«آمنه» كه قرار بود صبح روز يكشنبه 9 مرداد 1390 چشمان «مجيد» را قصاص كند، در آستانه ماه مبارك رمضان از قصاص وي گذشت و چشمان خواستگار سابقش را به او بخشيد.
به گزارش ايسنا، در حالي كه قرار بود بدون هيچگونه اطلاع رساني خبري حدود ساعت 6:30 صبح روز يكشنبه (امروز ) «آمنه» در بيمارستان دادگستري تهران و با حضور پزشكان متخصص قانوني و داديار اجراي احكام دادسراي امور جنايي پايتخت، حكم قصاص «مجيد» را كه آبان ماه سال 83 مرتكب اسيد پاشي شده بود اجرا كند، از اجراي آن منصرف و چشمان مجيد را كه منتظر اجراي حكم قصاص بود دوباره به او بخشيد.
بر اساس گفته اطرافيان «آمنه» كه در بيمارستان حضور داشتند، «آمنه» از قصاص «مجيد» گذشت كرده است و اين حكم جنجالي اجرا نشده است.
از حضور خبرنگاران در محل اجراي حكم قصاص نيز جلوگيري شده است.
پيش از اين قرار بود اين حكم ساعت 12 روز شنبه 24 ارديبهشت 1390 در بيمارستان دادگستري تهران اجرا شود و «مجيد» مورد قصاص از ناحيه دو چشم قرار گيرد كه ظاهرا به دلايلي اعلام نشده در ساعات پاياني شامگاه جمعه و بر اساس اعلام مسوولان اجرايي حكم، اجراي آن به تعويق افتاده بود.
بر اساس اين گزارش، ساعت 16 و 30 دقيقه يكي از روزهاي اواسط آبانماه سال 83 اهالي خيابان رسالت متوجه داد و فريادهاي دختري جوان شدند كه با دنبال كردن موضوع دريافتند دختر جوان به نام «آمنه» از سوي فردي مورد اسيدپاشي قرار گرفته است.
با انتقال آمنه به بيمارستان، تلاش پزشكان براي درمان وي آغاز شد، اما زماني كه بعد از انتقال به بيمارستانهاي رسالت و مطهري به بيمارستان لبافينژاد منتقل شد، پزشكان اعلام كردند كه ديگر دير شده و چشم چپ آمنه كاملا از بين رفته است.
با طرح شكايت دختر جوان در شعبه ششم بازپرسي دادسراي امور جنايي تهران، قاضي قيصري رسيدگي به شكايت را در دستور كار قرار داد و شناسايي و بازداشت متهم را از ماموران آگاهي خواستار شد.
آمنه در شكايت خود اعلام كرد: چند ماه قبل وقتي در دانشكده برق مشغول تحصيل بودم متوجه شدم كه يكي از دانشجويان به اسم مجيد به من علاقهمند شده است. چند بار مادرش با منزل ما تماس گرفت اما مادر من به دليل تفاوتهاي زياد سني، فرهنگي و خانوادگي ما پاسخ منفي داد كه البته جواب خودم نيز منفي بود تا اينكه يكي از دوستانم پيشنهاد داد براي تمام كردن موضوع، يك بار رودررو پاسخ قطعي خود را به او بدهم. به همين دليل يك روز كه بعد از ايجاد مزاحمتهاي فراوان و تماسهاي گاه و بيگاه به محل كارم آمد، به او گفتم كه با فردي عقد كردهام و ديگر سراغ من را نگيرد.
اين دختر جوان ادامه داد: مجيد در مقابل اين ادعاي من خواست كه از همسرم طلاق بگيرم و اظهار كرد كه در صورت عدم جدايي از همسرم مرا خواهد كشت. من تهديدهاي او را جدي گرفتم و همان روز به پليس اطلاع دادم اما پليس گفت تا زماني كه جرمي واقع نشده نميتوان وارد عمل شد و او را بازداشت كرد. با گذشت دو روز از اين ماجرا عصر روز حادثه زماني كه از محل كارم خارج شدم ناگهان فردي مثل سايه از پشت به من نزديك شد و بعد روبرويم ايستاد. سپس ظرفي سرخرنگ را جلو آورد و مايع به شدت سوزاننده داخل آن را روي صورتم پاشيد. اول تصور كردم كه آب جوش است اما وقتي مرا به چند بيمارستان بردند، فهميدم اسيد بوده و همان ابتدا چشم چپم از بين رفت.
اين شاكي در ادامه شكايت خود، گفت: پزشكان اقدام به تخليه چشم چپم كردند و گفتند كه چشم راستم نيز در شرف نابينايي است. به همين دليل پيشنهاد كردند كه براي درمان به بارسلون بروم و آن زمان با هشت هزار يورو كه بخشي از آن به صورت كمك از سوي دولت وقت به خانوادهام پرداخت شد، براي درمان به اسپانيا سفر كردم. در آنجا 17 بار مورد جراحي پلاستيك قرار گرفتم و چشم راستم نيز مورد درمان قرار گرفت اما پزشكان اعلام كردند كه اثرات مخرب اسيد تا پنج سال باقي ميماند و به همين دليل يك شب وقتي در خانه بودم ناگهان متوجه شدم داخل حفره چشم راستم چيزي وجود ندارد و به اين ترتيب چشم ديگر خود را هم از دست دادم.
با صدور قرار مجرميت براي متهم، پرونده وي جهت محاكمه به دادگاه كيفري استان تهران ارجاع شد و قضات شعبه 71 دادگاه كيفري، روز 6 آذرماه سال 87 پس از اخذ اظهارات متهم و شاكي، حكم قصاص دو چشم به شيوه مورد درخواست شاكي يعني ريختن اسيد در چشم متهم و پرداخت ديه جراحات وارده پس از پرداخت تفاضل ديه از سوي شاكي را صادر كردند.
اين پرونده پس از تاييد راي صادره از سوي دادگاه توسط ديوان عالي كشور، روز 21 اسفندماه 87 به واحد اجراي احكام دادسراي امور جنايي تهران ارجاع شد.
پس از بازگشت مجدد دختر جوان و ناكامي پزشكان در درمان وي، بار ديگر «آمنه» و خانوادهاش بر اجراي حكم قصاص تاكيد كردند و به اين ترتيب پرونده از سوي قاضي عصمتالله جابري داديار اجراي احكام دادسراي جنايي در آستانه ارسال نزد رييس قوه قضاييه جهت استيذان و نهايتا اجراي حكم قرار گرفت.
امیدوارم خداوند روی دیگه ای از زندگی رو نشون آمنه بده.
بهرحال بهتر بود این حکم اجرا بشه
حتما باید گذاشت به اینجا برسه؟الان دیگه پلیس چکار میتونه بکنه؟
اگه تهدید برای یک شهروند غیر عدای و خاص بود بازهم پلیس کاری نمیکرد؟یا این قانون فقط برای مردم بی رابطه و ضابطه هست؟
لطفا مسئولین پاسخ دهند. واقعا در زمان تهدید هیچ کمکی نمیتوانیم از پلیس بگیریم؟
اين سوژه چند سالي است كه تنها خوراك خبرگزاريها و روزنامه ها را فراهم كرده است و در نهايت با فشار روحي و رواني به خانواده مصيبت ديده، بخشش و عفو اجباري را شاهد هستيم .
اين دست امور فقط و فقط باعث جري تر شدن ارازل و اوباش و مزاحمين به نواميس خواهد شد.
لطفا قوه قضاييه با تعجيل در تصميمات و اجرا حدود الهي راه را بر تكرار مكرر نابه ساماني هاي موجود در امنيت اخلاق و اقتصاد و غيره و غيره و غيره ببندد.
بياييد در آستانه ماه مبارك رمضان دعا كنيم تا خداوند متعال آخر و عاقبت ما را ختم به خير كند.
ترحم بر پلنگ تیزدندان
جفاکاری بود بر گوسفندان
این خانم اشتباه کرده اگر می گذاشت یکبار حکم قصاص چشم اجرا شود باور کنید بسیار مؤثر و بازدارنده برای موارد دیگر بود. ایشان از حق قانونی خود گذشت کرده اما باعث جری و جسور شدن این اراذل در تکرار این فجایع خواهد شد. ان فی القصاص حیات.
ترحم بر پلنگ تيز دندان ستم كاري بود بر گوسفندان
(البته در مثل مناقشه نيست)
بزرگی شما از یاد ما نخواهد رفت.
بيكم و كاست به عدم خشونت، در انديشه و گفتار و رفتار، رسيدن به آزادي، گريزناپذير است
((گاندي))
--
و برای بزرگواری این خانم باید سر تعظیم فرود اورد
خداوند تو را بخاطر اين بخشش در مراتب بالا قرار مي دهد . زنده باشي آمنه جان
گذشت اگر در هركاري خوب باشه در اين مورد خوب نيست چون اين فكر رو تو جامعه مي اندازد كه اسيد بريز و برو بالاخره اينقدر فشار روي طرف ميارند كه قصاصي در كار نباشه.
آمنه بخاطر امنيت بقيه دختران نبايد مي بخشيد!
كاش مجازات سنگيني براي پسره تعيين بشه
اما اگه من بودم به دو دلیل این کارو نمیکردم.اولا: من نمیتونستم انقدر با گذشت باشم و با خودم کنار بیام
دوما: دوست داشتم خود اون نامرد بفهمه، با تمام وجودش بفهمه، با من چی کار کرده و درس عبرتی هم بشه برای بعضی افراد بی فکر و نامرد جامعه که تحمل شنیدن نظری مخالف نظر خودشونو ندارن.
خدا خودش قصاصشون کنه
لابد پس از وقوع جرم هم میگن که جرم اتفاق افتاده و بازهم نمیشه کاری کرد .