صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۰۹۳۶۱۶
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۰ - ۲۳ شهريور ۱۴۰۴ - 14 September 2025
باب سوم حکایت هفتم

با سعدی در گلستان : نه چندان بخور کز دهانَت بر‌آید / نه چندان که از ضعف جانت بر‌آید (+صدا)

یکی از حکما پسر را نهی همی‌کرد از بسیار خوردن که سیری مردم را رنجور کند.

این حکایت را با خوانش مهرداد خدیر بشنوید

عصر ایران ــ یکی از حکما پسر را نهی همی‌کرد از بسیار خوردن که سیری مردم را رنجور کند.

گفت: ای پدر! گرسنگی خلق را بکشد، نشنیده‌ای که ظریفان گفته‌اند به سیری مردن به که گرسنگی بردن.

گفت: اندازه نگهدار، کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لٰا تُسْرِفوُا.

نه چندان بخور کز دهانَت بر‌آید
نه چندان که از ضعف جانت بر‌آید

با‌آن‌که در وجودِ طعام است عیشِ نفس
رنج آوَرَد طعام که بیش از قَدَر بوَد

گر گُل‌شِکَر خوری به تکلّف، زیان کند
ور نانِ خشک دیر خوری، گل‌شکر بوَد

رنجوری را گفتند: دلت چه می‌خواهد؟

گفت: آن که دلم چیزی نخواهد.

معده چو کج گشت و شکم‌درد خاست
سود ندارد همه اسباب، راست

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200