صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۶۶۰۲۲
تعداد نظرات: ۱۴۵ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۵ - ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۰ - 18 May 2011
به مناسبت روز خیام

هدیه خیام به دولتمردان ایران: کو؟ کو؟

دولتمردان مان را به یک رباعی عبرت انگیز از خیام دعوت می کنیم ؛ خاصه آنان که مقهور شیرینی قدرت و توهم جاودانگی اش شده اند و در این میان ، نه از دیروزشان یادی دارند و نه فردایی فارغ از قدرت برای خود متصورند.
عصرایران - امروز ، روز "خیام" است ، حکیمی که آوازه اش از مرزهای ایران فراتر رفته در عالمی را در نوردیده است.
هر چند که درباره خیام سخن فراوان است ، اما در این مختصر بی آنکه بخواهیم درباره خیام و زندگی و زمانه اش سخنی بگوییم ، دولتمردان مان را به یک رباعی عبرت انگیز از خیام دعوت می کنیم ؛ خاصه آنان که مقهور شیرینی قدرت و توهم جاودانگی اش شده اند و در این میان ، نه از دیروزشان یادی دارند و نه فردایی فارغ از قدرت برای خود متصورند. سخن ، کوتاه می کنیم و سخنِ کوتاه خیام را می شنویم:

آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو
بر درگه او شهان نهادندی رو

دیدم که بر کنگره اش فاخته ای
بنشسته همی گفت که : «کو کو٬ کو کو؟»

دولتمردان! روزی هم درباره شما و قدرت شما خواهند گفت: کو؟ کو؟  ؛ کما این که درباره گذشتگان ، امروز همین نوا را سر می دهیم: کو؟ کو؟
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۱۴۵
در انتظار بررسی: ۶
غیر قابل انتشار: ۲۲
ناشناس
۰۹:۱۲ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۹
این شعر حتی در مورد مسئولین عصر ایران هم صدق میکند
مسعود
۰۹:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۹
در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش
فرحانی حکمت جو
۰۸:۵۱ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۹
عالی بود دستت درد نکنه
شيخ بهائي / خيام
۰۸:۵۱ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۹
همه روز روزه رفتن،همه شب نماز کردن همه ساله حج نمودن،سفر حجاز کردن
ز مدینه تا به مکه،به برهنه پای رفتن
دو لب از برای لبیک،به وظیفه باز کردن
به معابد و مساجد،همه اعتکاف جستن
ز مناهی و ملاهی،همه احتراز کردن
شب جمعه‌ها نخفتن،به خدای راز گفتن
ز وجود بی‌نیازش،طلب نیاز کردن
به خدا قسم که آن‌را،ثمر آن قدر نباشد
که به روی ناامیدی در بسته باز کردن
-------
هنگام سپيده دم خروس سحري
داني كه چرا همي كند نوحه گري
يعني كه نمودند در آئينه صبح
از عمر شبي گذشت و تو بيخبري
صادق بوشهري
۰۸:۰۷ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۹
شايد بهتر بود هين شعر انتخاب ميشد:
ان قصر كه بهرام درو جاي گرفت
اهو بچه كرد و شير ارام گرفت
بهرام كه گور ميگرفتي همه عمر
ديدي كه چگونه گور بهرام گرفت
ناشناس
۰۸:۰۵ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۹
روز حکیم عمر خیام، بزرگ اندیشمند و سخن پرداز ایرانی بر آزاداندیشان جهان گرامی باد!
جامی است که عقل آفرین می زندش
صد بوسه ز مهر بر جبین می زندش
این کوزه گر دهر چنین جام لطیف
می سازد و باز بر زمین می زندش
ناشناس
۰۲:۰۴ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۹
دوستان همه شاهکار کردین سپاس
فرهاد رنجبر راد
۰۰:۵۸ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۹
در دلم نعره زند فطرت فرخنده پیام / آفرین بر خیام
سوزد از آتش عشقش، دل عشاق، مدام / آفرین بر خیام

زده با شور کلامش به روانم آتش / در رباعیاتش
مرحبا بر شرف و حکمت و آن لطف کلام / آفرین بر خیام!...
ناشناس
۲۳:۴۲ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
یک توپ بدارم که بُوَد قل و قلی
سرخ است و سفید و صورتی و آبی
دیروز من توپ را نداشتم
مشقامو خوب نوشتم
....
ناشناس
۲۳:۱۵ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
این شعر برای هر کسی مصداق داره و نه فقط دولتی ها. البته اونها بیشتر باید آویزه گوششون باشه.
F4rshid
۲۱:۵۶ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
گویند بهشت و حور عین باشد
آنجا می ناب و انگبین باشد
گر ما می ومعشوق گزیدیم چه باک
چون عاقبت کار همین باشد
ناشناس
۱۹:۰۳ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
ترکوندی عصر ایران دمت گرم
لرستاني
۱۸:۵۶ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
اين كوزه چو من عاشق زاري بوده است
در بند سر زلف نگاري بوده است
اين دسته كه بر گردن او مي بيني
دستي است كه بر گردن ياري بوده است
روز حكيم خيام مباركا
ناشناس
۱۸:۳۴ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
من " کوکو " خیلی دوست دارم . کجا می دن بریم بگیریم ؟!!
ناشناس
۱۷:۳۴ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
یک چند به کودکی به استاد شدیم - یک چند به استادی خود شاد شدیم

پایان سخن شنو که مارا چه رسید - از خاک در امدیم و بر باد شدیم
ناشناس
۱۷:۲۳ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
به قول خودشان .خدا به حال خودشان رهایشان کرده است. ولی نمی فهمند.
حمید
۱۷:۱۲ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
با این دو سه نادان که چنین میدانند
از جهل که دانای جهان ایشانند
خر باش که این جماعت از فرط خری
هر کو نه خر است کافرش میدانند
آریایی
۱۷:۰۹ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
عبادت به جزء خدمت خلق نيست
تسبيح و سجاده و دلق نيست
حسين ابوحمزه
۱۷:۰۳ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
گر مرده شدم خاك مرا خم سازيد احوال مرا عبرت مردم سازيد خاك تن من به باده آغشته كنيد وز كالبدم خشت سر خم سازيد *************************** به يزدان كه تا در جهان بوده ام به مي دامن لب نيالوده ام
محمد
۱۵:۵۸ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
اصل بد نیکو نگردد آنکه بنیانش بد است
علی
۱۵:۲۶ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم این یک دم عمر را غنیمت شمریم فردا که از این دیر کهن درگذریم با هفت هزارسالگان سربسریم
بنده خدا
۱۴:۴۷ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
اي كاش كه جاي آرميدن بودي
يا اين ره دور را رسيدن بودي
كاش از پي صد هزار سال از دل خاك
چون سبزه اميد بر دميدن بودي
مجتبی
۱۴:۳۹ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
این قصر که محمود زدی تکیه بر آن/قبل از تو چه سروران که بودند در آن/فردا که تو هم شوی ازین قصر برون/باشد که ...........
majid
۱۴:۱۱ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
نردبام اين جهان ما و مني است
عاقبت اين نردبام افتادني است
لاجرم آنكس كه بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شكست
دانشجو
۱۴:۰۳ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
نردبان این جهان ما و منی است
عاقبت این نردبان افتادنی است
لاجرم آنکس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست...
حميد
۱۳:۵۹ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
بحث ادبي شد، منم شعري از حافظ را خطاب به هموطنان اندوهگين نقل مي كنم:
"يوسف گم گشته باز آيد زكنعان، غم مخور
كلبه احزان شود روزي گلستان، غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور"
پاسخ ها
فرهاد
| |
۰۱:۴۶ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۹
حالا چرا اندوهگين؟
محمد
۱۳:۳۷ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
مطلب که قشنگ بود، حالا کاربران مشاعره راه انداختن؟ م بده :دی
ناشناس
۱۳:۳۶ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
شعر آخري واقعا" معرکه بود
ناشناس
۱۳:۳۱ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
روح خيام شاد
آن قصر كه جمشيد در او جام گرفت
اهو بچه كرد و روبه آرام گرفت
بهرام كه گور ميگرفتي همه عمر
ديدي كه چگونه گور بهرام گرفت
ناشناس
۱۳:۳۱ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
دوشم گذر افتاد به ويرانه طوس /ديدم که نشسته جغد جاي طاووس/ گفتم چه خبر داري از اين ويرانه/گفتا خبری نیست جز افسوس افسوس
سعيد
۱۳:۱۹ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
براي درد غريبي دوا شدن سخت است
ميان مردم كافر، خداشدن سخت است

ميان اين همه سقراط پوچ و خيالي
براي حل معما، چرا شدن سخت است
یونس
۱۳:۱۲ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
گاوی است در آسمان و نامش پروین
یک گاو دگر نهفته در زیر زمین
چشم خردت باز کن از روی یقین
زیر و زبر دو گاو مشتی "خر" بین !
غلی
۱۳:۱۱ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
واقعا که چه بلای خانمان سوزی است قدرت که وقتی بان میرسند چشمهایشان
برای دیدن هر واقعییتی بسته میشود
و فقط با هر روشی در تلاشند یک روز بیشتر در قدرت باشند
امیر
۱۳:۰۷ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
در این دنیا اگر سودی است با درویش خرسند است/خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
این بیت را آخرین بار از زبان سید محمد خاتمی در شب آخر ریاست جمهوری ایشان در بیت رهبری شنیدم.
فرشید
۱۳:۰۴ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
گر کار فلک به عدل سنجیده بُدی
احوال فلک جمله پسندیده بدی
ور عدل بُدی به کارها در گردون
کی خاطر اهل فضل رنجیده بدی
علي
۱۳:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
خاکی که به زیر پای هر نادانی است
کفّ صنمیّ و چهرهٔ جانانی است
هر خشت که بر کنگرهٔ ایوانی است
انگشت وزیر یا سر سلطانی است
محمد
۱۲:۴۵ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
این هم روایتی دیگر از همین رباعی
آن شاه که خویش را هولاکو میگفت
ازکبر سخن به چشم وابرو میگفت
بر کنگره سرای او فاخته ای
دیدم کهنشسته بود و "کوکو" میگفت
ناشناس
۱۲:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
روز "حکیم عمر خیام" بر ایرانیان و همه مردم جهان مبارک باد
مهردا د عاشق ایران
۱۱:۵۹ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
نقدصوفی نه همه صافی وبیغش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب اتش باشد
خوش بود گر محک تجربه اید بمیان
تا سیه روی شود هرکه دراو غش باشد
ناشناس
۱۱:۵۷ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
آفرين به نكته سنجي و باريك بيني نويسنده.
ناشناس
۱۱:۴۷ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
آنها که کهن شدند و اینها که نوند
هر کس به مراد خویش یک تک بدوند
این کهنه جهان به کس نماند باقی
رفتند و رویم دیگر آیند و روند
ناشناس
۱۱:۴۴ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
خیام آدم واقع بینی بوده و شعراش به درد متوهمان روزگار از اون بالا تا منه بیچاره نمی خوره واسه همینه که شعراش برتابیده نمی شه ولی خوب روز، روزِ خیام بزرگه.
به یاد خیام عزیز:
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماه رخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی ست
انگار که نیستی چو هستی خوش باش !
اصغر
۱۱:۴۱ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
حیف که من مشاعره بلد نیستم.
وگرنه می گفتم که
زاغکی قالب پنیری دید ---------
به دهان گرفت و زود پرید------
گفت از بی ادبان --------------
سرشو عین کپک زیر برف-----
دهان بی موقع باز شد و لاک پشت ( یعنی من ) به زیر افتاد از عرش.....دیگه اخراج شدم.
ناشناس
۱۱:۳۹ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
جایی خوندم که پوتین مرد قدرتمند روسیه هر شب قبل ار خواب اشعار خیام رو میخونه.خیلی دوست دارم بدونم دولتمردان ما چقدر با خیام آشناهستند؟؟
ناشناس
۱۱:۳۲ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
افسوس که گوش شنوا کو شنوا کو کو کو...
ناشناس
۱۱:۱۷ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
هر یک چندی یکی برآید که منم
با نعمت و با سیم و زر آید که منم
چون کارک او نظام گیرد روزی
ناگه اجل از کمین در آید که منم
پاسخ ها
ديما
| |
۱۳:۴۱ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
در اين درگه ، که گه گه ، که که ، که که شود ناگه ،
به امروزت مشو غره که فردايت نه اي آگه .
ناشناس
۱۱:۰۹ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
شعری مرتبط از شفیعی کدکنی :
« پیش از شما / به سان شما / بیشمارها / با تار عنکبوت / نوشتند روی باد / کین دولت خجستهٔ جاوید زنده باد»
ناشناس
۱۱:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
چون عهده نمی شود کسی فردا را
حالی خوش کن تو این دل شیدا را
(هی وعده بده ، که وعده هایت چون ماه)
بسیار بتابد و نیاید ما را!
ناشناس
۱۱:۰۵ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
خیلی زیبا و عبرت انگیز بود ولی به قول معروف: چه بسیار است عبرت و چه کم است عبرت آموز
ناشناس
۱۱:۰۵ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
چقدر عالی بود این رباعی!
ناشناس
۱۱:۰۴ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
گر «می» نخوری طعنه مزن مستان را
بنیاد مکن تو حیله و دستان را
تو غره بدان مشو که «می » می نخوری!
صد لقمه خوری که «می» غلام است آن را!
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۱:۱۸ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
کاش می تونستم هزاران مثبت بدم
هادی هادی
| |
۱۱:۳۲ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
بسیار عالی بود
داداشی
| |
۱۱:۴۵ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
چه خوش است حال مرغی ز قفس پریده باشد/ چه نکو تر آنکه مرغی قفسی ندیده باشد / پر و بال ما بریدند و در قفس گشودند / چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد ؟؟
ناشناس
| |
۱۱:۵۵ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
روحمون رو جلا دادی
پسر آریایی
| |
۱۱:۵۶ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
دمت گرم
رضا
| |
۱۳:۲۹ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
این شعر عالی بود. جایی یادداشت کردم که یادم بماند!
ناشناس
| |
۱۳:۳۶ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
فوق العاده بود
ناشناس
| |
۱۴:۵۷ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
به به!!!
ناشناس
| |
۱۰:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۹
آقای داداشی عزیز.
چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد/ چه نکوتر انکه مرغی زقفس پریده باشد.
تعداد کاراکترهای مجاز:1200