عصر ایران؛ هومان دوراندیش - سخنان ابوالقاسم طالبی در برنامۀ "هفت"، به خوبی نشان میدهد چرا "فحاشی" در جامعۀ ایران به یک "سلاح سیاسی" بدل شده است. سالهاست افرادی نظیر ابوالقاسم طالبی با تکیه بر رانتهای سیاسی، در رادیو و تلویزیون هر چه میخواهند، میگویند و نسبت به اکثریت مردم اظهار نفرت میکنند و کسی هم نیست آنها را از نفرتپراکنی منع کند.
عبدالله گنجی، مدیر مسئول روزنامۀ همشهری، همین چند روز قبل در توئیتر خودش نظرسنجی کرده و پرسیده بود: «به نظرتان سبک زندگی خصوصی و اجتماعی شما (مسلمان) جزو کدام دسته قرار میگیرد؟»
او چهار گزینه را به عنوان پاسخ سوالش پیش روی کاربران توئیتر قرار داده بود:
زیست مسلمانی
زیست مومنانه
زیست عرفی (هر طور باد آمد)
زیست غربگرایانه
6148 نفر در این نظرسنجی شرکت کردند و بیشترین رای به گزینۀ "زیست غربگرایانه" تعلق گرفت. یعنی 34 درصد آرا. زیست مسلمانی با 26 درصد آرا، زیست عرفی با 22 درصد و زیست مومنانه با 18 درصد در رتبههای دوم تا چهارم قرار گرفتند.
نتیجۀ این نظرسنجی کاملا روشن است. بخش قابل توجهی از مردم ایران "زیست غربگرایانه" دارند. اگر کسی دچار کورچشمی تئوریک یا کوررنگی ایدئولوژیک نباشد، همین که در خیابانهای شهرهای بزرگ و کوچک ایران قدم بزند، غربگرایی در زندگی مردم را به وضوح میبیند.
در خانههای مردم این غربگرایی غلظت بیشتری هم دارد. بسیاری از مردم بینندۀ برنامههای شبکههای ماهوارهای هستند تا مجبور نباشند امثال برنامۀ هفت را ببینند. دانلود فیلمها و سریالهای غربی، بسیار رایج است و طبیعتا تماشای این فیلمها، تاثیر خود را بر سبک زندگی مردم بویژه جوانان میگذارد.
حضور پررنگ موسیقی غرب در زندگی بخش عظیمی از جوانان و میانسالان ایرانی، انکارناپذیر است. انبوه کتابهای نویسندگان غربی، که ترجمه شدهاند و در کتابفروشیها به چشم میخورند، گیمهای غربی، کلاسهای رقص در جایجای شهر تهران و بسیاری از شهرها، که انواع رقصهای غیرشرقی را آموزش میدهند، پوشش مردم، فضای خاص باشگاههای بدن سازی و ایروبیک، آرایشگاههای زنانه، گسترش آزادیهای جنسی در فرهنگ عمومی جامعه، دست کم در شهرهای بزرگ کشور، که بافت لیبرالشان رشد روافزونی دارد، و بسیاری پدیدههای پیدا و پنهان دیگر، به خوبی نشان میدهد کسی نمیتواند سرش را مثل کبک زیر برف قایم کند و بگوید غربگرایی و زیست غربگرایانه، در جامعۀ ایران نمودی ندارند یا متعلق به اقلیتی قلیل از مردم و جوانان این کشور است.
واقعیت این است که همۀ مردم ایران شبیه ابوالقاسم طالبی یا خانم انسیه خزعلی زندگی نمیکنند. همۀ جوانان ایرانی نیز شبیه میثم مطیعی یا الهام چرخنده نیستند. انکار این واقعیت فقط ناشی از لجاجت است.
نیز واقعیت این است که مردم، مومی در دست حکومت نیستند. فرقی هم ندارد کدام حکومت. حکومت ژاپن یا ایران یا اسپانیا. هر چقدر ایدئولوژی حکومتها طول و عرض کمتری داشته باشد، اصطکاک آنها با مردم کمتر خواهد بود. نفرتپراکنی علیه زنان سینمای ایران، دلیلی ندارد جز اینکه گوینده از "زیست غربگرایانه" بیزار است و طبیعتا مردمی را که چنین زیستجهانی دارند، به باد توهین و تمسخر میگیرد.
اینکه کدام سبک زندگی بهتر است، هر جوابی داشته باشد، مجوزی برای سرکوب سایر سبکهای زندگی نیست. حتی اگر مجوز چنین کاری هم باشد، سرکوب یک سبک خاص زندگی وقتی میسر است که جمع قابل توجهی از مردم، زندگیشان چنان سبک و سیاقی پیدا نکرده باشد. وگرنه باید مدام منتظر تنش و اعتراض و درگیری و کشت و کشتار بود. در حالی که کار مُلک را تدبیر و تأمل باید.
به هر حال در ایران هشتاد و چند میلیون نفر زندگی میکنند و همۀ مردم شبیه ابوالقاسم طالبی و بهروز افخمی نیستند. اگر اینها به دلایل سیاسی توهین کنند، طبیعتا آنها هم به دلایل سیاسی توهین میکنند.
حتی اگر نتیجۀ نظرسنجی عبدالله گنجی دقیق نباشد، یعنی "زیست غربگرایانه" در این کشور متعلق به "اکثریت" نباشد، این نکته جای انکار ندارد که در ایران کنونی، کسانی که سبک زندگیشان عمیقا غربی شده، کثیرند.
البته سبک زندگی هیچ کس کاملا غربی نیست. اما از سوی دیگر، کسی را هم نمیتوان در ایران امروز پیدا کرد که سبک زندگیاش کاملا غیرغربی باشد. بسیاری از نهادها و سازههای جمهوری اسلامی، برگرفته از غرباند. مجلس و انتخابات و دانشگاه و همین رادیو و تلویزیون و اینترنت و بانک و بسیاری از قوانین و بزرگراهها و خیابانکشیها و راهنمایی و رانندگی و پزشکی و هستهای و موشکی و نانوتکنولوژی و استخراج نفت و برقرسانی و روزنامه و مجله و شهربازی و فست فود و پیتزا و تئاتر و سینما الی ماشاءالله!
در واقع اگر نیک بنگریم، تار و پود زندگی ما غربی شده. دست تصرف دراز کردن در طبیعت، از غرب وارد زندگی ما شرقیان شده. در شرق که کسی قائل به تسخیر طبیعت با هدف "پیشرفت" نبود. تبعیت از "نگاه غربی" در اینجا مشکلی ندارد و مشکل صرفا در پوشش غربی یا شنیدن آواز مدونا و ادل است؟
اگر فلان هنرپیشۀ سینما پوشش متفاوت داشته باشد غربگرا شده، ولی آن که فیلم سینمایی میسازد، غربگرا نشده؟ هر دو عملا غربگرا هستند. فقط آن خانم به غربگراییاش واقف است، ولی ابوالقاسم طالبی تصور میکند که غربگرا نیست. البته هیچ کدام هم "کاملا غربگرا" نیستند و نباید هم باشند. بسی داشتههای "شرقی" در فرهنگ ما هست که باارزش و انسانساز و انساننوازند. این داشتهها را باید پاس داشت.
خلاصۀ مطلب اینکه، اگر کمی وقوف داشته باشیم و از سر بصیرت در واقعیت زندگی خودمان نظر کنیم، نسبت به "زیست غربگرایانه" نفرتپراکنی نمیکنیم چراکه همۀ ما، چه بخواهیم چه نخواهیم، چه بدانیم چه ندانیم، غرقه در غربیم.
کسی که در مسیر راهپیمایی اربعین قدم نهاده و اینستاگرامش را نیز مدام چک میکند، سبک زندگی شیعی و غربی را به هم آمیخته است. موسیقی پاپ از غرب وارد کشور ما شده است. مداحی که با استفاده از آثار موسیقی پاپ مداحی میکند، آیا جز این است که فرهنگ غربی و فرهنگ شیعی را با یکدیگر درآمیخته است؟ اشکالی هم ندارد. فقط نباید فراموش کنیم که تکنولوژی و فرهنگ غربی، اموری نیستند که یکسره در اختیار و تحت تصرف ما باشند؛ بلکه عمیقا بر ما تاثیر هم میگذارند. بر فرهنگ ما و بر وجود و ذهنیت و زندگی ما.
ختم دعوا بر سر غربگرایی، میتواند آرامش را به این جامعه برگرداند و فضای اجتماعی دموکراتیکی را در جامعۀ ایران رقم بزند. کسانی که از موضع رسمی با غربگرایی دیگران مشکل دارند، باید بدانند که زندگی خودشان هم عمیقا غربی شده است؛ اگر در پوستین خلق نیفتند و کمی در حال و روز و کار و بار خودشان تامل کنند.
اینکه این افراد ناخواسته و اجباراً غربگرا شدهاند، مجوزی برای پرخاشگریشان به کسانی که اختیاراً غربگرا شدهاند نیست. بگذریم که نه این پرخاشگران یکسره به اجبار غربگرا شدهاند، نه کسانی که در معرض پرخاشگری آنها هستند، یکسره به اختیار غربگرا شدهاند.
سونامی تمدن جدید غرب، دست کم از دویست سال قبل، یعنی در دوران عباس میرزا، به سمت ایران روانه شده و همه را تحت تاثیر قرار داده و ما خواسته یا ناخواسته، روز به روز غربیتر شدهایم. برای تایید این واقعیت، کافی است سبک زندگی جوانان ارزشی فعلی را با سبک زندگی ارزشی در دهۀ 1360 مقایسه کنیم. دیگران که جای خود دارند.