صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۱۰۰۷۱

شخصيت پرستي در فوتبال

در باب اسطوره سازی فوتبالی
عصر ايران ورزشي، هومان دورانديش - شخصيت پرستي در جامعه استبدادزده ايران، امر رايجي است كه انكارش انكار آفتاب در نيمروز است.

اينكه كساني محبوب مي شوند وكساني محب، البته امري طبيعي و ذاتي در حيات بشري است. تا اين جاي كار مشكلي نيست. اما معمولاً محبان طاقت شنيدن نقد محبوبان خود را ندارند.

 مشكل جامعه ايران است كه محبوب هاي فعال در " عرصه عمومي " را هم نمي توان نقد كرد.

مثلاً  كسي مي آيد و مربي تيم ملي يا فلان باشگاه بزرگ مي شود و دوستدارانش چنان زير علمش پيرهن مي درند وسينه چاك مي كنند كه كسي جرات انتقاد از آن فرد را پيدا نكند. اگر هم  از آن فرد بامنزلت انتقاد شود، عاشقانش از در تاسف و فحاشي به حال فرد منتقد درمي آيند و چنان سخن مي گويند كه گويي با انتقاد از فلان آدم مشهور، آسمان به زمين آمده است و نهان جهان عريان شده است.

سالها پيش يكي از نويسندگان ورزشي اين ديار، مقاله اي درباره علي پروين نوشت كه رويكردي انتقادي به پروين داشت. مريدان " علي آقا " جمع شدند و شور كردند كه چه كنيم و چه نكنيم تا ديگر كسي جرات جسارت به ساحت علي آقا را پيدا نكند؟

خرد جمعي مريدان فتوا به خرد كردن شيشه هاي خانه آن روزنامه نگار و تهديد دخترش در خيابان داد. مريدان كردند آن چه بايد مي كردند و علي آقا تا مدتها از گزافه گويي گزافه گويان در امان ماند.

چرا پروين از برنامه نود خوشش نمي آمد؟ چون در اين برنامه بايد پاسخگو مي بودي و توضيح مي دادي كه چرا فلان كار را كردي و بهمان كار را نكردي. چرا عموم اهالي فوتبال ايران وقتي كه در برنامه نود حاضر مي شوند از دست فردوسي پور شاكي مي شوند؟ چون نود كمر به نقد آنها مي بندد.

هر چند كه اين قبيل مشكلات در سياست ايران نيز به وفور يافت مي شود و هميشه در اين مملكت كساني هستند كه برايشان ساحت قدسي بافته مي شود و پاي منتقدان از راهيابي به حريم آنها كوتاه مي شود، ولي باور كنيم كه  اس و اساس مشكل نه حكومت كه خود مردم اند.

گفتن اين نكته كه ما ايراني ها هركداممان يك شاه كوچك هستيم، سخني است تكراري. اما مي توان به احترام ويژه اي كه در فرهنگ ما به بزرگتر ها گذاشته مي شود، از زاويه ديگري هم نگاه كرد تا اين يادداشت چندان هم تكراري جلوه نكند.

چرا در فرهنگ ما اين همه به بزرگتر ها احترام گذاشته مي شود؟ چرا همه بچه هاي ايراني بارها و بارها اين جمله را شنيده اند كه " روي حرف بزرگتر حرف نزن" ؟ چرا عموم كودكان ايراني بارها و بارها با اين خطاب و عتاب مواجه شده اند كه " جواب پس نده " ؟ آيا به خاطر تجربه بيشتر بزرگترها و پاسداشت عقلانيت است كه چنين توصيه هايي مي شود؟ شايد. ولي بعيد مي دانم كه اين تمام قصه باشد.

در پس اين تجويزهاي منفي ( كه فقط مي گويند فلان كار را نكن يا فلان حرف را نزن )، چيزي پنهان شده است كه اگر هم آن را فاش كني، سخت انكار مي شود. هراس از انتقاد و ميل به ديكته كردن علائق و سلائق بزرگترها، امور مخفي نهفته در پس چنان جملاتي است.

 بچه هايي كه در چنين فرهنگي بزرگ شوند و بار آيند، به تدريج افرادي مي شوند كه انتقاد را برنمي تابند. يعني خوش ندارند كه كسي از آنها انتقاد كند. آنها عمري تحت اقتدار بوده اند و اكنون كه بزرگ شده اند ديگر احساس مي كنند دوره اقتدار خودشان فرارسيده و به همين دليل نمي خواهند كسي با انتقاد، اقتدارشان را زير سئوال برده يا مخدوش كند.

 باري آدم هاي جامعه ما، ترجيح مي دهند كسي از آنها  انتقاد نكند و به همين دليل هم خودشان از كسي انتقاد نمي كنند. انتقاد از ديگران زماني شروع مي شود كه دوستي به پايان رسيده باشد. پايان دوستي، آغاز انتقاد است. نمي توان با كسي سخني انتقادي گفت و در عين حال با او دوست بود.

هم از اين روست كه در جامعه ما غيبت تا بدين حد رواج دارد. وقتي كه نتواني يا نخواهي از كسي به صورت رو در رو انتقاد كني، خواه ناخواه پشت سرش از او انتقاد مي كني. انتقاد پشت سر هم يعني غيبت. همه ترجيح مي دهند غيبت كنند اما صاف و شفاف سخن انتقادي خود را به كسي كه در پشت سر غيبتش را مي كنند، نگويند.

معمولاً مريدان و سينه چاكان اشخاص برجسته در دفاع از مراد و محبوب خود، فرد منتقد را متهم مي كنند كه تو در حدي نيستي كه درباره فلاني نظر بدهي. حالا فلاني كيست؟ آدمي است كه در يك رشته ورزشي مهارت داشته و در آن رشته به توفيقاتي - كم يا زياد، خرد يا كلان - دست يافته است.

عصر ايران ورزشي تا كنون چند ياداشت انتقادي درباره علي دايي نوشته است. دايي هر چند كه براي خيلي ها جاذبه دارد اما براي بسياري ديگر نيز به شدت دافعه دارد. بنابراين طبيعي است كه كساني از او انتقاد كنند و كساني از او دفاع كنند.

 اما برخي از مدافعين دايي در پيغام هايشان به گونه اي سخن مي گويند كه آدمي ياد بيماري اجتماعي فوق الذكر مي افتد. از نظر آنها كسي در حدي نيست كه از دايي انتقاد كند. اگر هم كسي در اين حد و حدود باشد، بايد مشهور و شناخته شده باشد.

ظاهراً آن ها با " من قال " كار دارند نه با " ما قال ". "كه مي گويد"  برايشان مهمتر از " چه مي گويد "  است.

 اما اين بهانه اي بيش نيست كه مي توانند در پشت آن، شخصيت پرستي شان را پنهان كنند؛ چرا كه اگر مثلاً حميد رضا صدر يا علي پروين و يا فردوسي پور هم از دايي انتقاد كنند، باز اين محبان سينه چاك گريبان مي درند كه وامصيبتا از اسطوره فوتبال ايران انتقاد شد!

جالب است كه بخش ورزشي سايت تابناك هم كه خود جزو رسانه ها است وعلي الظاهر بايد فشار بر رسانه ها را خوش نداشته باشد، جامه عزا بر تن كرده كه علي دايي را با شاهپور غلامرضا مقايسه كرده اند؛ بي آنكه به اين نكته توجه كند كه اين مقايسه، صرفاً يك بعد از ابعاد گوناگون رفتار اين دو شخصيت را مد نظر داشته است.

علي دايي موفق ترين ( و نه بهترين ) فوتباليست تاريخ ايران است. او در فوتبال اين مرز و بوم خوش درخشيد و با گلهايي كه در مقاطع گوناگون به ثمر رساند، دل خيلي از فوتبالدوستان ايراني را شاد كرد. اما دايي خصائلي هم داشت كه موجب شدند او چند سالي را اضافه در تيم ملي بماند. همين امر باعث شد كه دايي محبوبيت خود را به نحو محسوس و قابل توجهي از دست بدهد.

رفتار كنوني علي دايي نشان مي دهد كه او كماكان گرفتار اين خصائل است. حال اگر كسي اين خصائل را نقد كند، آيا مدافعين دايي منطقاً مي توانند به او بگويند دايي فلان افتخارات ورزشي را دارد و نبايد اين حرفها را راجع به او زد؟ يا اينكه دايي بهترين گلزن تاريخ ايران است و نقد رفتار و عملكرد او مجاز نيست؟ يا اينكه چون دايي فلان افتخارات را دارد، نقد رفتار او، ولو هر رفتاري از او سر زده باشد، ممنوع است؟ پاسخ روشن است: نه!

 چرا خودمان آب به آسياب استبداد مي ريزيم؟ چرا مي خواهيم از دايي فردي بسازيم كه كسي جرات انتقاد كردن از او را نداشته باشد؟ بگذاريم رود انتقاد ولو با جرياني  تند و پرشتاب در اين ديار خشكِ خالي از سرسبزيِ دموكراسي جاري باشد. باشد كه از شرايط اكنون و اين جاي خود به درآييم.

شايد دايي روزي يك رجل سياسي برجسته شد. او را عادت دهيم به انتقاد شنيدن. انتقاد نكردن از دايي، نه به او كمكي مي كند نه به ما. پس آن به كه از فوتباليستي متوسط در جهان فوتبال، غولي بزرگ در جامعه خودمان نسازيم.

 باري تا زماني كه گرفتار شخصيت پرستي باشيم، نبايد انتظار داشته باشيم كه حال روزمان بهتر از اين چيزي شود كه اكنون گرفتار آنيم. لختي به خود آييم و طوق پرستش ناخواسته ابناء بشر را از گردن جانمان به دور افكنيم. 
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
محمد رضا
۱۹:۰۸ - ۱۳۸۹/۰۲/۰۵
مسئله اینه که اب اینقدر گل الوده که به صداقت هیچ نقد کننده ای نمی توان براحتی اطمینان کرد. انتقاد کردن از دائی که دل و جر أت نمی خواد. ای کاش این همه ویژگی های مثبت اخلاقی او زیز این همه تخریب و شایعات و مطالب بی پایه و اساس،توسط شما روز نامه نگارها(البته نه همه ی شما)پنهان نمی ماند تا این همه معضلات غیر اخلاقی را امروز شاهد نباشیم.بابا! روزنامه در میومد فقط واسه تخریب دایی،چرا که منافعشون در عدم وجود دایی بود. همه باید نقد بشن از جمله دایی. ولی او نه کسی رو تهدید به زدن می کنه نه همچین مریدانی داره. برو چیزی بگو که حقیقت داشته باشه . نقد او غیر ممکنه! همه ی ملت دارن عقده هاشونو سر دایی خالی می کنن!
هادي
۱۴:۵۷ - ۱۳۸۹/۰۲/۰۵
1- من فكر ميكنم شما قلم بدس ها فكر ميكنيد علامه دهريد. و حتي خودتان هم گفته خودتان را قبول نداريد و گمان مي كنيد چون شما اجازه نوشتن داريد بنابراين جايز هستيد هر چيزي را بنويسيد كه اينطور نيست.
2- دايي يك ورزشكار و قهرمان موفق است و انتقاد كردن به شرطي كه از روي خصومت نباشد و جنبه تخريبي نداشته باشد ايرادي ندارد.
3- لطفاً از دموكراسي صحبت نكنيد كه اصلاً نه ميشه گريه كرد و نه خنديد..!!
4- علي دايي به خاطر جاه طلبي ها و سر سخت بودنش و روحيه شكست ناپذيريش شخصيت محبوب و كاريزماتيك دارد و همه ما دوستش داريم.
ناشناس
۱۴:۱۵ - ۱۳۸۹/۰۲/۰۵
نويسنده مغرض و مقايسه گر ناشي . ميخاي چيو ثابت كني ؟ آدماي بزرگ و مهم هميشه دشمناي بيشتري دارن كه بيشترشو افرادنادان تشكيل ميدن و دايي هم يك بزرگ مرد تمام نشدني در ايرانه با كلي دشمن نادان . مقايسه بايد ابزار داشته باشه تا درمورد يك عمللكرد مشترك مقايسه بشن .نه عابدزاده ميتونه تختي باشه و نه دايي رو ميشه شبيه شاپور پهلوي ملعون كرد و ناداني نويسنده از اين جهت كاملا مشخصه . عابدزاده ودايي هردو افتخاراين كشور هستند با خصوصيات اخلاقي ورفتاري متفاوت و احتمالا اشتباهات متفاوت . دايي به چه جرمي و چه دلايل منطقي بعنوان سرمربي پرسپوليس مجبور بود با عابدزاده كار كنه كه بخاطر اين حقش هي دارن محكومش ميكنن ؟ مگه زوره ؟ يا عابدزاده به چه حقي انتظار داره هركس سرمربي پرسپوليس شد حتما اونم مربي دروازه بانها باشه ؟ يادتون نره زماني كه عابد زاده با آدامس توي تلويزيون با مردم حرف ميزد ويا توي دروازه هاي فوتبال ميرقصيد مورد انتقاد مردم بود و دايي با درخشش دربوندس ليگا محبوب دل ايرانيان بود وبا رفتار وشخصيت والاي خود باعث تحسين بزرگان آلمان از جمله بكن بائر بود. عابد زاده هم محبوب بود ولي بخاطر اون اتفاق جسمي كه براش افتاد واز مرز مرگ برگشت (خوشبختانه )محبوب تر شد البته فيلم بازي كردنش هم بد نيست مخصوصا بابرخي كارهاي رياكارانه درمورد كمك به مردم و زلزله زده هاو... ولي دايي كارهايي كرده كه خيلي ها خبر ندارن و يكي از خصوصيات خوبش پنهان كاري شديد دركارهاي خيره ولي عصبانيتش در مورد سوالهاي نامربوط عده اي كه هدفشون تخريب داييه باعث شده تا هر ننه قمري درموردش دست به قلم فرسايي بزنه . دايي شناسنامه و آبروي فوتبال اين مملكت در اين وانفساي بي كسي ايران در مجامع بين المللي ورزش جهانه . اميدوارم نويسنده اون مطلب هرز به خودش بياد.(نامردين اگه چاپ نكنين)
مصطفي
۰۸:۵۸ - ۱۳۸۹/۰۲/۰۵
مرسي که جواب دادي،‌ حالا مي تونم قبول کنم که منطقي تر از بقيه هستي. اما به نظر ميرسه که شما بزرگ بودن رو فقط تو تعداد زياد بازي هايي که شخص رو نيمکت نشسته مي بيني و نه داشتن سواد براي تحليل شرايط و موقعيت بازي. اما جداي از همه ي اينها، يه خواهش هم دارم. شما هدفتون تخريب آدم ها که نيست، هست؟ حتما نيست. هدفتون کمک به پيشرفته. خودتون رو بذارين جاي مثلا علي دايي. و از نگاه اون انتقادهايي که ازش ميشه رو بخونين. ببينين آيا تاثير منفي اي که داره بيشتر از تاثير مثبتش نيست؟ فکر مي کنم هست. نمي دونم چقدر با من موافقين. اما مي خوام خواهش کنم از اونجايي که هدفتون حتما رفع نواقص آدم هاست،‌با يه زبون ديگه اينو بنويسين تا جاذبه ايجاد بشه و نه دافعه.
موفق باشيد
ناشناس
۰۸:۴۸ - ۱۳۸۹/۰۲/۰۵
انتقاد کردن از همه مجاز است ولی شما در مورد بعضی از جمله دایی مغرضانه می نویسید، این کاملا" مشخصه. در ضمن ملاک شما برای بهترین یا موفق ترین بازیکن چیست؟ مشکل اصلی دایی این است که به برخی رسانه ها باج نمی دهد و شاید این از غرور او باشد واندکی تکبر داشته باشد ولی کار رسانه های ورزشی هم اکثرا" با غرض ورزی است.
مصطفی
۱۹:۱۹ - ۱۳۸۹/۰۲/۰۴
سلام. کی گفته نباید انتقاد کنی. حتما هم باید انتقاد کنی. حتما هم باید بگی آقای دایی باید وقتی صحبت می کنی آدم فکر نکه داری باهاش دعوا می کنی. اما شما داری بهش می گی آقای دائی تو با مربیان بزرگ کار نمی کنی چون می ترسی کسی رو بزرگ تر از خودت ببینی. من ازتون پرسیدم به نظرتون روته مولر آدم کوچیکی بود؟ جواب ندادی. بعد گفتم حسین عبدی که الان می تونه بره تو یه کلاس مربیگری درانگلستان شرکت کنه آدم کوچیکیه؟ بازم حرفی برای گفتن نداشتین. خوب این چه جور انتقادیه که بعدش یه جواب لااقل تو همون بخش کامنت ها نمینویسی. به فرض که اینا آدم های کوچیک( که نیستن اما اگه شما بگی روته مولر آدم کوچیکیه دیگه کلا بحثی باقی نمیمونه) به شما چه ارتباطی داره که با کی داره کار می کنه. مگه مهم این نیست که نتیجه لازم رو بگیره؟ شما شده بیای راجع به نحوه ی بازی یه دفعه حرف بزنی؟ با توجه به شرایط بازی از سیستم بازی تیم های علی دایی انتقاد کنی و بعد یه پیشنهاد بدی؟ مگه این معنی نقد نیست. باید فقط گیر بدی به اخلاقش؟ باید گیر بدی اما نه اینکه تحقیر کنیش؟ نویسنده ی محترم و سردبیر عزیز، مگه به شما توهین کردی که توهین می کنی؟ حتما باید نقدش کنی. اینو بازم می گم ، اون باید آروم تر باشه. اما اگه بلند حرف زد و تند، همیشه به معنی توهین نیست. یه بخشیش ویژگی شخصیت آدم هاست که هر کسی یه طوریه. لطفا به هم احترام بذاریم( اینو راجع به این مقاله خاص نمی گم) تا به ما احترام بذارن.
شاید اینو چاپ نکنین. اما اگه چاپ کردین حتما جواب اون سوال های بالا رو هم بدین و چاپ کنین. اگه نه که خب معلومه که همه چیز پیش وجدانتون روشنه و جوابی ندارین که بدین.

با آرزوی موفقیت


عصر ايران ورزشي: اين كه حسين عبدي مربي بزرگي نيست، عياني است كه حاجت به بيان ندارد. شايد او روزي مربي بزرگي شود ولي الان، در بهترين حالت، در حال آماده كردن اسباب بزرگي است. درباره روته مولر خوب است به حرف خود او راجع به دايي مراجعه كنيد. روته مولر صريحاً گفت كه دايي با او مشورت چنداني نمي كرده و او تاثير چنداني در تيم ايران نداشته است. روته مولر نامي بر روي نيمكت بود نه يك مربي تاثيرگذار در تيم ملي ايران. روته مولر پس از شكست تيم ملي، حتي به اين نكته هم اشاره كرد كه اگر دوباره به گذشته برمي گشتيم، نظراتم را به دايي مي گفتم ولو كه او از شنيدن آنها ناراحت مي شد. مورينيو با تمام بزرگي اش در مربيگري فوتبال، براي مهار مسي 10 آناليزور را به كار مي گيرد ولي دايي حتي حاضر نبود به نظرات روته مولر توجه كند.
سلیم
۱۵:۲۲ - ۱۳۸۹/۰۲/۰۴
آقای دوراندیش موفقترین و نه بهترین فوتبالیست .عجب .کاشکی جرئت میکردی و بهترین فوتبالیست ایران را از نگاه خودت اعلام میکردی تا با مقایسه عملکرد ورزشی و زندگی اجتماعی او با دائی عزیز میزان صداقت و یا دشمنی شمامشخص می شد.گفته اید که سایت تابناک که جزء رسانهاست وعلی الظاهر فشار بر رسانه ها را نبایدخوش داشته باشد ازمقایسه دایی باشاهپورغلامرضا شماجامه عزا بر تن کرده .عجب بابا.ایول تساهل ایول تسامح.شماکه ازنقد مقاله تان دریک سایت دیگر اینقدر می رنجید چگونه است که به دیگران درس تحمل و مدارا می دهید.ازقدیم گفته اند رطب خورده چون منع رطب کند.بقول خودتان ما ایرانیها همه دراصل یک شاه کوچک هستیم.پس بدرود شاه هومان دوراندیش

نويسنده يادداشت: اعلام اينكه پرويز قليچ خاني بهترين فوتباليست تاريخ فوتبال ايران بوده است،نيازي به جرات ندارد. اين نكته اي بديهي براي تمام آشنايان به تاريخ فوتبال ايران است. مقاله سايت تباناك كسي را نرنجاند. نكته عجيب در آن مقاله، تشويق وكيل دايي به طرح شكايت عليه عصر ايران بود. همين و بس.
ناشناس
۱۳:۳۱ - ۱۳۸۹/۰۲/۰۳
گل گفتی، رفیق!!!!!!!!!!!!!! دستت طلا
aref
۲۳:۳۰ - ۱۳۸۹/۰۲/۰۲
سر سبزی و دموکراسی را خوب اومدی دمت گرم حال دادی
تعداد کاراکترهای مجاز:1200