از عمرسعد تا قالیباف؛ از حاج منصور تا...
اول سراغ یهودیان رفتند؛ من یهودی نبودم، اعتراض نکردم.

سپس به لهستان حمله کردند؛ من لهستانی نبودم، اعتراض نکردم.

آنگاه لیبرال ها را تحت فشار قرار دادند؛ من لیبرال نبودم، اعتراض نکردم.

بعد از آن، نوبت به کمونیست ها رسید؛ من کمونیست هم نبودم، اعتراض نکردم.

.... و سرانجام سراغ من آمدند؛ هرچه فریاد کردم و کمک خواستم، کسی باقی نمانده بود که اعتراض کند.

                                                                                                                    "برتولت برشت"

مرحوم عمران صلاحی، طنزپرداز بزرگ معاصر، کتابی دارد به نام "حالا حکایت ماست" و اینک آنچه پیرامونمان رخ می دهد واقعا حکایت ماست، حکایت ما ایرانی ها و نه حکایت یهودیان و لیبرال ها و کمونیست ها و لهستانی ها .

"لجن مال" کردن چهره های انقلاب، گویا به ارزشی نوین در قاموس سیاسی ایران امروز تبدیل شده است و هیچ فرقی نمی کند فردی که شخصیت اش منکوب و سوابقش لگدمال می شود، در کدام جناح قرار دارد. مهم این است که "با ما نیست" و این، بزرگترین "دلیل" است برای حقانیت ما برای آزردنش، تهمت زدنش و تمسخر کردنش!

آخرین نمونه اش - البته تا امروز- سخنان حاج منصور ارضی، مداح مشهور تهران ، است که در میان دعای عرفانی عرفات، زمزمه امام حسین (ع) را قطع کرده و گفته است:

به عمر بن سعد(فرمانده لشکریان یزید در روز عاشورا) گفتند كه با قتل امام حسين (ع) به ملك ري( که بدان وعده داده شده ای) نمي رسي كه با تمسخر پاسخ داده بود:اگر به گندمش نرسم به جوي طويله اش كه خواهم رسيد. برخي ابن سعدهاي دوران ما هم اينگونه اند و اگر به گندم رياست جمهوري نرسيدند به جوي شهرداري كه رسيده اند و اين برايشان كافي است!


هرچند این "مداح انشاء الله اهل بیت علیهم السلام"، نامی از قالیباف نبرده ولی فحوای کلام، اشارتی صریح به شهرداری کنونی تهران دارد که روزگاری کاندیدای ریاست جمهوری بود.

در این نوشتار بر سر آن نیستم که از قالیباف دفاع کنم ،چه آنکه او و شهرداری اش، به اندازه کافی سایت و روزنامه و خبرگزاری دارند که از عملکردش دفاع کنند و اتهامات وارد ه را پاسخ گویند.
آنچه آدمی را می آزارد، گسترش "فرهنگ لجن مال کردن شخصیت ها"ست و هیچ فرقی نمی کند که این فرهنگ مشمئز کننده متوجه هاشمی رفسنجانی باشد، کروبی یا خاتمی و قالیباف و یا احمدی نژاد و ... .

کمی از صحنه سیاسی ایران فاصله بگیرید و از ارتفاعی بالاتر به آن بنگرید: شرم آور است!هر کسی به خود اجازه می دهد دیگری را زیر بار فحش و ناسزا و تهمت و توهین و انگ های سیاسی و مالی و اخلاقی و... بکوبد تا مثلا حقانیت خود یا رئیس اش را ثابت کند! و چه صحنه ناامیدکننده ای!

دیروز هاشمی را منکوب کردند، سپس سراغ کروبی و خاتمی رفتند و آنگاه احمدی نژاد را به سخره کشیدند و امروز قالیباف را با قاتلان امام حسین علیه السلام مقایسه می کنند و در این عرصه پر از نفاق که در آن از "مردم و مقدسات"، بیشترین هزینه ها می شود، قریب به اتفاق بازیگران عرصه سیاست امروز، مقصرند و گناهکار ؛ از چپ چپ بگیرید تا راست راست و در این میان بیچاره مردم که مانند پیاده هایی در میانه جنگ سواران قدرت طلب پایمال می شوند و استخوان هایشان در هم می شکند و البته صدایشان به گوش کسی نمی رسد.

راستی اگر قرار باشد همه چهره های انقلاب را یکی پس از دیگری بکوبیم و پایمالشان کنیم و از آنها شمر ذی الجوشن و معاویه و عمر بن سعد و طلحه و زبیر بسازیم و برای آینده این کشور دیگر که می ماند ؟!و اگر درمقابل این رویکرد نامبارک اعتراض نکنیم و لب فرو بندیم ، گفتار "برشت" در باره جامعه امروز ایران نیز صدق خواهد کرد . 

تردیدی نیست که هیچ کس نافی نقد و حسابکشی نیست و اگر به عنوان مثال درباب افاضات اخیر منصورارضی، ثابت شود که قالیباف و دار و دسته اش در شهرداری در حال جمع آوری منابع مالی نامشروع هستند،  حتماً بایدمحاکمه شوند ، ولی اگر قرار باشد چشمانمان را ببندیم ودهانمان را باز کنیم و برای خوش آمد صاحبان قدرت، دیگران را زیر سیل فحش و تهمت و مقایسه های مضحک غرق کنیم، سنگ بر سنگ بند نمی شود . در چنان هنگامه ای شگفت انگیز نخواهد بود که منصور ارضی-که برایش احترام قائلیم- نیز به"شریح قاضی" تشبیه شود ، هم او که پس از عمری عبادت خدا، فریفته امتیازات مادی جریان سیاسی حاکم شد و بر سر منبر به مباح بودن ریختن خود حسین علیه السلام فتوا داد. (فتأمل!)