۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۶۰۸۴۸
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۰ - ۱۴-۰۷-۱۴۰۱
کد ۸۶۰۸۴۸
انتشار: ۱۰:۳۰ - ۱۴-۰۷-۱۴۰۱

حرف جوانان را بفهمیم

منوچهر - محمد شمیرانی

در جامعه ای که تعداد جوانان آن، به گروه های سنی دیگر می چربد و چندین برابر گروه های سنی دیگر هستند ؛ در جامعه‌ای که جوانان آن با وجود طی کردن مدارج تحصیلی بالا، طعم تلخ بیکاری، تحقیر شدن و مبهم بودن آینده خویش را، هر روز و هر لحظه می چشند و مزمزه می کنند دور از ذهن نیست که می بینیم  آن قدر، بی توجهی دیده اند که یا افسرده، در گوشه خانه رها شده باشند و یا عاصی و برافروخته، این روزها، حرف شان را در کف خیابان و با زبان خشم، بیان کنند.

به نظر می‌رسد در شرایط خاموشی و بی توجهی دستگاه ها و مراجع ذی ربط برای دریافت و شنیدن و توجه به حرف ها و خواسته های جوانان، این مهم بر عهده جامعه شناسان، مردم شناسان، روان شناسان و کارشناسان ارتباطات هم باشد که تلاش کنند شناخت و تحلیل واقعی و درستی از ساختار فکری جوان ایرانی، خواسته ها و تمایلات او و راه های نزدیک شدن به او، به دست بدهند ؛ هرچند نتیجه این کوتاهی ها و بی توجهی ها در این روزها کاملا مشخص شده است :

دوری و فاصله بیشتر بین جوانان و حکومت، پاسخگو نبودن نهادهای مسئول برای پاسخگویی صریح و سریع به مردم و اکتفا کردن به انکار و استفاده کردن از زبان زور و تهدید. شرایطی که در زبان جامعه شناسان، از آن به عنوان گسست بین نسلی نام برده می شود و در نهایت، به تقابل بین نسلی منجر می شود.

 

دور شدن نسل ها

فاصله بین نسلی، شکاف بین نسلی، گسست بین نسلی  و... را زیاد شنیده ایم. پدیده هایی که بیشتر، ناشی از گسترش شهر نشینی و پیشرفت تکنولوژی می باشد. این پدیده ها، مختص به کشور ما نیست و به عنوان یک پدیده بین المللی، در تمامی کشورهای جهان مشاهده می شود.

در ایران قدیم، رسم و عرف این بود فرزندانی که بزرگ می شدند شغل و پیشه پدر را انتخاب می کردند. در همان حجره و یا کارگاه پدری، مشغول به کار می شدند. پس از ازدواج هم، در اتاقی از اتاق های خانه پدری سکونت می کردند و زندگی را ادامه می دادند. این روال، ادامه پیدا می کرد و نسل اندر نسل، به همین منوال می گذشت.

می توان گفت در حول و حوش انقلاب مشروطه بود که برخی ایرانیان، به خارج از کشور رفتند و با افکار نوین دنیا آشنا شدند و روزگار ایرانیان را، با شرایط زندگی در کشورهای دیگر مقایسه کردند.

از همان زمان، کلید تلاش مردم برای دستیابی به زندگی بهتر شروع شد. تحصیل کردگان و روشنفکران ایران، خواستار حکومت مشروطه و برقراری حقوق حقه مردم شدند و در این راه، با تشکیل انجمن های سری و نوشتن مقالات آزادیخواهانه در مطبوعات داخل و خارج از کشور، انقلاب مشروطه را به ثمر رساندند.

البته از همان زمان، این فاصله بین نسلی، رفته رفته خود را بیشتر نشان داد. فاصله ای که وجود آن به گفته کارشناسان تا حدی، معقول و طبیعی است به خصوص در سال های پس از انقلاب اسلامی، شدت بیشتری به خود گرفت و موجب شد نسل ها، بیشتر و بیشتر از یکدیگر فاصله بگیرند و نتوانند همدیگر را به خوبی درک کنند.

 

عوامل بروز شکاف

اگر بخواهیم نسل های کنونی کشور را تقسیم بندی کنیم شاید بتوان گفت تنها نزدیک به ۱۵ درصد از جمعیت کشور را، نسل پیش از انقلاب تشکیل می دهد و با توجه به ترکیب جوان جمعیت کشور، بیشترین تعداد جمعیت میان سال کشور را کسانی تشکیل می دهد که در سال ۵۷، جزو جوانان آن زمان محسوب می شدند و به آنان، نسل انقلاب گفته می شود. یا کسانی هستند که اصلی ترین درصد جمعیت کشور را تشکیل می دهند و به عنوان جوانان کنونی کشور، هیچ تصویری از دوران گذشته ندارند ولی با توجه به تحصیلات بالایی که دارند و استفاده فراوان از تکنولوژی های روز و به ویژه اطلاعات فراوانی که از طریق اینترنت و فضای مجازی به دست می آورند تصویر کاملا متفاوتی از زندگی کردن، نسبت به نسل های پیش از خود دارند.

با توجه به این حرف ها، مشکل از آن جایی جدی می شود که این جوانان، در گفتار و کردار زمامداران کشور، رنگ و بویی از صداقت و یکرنگی نبینند و متوجه شوند حرف و عمل آنان، از زمین تا آسمان تفاوت دارد.

 

شکافی از پایین تا بالا

بررسی پدیده شکاف بین نسلی، حاکی از آن است که مشکل عدم تفاهم و عدم موفقیت برای زندگی مسالمت آمیز نسل ها در کنار هم، چندان ارتباطی به سطح سواد و نوع شغل افراد ندارد. همان گونه که فرزند یک کارگر و کارمند، حرف ها و زبان بزرگ ترهایش را متوجه نمی شود و نمی تواند یا نمی خواهد به زبان بزرگ ترهایش سخن بگوید و رفتار کند این معضل را، به خوبی و فراوانی، در میان فرزندان طبقات بالای جامعه نیز می توان مشاهده کرد.

تاریخ ۴۴ ساله انقلاب اسلامی، نمونه های فراوانی از دوری و گسست و حتی رودررویی و تقابل بین مسئولان طراز اول با فرزندان شان را به ما نشان می دهد. مسئولانی که افراد موثری در عرصه دین و سیاست کشور بوده اند و انتظار داشته اند ملتی، به حرف های آنان گوش دهند حتی موفق نبوده اند فرزند خود را توجیه و اقناع کنند. به عبارتی، با توجه به این نمونه ها می توان گفت شاید کار، از فاصله و گسست نسلی فراتر هم رفته باشد.

حرف آخر این که، یکایک این جوانان، فرزندان ما و این مرز و بوم هستند و مسئولیت شنیدن حرف ها و حفظ سلامت و جان شان، با مسئولانی است که روزی، خود جوان بوده اند و طغیانگر.

کمی تامل کنیم ؛ شاید اشکال از ما، بزرگ ترها باشد که هیچ گاه نخواسته ایم جوانان را باور کنیم، آن ها را ببینیم و به حساب آوریم.

این تلنگر را، خیلی جدی بگیریم!

ارسال به دوستان
وبگردی