صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۱۲۷۳۰۵
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۰ - ۰۶ دی ۱۴۰۴ - 27 December 2025
  تقابل دو روایت از «امر عمومی»

الهیار هرمزگانی؛ قهرمان واقعی در حاشیه/ چهره‌های پر زرق و برق در مرکز توجه

قهرمانان واقعی، بی‌عکس و بی‌نور، در حاشیه می‌مانند و چهره‌های پرزرق‌وبرق، مرکز توجه را اشغال می‌کنند. این جابه‌جایی، صرفاً یک خطای رسانه‌ای نیست؛ نشانه نوعی وارونگی ارزشی است 

     عصر ایران؛ محسن سلیمانی فاخر- روایت الهیار بارانی، نوجوان ۱۷ ساله‌ای از روستای مهرگی هرمزگان، نه فقط یک خبر انسانی که یک لحظه افشاگر در متن جامعه امروز ایران است؛ لحظه‌ای که شکاف میان کنش واقعی و نمایش پرزرق‌وبرق را عریان می‌کند. 

      الهیار، بدون تجهیزات امدادی، بدون پشتوانه نهادی و حتی بدون تحصیل رسمی، در دل سیلی ویرانگر به آب زد و جان بیش از ۶۰ نفر را نجات داد. 

    این کنش، در ذات خود، نه قهرمان‌سازی رسانه‌ای می‌طلبد و نه عکس‌های نورپردازی‌شده؛ بلکه واجد یک اخلاق عملی است؛ تقدم جان دیگران بر امنیت فردی. 

   درست در نقطه مقابل، ما با جماعتی از سلبریتی‌ها مواجه‌ایم که حضورشان در امر عمومی به قاب عکس، ژست و مطالبه‌گری شخصی تقلیل یافته است.

  الهیار بارانی محصول فقر است، اما نه قربانی منفعل آن. ترک تحصیل کرده چون نان نداشته، در دریا کار می‌کند چون گزینه‌ای دیگر پیش رویش نیست و در لحظه بحران، به جای انتظار برای نیروهای امدادی، خود بدل به نهاد امداد می‌شود. 

   او با شکستن قفل قایق، بستن طناب به نخل و تحمل زخم دست‌ها، مرگ را به تعویق می‌اندازد. اینجا بدن به معنای واقعی کلمه درگیر امر اجتماعی می‌شود؛ بدنی که هزینه می‌دهد، آسیب می‌بیند و چیزی را نجات می‌دهد که فراتر از خودش است؛ جان جمعی. حتی از دست دادن تلفن همراه و مرگ یکی از اقوامش، از این کنش قهرمانانه نمی‌کاهد؛ بلکه آن را از سطح حادثه به سطح فداکاری اخلاقی ارتقا می‌دهد.

  در سوی دیگر، با نوعی کنش‌گری نمایشی روبه‌رو هستیم که در سال‌های اخیر شکل غالب سلبریتی‌گری شده است. تغییر تاکتیک از عکس‌های اکران مردمی به رونمایی کتاب، نه به قصد تولید اندیشه، که به نیت بازتولید دیده‌شدن است. 

   این چهره‌ها، با انبوهی از دنبال‌کنندگان، عملاً هیچ سرمایه اجتماعی پایداری تولید نمی‌کنند، هیچ بهره‌ای به مردم نمی‌رسانند، در هیچ مقولۀ‌ فرهنگ سازی اقدام نمی‌کنند اما هروقت به همراهی مردم نیاز دارند، اغلب در مقام طلبکار ظاهر می‌شوند؛ اگر کیف‌شان دزدیده شود، اگر نقشی به آن‌ها ندهند، اگر اقوام همسرشان  دستگیر شود، اگر مورد خفت گیری قرار گیرند، اگر و اگرهای دیگر، ناگهان مردم فراخوانده می‌شوند، مردم به کار می آیند، مردم به دردی می‌خورند اما همین مردم، در سیل، زلزله، فقر و بی‌عدالتی، تنها می‌مانند. این یک‌طرفه‌بودن رابطه، نشانه فروپاشی اخلاق عمومی و خودخواهی در ساحت شهرت است.


   از منظر جامعه‌شناختی، ما با تقابل دو منطق مواجه‌ایم: منطق «کنش معطوف به دیگری» و منطق «کنش معطوف به خود». 

  الهیار، بی‌آنکه بداند، درون منطق نخست عمل می‌کند؛ کنشی که هابرماس آن را ریشه در جهان زیست و همبستگی اجتماعی می‌داند. 

  سلبریتی بی‌خاصیت، اما، در منطق دوم گرفتار است؛ جایی که هر رخداد اجتماعی به فرصتی برای تقویت برند شخصی تبدیل می‌شود. 

  در این منطق، حتی رنج، سوژه‌ای برای تولید محتواست، نه مسئولیتی برای مداخله. نکته تلخ آنجاست که رسانه‌ها اغلب روایت دوم را برجسته‌تر می‌کنند. 

  قهرمانان واقعی، بی‌عکس و بی‌نور، در حاشیه می‌مانند و چهره‌های پرزرق‌وبرق، مرکز توجه را اشغال می‌کنند. این جابه‌جایی، صرفاً یک خطای رسانه‌ای نیست؛ نشانه نوعی وارونگی ارزشی است که در آن دیدن جای بودن را گرفته است. الهیار دیده نمی‌شود چون نمایش نمی‌دهد؛ سلبریتی دیده می‌شود چون نمایش، خودِ هدف است.


  تقابل این دو واقعه، تفکری بنیادین می طلبد؛ جامعه‌ای که قهرمانانش از دل فقر و بی‌امکانی برمی‌خیزند و چهره‌های مشهورش از مسئولیت اجتماعی تهی‌اند، به کدام سو می‌رود؟ الهیار بارانی نه فقط ناجی ۶۰ نفر، که آینه‌ای است در برابر ما؛ آینه‌ای که نشان می‌دهد شجاعت، اخلاق و مسئولیت هنوز زنده‌اند، اما نه در قاب‌های براق اینستاگرامی. شاید وقت آن رسیده است که به‌جای تعقیب شهرت، به کنش‌های خاموشی بنگریم که بی‌هیاهو، زندگی را نجات می‌دهند.

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200