صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۳۸۷
تاریخ انتشار: ۲۲:۳۲ - ۲۱ مرداد ۱۳۸۵ - 12 August 2006

تحلیل يوشکا فيشر از جنگ حزب الله و لبنان

دولت هاي عربي ميانه رو، به مسايل و مشکلات اين جنگ کاملاً واقفند: برتري منطقه اي سوريه در لبنان و فلسطين و در مقياسي بالاتر، برتري يافتن ايران بر کل خاورميانه. با اين حال، جنگ در لبنان و غزه مي تواند پيامدهاي يک اشتباه جدي از سوي بنيادگرايان را نشان دهد. پرتاب مکرر موشک ها به حيفا، سومين شهر مهم اسراييل، نشان مي دهد که اين شهر آخرين حد تجاوز حزب الله است و از آن فراتر نمي رود.

سایت اینترنتی "روز" به نقل از "لوموند " که یادداشت "یوشکا فیشر "را نقل کرده است می نویسد : جنگي که اکنون در لبنان به راه افتاده، جنگ اسراييل عليه دنياي عرب نيست، بلکه جنگي است عليه نيروهاي بنيادگراي منطقه [حماس، جهاد اسلامي و حزب الله] و حاميان آنها [سوريه و ايران] که هرگونه توافق و مصالحه اي با اسراييل را منتفي مي دانند.

سه مسأله به وقوع اين درگيري کمک کرد: برداشتن اين بار سنگين از دوش حماس که جامعه فلسطين بايد دولت اسراييل را به رسميت بشناسد؛ ازبين بردن زيربناي دموکراسي لبنان که عامل مهمي در کاهش تأثيرات سوريه بود؛ و در نهايت، به نتيجه نرساندن مناقشات پيرامون برنامه هسته اي ايران که اجازه داد تا اين کشور "ابزارهاي" قابل استفاده خود رادر زمان درگيري به کشورهاي غربي نشان دهد.

دولت هاي عربي ميانه رو، به مسايل و مشکلات اين جنگ کاملاً واقفند: برتري منطقه اي سوريه در لبنان و فلسطين و در مقياسي بالاتر، برتري يافتن ايران بر کل خاورميانه. با اين حال، جنگ در لبنان و غزه مي تواند پيامدهاي يک اشتباه جدي از سوي بنيادگرايان را نشان دهد. پرتاب مکرر موشک ها به حيفا، سومين شهر مهم اسراييل، نشان مي دهد که اين شهر آخرين حد تجاوز حزب الله است و از آن فراتر نمي رود. اين حرکت اقدامات سرکوب کننده شديدي را درپي خواهد داشت، زيرا اکنون روشن شده که پروژه هاي بنيادگرايان جدا از مسايل ارضي، اشغالگري يا بازپس گرفتن اين خاک، مسأله بقاي اسراييل را نيز مدنظر دارند.

ولي اين جبهه تندرو، اراده و نيروي سرکوب اسراييل را کمتر از ارزش واقعي آن برآورد مي کند. اين جبهه همچنين خواسته "برتري طلبي" ايران را به کل جهان و جوامع بين الملل نشان داد. انجام کارهاي حساب نشده در اين شرايط کاملاً واضح و مسلم است: تصور اينکه اگر برنامه اتمي ايران و بنيادگرايان اين کشور مورد حمايت قرار مي گرفتند، خاورميانه چه شکلي پيدا مي کرد، کار سختي نيست. و اين محاسبه پراشتباه زماني آشکارتر خواهد شد که چهار مسأله زير بر اين درگيري ها تحميل شوند:

- وارد نشدن اسراييل به درگيري زميني در لبنان؛
- اجراي قطعنامه 1559 سازمان ملل که با کمک جوامع بين الملل منجر به خلع سلاح کليه شبه نظاميان لبنان شود و وقوع مجدد چنين درگيري هايي را به کلي منتفي کند؛
- تبديل ائتلاف کشورهاي عربي ميانه رو [ازجمله فلسطيني هاي ميانه رو] به اتحادي که نطفه ايجاد صلح پابرجا و پايدار باشد؛
- وارد عمل شدن کميته چهارگانه بين المللي، به طور جدي و با حضور قوي ايالات متحده، به منظور يافتن راه حل پايدار براي مسأله فلسطين و همچنين ارائه تضمين هاي سياسي، اقتصادي و نظامي لازم براي بقاي آن.

اسراييل در اين رابطه يک نقش اساسي دارد. اين کشور دو بار اقدام به عقب نشيني و خروج يک جانبه نيروهاي خود از لبنان و غزه کرده و دو بار نيز "سرزمين صلح" توسط همين کشور به "سرزمين جنگ" تبديل شده است.

پس مي توان نتيجه گيري کرد که اسراييل در معرض تهديدهاي جدي قرار گرفته و ايده ايجاد صلح با همسايگان عرب نيز بيشتر از هر زمان ديگري غيرممکن مي نمايد. با اين حال، من معتقدم جنگ فعلي لبنان راه هاي جديدي را براي ايجاد صلح آشکار خواهد کرد.

البته اگر آتش بس هر چه سريعتر اعلام شود، مسلماً بهتر خواهد بود. فراموش نکنيم که دليل به راه افتادن اين درگيري، اختلاف نظري بود که در داخل حزب حماس بر سر مسأله به رسميت شناختن اسراييل وجود داشت. و همچنين نبايد مواضع دولت هاي عربي ميانه رو نسبت به اين جنگ و نيات مخفي عاملين آن را فراموش کرد.

امنيت اسراييل، بازسازي داخلي لبنان را امکان پذير و حاکميت ملي آن را زير سايه دولتي غيرقابل معامله تضمين مي کند. اکنون دقيقاً وقت آن رسيده که رييس جمهور بشار اسد را در مورد پذيرش اين مسأله بديهي توجيه کرد. اسراييل با دردست داشتن مناطق جولان، عنصر کليدي را دراختيار دارد. ايران بدون سوريه منزوي خواهد شد و وضعيت عراق نيز مسلماً به دليل چنين تغيير موضعي، بهبود خواهد يافت. گويا مسؤولين فتح و حماس که در زندان هاي اسراييل بسر مي برند، درخصوص پذيرش يک دولت فلسطيني در داخل مرزهاي مشخص شده [در سال 1967] به توافق نظر رسيده اند. پس مي توان گفت که وضعيت فلسطيني ها نيز مأيوس کننده نيست. بايد اين ماهيت جديد فلسطيني را تشويق و ترغيب نمود. ولي صادقانه بگويم که به نظرم مسأله پيکربندي مجدد، مانند ژوئن 1967، امکان پذير نخواهد بود.

آيا هوشيار شدن اسراييل نسبت به يک تهديد استراتژيک مبتني بر اتخاذ رويکرد جديدي است که هرگونه مناقشه اي را بر سر مقوله مستعمره سازي و حفظ اراضي فعلي منسوخ مي کند؟ به هر حال مبتني بر هر رويکردي که باشد، مي توان اين گونه تصور نمود: حتي با وجود جنگي که موجوديت اين کشور را تهديد مي کند، باز مي بينيم که مسايل امنيتي منطقه اهميت بيشتري به خود مي گيرند. ولي بالاخره اسراييل چه استراتژيي را براي امنيت خود در آينده اتخاذ خواهد کرد؟

درحال حاضر، دولت يهود بر قدرت خود مبني بر انجام اقدامات سرکوب کننده و درعين حال گسترده تأکيد مي کند. ولي عاقلانه تر اين است که از موضع قدرتمند خود براي اتخاذ رويکردي سياسي و ديپلماتيک استفاده کند که طي آن صلحي پايدار براي تمامي کساني که موجوديت اسراييل را به رسميت مي شناسند، به ارمغان آورد. پس از آن، اعلام کند که براي هميشه مسأله خشونت و درگيري را نه تنها به صورت لفظي بلکه به صورت عملي فراموش خواهد کرد.

اکنون زمان آن رسيده که شاهد اقدامات بزرگ باشيم، هم از طرف اسراييل و همسايگانش و هم از طرف ايالات متحده و اروپا. اين جنگ فرصتي را هديه داده که طي آن مي توان به صلح پايدار رسيد.

فرصتي را که به دست آمده حفظ کنيم و اجازه ندهيم که از دست برود...

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200