش دسترسی به منابع مالی لزوما باعث کمک به تولید و بهره‌وری می‌شود (با توجه به کمبود و محدود بودن منابع مالی، حتی ممکن است عکس این حالت تصمیم درستی باشد، یعنی این دسته از بنگاه‌ها دسترسی کمتری به منابع مالی داشته باشند تا ناکارآیی خود را با دریافت راحت و ارزان تسهیلات بانکی جبران نكنند). پس در جایی که نظام تامین مالی خیلی خوب کار می‌کند، ما انتظار داریم دسترسی به منابع مالی دست‌کم برای برخی مدیران که پروژه‌های ناکارآ دارند یک مانع جدی باشد.

در حالی که در مورد یک شبکه برق کاملا کارآ و بدون اخلال یا مدیریت گمرکی سالم چنین مشکلی وجود ندارد و همه بنگاه‌ها یکسان بهره‌مند می‌شوند. به این علت اگر می‌بینیم در همه پیمایش‌ها بنگاه‌ها مانع نخست را عدم دسترسی به تسهیلات بانکی معرفی می‌کنند این اولویت‌دهی آنها را نباید چندان جدی گرفت. اگر نهادهای مالی وظیفه خود را به درستی انجام دهند باید رابطه مستقیمی بین دسترسی داشتن به منابع مالی و کیفیت پروژه‌های سرمایه‌گذاری وجود داشته باشد؛ به طوری که امتیاز بالایی که یک بنگاه به این مولفه می‌دهد بیانگر کیفیت ضعیف پروژه وی باشد نه این‌گونه تصور شود که جلوی افزایش تولید وی گرفته شده است.

در رابطه با نرخ مالیات‌ها نیز مشکلاتی در تفسیر پاسخ مدیران بنگاه‌ها وجود دارد، چرا که مدیران معمولا منافع اجتماعی مالیات‌ستانی را در نظر نمی‌گیرند. اساسا در هر کشوری، مدیران بدون توجه به سطح توسعه‌یافتگی نرخ بالای مالیات‌ها را یک مانع تولید تلقی می‌کنند، اما کاهش مالیات‌ها در همه جا نباید یک اولویت باشد.

دقیقا همان طور که مدیران منافع اجتماعی یک نظام مالی که دسترسی به اعتبار و منابع مالی را با هدف غربالگری پروژه‌های ضعیف و بی‌کیفیت محدود می‌سازد در نظر نمی‌گیرند آنها منافع اجتماعی ناشی از مخارج دولتی را که از محل دریافت مالیات‌ها پرداخت شده است نیز در پاسخ خود به حساب نمی‌آورند. به این جهت است که از شدت مانع بودن این دو مولفه گزارش شده نمی‌توان برای ارزیابی اینکه آیا دسترسی به منابع مالی و نرخ مالیات برای تولید مشکل‌زا است استفاده کرد، بلکه سایر نماگرهای بخش مالی و نظام مالیاتی نیز باید بررسی شوند.

البته اگر در کشوری نرخ مالیات خیلی بالا باشد شاید بتوان این طور تفسیر نمود که باید تلاش کنیم نرخ مالیات کاهش یابد، در عین حال که سایر جنبه‌های خدمات عمومی و زیرساختی ثابت مانده و کاهش نیابد.دومین محدودیت چنین روش‌شناسی این است که موانع و محدودیت‌ها را فقط از دید بنگاه‌های فعال موجود شناسایی می‌کند؛ اما محدودیت‌هایی را که بنگاه‌های بالقوه‌ای که قصد ورود دارند، شناسایی نمی‌کند؛ محدودیت‌ها و موانع ورودی که شاید فقط در برابر بنگاه‌هایی قرار داشته باشد که قصد ورود دارند، اما وجود برخی موانع احصا نشده آنها را ناتوان از ورود ساخته است. این محدودیت‌ها عمدتا به شکل مقررات و مجوزهای ورود و به ثبت رساندن ظاهر می‌شوند.

محدودیت دیگر به تفاوت در دیدگاه بنگاه‌ها از موانع محیط کسب و کار و هزینه‌های متفاوتی مربوط می‌شود که برای رفع موانع متحمل می‌شوند. تفاوت دیدگاه بنگاه‌ها می‌تواند یا ناشی از تفاوت در کیفیت محیط کسب وکاری که بنگاه‌ها با آن مواجه هستند یا به علت تفاوت در ویژگی‌های بنگاه‌ها باشد. برای مثال در حالت دوم، بنگاهی که بهره‌وری بالاتری دارد قطعی برق مانع و محدودیت بیشتری برای او در مقایسه با یک بنگاه با بهره‌وری پایین‌تر تلقی می‌شود؛ چون هزینه نهایی یا سود از دست رفته بنگاه کارآتر بیشتر است. پس انتظار می‌رود بنگاه‌هایی که عملکرد مطلوب‌تری دارند هزینه بالاتری برای موانع محیط کسب و کار گزارش دهند.

گسترش صنعت:جای خالی برند در اقتصاد  

«جای خالی برند در اقتصاد»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم کیومرث فتح‌الله کرمانشاهی است كه در آن مي‌خوانيد؛سال‌های متمادی است که کشورهای صنعتی دنیا از یک مکانیزم قدیمی‌برای فروش و گسترش محصولات خود استفاده می‌کنند.

«برند» در بازار رقابتی امروز به عنوان یک عامل تاثیرگذار در ماندگاری یک شرکت صنعتی یا تجاری نقش برجسته‌ای بر عهده دارد. یک برند قوی به بنگاه تجاری کمک می‌کند تا خود را در بازار متمایز کرده و در ارائه محصولات خود حرفی برای مشتریان داشته باشد. به همین دلیل از برند به عنوان ابزاری برای تبدیل فضای سنتی حاکم بر بازاریابی صادراتی به فرآیند نوین آن و تقویت وفاداری مشتری به محصول یاد می‌کنند.

در ایران نیز باوجود تلاش‌های صورت‌گرفته تاکنون موفقیت چندانی را در این زمینه به دست نیاورده‌ایم. باید توجه داشت که براساس قانون برنامه پنجم «برند» در ایران یک استراتژی محسوب می‌شود و دولت در این باره مصوبه‌ای دارد و کمیسیون تخصصی برند نیز بیش از یک‌سال است که دایر شده است. امروزه برندسازی ایجاد ذهنیت در مشتری است و نباید آن را با نام و نشان تجاری اشتباه بگیریم تا بتوانیم مانند کشورهای پیشرفته دنیا صاحب برندهای مطرح شویم.

برندسازی یک‌روزه و یک‌شبه اتفاق نمی‌افتد، حتی اگر استراتژی هم داشته باشیم، باید براساس اقدامات سایر کشورهای موفق تجربه کسب کنیم و با برنامه‌ریزی مدون پیش رویم.

با توجه به آمار موسسات بین‌المللی که ارزش مالی ۱۰۰ برند معتبر جهان را دو هزار و ۴۰۰ میلیارد دلار اعلام کرده است، اگر صاحب چند «برند» مطرح در سطح دنیا شویم، معادل کل صادرات غیرنفتی می‌توانیم صادرات داشته باشیم بنابراین با توجه به اهمیت برند و برندسازی باید تمام تلاش خود را برای رسیدن به اهداف کشور متمرکز کنیم. با توجه به این‌که در حوزه‌های مختلفی مانند پتروشیمی‌و معدن دارای استانداردهای جهانی هستیم، باید در بازارهای جهانی نیز این کیفیت بالا به ثبت برسد و به برندهای معتبر تبدیل شوند.

در این صورت کالاهایی با ارزش افزوده بیشتری صادر خواهیم کرد که برند در بحث بازاریابی و صادرات نمود پیدا می‌کند و باعث خلق و ایجاد ارزش افزوده بالا می‌شود. در یک سال گذشته به اندازه ۳۰ سال در زمینه برندسازی کار شده است و با توجه به محصولاتی همچون قالی، پسته و زعفران که جزو مزیت‌های صادراتی ایران به شمار می‌آیند، باید در راستای ثبت برند بین‌المللی این محصولات تلاش شود.

ثبت برند ملی یکی از اقدام‌های بسیار مهم در عرصه اقتصادی است، هر کشوری برای خود شعاری را به ثبت رسانده که نوعی برند محسوب می‌شود، مانند این‌که ژاپن را به سرزمین آفتاب تابان می‌شناسند. این در حالی است که ایران با وجود فرهنگ، تاریخ، تمدن غنی و چندهزارساله، هنوز شعاری برای خود به ثبت نرسانده است که باید به این موارد بیش از گذشته توجه شود.

بر همین اساس، به اعتقاد کارشناسان اقتصادی، واحدهای تولیدی – صادراتی کشور نیز باید به «برندسازی» بیش از گذشته توجه کنند، چراکه موفقیت در این مقوله ضمن توسعه بازارهای صادراتی، به اعتبار بین‌المللی کشورها نیز می‌افزاید و در آینده موجب خواهد شد که درآمد حاصل از واگذاری «برند» به شرکت‌های علاقه‌مند در خارج، بر درآمد ناشی از صدور مستقیم کالا پیشی گیرد.

ارسال به دوستان
وبگردی