۰۹ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۵:۲۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۷۷۶۲
تاریخ انتشار: ۱۴:۲۶ - ۲۲-۰۴-۱۳۸۸
کد ۷۷۷۶۲
انتشار: ۱۴:۲۶ - ۲۲-۰۴-۱۳۸۸
ايران 70 ميليون جمعيت دارد. چرا در روز 18 تير 88 با وجود آن همه انرژي كه ماشين پروپاگانداي غرب مصرف كرد 700 نفر هم به خيابان نيامدند؟ اين مردم كجا هستند تهراني ها آنها را نمي بينند اما بي بي سي و VOA هر روز از قول آنها بيانيه مي دهند و خطابه مي خوانند؟!

کیهان در سرمقاله امروز خود با تیتر " در دفاع از واقعیت" نوشت: تحليل محافل غربي از مسائل ايران هرگز آنقدر دقيق نبوده كه بتوان آن را به عنوان يك نگاه استراتژيك جدي گرفت. غربي ها همواره از تحولات ايران «چيزكي» مي فهميدند و خودشان هم مي دانستند و مي گفتند كه آنچه مي دانند در قياس با آنچه نمي دانند ولي بايد بدانند تقريبا هيچ است. يك بار يكي از تحليلگران مسائل ايران در واشينگتن گفته بود ما اگر «ندانسته هايمان درباره ايران» را زير پايمان بگذاريم، سرمان به سقف آسمان خواهد خورد و بعد توصيه كرده بود امريكا قبل از هر اقدامي درباره ايران، فكري به حال پر كردن اين شكاف اطلاعاتي عميق بكند. از ديد اين دسته از تحليلگران -كه تعداد آنها در امريكا و اروپا كم نيست- اقداماتي مانند گشايش يك دفتر ديپلماتيك در تهران كه بتواند گزارشي از«متن وقايع» ارسال كند و مذاكره مستقيم -حذف واسطه ها- با ايران، قبل از آنكه ارزش ديپلماتيك داشته باشد ارزش اطلاعاتي دارد و به امريكايي ها كمك مي كند از توهم درباره ايران خارج شوند و «با چشم باز جلو بروند».

پي گيري آنچه غربي ها اين روزها درباره ايران مي گويند نشان مي دهد چشم هايشان در ايران نه فقط بازتر نشده بلكه همان مختصر ديد سابق خود را هم بالكل از دست داده اند. وقتي كسي محيطي را نمي بيند (يا درست نمي بيند) ولي اصرار دارد درباره آن تحليل هاي كشاف ارائه كند، لاجرم به دام ماليخوليا خواهد افتاد و اين اتفاقي است كه اكنون درباره اكثر امريكايي ها و اروپايي هايي كه خود را كارشناس امور ايران فرض مي كنند، رخ داده است.

يكي - دو گزارش منتشر شده وجود دارد كه نشان مي دهد سرويس هاي اطلاعاتي غربي، از قبل -والبته با خشم و نااميدي- مي دانستند كه احمدي نژاد انتخابات رياست جمهوري در ايران را خواهد برد. لااقل در مورد سازمان سيا، روزنامه واشينگتن پست جزئياتي از تحليل داخلي آن در مورد قطعي بودن پيروزي احمدي نژاد را هم منتشر كرد. با اين حال، رسانه هاي غربي كه بعيد است از تحليل دستگاه هاي امنيتي كشورهاي خود بي خبر بوده باشند، از چند روز قبل از انتخابات ميرحسين موسوي را پيروز قطعي انتخابات خواندند و پيشاپيش به تحليل شرايط ايران پس از روي كار آمدن دولت اصلاح طلب مشغول شدند. وقتي كسي مي داند كانديدايش انتخابات را خواهد باخت اما پي در پي در گوش او و ديگران مي خواند كه همه چيز تمام است و پيروزي مبارك باد، چه هدفي مي تواند داشته باشد؟! آيا اگر فرض كنيم او در حال عمليات رواني روي كانديداي مورد نظر و هوادارانش، براي ايجاد ناآرامي پس از اعلام نتيجه انتخابات بوده، حرف نامعقولي زده ايم؟ اين نكته را داشته باشيد.

در روزهاي اخير، لب لباب قريب به اتفاق تحليل هاي رسانه هاي غربي درباره ايران اين است كه نتيجه انتخابات 22 خرداد، يك شكاف عميق درون نظام ايران از يك طرف و در متن جامعه ايراني از سوي ديگر پديد آورده كه به هيچ شكلي قابل رفوكاري نيست. اين شكاف به توليد انواعي جديد از اعتراض و ناآرامي در ايران منجر خواهد شد كه حكومت از مهار آن ناتوان است و نهايتا در زماني نه چندان بلند «بحران مشروعيتي» غير قابل علاج براي كل نظام بوجود مي آورد. اين تحليل البته كمي جديد است. تا يك هفته پيش، رسانه هاي غربي و سوپر تحليلگران امور ايران، با مشاهده چند فقره آتش سوزي در خيابان هاي تهران، با ذوق زدگي تمام از وقوع يك انقلاب در ايران و فروپاشي قريب الوقوع نظام جمهوري اسلامي خبر مي دادند. اكنون اما پس از گذشت چند روز و با مشاهده اينكه پروژه «انقلاب بزرگ» (؟!) بيشتر از يك هفته دوام نياورده و همه چيز در تهران كاملا عادي است، ظاهرا تصميم گرفته اند وقوع انقلاب را كمي عقب بيندازند و مخاطبان خود را به «آينده» ارجاع بدهند! تنها با مطالعه سير اين تحليل ها و تامل در آن است كه خواهيم فهميد كه اولا غربي ها تا چه حد از درك حقيقت آنچه در ايران مي گذرد عاجزند و ثانيا اهداف واقعي خودفريبي هايي از اين دست چيست. چرا رسانه هاي غربي در حالي كه مي دانستند موسوي انتخابات را باخته، همه انرژي خود را بر مسلم جلوه دادن پيروزي او متمركز كردند؟ چرا نا آرامي هايي محدود در برخي مناطق تهران را انقلاب خواندند و مهم تر از همه چرا با وجود اين همه سوء تفاهم و لطيفه گويي كه نشان دهنده عمق ناآگاهي آنها از توانايي هاي نظام جمهوري اسلامي براي حل مسائل داخلي خود و جنس پيوندهاي مردم و نظام است، اكنون به خود حق مي دهند درباره آينده نظام ايران پيشگويي كنند؟

كليد فهم مسئله اينجاست كه رسانه ها و تحليلگران غربي يا قادر به تفكيك پروژه هايي كه توسط دولت هاي خود آنها براي ضربه زدن به نظام جمهوري اسلامي طراحي و اجرا شد و البته ناكام ماند، از «واقعيات» ايران نيستند يا خود را به نفهمي زده اند. آشوب در ايران پروژه غرب و برخي عوامل آگاه يا ناآگاه داخلي بود نه واقعيتي برخاسته از متن جامعه ايراني. بي بي سي و شبكه راديو تلويزيوني فارسي زبانان آمريكا مي توانند صبح تا شام از افسانه هايي مانند «خيل كشتگان»، «حضور ميليوني معترضان در تهران»، «همه ايران يكپارچه اعتراض است» و لطيفه هاي ديگري از اين دست حرف بزنند و مي زنند. مهم اين است كه ببينيم واقعيت چيست و اين رسانه ها تا چه حد خيالات پريشان و آرزوهاي ناكام مانده خود را به نام واقعيت جا مي زنند. حقيقت اين است كه اكنون قريب به اتفاق كساني كه به كسي غير از محمود احمدي نژاد راي داده اند پذيرفته اند كه نظام راي آنها را خوانده و چيزي را از قلم نينداخته است. اين عده در نظرسنجي هايي كه اخيرا انجام شده ضمن اذعان به اينكه راي آنها خوانده شده اين را هم پذيرفته اند كه اين راي براي رييس جمهور شدن كانديداي آنها كافي نبوده و اگرچه 13 ميليون راي كمي نيست، اما كس ديگري هست كه راي بيشتري آورده است. مطابق همين نظرسنجي ها مردم ايران تقلب را بازي سياسي و جرزني بازندگان مي دانند و تاكيد مي كنند كه اگر واقعا خطايي به اين بزرگي رخ داده بود مدعيان نبايد براي اثبات جزئي از آن اين همه به زحمت مي افتادند و آخر كار هم ناكام مي ماندند. حتي سياسيوني هم كه تا چند روز بعد از انتخابات تصور مي كردند كل مملكت صندوق راي سر كوچه آنهاست اكنون درگوشي به هم مي گويند «انتخابات سالم بوده و داستان ابطال را بايد كنار گذاشت».
 
غربي ها اما اگر خوش بين باشيم به دليل ناآشنايي عميق با آنچه واقعا در ايران مي گذرد و اگر بدبين باشيم با هدف ايجاد فتنه، علاقه اي به ترك داستان سرايي و رجوع به واقعيات از خود نشان نمي دهند. در حالي كه آشوب يك پروژه بوده و خنثي شده، صبح تا شب مي گويند«مردم» به اعتراضات خياباني خود ادامه خواهند داد! ايران 70 ميليون جمعيت دارد. چرا در روز 18 تير 88 با وجود آن همه انرژي كه ماشين پروپاگانداي غرب مصرف كرد 700 نفر هم به خيابان نيامدند؟ اين مردم كجا هستند تهراني ها آنها را نمي بينند اما بي بي سي و VOA هر روز از قول آنها بيانيه مي دهند و خطابه مي خوانند؟!

نگاه پروژه اي ابهام را حل مي كند. تا ديروز پروژه اي وجود داشت براي ناآرام كردن ايران و بلكه وارد آوردن ضربات اساسي به امنيت كشور و امروز هم پروژه اي هست براي بي اعتبار نشان دادن دولت در داخل و خارج از ايران. مجري هر دو پروژه دشمن است و تعداد معدودي نوكر بي يا با جيره و مواجب در داخل. اما رسانه هاي غربي كه نمي توانند بگويند اول و آخر همه اين داستان ها خودمان هستيم پس چاره اي نمي ماند الا اينكه توهمات خود را به خواسته هاي موجودي خيالي به نام «مردم» نسبت بدهند كه معلوم نيست كيست و كجاست. واقعيت اما در هر حال خود را به عمليات رواني تحميل خواهد كرد. واقعيت اين است كه پروژه آشوب هرگز بدنه مردمي پيدا نكرد چون مردم عادي آشوبگر نيستند و اگر هم اعتراضي داشته باشند راه برطرف شدن آن را مسدود نمي بينند. پروژه دوم هم ناكام خواهد ماند چون اعتبار و مشروعيت دولت به رايي است كه مردم ايران «واقعا» در صندوق ريخته اند و آنها هم خود خوب مي دانند به چه كسي راي داده اند. اين اعتبار اجتماعي به مثابه پشتوانه اي بي ماننند براي دولت در اتخاذ تصميمات بزرگ عمل خواهد كرد و هر لحظه ضرورت پيدا كند قابل به صحنه آمدن است.

فيلسوفان مي گويند فهم ما از واقعيت شايد، اما خود واقعيت هرگز خطا نمي كند.

 

ارسال به دوستان
وبگردی