دفاع مطهری از حجاب، نقض غرض بود 

عصر ایران؛ هومان دوراندیش- علی مطهری در کلاب هاوس و در دفاع از حجاب گفت: «اگر کسی کنار دریا تحریک نمی‌شود بیمار است. خدا خواسته ما تحریک شویم. باید تحریک شویم. اینکه جوان ما با دیدن دست یک خانم تحریک می‌شود، خوب است. الان در اروپا مشکل دارند با این مسئله و تحریک نمی‌شوند. مردها تحریک نمی‌شوند و زن‌ها رو می‌آورند به مردهای آفریقایی!» 

این نگاه به پوشش و روابط جنسی از زوایای گوناگونی قابل نقد است. مثلا می‌توان گفت اگر خدا خواسته ما تحریک شویم، فرقی ندارد در کنار دریا باشیم یا در شهری مذهبی. آدمیزاد، به حکم غریزه‌اش، همیشه ابژه‌ای برای التذاذ جنسی پیدا می‌کند. 

نیز می‌توان گفت تمنای جنسی در سنین جوانی بیشتر است و در جهان جدید هم سن ازدواج به طور کلی بالاتر از جهان قدیم است و طبیعتا برای جوان مشتاق رابطۀ جنسی، فرقی چندانی نمی‌کند که در کدام محیط اجتماعی قرار دارد. آنچه او را به آستانۀ تحریک جنسی می‌کشاند، در اصل عاملی درونی است نه عامل بیرونی. یعنی بیولوژی اوست که او را به برانگیختگی جنسی سوق می‌دهد نه محیطی که او در آن زندگی می‌کند.  

همه می‌دانند به رغم آنکه مسالۀ "برهنگی جنس مخالف" در سربازخانه‌ها یا خوابگاه‌های دانشجویی بلاموضوع است ولی تمنای جنسی در این محیط ها همچنان برقرار است. 

در نقد سخنان مطهری، نکاتی از این دست فراوان یافت می‌شوند ولی شاید نقد اصلی به سخنان وی این باشد که علی مطهری در کلاب هاوس خواسته در دفاع از حجاب استدلال کند، ولی کارش به نقض غرض کشیده و عملا در رد حجاب سخن گفته است.  

جان کلام مطهری این است که در محیط‌های فاقد حجاب شرعی، مردها دیرتر تحریک می‌شوند. اما این دیرتر تحریک شدن دقیقا یعنی چه؟ یعنی اینکه مردها دیرتر به گناه می‌افتند. یا دیرتر میل به گناه پیدا می‌کنند. مطابق نظر مطهری، در محیطی که زنانش محجبه‌اند، مردها سریعتر به گناه می‌افتند یا دست کم سریعتر دچار وسوسه می‌شوند.  

آیا چنین استدلالی نقض غرض نیست؟ مردی که با دیدن زنان برهنه نیز دچار وسوسۀ جنسی نمی‌شود آخرتش آبادتر است یا مردی که حتی در محیطی که زنانش محجبه‌اند، "با دیدن دست یک خانم تحریک می‌شود"؟ به نظر می‌رسد که این دومی، مستعد این است که به هر چیزی به‌مثابه "ابژۀ جنسی" نظر کند.  

اما چرا این مرد دوم این قدر زود تحریک می‌شود؟ جوابش را آقای مطهری پیشاپیش داده است: چون زنان محیط جامعۀ او همگی محجبه‌اند؛ بنابراین او از خیر تماشای یک دست بی‌دستکش هم نمی‌گذرد!  

جالب است که علی مطهری این وضعیت را نشانۀ سلامت روانی می‌داند. اینکه وقتی از خانه خارج می‌شویم، هر زنی را به مثابه ابژۀ جنسی در نظر بگیریم و به طرفة‌العینی تحریک شویم، کجایش دلالت بر سلامت روانی ما دارد؟  

احتمالا علی مطهری پاسخش این است که این وضعیت مختص جوانان و مردان مجرد است و مردان متاهل این قدر زود تحریک نمی‌شوند. ولی، همان طور که مرتضی آوینی در نقد فیلم "نوبت عاشقی" مخملباف نوشته، کشش جنسی مدتی پس از ازدواج سرد می‌شود و هر مردی همیشه مستعد آن است که به سایر زنان هم نگاه اروتیک داشته باشد.  

در واقع ازدواج چارۀ محکمی برای تن ندادن به وسوسه‌های تازه نیست. چیزی فراتر از ازدواج باید در کار باشد تا مرد تسلیم غریزه‌اش نشود و هر زنی را با چشمی اروتیک ننگرد. این چیز فراتر از ازدواج، در لسان دینی "تقوا" نام دارد و در لسان غیر دینی نیز "خودداری". در غیاب تقوا یا خودداری، حجاب زن هر اندازه هم غلیظ باشد، دردی از مرد دوا نمی‌شود. 

وانگهی حجاب فی‌نفسه نافی رفتار تحریک‌آمیز زنان نیست. رفتار تحریک‌آمیز هم، چنانکه هر مردی قطعا تجربه کرده، ربطی به پوشش زن ندارد. این جا هم چیزی از جنس تقوا یا خودداری باید در رفتار زنان باشد. همه ما حتی بدون تماشای سریال "آقازاده" هم می‌دانیم رفتار تحریک‌آمیز در عین برخورداری از حجاب کامل چگونه رفتاری است.  

در واقع مساله اصلی این است که فلسفه حجاب را چه بدانیم. اگر "تحریک نشدن مردان" را دلیل تشریع حجاب بدانیم، همانند علی مطهری وارد وادی ارتدوکس دینی شده‌ایم. اما اگر حجاب را امری "هویتی" بدانیم، حداقل در مقام دفاع از حجاب، همانند جناب مطهری دچار نقض غرض نمی‌شویم. مطابق این رای دوم، در صدر اسلام زنان مسلمانِ به دستور قرآن محجبه شدند تا وقتی در مدینه از خارج می‌شوند، به عنوان "زن مسلمان" شناخته شوند.  

این رای دوم البته تبعات خاص خودش را دارد ولی کمترین فایده‌اش این است که نه مفهوم تقوا را لوث می‌کند و نه مرد مسلمان را انسانی عمیقا بی‌تقوا معرفی می‌کند که تقوایش مادامی برقرار است که در جامعه‌ای به شدت سنتی و بسته زندگی می‌کند.

بگذریم که در بسته‌ترین محیط‌های سنتی نیز همیشه دست و روی تازه‌ای پیدا می‌شود که دقیقا به دلیل نوپدید بودن، محرک است و به همین دلیل مطابق رای جناب مطهری، تقوای جنسی مرد، اگر مرد به تعدد زوجات روی نیاورد، تقریبا در زمرۀ محالات قرار می‌گیرد.