عصر ایران - سرمایهداری رفاقتی (Crony Capitalism) به نظام اقتصادیای گفته میشود که در آن موفقیت کسبوکارها بیشتر به ارتباطات شخصی، رفاقتهای سیاسی و حمایتهای دولتی وابسته است تا توانمندی، نوآوری یا رقابت آزاد. در چنین سیستمی، افراد یا شرکتها به جای آنکه صرفاً از طریق کیفیت محصول، بهرهوری یا مدیریت کارآمد رشد کنند، از دسترسی به شبکههای قدرت، لابیگری یا روابط نزدیک با مسئولان بهرهمند میشوند.
ریشههای سرمایهداری رفاقتی را میتوان در تاریخ اقتصادهای مدرن یافت، اما این پدیده در دورههای اخیر و بهویژه در کشورهایی با نهادهای ضعیف، شفافیت محدود و فساد سیستماتیک نمود بیشتری پیدا کرده است. در چنین شرایطی، سرمایهداری رفاقتی میتواند به یک چرخه معیوب اقتصادی بدل شود: شرکتهای نزدیک به قدرت، قوانین و مزایای انحصاری دریافت میکنند، رقابت سالم کاهش مییابد، و بخش بزرگی از جامعه از بهرهمندی از فرصتهای اقتصادی محروم میماند.
این مدل اقتصادی علاوه بر اثرات مالی و اقتصادی، تبعات اجتماعی و سیاسی هم دارد. مردم احساس میکنند موفقیت به جای شایستگی، بیشتر به دوستیها، خانواده یا رابطه با نخبگان سیاسی وابسته است؛ این امر اعتماد عمومی را کاهش میدهد و نارضایتی اجتماعی را افزایش میدهد. از سوی دیگر، سرمایهداری رفاقتی ممکن است موجب شود نخبگان اقتصادی و سیاسی در کنار هم شبکهای از منافع مشترک ایجاد کنند تا کنترل سیاست و اقتصاد را در دست خود نگه دارند.
نمونههای برجسته سرمایهداری رفاقتی را میتوان در کشورهای مختلف یافت: در ایالات متحده، بحثهای مربوط به لابیگری، قراردادهای دولتی و کمکهای مالی به کمپینهای سیاسی بخشی از این الگو را نشان میدهد. در هند و چین، شرکتهای نزدیک به دولت یا خانوادههای سیاسی، اغلب از حمایتهای ویژه و انحصارات بازار بهرهمند میشوند. در بسیاری از کشورهای در حال توسعه نیز، این نوع سرمایهداری باعث میشود بازارها کمتر رقابتی و توسعۀ اقتصادی کندتر شود.
در نهایت، سرمایهداری رفاقتی یک چالش جدی برای عدالت اقتصادی و شفافیت سیاستگذاری محسوب میشود. این پدیده نشان میدهد که رشد اقتصادی تنها با آزادی بازار و شایستگی فردی حاصل نمیشود؛ بلکه وقتی سیاست و اقتصاد در هم تنیده میشوند، فرصتها برای اکثریت کاهش یافته و شکاف طبقاتی عمیقتر میشود.
سرمایهداری رفاقتی در بسیاری از کشورهای جهان، چه توسعهیافته و چه در حال توسعه، مشهود است. در ایالات متحده، شرکتهایی که روابط نزدیکی با سیاستمداران و نهادهای دولتی دارند، از طریق قراردادهای دولتی، معافیتهای مالیاتی یا حمایتهای قانونی رشد میکنند. در کانادا و برخی کشورهای اروپایی نیز شبکههای نفوذ اقتصادی و سیاسی، بویژه در بخش انرژی و صنایع استراتژیک، نمونههایی از این پدیده را نشان میدهند. در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، سرمایهداری رفاقتی باعث محدود شدن رقابت و رشد شرکتهای مستقل میشود.
با این حال، سرمایهداری رفاقتی همیشه منفی و ناکارآمد نیست. در برخی شرایط، وقتی دولت و بخش خصوصی همکاری نزدیکی داشته باشند، میتواند فرصتهای سرمایهگذاری سریع، نوآوری در صنایع استراتژیک و ثبات نسبی در بازارهای پرریسک ایجاد کند. به بیان دیگر، این مدل میتواند به عنوان یک مکانیزم کوتاهمدت برای پیشبرد پروژههای بزرگ و جذب سرمایه عمل کند، اما مشکل زمانی پدید میآید که این روابط مانع رقابت آزاد، شفافیت و عدالت اقتصادی شود و نخبگان اقتصادی و سیاسی کنترل بازار را در دست گیرند.
بنابراین سرمایهداری رفاقتی هم پتانسیل بهرهوری و رشد دارد و هم میتواند عامل فساد، تبعیض و کاهش فرصتها باشد؛ تفاوت در این است که آیا این روابط تحت نظارت و شفافیت قرار دارند یا خیر.