۳۱ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۲:۲۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۴۴۹۲۳۰
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۰ - ۱۸-۱۱-۱۳۹۴
کد ۴۴۹۲۳۰
انتشار: ۱۰:۲۰ - ۱۸-۱۱-۱۳۹۴
شبکه گردی عصر ایران

افتادن سنگ ۲۰تنی از روی تریلی/ پل عابر پیاده مدرن در چین/ نحوه فیلمبرداری در دوران قدیم

باختن یک رویداد است، اما بازنده بودن یک مدل ذهنی است.حواسمان باشد که رویدادها را ما انتخاب نمی‌کنیم...
در شبکه گردی عصرایران مطالب متنوعی در حوزه های سیاسی و اجتماعی گردآوری شده است که در ادامه می توانید بخوانید و ببینید:

1- واکس می زنم

پرویز پرستویی در صفحه اینستاگرام خود تصویر پسر بچه ای را در حال واکس زدن کفش منتشر کرد و نوشت:

ساعت حدود شش صبح در فرودگاه به همراه دو نفر از دوستانم منتظر اعلام پرواز بودیم. پسرکی حدوداً هفت ساله جلو آمد و گفت: واکس می‌خواهی؟

کفشم واکس نیاز نداشت، اما از روی دلسوزی گفتم: بله

به چابکی یک جفت دمپایی جلوی پاهایم گذاشت و کفش ها را درآورد. به دقت گردگیری کرد، قوطی واکسش را با دقت باز کرد، بندهای کفش را درآورد تا کثیف نشود و آرام آرام شروع کرد کفش را به واکس آغشتن. آنقدر دقت داشت که گویی روی بوم رنگ روغن می‌مالد. وقتی کفش‌ها را حسابی واکسی کرد، با برس مویی شروع کرد به پرداخت کردن واکس. کفش‌ها برق افتاد. در آخر هم با یک پارچه، حسابی کفش را صیقلی کرد

گفت: مطمئن باش که نه جورابت و نه شلوارت واکسی نمی‌شود

در مدتی که کار می‌کرد با خودم فکر می‌کردم که این بچه با این سن، در این ساعت صبح چقدر تلاش می‌کند! کارش که تمام شد، کفش‌ها را بند کرد و جلوی پای من گذاشت. کفش‌ها را پوشیدم و بندها را بستم. او هم وسایلش را جمع کرد و مؤدب ایستاد. گفتم: چقدر تقدیم کنم؟

گفت: امروز تو اولین مشتری من هستی، هر چه بدهی، خدا برکت

گفتم: بگو چقدر؟

گفت: تا حالا هیچ وقت به مشتری اول قیمت نگفتم

گفتم: هر چه بدهم قبول است؟

گفت: یا علی

با خودم فکر کردم که او را امتحان کنم. از جیبم یک پانصد تومانی درآوردم و به او دادم. شک نداشتم که با دیدن پانصد تومانی اعتراض خواهد کرد و من با این حرکت هوشمندانه به او درسی خواهم داد که دیگر نگوید هر چه دادی قبول. در کمال تعجب پول را گرفت و به پیشانی‌اش زد و توی جیبش گذاشت، تشکر کرد و کیفش را برداشت که برود. سریع اسکناسی ده هزار تومانی از جیب درآوردم که به او بدهم. گردن افراشته‌اش را به سمت بالا برگرداند و نگاهی به من انداخت و گفت: من گفتم هر چه دادی قبول

گفتم: بله می‌دانم، می‌خواستم امتحانت کنم

نگاهی بزرگوارانه به من انداخت، زیر سنگینی نگاه نافذش له شدم

گفت: تو؟ تو می‌خواهی مرا امتحان کنی؟

واژه «تو» را چنان محکم بکار برد که از درون خرد شدم. رویش را برگرداند و رفت. هر چه اصرار کردم قبول نکرد که بیشتر بگیرد. بالاخره با وساطت دوستانم و با تقاضای آنان قبول کرد اما با اکراه. وقتی که می‌رفت از پشت سر شبیه مردی بود با قامتی افراشته، دستانی ورزیده، شانه‌هایی فراخ، گام‌هایی استوار و اراده‌ای مستحکم. مردی که معنای سخاوت و بزرگواری را در عمل به من می‌آموخت. جلوی دوستانم خجالت کشیده بودم، جلوی آن مرد کوچک، جلوی خودم، جلوی خدا

شبکه گردی


2 - کتابخانه انسانی

لیدا سلطانی در کانال تلگرامی فرهیختگان نوشت:

کتابخانه انسانی کتابخانه ای است که به جای آنکه کتاب قرض کنند نیم ساعت کنار یک انسان با تجربیاتش می نشینید و او داستان زندگی خودش را برای شما بیان می کند. این نوع کتابخانه برای نزدیکی انسانها به قصد کاهش خشونت و بزهکاری اجتماعی بین نوجوانان در سال 2000 در دانمارک شروع شد و موفق بود. به جاهای دیگر دنیا هم انتشار یافت. «در این کتابخانه به جای کتاب می توانید آدم قرض کنید. آدم هایی خاص با زندگی هایی جالب که نیم ساعت کنارتان می نشینند و داستان زندگی شان را برایتان تعریف می کنند. این آدم ها ممکن است از هر دین و ملیت و شغل و عقیده و گذشته ای باشند. آدم هایی که در زندگی معمولی بسیار دور از دست هستند و گاه تخیلی می نمایند. یکی از معیارهای انتخاب این آدم ها به عنوان منابع این کتابخانه ها، علاوه بر جالب بودن سرگذشت شان، مهارت سخنگویی آنهاست. در ضمن به آنها یاد داده می شود که مثل یک کتاب خوب شمای "خواننده" را تشویق به پرسیدن سوال و حرف زدن کنند. این کتاب های انسانی ارتباط را دوسویه می کنند و به داستان خواننده هم گوش می کنند.



3- دیوار سبز مهربانی

محمدرضا شهبازی با انتشار این عکس در گروه تلگرامی پاکسازی طبیعت نوشت:

بعد از دیوار مهربانی، دیوار سبز در تالش گیلان برای حفظ محیط زیست ایجاد شده است. گفته می شود، ایده دیوار مهربانی در کشورهای دیگر هم با استقبال مواجه شده است. موضوعی که اگر درباره دیوار سبز هم تکرار شود، به بهبود اوضاع زیست محیطی کمک می کند.

شبکه گردی

4- افتادن سنگ ۲۰تنی از روی تریلی

این ویدئو کلیپ هم توسط رضا در لاین منتشر شد:



5- باختن یک رویداد است

کاوه در گروه تلگرامی فرهیختگان نوشت:

باختن یک رویداد است، اما بازنده بودن یک مدل ذهنی است

حواسمان باشد که رویدادها را ما انتخاب نمی‌کنیم.

ولی مدل‌های ذهنیمان را خودمان می سازیم.


6- پل عابر پیاده مدرن در چین

تصاویری زیبا از پل عابر پیاده مدرن در کشور چین که توسط بهداد در تلگرام منتشر شد:

شبکه گردی
شبکه گردی

7- بخشش

جمال قمشه ای هم در کانال تلگرامی زندگی نوشت:

دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور می کردند. بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند. یکی از آن ها از سر خشم؛ بر چهره ی دیگری سیلی زد. دوستی که سیلی خورده بود، سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید، روی شن های بیابان نوشت امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد.

آن دو کنار یکدیگر به راه ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند. ناگهان شخصی که سیلی خورده بود، لغزید و در آب افتاد. نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد.

بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت؛ بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد: امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد

دوستش با تعجب پرسید: بعد از آن که من با سیلی تو را آزردم؛ تو آن جمله را روی شن های بیابان نوشتی ولی حالا این جمله را روی تخته سنگ نصب می کنی؟

دیگری لبخند زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار می دهد؛ باید روی شن های صحرا بنویسیم تا بادهای بخشش آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق ما می کند باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد.


8- نحوه فیلمبرداری در دوران قدیم

این تصویر قدیمی از ساخت یک فیلم و نحوه فیلمبرداری در گذشته در کانال تلگرامی زیر خاکی منتشر شد:

شبکه گردی


9- شخصیت‌ کاریزماتیک چیست؟

افرادی كه انرژى مثبت دارند، اغلب مهربان و باعاطفه هستند، به زمين و زمان مهربانی می‌كنند، غصه دارند اما آن را قصه نمی‌كنند تا خُلق مردم را تنگ نکنند، اغلب افرادى خوش‌خُلقند، دنبال نقاط مثبت هستند و در برابر ناملايمات زندگی خم به ابرو نمی‌آورند.

اين افراد در بلندمدت يك نيرویی به دست می‌آورند كه از همه لحاظ مورد قبول اطرافيان هستند و به قول روانشناسان شخصیت كاريزماتیک دارند.


10- مدیریت تشریفاتی

ارشیا دکامی در گروه تلگرامی مدیریت کاربردی نوشت:

برخی از مدیران به کارمندان خود می گویند "درهای اتاق من همیشه به روی شما بازاست" ولی ترتیبات خاصی برای رسیدن به مدیر وجود دارد. رایج ترین وسیله برای بستن درهای باز، منشی ها هستند که معمولا به مراجعین می گویند که باید وقت قبلی بگیرند و یا اینکه الان جلسه است.

اگر شما از این سیاست پیروی می کنید و کارمندان به ندرت به سراغ شما می آیند، بدانید قطعا مانعی وجود دارد و کسی حوصله ی گذشتن از هفت خوان منشی ها و رییس دفترها را ندارد. و کسی هم جز شما قادر به برداشتن آن نیست.

طرز تشخیص

در طی هفته گذشته، چند نفر از کارمندانی که مستقیما و به طور مستمر با شما تماس ندارند، برای مطرح کردن یک پیشنهاد یا شکایت به دفتر شما آمده اند؟

اگر تعداد این افراد بیشتر از یک نفر یا حتی یک نفر باشد، جای نگرانی نیست. ولی اگر هیچکس به سراغ شما نیامده است، بدانید شما یک مدیر تشریفاتی هستید.

طرز درمان

اگر کار شما ایجاب میکند که ساعات معینی در روز به کسی وقت ملاقات ندهید پس مواقعی را که می توانید بدون تعیین وقت قبلی کارمندانتان را بپذیرید به منشی خود و کارمندانتان اطلاع دهید . درهای بسته چیزی را حل نمی کند و مشکلات سازمان بالاخره گریبان شما را میگیرد.


ارسال به دوستان
وبگردی