صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۲۵۰۸۷
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۸ - ۲۰ تير ۱۳۸۹ - 11 July 2010

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

رسالت: بيداري اسلامي و زوال قدرت هاي استکباري

«بيداري اسلامي و زوال قدرت هاي استکباري» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ رسالت به قلم  صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد؛رهبر معظم انقلاب اسلامي روز گذشته در ديدار مسئولان نظام به مناسبت سالروز بعثت پيامبر اعظم اسلام حضرت محمد (ص) با اشاره به تغيير شرايط دنيا و بيداري اسلامي روزافزون در دنياي اسلام، فرمودند: “يکي از دلايل آغاز زوال قدرتهاي استکباري، بيداري اسلامي مسلمانان است که موجب شده اين قدرتها، توانايي گذشته را نداشته باشند و شرايط کنوني آمريکا در مقايسه با گذشته، مويد اين مطلب است.” حضرت آيت الله خامنه اي با تاکيد بر ضرورت اتحاد بيش از پيش مسلمانان خاطرنشان کردند: “معارضين راه توحيد و راه سعادت بشريت، در هر نقطه اي که بيداري اسلامي بيشتر باشد، احساس خطر بيشتري مي کنند، و به همين دليل است که امروز، دشمني ها با جمهوري اسلامي ايران افزايش يافته است.”

واقعيت مورد تاکيد معظم له درباره زوال محتوم قدرت هاي استکباري مورد توافق عموم مومنين و باورمندان راه توحيد است. وضعيت فعلي دنيا بر خلاف سنت هاي الهي، طاغوتي و جاهلانه است. شرايط ظالمانه کنوني فاني است و بزودي بساط ساختار ناعادلانه دنيا برچيده خواهد شد. در اين ساختار کورسويه هاي اميد به اصلاح و بازگشت از بين رفته است و تئوريسين هاي زوال قادر به ترميم ساختارهاي بين المللي معيوب نيستند. بن بست در اصلاح به معناي آغاز فروپاشي است. ليبرال دموکراسي سرنوشتي همانند کمونيسم دارد. 

امروز بيداري اسلامي فزاينده در کشورهاي اسلامي متاثر از امواج پي در پي انقلاب اسلامي  به صورت گفتمان عدالت خواهي حتي در کشورهاي غير مسلمان تجسم و حلول يافته است. بيداري اسلامي اصطلاحي است که گستره اي وسيع از مباحث سياسي مرتبط با جنبشهاي اسلامي ، ارتباط دولتهاي ملي و اسلام ، فرايند رو به رشد اسلام گرايي در جهان ، اشائه اسلام سياسي در کشورهاي مسلمان ، نحوه تعامل اصولگرايان مسلمان با جهان پيرامون و ... را در بر مي گيرد.

اين اصطلاح در فضاي بين المللي فعلي حوزه وسيع تري از مفاهيم مثل عدالتخواهي، تجديد نظر طلبي در ساختار ظالمانه حاکم، زيست سياسي، اقتصادي و فرهنگي مستقل و غير متعهد و... را در بر مي گيرد.

در کشورهاي مسلمان  با اضمحلال امپراطوري عثماني در جنگ جهاني اول و پيدايش دولتهاي ملي در دارالاسلام در واکنش به نفوذ استعمار در کشورهاي مسلمان ، همچنين با طرح مباحث جديد اصولگرايانه که در تمناي بازگشت به الگوي حکومت اسلامي در عصر رسول الله مطرح شد خيزشها و جنبشهاي اسلامگرا در سراسر سرزمين مسلمانان با شداد و غلاظ متفاوت پديدار شدند . اگر چه جنبش هاي اسلامي پديده هاي جديدي نيستند و تبار تاريخي ديرينه اي دارند. مثل زيديه، اسماعيليه، سلفيه و... که به طور کلي حول محور مقابله با انحطاط داخلي شکل مي گرفتند اما پس از فروپاشي خلافت عثماني در سال1924 ، بيداري در جهان اسلام اغلب در تقابل با پديده استعمار غربي نضج يافت. به اعتقاد “خورشيد احمد” محقق پاکستاني و عضو جماعت اسلامي پاکستان، ريشه هاي رستاخير اسلامي معاصر را بايد در ميراث استعمار يا به عبارتي در آثاري که قدرت هاي استعماري در جوامع مسلمان به جا گذاشتند، جستجو کرد.

بخش قابل توجهي از اين جنبش ها که در واکنش به فرآيند استعمار شکل گرفته  بودند از کشورهاي سني نشين برخاستند که مي توان به جنبش اخوان المسلمين مصر توسط حسن البناء در سال1928 ، جنبش اسلامي سوريه (شاخه اخوان المسلمين) توسط مصطفي سباعي از شاگردان و دوستان حسن البناء در سال1944 ، جمعيت الشباب الاسلامي مراکش در سال1971 ، گروه هاي القيام و الدعوه در الجزاير در دهه70  و همچنين جبهه نجات اسلامي که در سال1989  تاسيس شد و در همه نقاط الجزاير شعبه داشت، جنبش اخوان جديد عربستان در دهه70  و... اشاره کرد. اگرچه اغلب اقدام جمعي اين جنبش ها در برابر دولت هاي بومي تحت حمايت دول استعماري نمود عيني مي يافت اما در موارد بسياري نيز به مواجهه مستقيم و حتي مقاومت مسلحانه در برابر سلطه نيروهاي خارجي غيرمسلمان منجر مي شد که مي توان به برخي نمونه هاي آن اشاره کرد از جمله قيام مهدي سوداني و اعلام جهاد عليه انگلستان در اواخر قرن نوزدهم، اعلام جهاد جنبش سنوسيه در شمال آفريقا عليه متفقين و نيروهاي ايتاليا در اوايل قرن بيستم، مبارزات مسلحانه اخوان المسلمين مصر عليه  نيروهاي انگليسي در منطقه کانال سوئز در اوايل سال1952  و...

با پيروزي انقلاب اسلامي و تشديد و تشجيع بيداري اسلامي بين ملتهاي مسلمان، اسلام سياسي ضمن فاصله گرفتن از رويکردهاي ناسيوناليستي و بلوغ سياسي جوامع مسلمان ، افزايش ارتباطات بين فرهنگي در عصر ارتباطات گفتمان بيداري اسلامي جنبه بين المللي يافت و امروز گستره وسيعي از ادبيات مبارزه با ظلم را در اقصي نقاط دنيا شامل مي شود.در قرن حاضر “استعمار فرانو” برخلاف دوره استعمار، Nation  state-ها را نشانه نگرفته است، آنچه امروز براي استعمار فرانو چالش زا است مفهوم مقاومت بين المللي در برابر ساختار هاي ناعادلانه و فشار افکار عمومي جهاني براي تجديد نظر طلبي در معادلات فعلي دنياست.

در شرايط کنوني به واسطه گسل هاي تمدني به وجود آمده، کليت غرب خود را در مقابل کليت بيداري اسلامي مي بيند لذا در استعمار فرانو حاکميت ملي کشورها از اهميت درخور توجهي برخوردار نيست و مهم روحيه بيداري اسلامي در بين مسلمانان و غير مسلمانان است که رئيس جمهور  سابق آمريکا از آن با عنوان خطر امپراتوري اسلامي از اندونزي تا دروازه هاي اسپانيا ياد مي کرد.

برنارد لوئيس مستشرق مشهور در اين باره معتقد است : “ در ميان محافل اصولگرا در ايران ، مصر و ديگر نقاط جهان اسلام زبان سياسي جديدي در حال شکل گيري است که از يک سو مرهون اسلام ناب محمدي (ص) و کلاسيک است و از سوي ديگر دين اظهار نشده اي به غرب گرايان و ريشه هاي خارجي آنها دارد . موفقيت يا عدم موفقيت آنها به توانايي در تلفيق و هم آهنگ سازي چنين سنتهاي متفاوتي دارد .” به زعم لوئيس در مقاله بازگشت به اسلام “مسلمانان در حال حاضر رستاخيز تازه اي را آغاز کرده اند.” اين رستاخيز بساط نظام ناعادلانه بين المللي را دير يا زود بر مي چيند.

امروز به تعبير حضرت آيت الله خامنه اي، جمهوري اسلامي ايران پرچمدار بيداري، اتحاد و عزت ملتهاي مسلمان است. ملل مختلف در قاره هاي آسيا، آفريقا، آمريکا  وحتي اروپا،چشم به ايران دوخته اند و پيام عدالت خواه انقلاب اسلامي را درک مي کنند. گفتمان انقلاب نويد دهنده در هم شکستن نظامات ناعادلانه جهاني است. رشحات الهي گفتمان انقلاب اسلامي در کشورهاي مسلمان و غير مسلمان بنيان سست استکبار را به لرزه درآورده است.

جهان امروز در نهايت تمناي ارزشهاي معنوي است و انقلاب اسلامي به عنوان کانون معنا توانسته و مي تواند بر دلهاي بشريت مسخر شود . عصر بيداري جولانگاه معنويت و معنويت برگ برنده انقلاب اسلامي است . عصر بيداري زمانه يادآوري است . به تعبير سيد شهيدان اهل قلم سيد مرتضي آويني جهان امروز در دوران انتقال از يک عصر به عصري ديگر قرار دارد. و تااين انتقال به انجام رسد ديگر روي ثبات را به خود نخواهد ديد.

تهران امروز:استمرار اصولگرايي در گرو پرهيز از انحراف

«استمرار اصولگرايي در گرو پرهيز از انحراف»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم عمادالدين پارسا است كه در آن مي‌خوانيد؛خط انحراف يك‌شبه پررنگ نمي‌شود. تاريخ شاهد خوبي بر اين ادعاست، جريان‌هاي انحرافي به آرامي ظهور مي‌يابند و در صورتي كه با مقاومت مصلحانه مواجه نشوند يا توان خودترميمي نداشته باشند، پررنگ شده و در مقطعي از زمان به شكل يك معضل خودنمايي مي‌كنند و در نهايت هم يا با هزينه‌هاي گزاف حذف مي‌شوند يا به قدرت مي‌رسند و دوره‌اي سياه از تاريخ را بر ملت و جوامع تحميل مي‌كنند.

جريان‌هاي انحرافي مثل خوارج، امويان و عباسيان كه در برابر خط روشن و حيات‌بخش علوي و اهل بيت(ع) ايستادند در صدر اسلام از اين دست بودند و جريان‌هايي مثل انجمن حجتيه، فرقان و مجاهدين خلق(منافقين) نيز از نمونه‌هاي مربوط به تاريخ انقلاب اسلامي هستند كه شواهد در اختيار نشان مي‌دهد يك‌شبه ظهور نيافتند بلكه به آرامي در ذهن‌ها و قلب‌هاي ساده يا بيمار رسوخ كرده و در مقطعي همچون خوره به جان جامعه اسلامي افتادند. وجه اشتراك همه اين جريان‌هاي انحرافي، انحراف و حتي تقابل آنها با ولايت و امامت است كه در دوران غيبت كبري در روحانيت عادل، عالم، با تقوي و شجاع تجلي مي‌يابد.

به عبارت ديگر اگر متغيرها و عوامل موثر در استمرار جنبش‌هاي اصيل اسلامي را در 14 سده اخير كه به انقلاب اسلامي ختم شد احصا كنيم يكي از مهم‌ترين آنها و به نظر بسياري مهم‌ترين آنها، مسئله حضور پررنگ و محوري روحانيت آگاه، عادل،‌ عالم و باتقواست كه در نهضت اسلامي ملت ايران در شخصيت امام خميني(ره) به‌عنوان ولي فقيه مشروع و مقبول زمان تجلي يافت. چنين تاريخ روشن و تجارب ارزشمند و گرانسنگي سرمايه جريان اصولگرايي در حركت و فعاليت در فضاي سياسي ايران است و اتفاقا يكي از موضوعات محل اختلاف اصولگرايان با ديگر گروه‌هاي سياسي همين نگرش است كه البته در سال‌هاي اخير با اقبال و تاييد افكار عمومي نيز مواجه شده است. اما آنچه كه باعث نگراني و اخيرا در سخنان آقاي لاريجاني رياست محترم مجلس شوراي اسلامي و برادر ارجمند مرتضي نبوي ظهور يافته، شكل‌گيري جرياني انحرافي در ميان بخشي از اصولگرايان كه تحت پوشش موعودگرايي اصطلاحا روحانيت و ولايت را دور زده و اين ستون مستحكم جامعه اسلامي را ناديده مي‌گيرد. چنانچه در مسئله حجاب شاهد اين انحراف هستيم.

در اين نوشتار مجال پرداختن به باورهاي اين جريان وجود ندارد و مصلحتي هم در ترويج اين تفكرات انحرافي نمي‌بينيم ولي ارائه اين هشدار را لازم مي‌دانيم كه هيچ فرد و گروه و جرياني بدون پايبندي به اصل محوري و كليدي ولايت، روحانيت و رهبري نه تنها در دايره اصولگرايي قرار نمي‌گيرد بلكه از دايره نظام اسلامي نيز خارج شده و مورد طرد ملت نيز قرار خواهد گرفت چنانچه در گذشته نيز چنين بوده است. اين جريان در حال حاضر كوچك، محدود و كم تاثير است و ان‌شاالله با هوشياري نخبگان فكري و سياسي اصولگرا به مسير مستقيم انقلاب باز خواهد گشت اما اگر اين جريان به حال خود رها شود و مورد نقد و توجه جدي قرار نگيرد مستعد ظهور جرياني معضل‌ساز در آينده‌اي نه چندان دور براي نظام خواهد بود. معناي هشدار اين نوشته به هيچ وجه يكسان‌سازي فكري و سياسي گروه‌هاي مختلف اصولگرا نيست بلكه ما باور داريم همه سليقه‌ها و باورها در درون جريان اصولگرايي ضمن احترامي كه دارند هويت خود را مديون برخي آموزه‌هاي انكارناپذير هستند كه مهم‌ترين آنها همراهي و همدلي با روحانيت اصيل، متقي و آگاه به زمان و شجاع است و هرگونه خدشه به اين باور در عمل و نظر در واقع خروج از خط اصيل اصولگرايي است.

اين انحراف نه تنها در جريان اصولگرايي قابل‌ پذيرش نيست بلكه خطر آنجاست كه شنيده مي‌شود اين جريان براي تصدي مسئوليت‌هاي كشور نيز برنامه دارد. به‌نظر مي‌رسد نخبگان اصولگرا چنانچه برادر گرامي مرتضي نبوي هشدار داده‌اند بايد نسبت به موعظه و هشدار براي اصلاح اين جريان كوچك انحرافي اقدام لازم را به عمل آورند تا ان‌شاالله جريان اصولگرايي با حفظ اعتماد مردم همچنان در مسير خدمت ملت و سربلندي نظام جمهوري اسلامي قدم بردارد.

جمهوري اسلامي:سياست و اخلاق

«سياست و اخلاق»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛مبعث پيامبر گرامي اسلام مناسبت خوبي است كه مي‌توان از فرصتي كه هر سال پيش مي‌آورد بهره برداري‌هائي در عرصه‌هاي نوشتاري و گفتاري بعمل آورد. رسانه‌هاي جديد و سنتي مي‌توانند از ا ين فرصت حداكثر استفاده را براي تبيين صحيح هدف بعثت و خدمت بزرگي كه پيامبران الهي به ويژه پيامبر گرامي اسلام به بشريت كرده‌اند بنمايند.

دنياي امروز، به دليل مشكلات اخلاقي زيادي كه گريبان گير انسان هاست، بيش از هر زمان ديگري به تعاليم انبياء الهي نيازمند است. در قرن اخير، كه قرن پيشرفت شگفت انگيز علوم و فنون بود انسان‌ها از همه‌ي امكانات خود براي حل مشكلات اخلاقي جامعه بشري استفاده كردند و با اينحال نه تنها نتوانستند براين مشكلات فائق آيند بلكه شاهد هستيم كه اين مشكلات هر روز بيشتر مي‌شود و اكنون به ميزان غيرقابل تحملي رسيده است. همين واقعيت نشان مي‌دهد نياز انسان‌ها به معنويت كه فقط آنرا در تعاليم انبيا مي‌توان يافت غيرقابل انكار است.

اگر به وضعيت امروز نقاط مختلف جهان نگاهي بياندازيم، متأسفانه با اين واقعيت تلخ مواجه خواهيم شد كه اكثر ملت‌ها با انواع و اقسام گرفتاري‌ها و نابساماني‌ها مواجهند.

علاوه بر جنگ و درگيري‌هاي خونين ناشي از اختلافات سياسي و قومي و گروهي و حتي مذهبي و فرقه گرائي، فقر و آلودگي‌ها و ناهنجاري‌هاي اجتماعي، رمقي براي مردم باقي نگذاشته است. امروزه نسبت به گذشته، قوانين بهتر و جامع تري در اختيار كشورها قرار دارد ولي با ا ينحال شرايط اجتماعي و امنيتي در مجموع دشوارتر از هر زمان ديگري است كه محصول سلطه قدرت‌هاي زياده خواه است.

در خاورميانه و جهان اسلام، چند كانون تشنج توسط زورگويان جهاني تأسيس شده كه هر روز از ميان مردم قرباني مي‌گيرد. فلسطين، يكي از اين كانون هاست كه مظهر بي عدالتي قدرت‌هاي مدعي حقوق بشر است. سرزمين فلسطين اكنون نزديك يك قرن است كه كانون درگيري است و مردم مظلوم آن آواره و بي خانمان و بلاتكليف هستند و هر روز عده‌اي از آنها به خاك و خون كشيده مي‌شوند. سرزمين آباء و اجدادي اين مردم توسط زورگويان غصب شده و حكومتي بر آن مسلط است كه هيچ منطقي جز كشتار و شكنجه و قلدري ندارد. دولت‌هاي مدعي دموكراسي و حقوق بشر نيز از اين جنايات حمايت مي‌كنند و برخلاف تعاليم و سيره حضرت مسيح كه منادي صلح و عدالت بود، بيشترين ظلم را بر مردم فلسطين روا ميدارند.

افغانستان و عراق، وضعيت بهتري ندارند. خاك اين دو كشور در اشغال آمريكاست و مردم در ناامني و نابساماني بسر مي‌برند و هر روز با انفجارها و كشتارهاي وسيع مواجهند. در پاكستان نيز استعمارگران با ايجاد اختلاف و تفرقه مردم را به شكل‌هاي مختلف تحت فشار و جنگ و خون ريزي قرار مي‌دهند و آرامش و آسايش را از آنها سلب مي‌كنند. همين وضعيت در آفريقا، بخش‌هاي ديگر آسيا، آمريكاي لاتين و حتي در خود كشورهاي غربي وجود دارد و مردم عادي قرباني هوس‌هاي زياده خواهانه حاكمان مستكبر هستند.

اينها همه از عوارض دور شدن سياست از اخلاق است. فلسفه بعثت، تزكيه است و به همين دليل است كه در قرآن كريم به هنگام بيان اهداف انبيا، تزكيه قبل از تعليم ذكر شده و بارها مورد تأكيد قرار گرفته است.

امام خميني نيز تزكيه را شرط اصلي موفقيت بشر در اداره جامعه و انگيزه بعثت ميدانستند و در سخنراني‌ها و پيام‌هايشان به اين نكته عنايت ويژه‌اي نشان ميدادند. اين جملات روشن و نوراني و عميق از امام خميني است كه فرمود:
- تمام اختلافاتي كه در بشر هست براي اينست كه تزكيه نشده است. غايت بعثت اينست كه تزكيه كند مردم را... و اگر تزكيه بشوند طغيان پيش نمي‌آيد. (صحيفه امام جلد 14 صفحه 390)

- انگيزه بعثت، نزول وحي است و نزول قرآن است و انگيزه تلاوت قرآن بر بشر اينست كه تزكيه پيدا بكنند و نفوس مصفا بشوند از اين ظلماتي كه در آنها موجود است. (صحيفه امام جلد 14 صفحه 388)

رمز موفقيت امام خميني در به ثمر رساندن نهضت اسلامي و ريشه كن ساختن رژيم طاغوت نيز اين بود كه خود انساني تزكيه شده بود و تا آخرين لحظات عمر نيز براي ارتقاء معيار تزكيه در وجود خود تلاش مي‌كرد.

در جايگاه حاكم اسلامي نيز از هيچ كوششي براي ترغيب مسئولان و مردم به روي آوردن به تزكيه فروگذار نكرد.

اگر امروز بسياري از سران كشورها از حكومت به عنوان ابزاري براي سركوب مردم استفاده مي‌كنند به اين علت است كه تزكيه نشده‌اند و سياست را از اخلاق محروم ساخته‌اند. اگر بسياري از كشورهاي اسلامي گرفتار استبداد هستند و سلطه گران خارجي نيز در آنها با دست باز جنايت مي‌كنند به اين علت است كه زمامداران اين كشورها تزكيه نشده‌اند. اگر جهان امروز، جهان جنگ و خون ريزي و ناامني و چپاول و فقر و فساد و انواع ناهنجاري هاست به اين علت است كه ماديات بر معنويات غلبه كرده و جان انسان‌ها از تزكيه بي بهره است. به همين دليل، حكومت‌ها از قدرت استفاده ابزاري مي‌كنند، براي رسيدن به قدرت حاضرند به هر وسيله‌اي متوسل شوند، از نظر آنها در همه حال "هدف وسيله را توجيه مي‌كند" و براي ماندن در قدرت نيز از قتل و غارت و سركوب ملت‌ها و ايجاد فساد در جامعه باكي ندارند.

پيامبران الهي براي اين مبعوث شدند كه جلوي چنين وضعيتي را بگيرند و انسان‌ها را از اين گرفتاري‌ها و آلودگي‌ها نجات بدهند. در برابر پيامبران، همواره كساني قرار داشتند كه حاضر نبودند به حق خود قانع باشند و از قدرت سوءاستفاده نكنند. نمرودها، فرعون ها، ابولهب‌ها و ابوسفيان‌ها عناصر تزكيه نشده‌اي بودند كه جامعه را به طرف فساد مي‌بردند و تمام زحمات پيامبران الهي اين بود كه مردم را از عوارض سوء چنين انسان‌هاي تزكيه شده‌اي دور نگهدارند.

پيامبر گرامي اسلام اگر ميفرمود "اني بعثت لاتمم مكارم الاخلاق" و در عمل نيز اخلاق و سياست را يكجا بكار مي‌گرفت براي اين بود كه بشريت را از آفات و شرور طاغوت‌ها مصون نگهدارند و به سوي مدينه فاضله هدايت كند. مفهوم كلام پيامبر اكرم در مقوله پيوند بعثت با اخلاق اينست كه فاصله گرفتن قدرت و سياست از اخلاق، موجب فاسد شدن جامعه مي‌شود. به همين دليل، همواره بايد براي استمرار تزكيه و گسترش اخلاق تلاش بعمل آيد و هيچ حكومتي نبايد خود را از وظيفه مهم تزكيه و ترويج اخلاق معاف بداند.

انقلاب اسلامي يك انقلاب ارزشي و به تعبير شهيد مظلوم آيت‌الله بهشتي يك انقلاب فرهنگي ا ست. نظام جمهوري اسلامي، كه بر آمده از همين انقلاب است، نيز يك نظام ارزشي است و فقط درصورتي كه ارزشي بماند و سياست و اخلاق را توأمان عرضه كند و بر همين مبنا عمل نمايد مي‌تواند تداوم يابد و به رسالت خود عمل كند.

جهان امروز، به اخلاق بيش از هر چيز ديگري نياز دارد. قدرت‌ها و حكومت‌هاي محروم از اخلاق اكنون بر جهان مسلط هستند و همه جا را به تباهي كشانده‌اند. اين مشكل بشريت امروز را فقط تعاليم الهي اسلام است كه مي‌تواند حل كند. از اين رو، نظام جمهوري اسلامي و ملت ايران وظيفه سنگيني برعهده دارند كه البته فقط درصورتي كه سياست را در خدمت اخلاق قرار دهند مي‌توانند از عهده آن برآيند.

ايران:18 تير 78 از ديروز تا امروز

«18 تير 78 از ديروز تا امروز»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي ايران است كه در آن مي‌خوانيد؛18 تيرماه 1378 از جمله حركت‌‌هاي ساختارشكنانه در درون انقلاب اسلامي بود. از آن جهت كه اين حركت توسط افرادي كه نام «انجمن اسلامي» (سابق) را يدك مي‌كشيدند، انجام شد. بازخواني حوادث پس از دوم خرداد 76 كه منجر به غائله 18 تيرماه 78 شد، مي‌تواند آينده انقلاب و نظام را بيمه كند.

حادثه‌اي كه به نام دفاع از آزادي مطبوعات و پس از توقيف روزنامه سلام آغاز شد و در كوتاه‌ترين زمان ممكن اساس نظام را هدف قرار داد. اصولاً جريان پيروز در دوم خرداد فكر مي‌كرد كه رأي به «اصلاحات» به معني رأي مردم به تغيير اساسي نظام جمهوري اسلامي بود. در اين راستا تندروي‌ها و بحران آفريني‌ها روز به روز افزايش يافت. «دانشگاه» در اين بين اصلي‌ترين پايگاه براي تئوريزه كردن «اصلاحات» بود. اما آن جريان در فهم اين موضوع كه چه چيزي را بايد اصلاح كنند دچار مشكل شد. از اين رو دانشگاه به محور تمام مناقشات سياسي تبديل شد و ركن علمي – پژوهشي خود را از دست داد و جاي آن را به فضاي شعارزده «مرده باد و زنده باد» داد.

حادثه 18 تيرماه 1378، سرريز شدن جو التهابات سياسي در دانشگاه بود. آنجا كه دانشجو به گوشت قرباني فضاي متشنج سياسي تبديل شد. دانشجويان قرباني اصلاح‌طلباني شدند كه خواسته‌هاي واقعي مردم را درك نكردند و تنها به دنبال تغيير هويت اصلي نظام بودند. نكته جالب آن‌كه مطبوعات به اصطلاح دوم خردادي آن زمان مانند صبح امروز، خرداد و ... دست به پروژه كشته‌سازي زدند و بر التهابات افزودند، غرض ورزاني كه اقدام ناشيانه برخي افراد در نيروي انتظامي را به نام كل نظام نوشتند و به سرعت به جايگاه «ولايت فقيه» حمله‌ور شدند.

حوادث روزهاي 18 الي 22 تيرماه 1378 و شعارهاي سرداده شده توسط افرادي كه عمدتاً دانشجو نبودند، نشان داد كه آنها دنبال واتيكانيزه كردن جايگاه «ولايت فقيه» بودند. يعني ولايت فقيهي كه هيچ نوع كنترل و نظارتي بر قواي 3 گانه كشور نداشته و بي‌بهره از هر نوع قواي نظامي و انتظامي باشد. براساس نگاه آنان تنها نقشي تشريفاتي براي ولايت فقيه قابل تصور بود. اما بانيان اين غائله در يك موضوع اشتباه كردند و آن فهم واقعي از «اراده ملت» بود؛ اراده‌اي كه فرزندان مسلمان دانشجوي آنان در دانشگاه در برابر اين جريان مردانه ايستادند و خود مردم نيز پس از پنج روز ايستادگي، يكپارچه‌ و متحد حماسه عظيم 23 تيرماه 1378 را خلق كردند. حماسه‌اي كه 10 سال بعد در 9 دي‌ماه و 22 بهمن‌ماه 88 پس از فتنه سال گذشته تكرار شد. جالب اين‌كه هسته مركزي هدايت‌كنندگان هر دو فتنه داراي هويت واحدي بود.

دنياي اقتصاد:بر باد رفتن فرصت‌ها

«بر باد رفتن فرصت‌ها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم دکتر سيد احمد ميرمطهري است كه در آن مي‌خوانيد؛صندوق بين‌المللي پول در گزارشي اعلام کرده است که تا پايان سال 2008 فقط سيزده اقتصاد در سطح جهان رشدي حدود 7 درصد به طور متوسط در سال و براي 25 سال يا بيشتر داشته‌اند که در ‌اين سيزده کشور، 9 کشور آسيايي بوده‌اند؛  چين، هنگ‌کنگ،‌ اندونزي، ژاپن، کره‌جنوبي، مالزي، سنگاپور، تايوان و تايلند.

کشورهاي هند و ويتنام نيز به‌زودي به اين فهرست اضافه خواهند شد. دلايل مشترک در موفقيت اقتصادي‌اين کشورها در ‌اين خلاصه مي‌شود که استراتژي اقتصادي آنها متمرکز بر‌ايجاد ساختاري رقابتي در بخش صنعت بوده است و در کنار آن، سياست‌هايي را در پيش گرفته‌اند که بي‌ثباتي‌هاي اقتصادي و بي‌اطميناني را از اقتصادهاي خود دور کنند.

نگاهي به فهرست ‌اين کشورها يادآور فراز و نشيب‌هاي زيادي است که هر يک با آن روبه‌رو بوده‌اند. از ويتنام گرفته که سابقه جنگي بزرگ را در تاريخ خود دارد تا چين و هند که نيمي ‌از جمعيت کره زمين را در خود جاي داده‌اند يا مالزي و تايلند که بحران بزرگ مالي سقوط ببرهاي آسياي جنوب شرقي به مثابه توفاني سهمگين يک بار آنها را در هم نورديد و له كرد؛ ولي به هر حال امروز در ‌اين فهرست هستند.

ترديد نکنيم که کشور ما به رشدي بالاي 6 درصد براي غلبه بر مشکلات خود و دستيابي به توسعه‌اي پايدار نياز دارد، آن هم رشدي متوازن در همه بخش‌هاي اقتصادي کشور، بنابراين جاي برنامه توسعه مصوب با هدف‌هايي در چارچوب اقتصاد ملي واقعا خالي است و برنامه‌اي که راهکارهايي براي رفع اختلالات احتمالي ناشي از تحريم، بازسازي ظرفيت توليد نفت و گاز، افزايش توانايي اقتصاد در بالا بردن سطح اشتغال، تجهيز پس‌اندازها با هدف تامين منابع مالي براي سرمايه‌گذاري در حوزه نفت و گاز و اصلاحات ساختاري در بخش مالي کشور ارائه دهد.

سال‌هايي که بي‌برنامه در اقتصاد‌ ايران سپري مي‌شود، فقط سپردن فرصت‌ها به باد است. ‌اين جا روي سخن با مجلس شوراي اسلامي ‌است و‌ اين انتظار از مجلس هست که هرچه زود‌تر کشور را مجهز به برنامه کند.

جهان صنعت:فيتيله باز هم تعطيله!

«فيتيله باز هم تعطيله!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم مريم بابايي‌ است كه در آن مي خوانيد؛ در حالي هيات دولت روزهاي يکشنبه و دوشنبه را تعطيل اعلا‌م کرد که دو روز پيش از آن (جمعه و شنبه) نيز تعطيل رسمي بود و با اين حساب، فعلا‌ تعداد روزهاي تعطيل به چهار روز رسيده است. ‌  اين تعطيلي در حالي به بهانه گرماي هوا شکل گرفت که يک هفته قبل هم، هوا خنک‌تر از روزهاي پيش‌رو نبود اما روال کارها عادي بود.

درست دوشنبه قبل بود که کارشناسان و مسوولا‌ن هواشناسي در جدال تعيين دما بودند که هواي تهران بين 43 تا 47 درجه سانتيگراد است و خشکي هوا، فقدان رطوبت و آلودگي زيست‌محيطي تهران مي‌تواند بلا‌خيز و حتي حادثه‌آفرين شود. با اين وجود کارمندان، کارگران و بسياري از هموطنان بر سر کار خود حاضر شدند تا اينکه ديروز هيات دولت دو روز را به دليل گرما تعطيل کرد.اين موضوع در حالي است که سازمان مديريت بحران هنوز هم اعتقاد دارد در حالت بحران نيستيم و در عين حال هم هواشناسي مژده مي‌دهد که از روز سه‌شنبه دماي هوا رو به کاهش خواهد گذارد. حال با اين شرايط تعطيلي رسمي دو روزه از چند زاويه حايز اهميت است که بايد به آن توجه داشت.

- مجلس در گام نخست واکنش خود به اين تصميم را با قوت اعلا‌م مي‌کند و مي‌گويد نمايندگان مردم در جلسه علني روز يکشنبه حضور مي‌يابند اما ساعتي بعد اعلا‌م مي‌کند يکشنبه را تعطيل مي‌کنند! ‌
 
- در تصميم تعطيلي دو روزه، کارگران و کارمندان مجزا شدند و کارگران مکلف به سر کار رفتن هستند چون کارمندان دولتي تعطيل خواهند بود تا بخش‌خصوصي و عمومي براي به سر کار رفتن مختار شوند!حال با اين شرايط اين سوال جدي مطرح است؛چطور مي‌شود که زير بام آسمان يک شهر، عده‌اي مکلف هستند کار کنند و عده‌اي تعطيل مي‌شوند. آيا فرقي بين کارگر و کارمند است، جز آن است که شرايط کارگران سخت‌‌تر است؟ ‌

- همچنين همه شعب بانک‌ها باز هستند و18استان تعطيل ديگر زيرنظر استانداري مجاز به ادامه تعطيلي هستند!در نهايت با توجه به موضوعات ذکر شده اين موضوع را مي‌توان برداشت کرد که دولت به موضوع گرما توجه نداشته چراکه اين مشکل در هفته قبل هم مطرح بوده و اين تعطيلي به خاطر رفع مشکل تامين برق کشور است.به هر حال بايد پذيرفت که مهم‌ترين برنامه دولت براي رفع مشکلا‌ت کشور تعطيلي است چون مشکل تامين انرژي کشور به صورت بلندمدت حل نشده و مديريت انرژي طي سال‌هاي گذشته مورد غفلت و کم‌توجهي- اگر که نگوييم بي‌توجهي- قرار گرفته است چراکه دو سال قبل هم مشابه همين بحران را در تامين برق کشور داشتيم و به قولي مديريت کم‌آورد و کشور را تعطيل کرد. آن روزها هم هيچ‌کس جوابگوي آن نبود که اين تعطيلي‌ها چقدر براي کشور هزينه در بر داشته است. اما امروز بايد بپرسيم در سالي که مزين به نام همت مضاعف و کار مضاعف است، اين تعطيلي‌ها که در بين‌التعطيلي‌ها و موارد مشابه باب شده است چه ميزان است و به چه دليلي پديد مي‌آيد. انگار که تعطيلي و اتراق زيرکولر بيشتر از کار مي‌چسبد که کسي اعتراضي ندارد!

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200