۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۱
کد خبر ۵۹۷۵۱۳
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۹ - ۱۷-۱۲-۱۳۹۶
کد ۵۹۷۵۱۳
انتشار: ۱۰:۳۹ - ۱۷-۱۲-۱۳۹۶
به بهانه انتشار کتاب جدید رضا امیرخانی

روح گمشده یک شهر

لیای رهش، در محاصره برج‌هاست و پسرش هوایی ندارد که نفس بکشد. سینه پسر نقطه نقطه می‌شود از بس تهران هوا ندارد.

عصر ایران؛ مصطفی داننده- دیروز رَهِش (به نگارش نویسنده ره‌ش) رضا امیرخانی را تمام کردم. کتابی که مردم برای خریدنش صف کشیدند. تمام کارهای امیرخانی را خوانده‌ام. او برای اولین بار از زبان یک زن با مخاطب خود حرف زد. زنی که مذهبی است اما چادر سرکردن را دوست ندارد و برای شهرش یعنی تهران می‌جنگد حتی با شوهرش که اهالی شهرداری است.

خیلی‌ها مثل من، من او، قیدار، بی‌وتن و ... را بیشتر از رهش دوست داشتند اما امیرخانی در تازه‌ترین کتابش حرف‌های مهمی زده است که نمی‌توان به سادگی از آن گذشت. حرف‌های که صدای خیلی از دوستان سابق و فعلی او را هم در آورده است.

امیرخانی نگران تهرانی است که در آن نقس می‌کشد و این نگرانی را از «لیا» بیان می‌کند. دغدغه او دغدغه بسیاری از ماست.

لیای رهش، در محاصره برج‌هاست و پسرش هوایی ندارد که نفس بکشد. سینه پسر نقطه نقطه می‌شود از بس تهران هوا ندارد.

مراسم امضای کتاب رهش

روح گمشده یک شهر

 

نوشته رضا امیرخانی درد مشترک همه ماست. همه ما که در شهرهای بزرگ زندگی می‌کنیم.

تهران چندی پیش خانه‌هایی داشت که حیاط داشتند. کوچه‌هایی داشت که بچه‌ها در آن فوتبال بازی می‌کردند. خانه‌هایی داشت که تنها یک طبقه بودند و نهایتا دو طبقه.

مدیران شهری اما تصمیم گرفتند خانه‌ها را بلند بسازند. شهر را مدرن بسازند. این مدرن شدن شهر باعث شد تا مدیران فراموش کنند شهر مدرن، روح هم می‌خواهد. به جرات می‌‎توان گفت تهران یکی از بی‌روح ترین شهرهای بزرگ دنیاست. شهری که در آن رنگ وجود ندارد. کارگران همیشه مشغول کارنند.

سر به آسمان می‌چرخانی فقط و فقط رنگ خاکستری، سفید و یا سیاه می‎‌بینی. گویی برای کسانی که شهر تهران را ساختند، رنگ‌ها در این سه رنگ خلاصه می‌شده است.

در تهران گاهی آفتاب میان ساختمان‌ها گم می‌شود برخلاف دیگر شهرها که خورشید در میان ابرها خود را پنهان می‌کند. تهران مدرن به خاطر این نگاه‌ها تبدیل به شهری خشن شده است. تهران مدرن تبدیل به شهری خسته شده است. شهری که به نظر می‌رسد افسرده است.

این شهر دیگر ساختمان بلند نمی‌خواهد. این شهر پارک می‌خواهد. تهران درخت می‌خواهد. رنگ می‌خواهد. جان می‌خواهد، شادی می‌خواهد. تهران را از شهر غم به شهر شادی تبدیل کنید. بیایید ساختمان‌های تهران را رنگی کنید . اجازه بدهید وقتی مردم صبح از خانه بیرون بیایند با رنگین کمانی از رنگ‌ها روبرو شوند.

هیچ اشکالی ندارد ساختمان بنفش باشد یا اداره‌ای سبز. چقدر خوب است شهر پر از رنگ آبی، قرمز، صورتی و ... باشد.

«رهش» کتاب خوبی است برای خواندن. به ویژه در تعطیلات سال جدید.

نوشته امیرخانی را بخوانید و ببیند چقدر ما مردم حرف و درد مشترک باهم داریم که گاهی فقط آنها را باید به هم بگوییم.

 

برچسب ها: رضاامیرخانی ، تهران
ارسال به دوستان
وبگردی