صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۶۰۸۶۹
تعداد نظرات: ۵۷ نظر

تقاضای مرخصی همسر !

  می گویند در دوران قبل که پاســگاه های ژاندارمری در مناطق مرزی و روستایی و دور از شهرها وجود داشته و اکثرا ماموران مستقر در آنها از نقاط ديگر برای خدمت منتقل می شدند باید مــدت زيادی را دور از اقوام و بستگان سپری می کردند کما اینکه سفر و رفت وآمد به سهولت فعلی نبوده شاید بعضی مواقع حتی در طول سال هم امکانی برای مسافرت ماموران به شهر موطن خود پیش نمی آمد و به همين خاطر معدود خانه سازمانی در اختیار فرمانده پاسگاه و برخی ماموران ديگر قرار می گرفت.

    همـــسر یکی از فرماندهان پاسگاه که به تازگی هم ازدواج کرده و چندین ماه از زندگیشان دور از شهر و بستگان در منطقه خدمت همسرش می گذشت بدجوری دلتنگ خانواده پدری اش شده بود چندين بار از شوهرش درخواست می کند که برای دیدن پدر ومادرش به شهرشان به اتفاق هم یا به تنهایی مسافرت کند ولی هر بار شوهرش به بهانه ای از زیر بار موضوع شانه خالی می کند.

 زن که در این مدت با چگونگی برخورد ماموران زیر دست شوهرش و بعضا مکاتبات آنها برای گرفتن مرخصی و غیره هم کم و وبیش آشنا شده بود به فکر می افتد حالا که همسرش به خواسته وی اهمیتی قائل نمی شود او هم به صورت مکتوب و به مانند ماموران درخواست مرخصی برای رفتن و دیدن خانواده اش بکند ، پس دست به کار شده و در کاغذی درخواست کتبی به این
    شرح می نویسد:

    " جناب ..... فرمانده محترم ...
    اینجانب .... همسر حضرتعالی که مدت چندين ماه است پس از ازدواج با شما دور از خانواده و بستگان خود هستم حال که شما بدلیل مشغله بیش از حد کاری فرصت سفر و دیدار بستگان را ندارید بدینوسیله درخواست دارم که با مرخصی اینجانب به مدت .. برای مسافرت و دیدن پدر ومادر واقوام موافقت فرمائيد ."

    " با احترام ..... همسر شما"


    و نامه را در پوشه مکاتبات همسرش می گذارد.


    چند وقت بعد جواب نامه به این مضمون بدستش میرسد:

    "سرکار خانم ...
    عطف به درخواست مرخصی سرکار عالی جهت سفر برای دیدار اقوام، با درخواست شما به شرط تامین جانشین موافقت میشود ."

    فرمانده ..."

    خودتان می توانید حدس بزنید که همسر بیچاره با دیدن این جواب قید مسافرت و دیدن پدر و مادر را زده ، ماندن در همان محل خدمت شوهر رضایت می دهد.
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۵۷
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۷
بهادر
۱۷:۱۹ - ۱۳۹۰/۰۱/۲۷
ای بابا بازم یکی یه موضوع جالب نوشت کلی چرت و پرت گو البته بلا نسبت بعضی ها ، پیدا شدن:
انجمن حمایت از زنان بی زبان ، زنان بی خانمان ، زنان بدبخت ، زنان ...
بابا شما زنا مردا رو قورت میدین .
مطلب رو بخون لذت ببر ، ردشو برو دیگه
محمد رضا
۱۳:۱۹ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۶
فرمانده محترم برحسب عادت، اين جمله رو زير برگه مرخصي نوشتن و هيچ منظور خاصي نداشتن .خانمهاي محترم به دل نگيرن !!!
حسن
۲۲:۵۹ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۵
جالبه
بابا شاه
۱۵:۵۵ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۵
كثافت! از جمله قبلي ام جا مانده بود.
ماني
۱۱:۴۵ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۵
خنده دار بود ولي كلا شوخي كردن در اين مواردم خوب نيست. كلا نميدونم چه سيستميه مردا دارن اين مسئله رو يه چيز عادي نشون ميدن و اين خيلي بده.
ناشناس
۰۸:۴۷ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۴
مرتیکه
ناشناس
۰۸:۲۴ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۴
بي تربيت
اين به اصطلاح فرمانده مي پذيرفت مادرش بره مسافرت باباش جانشين طلب كنه؟
براي خواهرش هم مي پذيرفت؟
چقدر باعث تاسف هست كه همسران حتي در قالب شوخي حرفهاي به اين زشتي بهم بزنند...بي تربيت
پاسخ ها
بابا شاه
| |
۱۵:۵۱ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۵
ببم جان جدي نگير داستانه !
پیام
۱۹:۲۳ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۳
اگه مایل هستید میتونید بخندید ، اما به این میگن برده داری در قرن بیست و یک
ناشناس
۱۸:۲۹ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۲
چرانمیذاشته تنهایی بره؟
علی
۱۶:۴۶ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۲
خوووووووووووووووووووووب
محمد
۱۲:۲۰ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۲
خيلي باحال بود دمتون گرم
ناشناس
۱۲:۰۰ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۲
خیلی جالب بود. اینجوری فکر کنم تا آخر عمر هم فکر تنها سفر کردن لرزه به جونش می ندازه.
ناشناس
۰۲:۵۴ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۲
با حال بود
مهرنوش
۲۳:۳۳ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۱
از این مردای بیشعور کم نداریم!
مجید
۱۹:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۱
خیلی جواب خوبی داده بود
(داستان خوبی بود)
ناشناس
۱۷:۲۰ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۱
من اگر بجای این خانم بودم نامه ایی دیگر نوشته و از سمت همسری این آقا استعفا میدادم .
ابراهیم رحیمیان
۱۵:۵۳ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۱
اوهوی عمو ! چرا نیشت تا بناگوشت باز شده ؟ هان ؟ اون ژاندمری های قدیم بودند که حقوقشون کفافشون میداد همچین غلطی بکنند ، تو یک وقت توهم نزنی ها که با اردنگی مین
فرشید جافیر
۱۰:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۱
پاسخش کاملا منطقی وبجا بوده
ناشناس
۰۹:۵۱ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۱
خوب بابا راست ميگه ديگه اداري تقاضاي مرخصي كرده و اداري هم جواب گرفته كارهاي اداري رو كه نميشه تعطيل كرد
یک دختر
۰۹:۳۶ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۱
عجب فرمانده نامردی شما اقایون همتون اینجوری هستید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ناشناس
۰۹:۲۱ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۱
مردا فقط به فکر خودشونن مرد سالاری
ابراهيم ابراهيم زاده
۰۸:۲۱ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۱
خنده داربود
ناشناس
۰۸:۱۹ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۱
عجب فرصت طلبي بوده ها!
نیما
۰۲:۰۵ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۱
به این فرمانده عرض میکنم که بیاتو عرصه سیاست چهره میشیا
تعداد کاراکترهای مجاز:1200