شلیک پرتقال به قلب استقلال

عصر ایران؛ احسان محمدی-  در حالی که به نظر می رسید استقلالِ علیرضا منصوریان راه صعود به صدر جدول را پیدا کرده است، آنها در یک عصر پائیزی سرد، پایشان لیز خورد و تا کمرکش جدول سقوط کردند.

برای هواداران استقلال روز تلخی بود. شکست خوردن در ورزشگاه آزادی برای چهارمین دیدار پیاپی آن هم وقتی نیمه اول را با تک گل کاوه رضایی پیروز به رختکن رفته بودند، وقتی سرمربی تیم مقابل امیرقلعه نویی باشد که مخالفان سرسختی میان آّبی ها دارد تلخ است. مثل یک عصر جمعه کش دار.شلیک پرتقال به قلب استقلال

همان هفته دوم در یادداشتی آوردم که تراکتورسازی اگر گرفتار حواشی داخلی نشود امسال بخت نخست قهرمانی در لیگ برتر است. نگاهی به بازی این تیم مقابل استقلال نشان می دهد چرا این تیم حالا در صدر جدول لیگ است.

اشتباه محمدرضا اخباری در دقیقه 7 و پاس گلی که او به کاوه رضایی داد در دیداری تا این اندازه فشرده و حساس می توانست کُشنده باشد. اما واکنش آنی بازیکنان تراکتور به بازیکن خطاکارشان همان شعاری بود که سالهاست روی سکوهای این تیم از هوادارانشان می شنویم: عیبی یوخ ( عیبی نداره)!...

 آنها فوری به سمتش رفتند، دلداری اش دادند، در هر دقیقه از بازی سعی کردند روحیه تخریب شده اش را برگردانند و حتی بازوبند را هم به او سپردند. این اتفاق را در ذهن تان با گل هایی که دیگر تیم ها می خورند مقایسه کنید؛ فریاد زدن سر همدیگر، تلاش برای مقصر نشان دادن هم و از هم گسیختن تیم.

در دقایق میانی نیمه اول پاس بلند سروش رفیعی به محمد ابراهیمی نرسید اما او چند متر خودش را به سمت توپ پرتاب کرد. رفتاری که عادل فردوسی پور گزارشگر بازی را هم به واکنش واداشت. عادل که همیشه نسبت به رفتارهای کمی اغراق شده این بازیکن حساسیت به خرج می دهد، گفت کاملاً معلوم بود به توپ نمی رسید چرا تکل زد!؟ 

این اتفاق در طول بازی بارها تکرار شد. بازیکنان تراکتورسازی با اشتیاقی آشکارا برای پیروزی می جنگیدند. انگار آنها بودند که در خانه بازی می کردند. به جسارت شان در تکل زد، ورود به درگیری ها، دوندگی و مبارزه طلبی شان یکبار دیگر نگاه کنید. کافی است بازی مهدی کیانی را به خاطر بیاورید که در میانه میدان مثل یک گلادیاتور می جنگید. این همه حریص بودن را از کجا آورده اند؟ امیر قلعه نویی زیر پوست بازیکنانش در رقابت های داخلی چطور این همه آدرنالین تزریق می کند؟ 

تراکتورسازان در عین حالی که برای برنده شدن می جنگیدند به شدت خونسرد بودند. آنها به شکلی بازی می کردند که انگار به گل زنی و پیروزی شان ایمان داشتند. بازی مهدی نوری و سروش رفیعی با آن ضرباهنگ نرم و آرام و خطرناک مثل بریدن کیک با تیغ بود. آمیزه ای از خونسردی محض و بی رحمی مطلق!

سروش حتی در دقایقی آنچنان سرخوشانه به توپ ضربه می زد که انگار به تنهایی در زمین دارد بازی می کند و نتیجه بازی برایش اهمیتی ندارد. او را با بختیار رحمانی مقایسه کنید که فصل پیش در همین تراکتور تا این اندازه چشم نواز بازی می کرد و در استقلال انگار هنوز پُشت بازی اش را نمی داند. چه بلایی سر بختیار آمده است که دیگر «بخت» هم با او «یار» نیست؟

استقلال در روزی بازی بُرده را با شکست عوض کرد تا خود را در معرض قضاوت صریح هواداران و طعنه های رقیبان قرار دهد که بازیکنان تراکتورسازی از خالد شفیعی مدافع گرفته تا فرزاد حاتمی مهاجم و زننده هر دو گل این تیم مثل چند ده هزار تماشاگری که با لباس قرمز به ورزشگاه آمده بودند آنقدر انرژی داشتند که می توانستند بیشتر از 90 دقیقه بازی کنند. کدام تیم شهرستانی را می شناسید که هوادارانش این همه سکوهای ورزشگاه آزادی را پر کرده باشند!؟  

در میان همه این انتقادات به استقلال علیرضا منصوریان می توان از هوادار آبی پوشی که با شلیک پرتقال به سمت محمد ابراهیمی نقش مایکل هوارد استرالیایی را در دیدار 8 آذر ایران – استرالیا با پاره کردن تور ایفا کرد پرسید دقیقاً با چه هدفی این کار را کرد؟

اینکه در اهواز با سنگ بازیکنان حریف را هدف قرار دهیم یا در تهران با پرتقال آنها را شکار کنیم باعث نمی شود سه امتیاز بازی را به ما بدهند. دست از این رفتارها برداریم. هیچ کس برای آن پرتاب امتیاز نمی دهد بلکه ممکن است دل بازیکنان تیم را هم به واسطه این تاخیر غیرضروری مثل پرتقال خونی، خون کند. بازی تمام شد؛ استقلال تهران 1 تراکتورسازی تبریز 2.