۲۸ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۱:۳۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۴۱۳۶۷۰
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۱ - ۰۳-۰۶-۱۳۹۴
کد ۴۱۳۶۷۰
انتشار: ۱۱:۱۱ - ۰۳-۰۶-۱۳۹۴

گفت‌وگو با سارق حرفه‌ای: توبه کرده بودم اما وسوسه شدم

خانه‌ای که از آن سرقت کردیم، در کرج بود، زمان سرقت ساعت ٩ شب بود. یک زن و یک دختر و یک پسر در خانه بودند.
چهار سارق که با راهنمایی همدستانشان از داخل زندان اقدام به سرقت کرده بودند، در بازداشت اداره پنجم آگاهی تهران به‌سر می‌برند.

به گزارش شرق، این متهمان مدعی هستند که فقط یک سرقت انجام داده‌اند اما تاکنون سه شاکی آنها را شناسایی کرده‌اند.

یکی از اعضای این باند که رابط فرد زندانی و دیگر همدستان خود بود و پیشنهاد این سرقت از داخل زندان ابتدا توسط او مطرح شد، دلیل ارتکاب این جرم را مستی می‌داند و می‌گوید: «من سال‌ها بود توبه کرده بودم ولی آن شب مست کردیم و من پیشنهاد دزدی را مطرح کردم، بقیه هم پذیرفتند».

گفت‌وگو با این سارق سابقه‌دار را که سعید نام دارد و ٢٤ساله است، می‌خوانید:

چقدر درس خوانده‌ای؟
 
تقریبا دیپلم دارم.

تقریبا دیپلم یعنی چه؟
 
یعنی چندتا درس مانده تا دیپلم بگیرم.

‌سربازی رفته‌ای؟ شغلت چه بود؟

بله، سربازی رفته‌ام. با دو نفر از بچه‌محل‌ها سفره‌خانه دارم.

سابقه کیفری یا اعتیاد داری؟

اعتیاد نه اما سابقه‌‌دارم. چهار، پنج سال پیش هم با چند نفر از بچه‌محل‌ها و دوستانم رفتیم دزدی که بعد از سه، چهار فقره‌ گیر افتادیم و مدتی زندان بودم.

‌چقدر درآمد داشتی؟

سفره‌‌خانه‌های پایین مثل بالا نیست که شبی یکی، دو ‌میلیون دخل داشته باشد، ما نهایت ٢٠٠ تا ٣٠٠ هزارتومان درمی‌آوردیم. در ضمن سه شریک هستیم.

‌در این دزدی چقدر سهم تو بود؟

چهار، پنج‌ میلیون سهم من بود و کلا پنج نفر بودیم که هرکداممان همین‌قدر سهم داشتیم.

چطور شد که تصمیم به انجام این سرقت گرفتید؟

وسوسه شدم و به بقیه هم پیشنهاد دادم و آنها هم قبول کردند. من قبلا زندان بودم. یکی از آنهایی که قبلا با او زندان بودم، از داخل زندان زنگ زد و گفت مورد خوبی هست، برو سرقت کن و سهم من را هم بده. من اول قبول نکردم ولی او آن‌قدر زنگ زد که بالاخره وسوسه شدم و بقیه را هم با خودم گرفتار کردم.

از سابقه‌ات بگو.

من خلافکار آنچنانی‌ای نیستم. دفعه قبل چهار شاکی داشتم، بچه‌ها گفتند بیا بریم سرقت، چون ماشین داشتم من را با خودشان بردند و من فقط در ماشین می‌نشستم و رانندگی می‌کردم. بعد از زندان هم توبه کردم و خلاف نمی‌کردم.

‌ماجرای سرقت اخیر را توضیح بده.

دوستم از زندان چندبار زنگ زد و آخرین‌بار همان شب سرقت بود. آن شب با حمید، وحید و بهزاد در کارگاه حمید که تولیدی کفش در بهارستان است نشسته بودیم و مشروب خوردیم. مست کردیم، بعد رفتیم سرقت.

محل سرقت کجا بود؟ آیا صاحبخانه در هنگام سرقت حضور داشت؟

خانه‌ای که از آن سرقت کردیم، در کرج بود، زمان سرقت ساعت ٩ شب بود. یک زن و یک دختر و یک پسر در خانه بودند. یکی از ما از دیوار بالا رفت و در را برای بقیه باز کرد، بعد همه ما که صورتمان را پوشانده بودیم و چاقو داشتیم وارد شدیم، بعد اهالی خانه را با تهدید در یکی از اتاق‌ها حبس کردیم و طلا و پول‌هایشان را دزدیدیم.
 
‌سهم تو از دزدی چهار، پنج‌ میلیون بود یعنی فقط به اندازه دو ماه درآمدت. آیا ارزش داشت که آن‌قدر دردسر بکشی؟
 
نه، واقعا نه، وسوسه شدم.

‌ آن کسی که از زندان آدرس این خانه را به تو داده بود، از کجا شرایط خانه را می‌دانست؟
شاید از دیگران شنیده بود یا نمی‌دانم فامیلشان بود. او هم چون باید رد مال می‌داد پول لازم داشت.

برچسب ها: سارق ، وسوسه ، دزدی ، سرقت
ارسال به دوستان
وبگردی