صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۰۶۰۴۹۹
تاریخ انتشار: ۰۷:۲۱ - ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۴ - 17 May 2025

امروز با حافظ: کو نسیمی ز عنایت که کُنَد بیدارم؟

گرچه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
همچُنان چشمِ گشاد از کَرَمَش می‌دارم

به طَرَب حمل مَکُن سرخیِ رویم که چو جام
خونِ دل عکس برون می‌دهد از رخسارم

پردهٔ مطربم از دست برون خواهد برد
آه اگر زان که در این پرده نباشد بارم

پاسبانِ حرمِ دل شده‌ام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نَگْذارم

منم آن شاعرِ ساحر که به افسونِ سخن
از نِیِ کِلک، همه قند و شِکَر می‌بارم

دیدهٔ بخت به افسانهٔ او شد در خواب
کو نسیمی ز عنایت که کُنَد بیدارم؟

چون تو را در گذر ای یار نمی‌یارم دید
با که گویم که بگوید سخنی با یارم؟

دوش می‌گفت که حافظ همه روی است و ریا
بجز از خاکِ درش با که بُوَد بازارم؟

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200