پول توجيبي مقوله مهمي در زندگي است ذهن برنامهريز انسان از همان زماني شكل ميگيرد كه با پول اندك بايد مايحتاج روزانه را تدارك ديد. حال اگر با يك اقتصاددان كه نماينده مجلس است، بخواهيد بحث غيررسمي داشته باشيد چه موضوعي بهتر از «پول توجيبي»؟
محمد خوشچهره، استاد اقتصاد دانشگاه تهران و رييس كميسيون اقتصادي فراكسيون اصولگرايان درباره پول توجيبي، كارهاي تابستاني، برنامههاي يك اقتصاددان براي زندگي روزمره به پرسشهاي سرمايه پاسخ گفت.
منظور شما از فعاليت اقتصادي چيست؟
اگر منظور كسب پول باشد از دوران نوجواني خانواده علاقهمند بود در تعطيلات تابستاني هم يك حرفه ياد بگيرم و هم به دور از محيط كوچه و خيابان باشم. از اين رو سال آخر دبستان در يك تعميرگاه اتومبيل مشغول به كار شدم.
هفتهاي پنج تومان ميگرفتم كه آن موقع دستمزد يك نيروي كار ساده روزي يك تومان بود و به اين حساب ميتوان گفت من حقوق خوبي ميگرفتم.
در طول ماه يكي دو بار به رستوران ميرفتم از طرف ديگر اگرچه خانواده انتظاري از من نداشتند ولي بخشي از هزينه سالانهام را تامين ميكرد و يادم ميآيد كه سومين سالي كه من كار كردم توانستم يك دوچرخه كورسي با پسانداز خودم بخرم.
طبيعتاً، يك مستمري ماهانه داشتم كه البته بيشتر پسانداز ميكردم.
با گرفتن نمره ممتاز مادرم محبت خودش را ابراز ميكرد.
نه اتفاقاً ولخرج نبودم. هزينههاي روتيني داشتم اما از يك طرف وقتي كار ميكردم اولاً اين را ياد گرفتم كه روي پاي خودم بايستم و اينكه اگر هزينهاي هم داشتم به خانواده فشار نيايد.
كلاس زبان يا ورزش ميرفتم يا هزينههاي متفرقهاي كه پيش ميآمد خودم پول خرج ميكردم.
به آخرين سالي كه همين كار پاره وقت را انجام ميدادم برميگردم. آن موقع قرار بود سيمكشي نمايشگاه بينالمللي را انجام بدهم و قرار بود ماهانه 500 تومان بگيرم كه آن موقع افسران ارتش از جمله كساني بودند كه حقوق خوبي ميگرفتند و حقوقشان 1200 تومان بود.
بستگي دارد. اگر كار براي كار است. بله.
كار يك فعاليت چند منظوره است. از يك طرف يك رفتار اجتماعي را نهادينه و از طرف ديگر فرد درآمدي كسب ميكند. در اين نوع كار كه محيط كار كنترل شده باشد و قابل اطمينان باشد من موافقم و توصيه ميكنم.
كار بچهها با كارهاي فيزيكي كه ما آن موقع انجام ميداديم خيلي فرق دارد.
پسرانم چون شناگران خوبي بودند از دوران دانشآموزي بهعنوان كمكمربي و غريق نجات در استخر كار ميكردند. در دوران دانشجويي به تدريس روي آوردند، ولي اصل اينكه كار كنند و متكي به درآمدهاي خودشان باشند، به اين فرهنگ كاملاً پايبند بودم. حتي در دوران دانشآموزي براي اينكه بتوانند زندگي اجتماعي را درك كنند و يك بعدي رشد نكنند به آنها فرهنگ استفاده از اتوبوس را ياد دادم. البته دخترانم در اين قضيه جاي نميگيرند.
خير. آنها هم تدريس ميكردند و هم كارهاي دستي انجام ميدادند.
معمولاً دختران كارهاي مشخصي ميتوانند انجام دهند. يكي از دخترانم گل چيني درست ميكرد و كارهايشان خوب بود و مدام سفارش ميگرفتند اما چون براي ما دانشگاه مهم بود فشار ما هم روي اين مساله بود در كنار اين كه فرصت هم براي كاركردن داشتند.
ماهانه پول توجيبي ميگرفتند و اين پول متناسب با شرايط زمان متفاوت بود اما پول توجيبي مقداري بود كه هم ياد گرفته بودند قناعت كنند و هم بسياري از كارهاي خودشان را انجام بدهند.
در برخي جاها تشويق و تنبيههايي داشتند البته در اين زمينه بيشتر مادرشان كمك ميكرد.
اگر يك اقتصاددان، رفتار اقتصادي نداشته باشد، نشان ميدهد علم اقتصاد را ياد نگرفته است.
اتفاقاً اينگونه نيست. مقتصد بودن هم به معناي پرهيز از افراط و تفريط است و هم به معناي سرمايهگذاري به موقع. برخي مواقع كه هزينهء تحصيل و ديگر امور بچهها بيشتر ميشد من براي متعادل كردن هزينه ناگزير بودم حقالتدريس اضافه يا طرحهاي تحقيقاتي بگيرم.
در دوره جواني بله. البته سال65 وقتي ميخواستم منزل مسكوني بخرم، چند نفر قول كمك دادند اما نتوانستند به قولشان عمل كنند.
فكر ميكنم، بله.
برگشت خوردن چك به معناي بدحسابي نيست به معناي ناهماهنگي است. بعضي وقتها دانشگاه دير حقوقها را به حساب ميريزد، چك ما هم برگشت ميخورد.
من ياد گرفتهام، مهمترين نوع رفتار اقتصادي، سرمايهگذاري روي نيروي انساني، خصوصاً فرزندان است. برخي فكر ميكنند، ملك بخرند، سكه بخرند، طلا بخرند اينها سرمايهگذاري است. من اين كارها را نكردم.
به غير از اين ملك مسكوني كه در آن زندگي ميكنيم، ملك ديگري ندارم اما سرمايهگذارياي كه روي بچهها انجام داديم. سرمايهگذاري خيلي خوبي بود، همهء آنها با رتبههاي خوب در دانشگاه تهران تحصيل ميكنند.
ما سعي كرديم. تنظيم كنيم، چون همسرم استاد دانشگاه تهران است ياد گرفتيم كه تابع هدف باشيم. بحثي در اقتصاد هست كه فرد نميتواند به همه هدفهاي از پيش تعيين شدهاش برسد. درصدي از اين هدفها در يك ظرفي ميريزند مهم اين است كه هدفها را حداكثري كنند. آنچه براي من بيش از همه اهميت داشت دانش و علم بود.
چون فرصت انتخاب داشتهام و به آنچه ميگويم، عمل كردهام، شعار نيست. سال 63 مدير شركت زيراكس يكي از بزرگترين شركتهاي بنياد بودم. آخرين حقوقي كه براي ماندنبه من پيشنهاد شد 70 هزار تومان در ماه بود. من آن حقوق را رها كردم و با حقوق ماهي 19 هزارتومان استخدام دانشگاه شدم. بعدها ديدم اين كار خيلي درست بوده است.
فكر ميكنم پول در ميآورم تا زندگي كنم. البته پولي كه فرد در ميآورد اگر حلال باشد مشمول بركت خداوند ميشود و آن بركت بيشتر از پولي است كه آدم از راه حرام در ميآورد.
سعي كردم پولي كه به دست ميآوردم، مشكوك نباشد.
منبع: روزنامه سرمایه