صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۰۹۱۷۸۴
تاریخ انتشار: ۲۱:۰۰ - ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ - 06 September 2025
باب سوم حکایت چهارم

با سعدی در گلستان : لا‌جَرَم حکمتش بوَد، گفتار / خوردنش تندرستی آرَد بار (+صدا)

پیشِ پیغمبر آمد و گله کرد که: مر این بنده را برای معالجتِ اصحاب فرستاده‌اند و در این مدّت کسی التفاتی نکرد تا خدمتی که بر بنده معیَّن است، به جای آوَرَد. رسول، علیه‌السّلام، گفت: این طایفه را طریقتی است که تا اشتها غالب نشود، نخورند و هنوز اشتها باقی بُوَد که دست از طعام بدارند.

این حکایت را با خوانش مهرداد خدیر این‌جا بشنوید

عصر ایران ــ‌ یکی از ملوکِ عَجَم طبیبی حاذق به خدمتِ مصطفی، صلّی‌ الله‌ُ عَلَیْه‌ِ و سَلَّمَ، فرستاد.

سالی در دیارِ عرب بود و کسی تَجْرِبه پیشِ او نیاورد و معالجه از وی در‌نخواست.

پیشِ پیغمبر آمد و گله کرد که: مر این بنده را برای معالجتِ اصحاب فرستاده‌اند و در این مدّت کسی التفاتی نکرد تا خدمتی که بر بنده معیَّن است، به جای آوَرَد.

رسول، علیه‌السّلام، گفت: این طایفه را طریقتی است که تا اشتها غالب نشود، نخورند و هنوز اشتها باقی بُوَد که دست از طعام بدارند.

حکیم گفت: این است موجبِ تندرستی.

زمین ببوسید و برَفت.

سخن آنگه کُنَد حکیم آغاز
یا سرانگشت سویِ لقمه، دراز

که ز ناگفتنش خلل زاید
یا ز ناخوردنش به جان آید

لا‌جَرَم حکمتش بوَد، گفتار
خوردنش تندرستی آرَد بار

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200