صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۲۲۰۰۷
تعداد نظرات: ۴ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۷ - ۳۱ خرداد ۱۳۸۹ - 21 June 2010

جاي مردان نيايش خالي است

خدايا دردمندم، روحم از شدت درد مي‌سوزد، قلبم مي‌جوشد، احساسم شعله مي‌كشد و بند بند وجودم از شدت درد صیحه مي‌زند، تو مرا به بستر مرگ آسايش بخش.
عصرایران ؛ سيدجواد سيدپور - اين روزها جايشان بسيار خالي است. در كوران حوادث تلخ و شيرين، در غم‌ها و شادي‌هاي يك ملت، در سختي و آسايش روزگار، در اين سو و آن سوي اين زمان پرگذار، جاي شهدا خالي است ، جاي مرداني از جنس شهيد چمران خالي است.

مردان زلالي كه گويي از زمهرير نيايش و گلوله سر برآوردند و براي ما «چگونه زيستن» و «چگونه مردن» را بر جاي نهادند تا روايت خالصانه‌اي براي اين دعا باشند كه «خدايا تو چگونه زيستن را به من بياموز، چگونه مردن را خود خواهم آموخت.»

و آنان هم چگونه زيستن را به ما آموختند و هم چگونه مردن را و اين است شاهكار انسان‌سازي و درس جاودانه شهدا و اين تبارند كه جايشان اين روزها خيلي خالي است.

مردان نيرومندي كه در جبهه نبرد چون پولاد سخت و مقاومند و در محراب نيايش نهايت خضوع و عشق؛ و عشق اكسير حيات ماست و سلاح واقعي اينان كه با مرگ پنجه در پنجه افكندند و آنرا شكست دادند، كه براي چنين كساني مردن در بستر تباهي و تلخ كامي است كه شهدا ايستاده مي‌ميرند و مرگ را سرافكنده و شرمسار مي‌سازند.

اين قلب‌ها با آب ديده، آبديده مي‌شوند تا در برابر ظلم بايستند و در مقابل مظلوم كرنش كنند: «آدمي قلب دارد كه مركز احساس عرفاني و ارتباط با كانون نامرئي حيات و درك زيبايي است، اين قلب با محصولات عقل سيراب نمي‌شود، نيايش لطيف‌ترين و عميق‌ترين نياز فطري قلب است، هنگام نيايش پرده‌هاي ضخيم عالم محسوسات از روي قلب به كنار مي‌رود و مشعل فروزان روح آدمي نور افشاني مي‌كند، نيايش، آرامش ضمير مي‌آورد، نفس را تصفيه مي‌كند و روح را انسباط مي‌دهد، ايجادنشاط می کند وظرفیت وجود انسان را از کمال مطلق لبریز مي‌نمايد» (چمران – نياش)

و او كه لبريز از حق مي‌شود، نفسش حق و رفتارش حق مي‌گردد و در جست‌وجوي حق از اين سوي سياره سرگردان به آن طرفش مي‌رود تا بيابد و ببيند و بشناسد حق را و حقيقت را.

اما در اوج مبارزه قلبي مملو از عشق و نور و نيايش دارد كه «خدايا دردمندم، روحم از شدت درد مي‌سوزد، قلبم مي‌جوشد، احساسم شعله مي‌كشد و بند بند وجودم از شدت درد صیحه مي‌زند، تو مرا به بستر مرگ آسايش بخش» تا بيابد حقيقت را.

و مي‌گويد، خاضعانه و مملو از خلوص: «خدايا مرا از بلاي غرور و خودخواهي نجات ده، تا حقايق وجود را ببينم و جهان زيباي تو را مشاهده كنم و خدايا پستي دنيا و ناپايداري روزگار را هميشه در نظرم جلوه‌گر ساز تا فريب زرق و برق عالم خاكي، مرا از ياد تو دور نكند.»

و اينانند كه جايشان اين روزها خالي است، مردان بي‌ادعايي كه به اساطير‌ شانه زدند و از آن فراتر رفتند و در دور دست خاطرات براي هميشه زمان ماندند.
 
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۱۹:۲۴ - ۱۳۸۹/۰۳/۳۱
بخدا همیشه در قلب منی ما رو دعا کن
ناشناس
۱۴:۲۹ - ۱۳۸۹/۰۳/۳۱
يادشهدا دلها را آرام مي كند وبه ما اميد مي بخشد ....كاش يادشهدا رو هميشه داشته باشيد
مرادي
۱۴:۰۹ - ۱۳۸۹/۰۳/۳۱
چمران را از نو بايد شناخت.
ناشناس
۱۱:۴۸ - ۱۳۸۹/۰۳/۳۱
او ابر مردی بود که زمینی نبود.
و چقدر جای تاسف است که جوان امروز ما او را آنچنانکه شایسته است نمی شناسد.
تعداد کاراکترهای مجاز:1200