۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۷۶۸۷۴
تاریخ انتشار: ۰۱:۰۷ - ۱۲-۱۱-۱۴۰۱
کد ۸۷۶۸۷۴
انتشار: ۰۱:۰۷ - ۱۲-۱۱-۱۴۰۱
نگاهی به «تاریخ موسیقی غرب»

از مارتین لوتر تا موسیقی بلوز

ريشه‌های موسيقی بلوز روشن نيست. ظاهرا از تركيب ترانه‌های دهقاني و ديگر سنت‌های شفاهی آفريقايی‌آمريكايی پديد آمده است. سرايندگان ترانه‌های بلوز معمولا از نامرادی‌ها و بدرفتاری‌ها می‌گفتند و از ديگر مشكل‌هايی كه آدميزاد را به اندوه و افسردگی (بلو) می‌كشاند.

از مارتین لوتر فلوت‌زن تا جنگ جهانی اول

عصر ایران؛ جمشید گیل«تاريخ موسيقی غرب» كتابی است با 3 نويسنده و 23 مشاور. پيتر برك هولدر، دانلد گراوت و كلاود پاليسكا، با كمك انبوهی از استادان موسيقی در دانشگاه‌های گوناگون آمريكا، اين كتاب 1400 صفحه‌ای را تاليف كرده‌اند.

مترجم این کتاب کامران غبرایی و ناشر آن "کتاب‌سرای نیک" است. كتاب در شش بخش، رد پای موسيقی غربی را از يونان و روم باستان تا روزگار كنونی پی می‌گيرد.

 خواندن اين اثر دايرة‌المعارف‌وار را لازم نيست از آغاز كتاب آغاز كنيم؛ از هر بخش و مدخلی می‌توان وارد كتاب شد و از اطلاعات انبوهش بهره برد. دقت به كار رفته در ترجمه و ويراستاری اثر هم، خواندنش را برای خواننده آسان و دلنشين كرده است.

 

تنها صداست كه نمی‌ماند

بخش اول «تاريخ موسيقی غرب» به دوران باستان و قرون وسطا اختصاص دارد. نويسندگان در آغاز به اين نكته اشاره می‌كنند كه «اروپايی‌ها مهم‌ترين انگاشته‌هاشان دربارۀ موسيقي را از نوشته‌های يونان باستان به ميراث برده‌اند» اما بازيابی رد پای اين تاثيرات، برای ما امروزيان دشوار است؛ چراكه «موسيقی صداست و گوهر صدا ناپايدار».

 با اين حال، همه‌ چيزِ گذشته نيز از دست ما و از چنگ تاريخ نگريخته است. بازمانده‌های سخت (سازها و مكان‌های اجرا)، تصاوير نوازندگان و سازها و اجراها، نوشته‌های مربوط به موسيقی و موسيقی‌دانان، و البته خود موسيقی از راه نت‌نوشته‌ها، يا سنت شفاهی يا به كمك ضبط صوت (از دهۀ 1890 به بعد) برای پژوهشگران امروزی باقی مانده است.

 اگرچه اين عناصر چهارگانه (بازمانده‌های سخت، تصاوير، متون، نت‌نوشته‌ها) می‌توانند تصويری از موسيقی غربی در ديرترين و دورترين زمان‌ها و مكان‌ها ترسيم كنند، ولی مولفين كتاب تصريح می‌كنند كه از موسيقی باستان چيز زيادی در دست انسان امروز نيست.

 حتی يونان باستان هم، كه بيش از هر سنت ديگری از خود شواهدی باقی گذاشته، چيز زيادی از موسيقی خودش براي ما به ارث نگذاشته است؛ جز شمار اندكی ساز و تصوير و نوشته و نت‌نوشته. در بحث از موسيقی باستان، اين سه نويسنده می‌افزايند كه «از فرهنگ‌های ديگر هم هيچ موسيقی‌ای بر جای نمانده است.»

 اگر انقطاع رخ‌داده در موسيقی سنتی ايران امروز با موسيقی ايرانی عصر ساسانيان را در نظر بگيريم، به نظر می‌رسد ادعای مولفين كتاب چندان بيراه نيست. امروزه كدام موسيقی‌دان ايرانی، به درستی می‌داند كه موسيقی ايرانی در دربار ساساني، دقيقا چگونه بوده است؟

 

از فلوت حيوانی تا اركستر انسانی

در بحث از دوران باستان، نويسندگان كتاب به اين نكته اشاره می‌كنند كه در دوران پارينه‌سنگی، آدم‌ها در استخوان جانوران سوراخ‌هايی می‌كاويدند و فلوت و سوت می‌ساختند. يكی از قديمی‌ترين فلوت‌های تاريخ، در اروپا كشف شده و متعلق به 5600 سال پيش است. اين كتاب در واقع سرگذشت موسيقی غرب را از فلوت حيوانی تا اركستر انسانی روايت می‌كند.

 حدود 2500 سال پيش، زمانی كه انسان‌ها كار با فلز را آموختند، سازهايی فلزی از قبيل زنگوله، سنج، جغجغه و بوق ساختند. هنوز تا رسيدن به عصر سمفونی‌های باشكوه بتهوون، راه درازی در پيش بود.

 

 قرون وسطی: كليسا خادم موسيقی

در قرون وسطی، مسيحيت جزو خادمان موثر موسيقی بود. يكي از مهم‌ترين خدمات كليسا به موسيقی، تكامل و حفظ نت‌نويسی و نيز رشد ساخته‌های پلی‌فونيك بود. اكثر آهنگسازان در مدارس وابسته به كليساها آموزش می‌ديدند. نت‌نويسی هم براي ثبت موسيقی كليسايی ابداع شده بود. در نتيجه، موسيقي‌های قرون وسطايی كمتر از ساير موسيقی‌ها از دست رفته است.

 البته سرودخوانی دسته‌جمعی در كليساها، ريشه‌ای يهودی داشت. سربرآوردن مسيحيت از دل يهوديت، موجب تداوم برخی از سنن يهودی در دنيای مسيحی شد. مزاميرخوانی هم در ميان يهوديان رسمی ديرينه بود. بعدها پولس قديس اجتماع‌های مسيحی را پند می‌داد كه «هم‌سرايی مزامير و خواندن سرود نيايش يا مديحه و آوازهای روحانی را ترك نكنند.»

 نويسندگان كتاب معتقدند «نخستين كنش موسيقايی ثبت‌شدۀ عيسی و يارانش، هم‌سرايی سرودهای مقدس است. شام و سرود نيز سنتی مسيحی بود. مسيحيان معمولا وعده‌هايی از غذای‌شان را گروهی صرف می‌كردند و در اين اجتماعات سرودهای مذهبی می‌خواندند.»

از مارتین لوتر فلوت‌زن تا جنگ جهانی اول

 با افزايش تعداد مسيحيان در قرن چهارم ميلادی، سرودخوانی‌های مذهبی در اجتماعات بزرگ‌تری و در ساختمان‌هايی مستطيلی با نام "بازيليكا" انجام می‌شد.

 فضای فراخ اين ساختمان‌ها كمك می‌كرد كه صدای سرودخوانی و مزاميرخوانی مومنان مسيحی، به وضوح شنيده ‌شود و معنويتی موسيقايی، فضای ديرها و كليساها را پر كند. و دیگر اینکه: «خواندن مزامير به كمك موسيقي روح را سامان مي‌داد.»

 در قرون وسطی، رقص هم چاشنی ساز و آواز بود اما از موسيقی‌های مخصوص رقص، اثر چندانی بر جای نمانده است؛ چراكه اين موسيقی‌ها عمدتا غير كليسايی بودند و نه از روی نت بلكه از بر نواخته می‌شدند و در گذر زمان به تدريج به ديار فراموشی پيوستند.

 از سده‌هاي سيزدهم و چهاردهم، نزديك پنجاه قطعۀ رقصی بی‌كلام بر جای مانده است كه اكثرشان منوفونيك‌اند و برخی‌شان به صورت پلی‌فونيك و برای ارگ تنظيم شده‌اند.

 

رنسانس: شاهان موسيقی‌پرور

موسيقی كليسايی از سدۀ سيزدهم ميلادی، زمينه‌ساز شكل‌گيری موسيقی درباری شد. از آن زمان، گروهی از موسيقی‌دانان و كشيش‌های مزدبگير در سراسر اروپا پخش شدند و به جای كار در دير يا كليسا، به حاكمان و اشراف خدمت می‌كردند. نخستين دسته‌های نوازندگان درباری به فرمان شاه لويی نهم (فرانسوی) و شاه ادوارد اول (انگليسی) تاسيس شدند.

 در سدۀ چهاردهم، اشراف همچنين دسته‌هايی برای خودشان تشكيل دادند. نوازندگان درباری، اربابان‌شان را در سفرها همراهی و اسباب سرگرمی درباريان را فراهم می‌كردند. به تدريج كليسا نيز به سوی تشكيل گروه‌های نوازندگان گام برداشت و موسيقی كليسايی، شكلی حرفه‌ای‌تر به خود گرفت.

 بيشتر آهنگسازان سده‌های پانزدهم و شانزدهم ميلادی در گروه‌های كر درباری آموزش می‌ديدند و به عنوان خوانندۀ گروه كر كليسا يا در دستۀ نوازندگان كار می‌كردند.

 در برخی از كليساهای بزرگ و كوچك، مدرسه‌های آوازخوانی علاوه بر مشق آوازخوانی، درس‌هايی چون نظريۀ موسيقی را نيز در كنار دستور زبان و رياضيات و ساير دروس آموزش می‌دادند.

از مارتین لوتر فلوت‌زن تا جنگ جهانی اول

 پاريس و ليون و بروژ در سدۀ پانزدهم، مراكز مشهور آموزش موسيقی شده بودند. رقابت پادشاهان و درباريان در تفاخر، يكی از علل رشد موسيقی غرب در دوران رنسانس بود. موسيقی فاخر همانند لباس و نمايش باشكوه، راهی براي اظهار توانگری درباريان به ناظران داخلی و خارجی بود.

پادشاهان فرانسه و انگلستان و حاكمان ايتاليايی، مهم‌ترين پشتيبانان موسيقی در سدۀ پانزدهم بودند. خاندان مديچی، پرنفوذترين خانوادۀ فلورانس، از موسيقی‌دانان فرانسوی-فلامانی حمايت می‌كردند.

حضور مستمر موسيقی‌دانان در دربارهای گوناگون، فرصتی براي آن‌ها فراهم كرد تا سبك‌ها و ژانرهای باب روز را در سرزمين‌های ديگر فرا بگيرند. بسياری از آهنگسازان دائما محل خدمت‌شان را تغيير می‌دادند و با سبك‌های تازه آشنا می‌شدند.

 همين امر زمينه‌ساز سبكی بين‌المللی در موسيقی عصر رنسانس شد؛ تولدی كه محصول تبادل سنت‌ها و ژانرها و ايده‌های ملی در سدۀ پانزدهم بود.

 اين سبك بين‌المللی، متشكل از عناصر سنتی انگليسی و فرانسوی و ايتاليايی بود. با اين آميزش، سدۀ پانزدهم نقطۀ عطفی در موسيقی غربی شد.

 از اواخر قرون وسطی و نيز در عصر رنسانس، ايتاليا و فرانسه و انگلستان مهم‌ترين كشورها يا سرزمين‌های موسيقی‌خيز بودند. هنوز عصر اتريش و آلمان فرا نرسيده بود.

 

رفرماسيون: مارتين لوتر فلوت‌زن

با ظهور پروتستانتيسم در جهان مسيحيت، رهبران رفرماسيون با هدف جذب پيروان بيشتر، سرودهای مذهبی را به زبان‌های بومی می‌خواندند. در نتيجۀ اين تحول، موسيقی‌های تازه‌ای خلق شد. در كليسای لوتری "موسيقی كرال" زاده شد. "مزمور وزن‌دار" از كليسای كالون سربرآورد. در كليسای انگليكن نيز گونه‌های تازه‌ای از موسيقی پديد آمد.

 اين نوزايی‌ها منجر به اصلاحاتی در موسيقی كليسای كاتوليك هم شد و كمی دورتر، موسيقی آيينی يهوديان را هم تا حدی متحول كرد. ژانرهای جديد از دل و ذهن موزيسين‌های مؤمن می‌جوشيد و چندان تابع طراحي‌های حساب شده نبودند.

 اما از درون اين جوشش‌های بی‌حساب و كتاب، غنای موسيقی غربی روز به روز بيشتر می‌شد و پلوراليسمی باشكوه در دنيای موسيقی غرب پديد می‌آمد.

از مارتین لوتر فلوت‌زن تا جنگ جهانی اول

 مارتين لوتر به موسيقی علاقه‌مند بود و همين امر در پررنگ بودن موسيقی در كليسای لوتری نقش بسزايی داشت. لوتر در خوانندگی و نوازندگی فلوت و آهنگ‌سازی مهارت داشت. او همانند افلاطون و ارسطو به نقش مهم موسيقی در امر آموزش و اخلاق باور داشت.

 لوتر از آنجا كه واسطه‌سوز بود و قبول نداشت كه روحانيت واسطۀ خدا و خلقش است در موسيقی كليسايش نيز واسطه‌ای به نام گروه كر را حذف كرد. يعنی به جای اينكه گروه كر يا برگزيدگان كليسا مناسك عبادی را به جای آورند، چنان‌كه كليسای كاتوليك چنين تاكيدی داشت، همۀ نمازگزاران و عابدان می‌توانستند در كنار يكديگر هم‌سرايی كنند و خدايشان را هنرمندانه‌ و بی ‌دخالت گروه كر بپرستند.

 البته كليساهای لوتری گروه كر داشتند ولی وجود اين گروه‌های كر به معناي محروم بودن مؤمنان از پاره‌ای سرودخواني‌های دسته‌جمعی نبود.

 

سدۀ هفدهم: تولد اپرا در عصر باروك

در قرن هفدهم، سرمايه‌داری تجاری در اروپا رشد چشمگيری را تجربه كرد. با رشد ثروت عمومی در اروپا، رفاه و آسايش موسيقی‌دانان غربی نيز فزونی گرفت. ايتاليا همچنان بهشت اهل ساز و آواز بود و فلورانس نيز قلب اين بهشت.

 با ثروتمند شدن اروپا، جمع بيشتری از مردم اين قاره نيز وضع مالی بهتری پيدا كردند. دربسياری از شهرها، فرهنگستان‌هايی وجود داشت كه از موسيقی حمايت می‌كردند و اپراخانه‌های عمومی هم در شهرهای متعددی بنا شد.

 ونيز مركز اپراخانه‌ها بود. مردم نسبتا مرفه، به اپرا و كنسرت می‌رفتند. نخستين كنسرت‌های عمومی، در 1672 در انگلستان برگزار شد.

 در بررسی موسيقی سدۀ هفدهم، نويسندگان كتاب ابتدا به اين نكته اشاره می‌كنند كه واژۀ "باروك" به معنای نابهنجار، بی‌تناسب، عجيب و غريب يا ناخوشايند از واژۀ پرتغالي "باروكو" به معنای مرواريد بدتراش مشتق شده است.

از مارتین لوتر فلوت‌زن تا جنگ جهانی اول

 اصطلاح باروك در واقع واكنشی به تحول سليقۀ موسيقی‌دانان در قرن هفدهم بود. منتقدان اين تحول، از هنر و موسيقی ميانۀ سدۀ هجدهم بيزار بودند و در توصيف اين هنرها، از سر تمسخر، از واژۀ باروك استفاده می‌كردند.

 آن‌ها موسيقی باروك را نامطبوع و بی‌آهنگ و پر از تغييرهای بيهودۀ توناليته و وزن می‌دانستند. در قرن هفدهم، اپرا نيز پا به صحنۀ تاريخ گذاشت. تركيبی از شعر و نمايش و موسيقی و صحنه‌آرايی، اپرا را از حوالی سال 1600 شكل داد.

 اپرا، كه يكی از ژانرهای موسيقي به شمار می‌رود، در قرون هفدهم و هجدهم بسيار محبوب بود و هنوز هم در جهان غرب، طرفداران پرشمار خودش را دارد.

 "بالۀ درباري" هم در قرن هفدهم با حمايت لويی چهاردهم رشد كرد. بالۀ درباری، قطعه‌ای نمايشی-موسيقايی بود، مبتنی بر تك‌خوانی و هم‌سرايی و و رقص‌های بی‌كلام.

 

بزرگ‌ترين آهنگساز تاريخ بشر

در قرن هجدهم، آهنگسازان آلمانی از راه رسيدند. باخ و هايدن و موتسارت و تلمان و هندل و بتهوون. باخ و هايدن و موتسارت به دليل ابداع ژانرهای نو خوش درخشيدند و علاوه بر اين، در درآميختن عناصر سنت‌های آلمانی و ايتاليايی و فرانسوی نبوغی چشمگير داشتند.

 نويسندگان كتاب، راز موفقيت آلماني‌های سدۀ هجدهم را حفظ تعادل ذوق و ويژگي‌های بومی و خصوصيات وارداتی می‌دانند.

 فصل نوزدهم كتاب «تاريخ موسيقی غرب» بر آثار باخ و هندل متمركز است. مطابق گزارش اين فصل در طول قرن هجدهم، شمار اشراف موسيقی‌دوست و موسيقی‌دان آلمان افزايش چشمگيری يافت و چنان فضايی نه تنها به رشد موسيقی كلاسيك در آلمان كمك كرد، بلكه نوابغ اين ژانر موسيقی غربی را نيز از حاميان مطلوبی برخوردار كرد.

از مارتین لوتر فلوت‌زن تا جنگ جهانی اول

 مولفان كتاب در توصيف باخ می‌نويسند: «يوهان سباستين باخ به تصديق بسياری از دوستداران موسيقی بزرگ‌ترين آهنگساز تاريخ بشر است. مقام كنونی او با شهرتش در روزگار زندگی هنرمند در تضاد است چراكه در آلمان پروتستان صرفا به عنوان ارگ‌نوازی چيره‌دست و نويسندۀ آثار كنترپوانی فاخر شناخته می‌شد و شمار اندكی از آثارش منتشر و دست به دست می‌گشت. باخ در دوران زندگی‌اش تمام سبك‌ها، فرم‌ها و ژانرهای اصلی روز (مگر اپرا) را آزمود و آن‌ها را با شيوه‌ای نو درآميخت و توسعه داد.»

 بحث مفصل نويسندگان كتاب دربارۀ جزييات آثار باخ، يكی از جذاب‌ترين فصل‌های كتاب را رقم زده است.

 

عصر روشنگری: ايدئاليسم موسيقايی

در عصر روشنگری، يعنی در همان دورانی كه باخ و بتهوون ظهور كرده بودند، اگرچه سبك‌های متنوعی در موسيقی غربی وجود داشتند اما نويسندگان پيشرو در ميانه و اواخر سدۀ هجدهم، شيوايی موسيقايی را تكريم می‌كردند.

 به نوشتۀ نويسندگان كتاب: «مخاطبان و منتقدان موسيقی به جای ارج‌نهادن به پيچيدگي‌های كنترپوانی و ملودی‌های ‌سازی مهارنشدنی دوران باروك، از موسيقي‌هايی آوازی استقبال می‌كردند كه در قالب عبارت‌های كوتاه و با همراهی‌هاي مختصر همراه بود. نويسندگان بر اين باور بودند كه زبان موسيقی بايد همگانی باشد؛ فقط يك ملت يا شهر را مخاطب قرار ندهد و همۀ سليقه‌ها‌- از كارشناسان گرفته تا بی‌سوادان- را سيراب كند. به گمان آن‌ها، موسيقی ناب موسيقی‌ای بود كه در عين اصالت سرگرم‌كننده باشد.»

 

انقلاب فرانسه: ظهور بتهوون

انقلاب فرانسه همۀ جنبه‌های زندگی فرانسويان، ازجمله موسيقي را دگرگون ساخت. پيام‌ها و داستان‌های انقلاب به وسيلۀ ترانه‌های عامه‌پسند سينه‌ به سينه منتقل می‌شد. آهنگسازان برای جشن‌های عمومی سمفونی و مارش‌های نظامی و برای جشنواره‌های دولتی مرتبط با بزرگداشت انقلاب، كرال‌هايی مفصل می‌نوشتند. اين آثار كرال با نام "سرودهای انقلابی" شناخته می‌شدند.

 دولت از اپرا و اپراكميك، دو ژانر پرطرفدار در پاريس، پشتيبانی می‌كرد اما به هر حال، اپرانامه‌ها به دلايل سياسی سانسور می‌شدند. طرح بسياری از داستان‌ها بر اساس تم‌های انقلابی يا دغدغه‌های اجتماعی روز نوشته می‌شد.

 كنسرواتوار پاريس يكی از ماندگارترين دستاوردهای انقلاب بود. اين مدرسۀ موسيقی را دولت انقلابی در سال 1795 بنيان گذاشت تا فراگيری شاخه‌های گوناگون علمی و هنری برای همۀ شهروندان فارغ از طبقۀ اجتماعی، ثروت يا سنت خانوادگی ممكن شود.

از مارتین لوتر فلوت‌زن تا جنگ جهانی اول

 وقتي انقلاب فرانسه پيروز شد، بتهوون 19 ساله بود. او از هايدن و موتسارت تاثير پذيرفت، انقلاب فرانسه را از دور نظاره كرد و ابتدا مجذوب ناپلئون و سپس از او دلسرد شد. بتهوون تا 1802 بر زبان موسيقی و ژانرهاي زمانه مسلط شد، تا 1814 سبكی نو پديد آورد كه او را به آوازه‌اي بلند رساند و تا 1827، موسيقی‌اش درون‌نگرانه‌تر شد؛ به‌گونه‌ای كه فهم و اجرايش براي شنوندگان و اجراكنندگان دشوار بود.

 پس از بتهوون، واگنر مهم‌ترين آهنگساز قرن نوزدهم بود. بسياری از ايده‌های واگنر، بويژه در باب روابط ميان‌رشته‌ای هنرهای گوناگون و ديدگاهش دربارۀ هنر به مثابه دين، دنيای هنر را تكان داد. تمام آثار او برای صحنۀ نمايش نوشته شده‌اند.

 واگنر اپرای رمانتيك آلمانی را به اعتلا رساند و كلا هنر اپرا را در مقام نمايشی مبتنی بر موسيقی و برساخته از همۀ گونه‌های هنری بازتعريف كرد.

 

قرن بيستم: عصر توسعۀ موسيقی

در ابتدای قرن بيستم، آثار برجستۀ تاريخ موسيقی تقريبا بر تمام گونه‌های موسيقی كنسرتی، از پيانو و اپرا گرفته تا موسيقی مجلسی و كنسرت‌های اركستری، سايه افكنده بود.

 در قرن هجدهم، موزيسين‌ها و شنوندگان همواره به دنبال آثار تازه بودند و هر قطعه‌ای كه بيش از بيست سال از عمرش گذشته بود، به لقب "عتيقه" مزين می‌شد. ولی موسيقيدانان و مخاطبان در آغاز قرن بيستم انتظار داشتند كه در كنسرت‌ها با قطعه‌هايی مربوط به دست‌كم يك نسل پيش مواجه شوند و آثار تازه را نيز با معيارهای كلاسيك تاريخ می‌سنجيدند.

 ريشارت اشتراوس در دو سدۀ نوزدهم و بيستم برای جهان موسيقی بسيار مهم بود. با پايان يافتن جنگ جهانی اول، نوآوری در موسيقی غرب وارد فضای تازه‌ای شد.

 در دهۀ 1920 موسيقی آفريقايی‌آمريكايی در فرهنگ موسيقی آمريكايی‌ها روز به روز مهم‌تر شد. سنت "بلوز" و سنت "جَز" از دل اين اهميت نوپديد بيرون آمد و دهۀ 1920 "عصر جز" نام گرفت.

از مارتین لوتر فلوت‌زن تا جنگ جهانی اول

ريشه‌های موسيقی بلوز روشن نيست. ظاهرا از تركيب ترانه‌های دهقاني و ديگر سنت‌های شفاهی آفريقايی‌آمريكايی پديد آمده است.

 سرايندگان ترانه‌های بلوز معمولا از نامرادی‌ها و بدرفتاری‌ها می‌گفتند و از ديگر مشكل‌هايی كه آدميزاد را به اندوه و افسردگی (بلو) می‌كشاند.

 بلوز به دو سنت كلاسيك و دلتا تقسيم شد. بلوز كلاسيك بيش از دلتا روی صفحه‌های موسيقی رفت اما بلوز دلتا سبكی قديمی‌تر بود. بلوز كلاسيك با صدای آفريقايی‌آمريكايی، غالبا با همراهی پيانو يا دسته‌های كوچك، اجرا می‌شد.

 موسيقی جَز ريتم‌های سكته‌دار و روحی لجام‌گسيخته داشت؛ روحی كه تمام قواعد اجتماعی و موسيقايی پيشين را به سخره می‌گرفت. بداهه‌نوازی از ركن‌های اصلی موسيقی جز بود.

از مارتین لوتر فلوت‌زن تا جنگ جهانی اول

 جَز به سرعت در آمريكای شمالی، آمريكای لاتين و اروپا رواج يافت. اروپايی‌ها به لطف صفحه‌ها و نت‌نوشته‌های وارداتی و اجرای زندۀ گروه‌های مسافر با موسيقی جَز آشنا شدند. سربازان آفريقايی‌آمريكايیِ موسيقيدانی كه در جريان جنگ اول جهانی در اروپا خدمت می‌كردند، نقش مهمی در معرفی جَز به اروپايی‌ها داشتند.

ارسال به دوستان
اگر در این ترافیک گیر بیفتید، زندگی‌تان متوقف می‌شود! (عکس) ناگفته‌هایی از مزایده زباله در ایران / پول‌سازی ۱۰ میلیارد دلاری آشغال‌ها در سال پزشکیان : امروز در مجلس اولویت عده‌ای موضوع حجاب است/ این موضوع با زور و گشت ارشاد نتیجه‌ عکس خواهد داد هشدار وزارت کار درباره پیامک‌های جعلی کالابرگ اعطای وام ضروری به بازنشستگان + شرایط پرداخت معاون وزیر کشور : طرح نور با قوت به‌کار خود ادامه خواهد داد / یک مورد هم نداشتیم که نسبت به اجرای طرح مخالفتی داشته باشند و به پلیس اعتراض کنند خبر خوش بانک جهانی برای ایران کفشور های سال 1403 به قیمت درب کارخانه احتمالا تعطیلی شنبه بر پنجشنبه‌ چربیده است مقام ارشد ارتش روسیه بازداشت شد دیدنی های امروز؛ از اعتراضات ضداسراییلی دانشگاه های آمریکا تا اوضاع غزه پوتین با هوش مصنوعی بازیگر فیلم زندگینامه خودش شد (+عکس) رئیس دیوان عالی کشور : حجاب در ایران قانون است و همه باید از آن پیروی کنند، حتی کسانی که مسلمان هم نیستند رونمایی از بزرگ‌ترین مسئله ایران و جهان که از فقر هم وحشتناک تر است رازی که «هوش مصنوعی» دربارۀ این نقاشی 500 ساله کشف کرد
وبگردی