۰۹ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۳:۵۹
فیلم بیشتر »»
کد ۶۶۶۶۴۷
انتشار: ۱۱:۱۰ - ۱۷-۰۲-۱۳۹۸
بر خلاف دیگر پایتخت‌ها و شهرهای بزرگ اروپایی که با تاریک‌ شدن هوا، خالی از جمعیت می شود و سکوت سراسر شهر را فرا می‌گیرد، بسیاری از مردم پراگ نیمه شب تصمیم می‌گیرند به خیابان بیایند و از زندگی شبانه شهر لذت ببرند.

اولین بار آگوست 2015 بود که به همراه جمعی از دوستان و برای کنفرانسی علمی سوار بر قطار از جنوب غربی آلمان با طی مسافتی حدود 11 ساعته راهی پراگ شدیم. پراگ آن‌چنان ما را جذب کرد که نه تنها سفر سه روزه‌مان را به مدت هفت روز تمدید کردیم بلکه در دو سفر بعدی به شهرهای استراوا و برنو هم سر زدیم. سفر به  جمهوری چک که بیش از 10 میلیون نفر جمعیت دارد، خاطراتی به یاد ماندنی را برایم رقم زد که هیچ‌گاه از ذهنم پاک نمی‌شود.

شاید شماهم با من هم نظر باشید که هنوز در ذهن بسیاری از ما ایرانیان، کشور جمهوری چک و کشور اسلواکی از هم مستقل نشده‌اند و آنان را به عنوان چکسلواکی می‌شناسیم. این کشور که زادگاه بزرگانی همچون کافکا، فروید و کوندراست، از قرن 17 میلادی تا پایان جنگ جهانی اول تحت سیطره امپراتوری اتریش-مجارستان قرار داشت.

با پایان یافتن جنگ و سقوط این امپراتوری، سرزمین‌های تحت تسلط آن به کشورهای مستقلی تقسیم شدند. یکی از آن‌ها کشور چکسلواکی بود که در زمان جنگ جهانی دوم به تصرف ارتش نازی در آمد اما تا سال ١٩٦٨ با ساختار سیاسی مشترک به حیات خود ادامه داد. پس از قیام ملی موسوم به بهار پراگ این کشور به دو هسته خودمختار با سیاست خارجی مشترک تبدیل شد و در نهایت در سال ١٩٩٣ چکسلواکی به طور رسمی منحل شد و کشور چک با حکومت جمهوری پا به عرصه سیاست بین المللی گذاشت. در پرونده امروز، علاوه بر خواندن یک خاطره جالب از هم کوپه شدن با یک آمریکایی در جمهوری چک با ویژگی‌های بارز معماری، سوغات، حمل و نقل و ... در این کشور متفاوت آشنا خواهید شد.

پراگ زیبا و مردمی که انگلیسی بلد نیستند!

معماری چک، پنجره‌ای رو به تاریخ این کشور!

اگر در میان بخش قدیمی شهرهای جمهوری چک پیاده‌روی کنید، پاداش‌تان خیابان‌هایی با سنگفرش‌های مرتب، پل‌های زیبای تزیین شده با مجسمه‌ها و تندیس‌های سنگی، ساختمان‌هایی با نماهای یک شکل پیروی سبک معماری گوتیک، برج‌های شگفت‌انگیز و قلعه‌های مسحورکننده قرون وسطایی است. ساختمان‌ها در این خیابان‌ها عموماً پنج یا شش طبقه با نماهایی به رنگ روشن و ساخته شده از سنگ هستند. نماهای هماهنگ و شیروانی‌های قرمز، منظره‌ای چشم‌نواز برای آنان که از بالا، شهر را به نظاره نشسته‌اند، پدید آورده ‌است. بسیاری از ساختمان‌های پراگ از اوایل قرن 17 تا اواخر قرن 19 ساخته و در سال‌های بعد با همان کیفیت بازسازی و قابل سکونت شده‌اند. بیشتر این ساختمان‌های 400-300 ساله امروزه مجهز به آسانسور هستند. جالب است بدانید که عمر بعضی از این آسانسورها که هنوز هم با درهای بسیار سنگین آهنی قابل استفاده‌اند به ١٠٠ سال می‌رسد. در کنار این بناهای تاریخی و کلاسیک، معماران مدرن هم دست از خلاقیت نکشیده‌اند. «ساختمان رقصان» بنایی است که از نظر ظاهری و نمای خارجی همچون اسمش رقصان به‌ نظر می‌رسد. این ساختمان واقع در محل خانه‌ای است که در اثر بمباران در روزهای پایانی جنگ‌جهانی ‌دوم تخریب شد و به عنوان مرکزی فرهنگی و اجتماعی و نماد صلح و امید ساخته شده است.

پراگ زیبا و مردمی که انگلیسی بلد نیستند!

ارزش بالای کریستال‌های خوش‌تراش چکی

مفهوم بازار در جمهوری چک با آن چه در اروپای غربی دیده‌اید، متفاوت است. در عبور از کوچه‌های بخش قدیمی شهر پراگ، مغازه‌های کوچکی مشاهده می‌کنید که صاحبان آن‌ها مشغول تراش دادن سنگ‌های تزیینی و ساخت کریستال‌های معروف چکی هستند. در عبور از این بازارچه‌های زیبا و تودرتو می‌توانید افزون بر ظروف کریستال، جواهرات و سنگ تراشه‌های ساخت دست هنرمندان چکی را با قیمت‌هایی بین یک تا چندین هزار کرون خریداری کنید! هرچند بازار صنایع دستی چک نیز مانند صنایع دستی کشورمان در تصرف کالاهای ارزان و بی‌کیفیت چینی درآمده اما هنر دست شیشه‌تراشان چکی اصالت خود را حفظ کرده است. بازار ظروف کریستال ساخت چک در کشور خودمان هم گرم است و خریداران گاهی مبلغی تا چند برابر کریستال‌های وطنی یا چینی برای آن‌ها می‌پردازند.

  

پراگ، شهری برای زندگی در شب!

شهر پراگ، پایتخت و بزرگ ترین شهر جمهوری چک است. این شهر 1/4 میلیون نفر جمعیت دارد و از نظر وسعت چهاردهمین شهر اتحادیه اروپاست. آب و هوای معتدل، رودخانه زیبای ولتاوا در میانه شهر، جنگل‌های سرسبز در فاصله چندکیلومتری، معماری زیبا و دلپذیر و درآمد سرانه بالاتر، کیفیت زندگی را در این شهر نسبت به دیگر شهرهای جمهوری چک افزایش داده است.

بر خلاف دیگر پایتخت‌ها و شهرهای بزرگ اروپایی که با تاریک‌ شدن هوا، خالی از جمعیت می شود و سکوت سراسر شهر را فرا می‌گیرد، بسیاری از مردم پراگ نیمه شب تصمیم می‌گیرند به خیابان بیایند و از زندگی شبانه شهر لذت ببرند. افزون بر رستوران‌ها، کافی‌شاپ‌ها، سالن‌های سینما و تئاتر، اپرا و باشگاه‌های موسیقی، فروشگاه‌های موادغذایی و میوه‌فروشی‌ها هم تا نیمه‌شب مشغول خدمت‌رسانی به مشتریان شان هستند. یکی از دلایل زندگی شبانه در پراگ امنیت بالای این شهر است. نرخ پایین جرم و نداشتن درگیری‌های داخلی و بین المللی باعث‌شده است تا شاخص جهانی صلح در سال ٢٠١٦ ، این کشور را از لحاظ امنیت در جایگاه ششم جهان قرار دهد. از سال ١٩٨٩ مدارس این کشور مجاز به آموزش زبان انگلیسی شدند و پیش از آن به دلیل تسلط شوروی آموزش زبان روسی در مدارس اجباری بود. به همین دلیل بسیاری از افراد مسن این کشور بر خلاف دیگر کشورهای اروپایی، همچون سوئیس و آلمان قادر به انگلیسی صحبت کردن نیستند.

پراگ زیبا و مردمی که انگلیسی بلد نیستند!

اوضاع عجیب چک تا زمان رهایی از کمونیسم

از سال ١٩٤٨ تا ١٩٨٩ این کشور تحت تسلط بلوک شرق، شوروی و شاخه‌ای اقتدارگرا از حزب کمونیسم بود. در تمام این دوران، مردم این منطقه از بسیاری از حقوق اولیه انسانی محروم بودند. تفتیش عقاید و جست وجوی ناگهانی منزل و محل کار امری عادی به‌حساب می‌آمد. روشنفکران جامعه به کارهای پست همچون جارو زدن خیابان‌ها و تمیز کردن شیشه‌ها گماشته و ثروتمندان ، مالکان مزارع و کارخانجات مجبور به ترک محل سکونت خود می شدند تا در اقامتگاه‌های دولتی اسکان داده شوند و زمین‌های زراعی و کارخانجات آن‌ها به نفع دولت مصادره می‌شد. هزاران نفر به جرم خیانت، بدون محاکمه اعدام می شدند و خانواده‌های آن‌ها تحت خشونت و بدرفتاری قرار می گرفتند و از حقوق شهروندی خود محروم می‌شدند. خرید یک دستگاه اشکودا که خودروی ملی چک به حساب می‌آمد، از هنگام ثبت نام تا زمان تحویل بعضاً تا ١٨ سال به طول می‌انجامید. خروج از کشور بدون مجوز ، امری غیرقانونی بود.

مقصد و زمان سفر توسط دولت تعیین می‌شد و این احتمال وجود داشت که هرکدام از اعضای یک خانواده در زمانی متفاوت به کشوری متفاوت فرستاده شوند تا هرگونه احتمال فرار به حداقل برسد. جالب است بدانید فرایند صدور این مجوزها به قدری زمان بر بود که بعضی از آن‌ها سال‌ها پس از مرگِ متقاضی به دست خانواده‌اش می‌رسید. این وضعیت تا سال ١٩٨٩ ادامه یافت و سرانجام در این سال با برگزاری انتخاباتی آزاد، حزب کمونیسم شکست خورد.

پراگ زیبا و مردمی که انگلیسی بلد نیستند!

قوانین جالب حمل و نقل در جمهوری چک

با گذشت سال‌های زیاد از تسلط کمونیسم و جایگزین ‌شدن آن با اقتصاد آزاد و خصوصی‌سازی، رفته رفته اختلاف طبقاتی مردم در جمهوری چک افزایش یافته است. اگرچه با اعمال سرویس‌های سوسیالیستی و نظام‌های پرداخت مالیات، بیشتر مردم سطح زندگی متوسطی دارند اما در عبور از خیابان‌های پراگ از اشکوداهای نه‌ چندان با کیفیت به‌جا مانده از دوران کمونیسم که شبیه لاداهای روسی هستند تا لیموزین‌های 15 متری که مهمانان ویژه را جابه‌جا می‌کنند، به وفور به چشم می‌خورند.

افزون برخودروهای شخصی، ایستگاه‌های مترو، ترامواها و اتوبوس‌های شهری تقریباً در تمام نقاط شهر دیده می‌شوند. برای استفاده از آن‌ها می‌توان بلیت‌های تک‌سفره، روزانه یا هفتگی تهیه کرد. هیچ‌کس در هنگام سوارشدن به این وسایل نقلیه عمومی، مسئول چک‌کردن بلیت مسافران نیست بلکه بازرسان به‌طور تصادفی و با لباس شخصی بلیت برخی مسافران را چک می‌کنند و در صورت ارائه نکردن بلیت، جریمه‌ای تا 40 برابر مبلغ بلیت را دریافت می‌کنند. یکی از شاخص‌های توسعه در پیشبرد صنعت یک کشور خطوط راه آهن است. جمهوری چک با وسعتی حدود ٧٩ هزار کیلومتر مربع، حدود ١٠ هزار کیلومتر ریل راه‌آهن دارد که افزون بر حمل و نقل مسافر برای جابه‌جا کردن مواد اولیه جهت مصارف صنعتی استفاده می‌شود.

 

یک مهاجر آمریکایی در پراگ از تمایلش برای سفر به ایران می‌گوید

رابرت، پیرمردی آمریکایی و حدود 80 ساله است. برای رسیدن به پراگ با هواپیما از سانفرانسیسکو به بازل رفته سپس قطاری ارزان قیمت را سوار شده است تا 14 ساعت بعد مسیر حدود 700 کیلومتری را طی کند و به پراگ برسد. در کوپه نه چندان مدرن خطوط راه‌آهن آلمان رو‌به‌روی هم نشسته‌ایم و هیچ‌کدام از سر و صدای قطار خواب‌مان نمی‌برد. سر صحبت را باز می‌کند. انگلیسی را با لهجه آمریکایی غلیظ صحبت می‌کند، درست مثل این که کلینت ایستوود توی فیلم خوب، بد زشت حرف می‌زند. بعد از این‌که می‌فهمد ایرانی هستیم برای چند لحظه سکوت می‌کند و از پنجره قطار بیرون را نگاه می‌کند.

تصور اولیه‌مان این است که بازتاب اخبار ایران در مجامع بین‌المللی او را به سکوت واداشته است اما بعد از چند ثانیه می‌گوید که خیلی دلش می‌خواهد روزی بیاید و اصفهان و شیراز را از نزدیک ببیند و خدا را چه دیدی شاید یک روزی بیاید. او بعد از بازنشستگی، خانه و زندگی‌اش را در سانفرانسیسکو رها می کند و سالی شش ماه به پراگ می‌آید. آن جا کنار خیابان «ماندولین» می‌نوازد و مردم در کیسه‌اش پول می‌ریزند. آهی می‌کشد و چندین بار تکرار می‌کند: «پراگ زیبا، پراگ زیبا، پراگ زیبا!» از میان تمام شهرهایی که در گوشه و کنار دنیا دیده پراگ را طور دیگری دوست داشته و بار دومی که به آن جا آمده، سه ماه در یک هتل مانده و همسرش تنها به آمریکا بازگشته است.

می‌گوید: مردم در پراگ از ته دل می‌خندند و زندگی جریان دارد. از کار زیاد خسته نمی‌شوند و بعدازظهرها می‌زنند بیرون، صدای ماندولینش را دوست دارند و سخاوتمندانه توی کیسه‌اش پول می‌ریزند. کتابچه آموزش زبان چکی را نشان می‌دهد و می‌گوید: «چقدر خوشبختید که زبان مادری‌تان انگلیسی نیست! این‌طوری تا آخر عمرتان مجبور می‌شوید زبان دیگری را بیاموزید.» بعدش هم می‌خندد و اضافه می‌کند: «من بدبخت را بگو که در دهه هشتم زندگی تازه تصمیم گرفته‌ام یکی از سخت‌ترین زبان‌های دنیا را یاد بگیرم، این همه حروف ساکن پشت سر هم را آدم نمی‌داند چطور باید تلفظ کند؟»

قبل از این‌که به مقصد برسیم از او می‌پرسم: «چرا همسرت را با خودت نمی‌آوری؟»، با صدای بلند می‌خندد و پاسخ می‌دهد: «در تمام عمر زندگی مشترکمان، دلش می‌خواست طلاق بگیرد! از زندگی با یک نظامی آمریکایی که تاکنون آدم‌های زیادی را کشته، خسته شده بود، خوب این طوری من هم به  او حق انتخاب می‌دهم، لااقل شش ماه از سال می‌تواند مطلقه باشد!»

منبع: روزنامه خراسان

برچسب ها: پراگ
ارسال به دوستان
وبگردی