صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۰۵۲۴۱۶
تعداد نظرات: ۱۳ نظر
تاریخ انتشار: ۰۶:۴۵ - ۲۹ فروردين ۱۴۰۴ - 18 April 2025

    «پایتخت7» در ستایش «خانواده»/ ناترازی خانواده و من‌های بی ما 

  «پایتخت7» نشان داد که بازگشت به «خانواده» و هویت ملی و زیبایی‌های اصیل بومی و قصه‌های مردم باصفا و خودمانی، حتی می‌تواند رسانه متروکی مانند صدا و سیما را هم نجات دهد، چه رسد به جامعه‌ای که هنوز رگه‌هایی از هویت و اصالت در آن وجود دارد.

   عصر ایران؛  سیدحسین قوامی- تصورش سخت است که پای سریال طنز «پایتخت» بنشینی و گریه کنی! اما وقتی «بهتاش» در کمپر «ارسطو»، زیر یک خم «نقی» زد و ناجوانمردانه به آن یورش برد و خاکش کرد؛ هرگز نمی‌شد خندید! 

  وقتی که آوار دروغ و فریب و نیرنگ به جایی رسید که «هما» نتوانست تحمل کند و دست سالار را گرفت و دور شد و تنها کسی را که در خلوت خود همراه کرد «نقی» بود، حتی تبسم هم جایش را روی صورت گم کرد! واقعا که «دروغ» چه سیل بنیان افکن و ویرانگری است و برجی که روی آن بنا شده باشد چه راحت در هم کوفته و فرو می‌ریزد! 

  اینجاست که «پایتخت7» تجسم «دروغ‌گو دشمن خداست» شد و بی‌تکلف و بی‌شعار و بی‌موعظه و پند و اندرز و نصیحت یادمان داد زندگی با دروغ و دغل نمی‌شود و مهترین سرمایه هر کسی صداقت است. گویا «پایتخت» می‌خواست قدرت‌نمایی کند و بگوید که هم می‌تواند بخنداند، هم می‌تواند بگریاند و هم می‌تواند به جای بودجه‌های چند صد میلیاردی و تمام نهادها و حوزه‌ها و سازمان‌ها و ارگان‌های بی‌در و پیکر، فرهنگ‌سازی کند و حتی می‌تواند بترساند و کاری کند که علامت دایره قرمز و عدد 14 نمایش داده شود!

  همه این کارها را انجام داد، اما مهمترین چیزی که به یادمان آورد این بود که هیچ کس و هیچ چیزی «خانواده» نمی‌شود. وقتی که «هما» فرو ریختن «نقی» جلوی «بهتاش» را دید، تاب نیاورد و به دفاع جانانه از شوهر، همسر و همسفر و شریک زندگی‌اش پرداخت، وقتی که «فهیمه» مانند آتشفشانی فوران کرد و در دفاع از برادری که جورکش خانواده بوده، سر جوان یاغی و سرکش و قدرناشناسش هوار شد و یقه‌اش را گرفت و تکانش می‌داد، تکان و تلنگری بود بر این که «خانواده» چه دارایی بی مانند و گران‌بها و چه پیوند ناگسستنی و نامیرایی است و هیچ کس حق ندارد بر آن تاخت و تاز کند.

  در روزگاری که فرد گرایی و انزوا سکه رایج شده است و سرها در گریبان که نه؛ بلکه در گوشی‌های آیفون و اندروید است و شبکه‌ای از «من‌های بی ما» ساخته است، در زمانه‌ای که به نام استقلال و هویت فردی، زندگی‌های انفرادی و اشتراکی و سفید و صورتی و سیاه شکل گرفته است، «پایتخت» اکسیری ساده و سبز و معمولی اما شفابخش را با کاممان آشنا کرد که نامش «خانواده» است. خانواده‌ای که در کتاب علوم اجتماعی دبستان خوانده بودیم «کوچکترین اما مهمترین نهاد اجتماعی است»، اما فراموشش کرده بودیم!

   خانواده‌ای که آمار طلاق و گسستش، از زلزله 7 و 8 ریشتری که نه، حتی از دلار چند صد هزار ریالی و تورم چند ده درصدی و ناترازی آب و برق و گاز و بنزین و آلایندگی آب و هوا و خاک هم فاجعه‌بار تر است، چون ریشه‌سوز و زبان‌دوز است و چون نفتی است که پای درختان باغی ریخته می‌شود تا جوانه حیات و جریان نباتی خشک شود و جای خود را به سنگ و سیمان و آهن دهد.

   «پایتخت7»، با یک خانواده کاملا معمولی و حتی پر از اشتباه و خطا و لغزش و نقصان، به یادمان آورد که «ناترازی خانواده» دهشتناک‌تر از هر ناترازی دیگری است. ناترازی و ناتوانی در بازسازی نهادی است که نهادساز است و حتی اگر همه چیز فرو ریزد، می‌توان به آن امید داشت که همه را از نو بسازد؛ اما اگر خودش فرو ریزد و ویران شود، سیاه‌تر و تباه‌تر از هر سیاهی و تباهی دیگری است. (هرچه بگندد نمکش می‌زنند، وای به روزی که بگندد نمک!)

   وای که چقدر محتاج بودیم کسی در گوش‌مان بکوبد و بگوید «آدم مگه خانوادش رو ول میکنه؟!»، «خانواده» است که زخم‌ها را ترمیم و دل‌ها را گرم می‌کند و انرژی و توان برخاستن و بازساختن می‌دهد؛ حتی اگر «سالار» بی‌پدر و مادری باشد، در آن است که می‌تواند طعم شیرین «خانواده» داشتن و با هم ندار بودن و همنوا بودن را بچشد و چه زیبا نشان داد که اگر خانواده‌ای نداشته باشی، حتی اگر سه قلو باشی و «رحمت» داشته باشی، باز هم خشن و زمخت و پرخاشگر می‌شوی و چیزی گم شده یا کم شده داری!

   «پایتخت7» نشان داد که بازگشت به «خانواده» و هویت ملی و زیبایی‌های اصیل بومی و قصه‌های مردم باصفا و خودمانی، حتی می‌تواند رسانه متروکی مانند صدا و سیما را هم نجات دهد، چه رسد به جامعه‌ای که هنوز رگه‌هایی از هویت و اصالت در آن وجود دارد.

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۱۳
در انتظار بررسی: ۱۴
غیر قابل انتشار: ۰
یوسف
۲۲:۳۷ - ۱۴۰۴/۰۱/۲۹
همین که صدا و سیما را متروکه و ... می نامید یعنی احترام کسانی که صدا و سیما را میبینن رو نگه نداشتید
ناشناس
۲۱:۰۱ - ۱۴۰۴/۰۱/۲۹
افتضاح بی محتوا کاملا سفارشی و حیف وقت
محمدرضا
۱۵:۲۱ - ۱۴۰۴/۰۱/۲۹
نقد عالی بود
ناشناس
۱۵:۱۲ - ۱۴۰۴/۰۱/۲۹
رسانه های آبادی مثل نمایش خانگی هم عرضه داشته باشن به جای اون همه کمدی اشغال کمر به پایین یک کمدی در حد پایتخت محصول رسانه متروک صدا و سیما بسازن
ناشناس
۱۲:۵۳ - ۱۴۰۴/۰۱/۲۹
چه زیبا . احسنت
Reza
۱۱:۴۶ - ۱۴۰۴/۰۱/۲۹
هر چه از دل برآید،بر دل نشیند
پایتخت ۷ از هر جهت غنی بود.اگر پاره ای محدودیتها در صدا و سیما نباشه،آثار بهتری از گوشه و کنار ایران میتوان ساخت.هر گوشه ایران سرشار از راز و هنر و فرهنگه.
غلامحسین فاخر
۱۱:۲۹ - ۱۴۰۴/۰۱/۲۹
بنازم به قلم شیوای دکتر
فریده نظری
۱۰:۱۲ - ۱۴۰۴/۰۱/۲۹
فقط پولهای بی زبون میلیاردی ملت بدبخت ستم کشیده رو به جیب زدن خیلی بدرد نخوربود پایتخت ۷ مزخرف بود.
ساناز
۰۹:۲۲ - ۱۴۰۴/۰۱/۲۹
عالی نوشتید. سپاسگزارم
ناشناس
۰۹:۱۸ - ۱۴۰۴/۰۱/۲۹
من نزذیک به ده ساله کلا تلوریون ایران رو نگاه نمیکنم پایتخت 7 رو از تلوبیون دیدم واقعا عالی بود و متن شما هم با همه زیباییش نمیتونه جان مطلب رو ادا کنه
ممنون جناب تنابنده استقلالی عزیز
علی
۰۸:۵۴ - ۱۴۰۴/۰۱/۲۹
این قدر اهمیت نداره این سریل چرند مطلب برایش مینویسید
ناشناس
۰۸:۲۸ - ۱۴۰۴/۰۱/۲۹
آفرین به چنین قلم هایی که این چنین می فرسایند...
با سپاس از عصر ایران و نگارنده محترم.
علوی
۰۷:۵۹ - ۱۴۰۴/۰۱/۲۹
با جمله جمله این نوشته موافقم . ممنون آقای قوامی .
تعداد کاراکترهای مجاز:1200