در باغ ادبیات ایران - 9
سایه در بیمارستان/ غزلی در پاسخ به حافظ!

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- یلدا ابتهاج فرزند امیر‌هوشنگ ابتهاج (سایه) از بستری‌شدن غزل‌سرای نام‌دار معاصر در بیمارستانی در آلمان (احتمالا در شهر محل اقامت: کلن) خبر داده است.


   چون پیش‌تر و به بهانۀ زادروز «سایه» دربارۀ او نوشته بودم و امکان مراجعه به آن برای خوانندۀ این متن فراهم است به بهانۀ بستری شدن شاعر، یکی از زیباترین اشعار سایه کفایت می‌کند.  غزلی که یک بیت آن به تعبیر رشید کاکاوند پاسخی است به حافظ! بله، حافظ!


  شعر حافظ این است:


  عاشق، که شد که یار به حالش نظر نکرد؟
  ای خواجه درد نیست، وگرنه طبیب هست!

  سایه اما در این شعر می‌گوید:


  عاشق، منم که یار به حالم نظر نکرد
  ای خواجه، درد هست ولیکن طبیب نیست!

  جالب این که در شعر حافظ مراد از «خواجه» هر که باشد خودش نیست اما در شعر سایه، خواجه، حافظ است. شعر زیبای سایه را با این امید که سایه‌اش مستدام باشد، در زیر می‌آورم. الحق و الانصاف بسیار زیباست!

     سایه در بیمارستان/ غزلی در پاسخ به حافظ!

  زین گونه‌ام که در غمِ غُربت، شکیب نیست
  گر سر کنم شکایتِ هجران، غریب نیست

  جانم بگیر و صحبتِ جانانه‌ام ببخش
  کز جان، شکیب هست و زِ جانان، شکیب نیست

  گم‌گشتۀ دیارِ محبت، کجا رَوَد؟
  نامِ حبیب هست و نشانِ حبیب نیست

  عاشق، منم که یار، به حالم نظر نکرد
  ای خواجه! درد هست ولیکن طبیب نیست

  در کارِ عشقِ او که جهانیش مدعی است
  این شُکر چون کنیم که ما را رقیب نیست

  جانا نصابِ حُسنِ تو حدّ کمال یافت
  وین بخت، بین که از تو هنوزم نصیب نیست

  گلبانگِ سایه گوش کن ای سروِ خوش‌خُرام
  کاین سوزِ دل به نالۀ هر عندلیب نیست