صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۸۶۴۱۳

ویسی: سال بعد مورينيو مي‌شوم!

هميشه گفته‌ام گوارديولا الگوي من در مربيگري است. اما اصراري ندارم ظاهرم را كاملا شبيه او كنم. اين‌ها اتفاقي است. شايد سال آينده شبيه مورينيو بشوم!
گفت‌وگو با عبدا... ويسي جذابيت‌هاي زيادي دارد. جذابيت‌هايي كه از همان اولين لحظه برخوردش با ما خودشان را نشان مي‌دهند. جوان‌ترين سرمربي ليگ‌برتر با آن پالتوهاي گوارديولايي كلي اسم‌ورسم در كرده اما با افتخار اعلام مي‌كند: «من دهاتي‌ام.» عبدا... ويسي مي‌گويد: «از روزي كه در كوچه‌هاي روستا دنبال توپ پلاستيكي مي‌دويدم مي‌دانستم روزي به تيم‌ملي مي‌رسم. امروز هم مي‌دانم يك روز اولين مربي لژيونر ايران مي‌شوم.» و با اين حرف‌ها نشان مي‌دهد كه چقدر به «قانون جذب» اعتقاد دارد. با ويسي به بهانه پرونده رجزخواني در فوتبال هم‌صحبت شديم اما او با صراحت لهجه كم‌نظيرش مثل هميشه دامنه بحث را تا جاهاي دورتري هم گسترش داد.این گفت وگو توسط هفته نامه تماشاگر تهیه شده است

اين عبدا... ويسي كه ما امروز به‌عنوان يك مربي جوان و جسور مي‌شناسيم را خودت از چه زماني كشف كردي؟ از كي فهميدي كه قرار است مربي شوي؟

ببين، من از 13سالگي مربي بودم! توي روستاي خودمان يك تيم جوانان درست كرده بودم و خودم مربي آن تيم بودم. از همان روز مي‌دانستم كه مربي مي‌شوم و اين حس در من وجود داشت. در دوران بازي هم وقتي توي زمين بودم يك حس مديريتي در من بود و همه مربيانم اين را مي‌گفتند كه يك روز مربي مي‌شوي. بالاخره هم سال81 لوكا بوناچيچ كه در فولاد سرمربي ما بود به مسئولان باشگاه پيشنهاد كرد كه اگر قرار باشد يك سرمربي در فولاد تربيت كنيد او عبدا... ويسي است. به پيشنهاد لوكا بود كه باشگاه فولاد مرا در نيم‌فصل دوم به كلاس مربيگري فرستاد و من در 31سالگي بازي را كنار گذاشتم و شدم دستيار لوكا.

يعني به‌خاطر مربيگري در 31سالگي از ميدان بازي كنار رفتي؟

بله. بعد از لوكا آقاي فرانچيچ به فولاد آمد كه دستيار او هم بودم و با او قهرمان ايران شديم و سال بعد نوبت به محمد مايلي‌كهن رسيد. مايلي‌كهن وقتي به فولاد آمد به من گفت «بيا دوباره بازي كن» اما من قبول نكردم و گفتم مي‌خواهم مربي باشم. اگر مرا براي مربيگري نمي‌خواهي در فولاد نمي‌مانم و مي‌روم. حتي در يك بازي كه يار كم داشتيم من را به ميدان فرستاد ولي من دوست نداشتم بازي كنم و از فولاد رفتم.

و به اين ترتيب از فولاد رفتي كه بتواني مربي بماني. چه چيزي در مربيگري ديده بودي كه اين همه برايت جذابيت داشت؟

جالب‌ترين بخش مربيگري براي من ايجاد تغيير است. «تغيير» جذاب‌ترين چيزي است كه در مربيگري هميشه دنبال آن هستم. حالا تغيير در هر بخشي. تغيير دادن تفكر يك بازيكن، تغيير در تركيب تيم، تعويض يك بازيكن و تاثيري كه روي تيم مي‌گذارد، تغيير تاكتيك تيمم بر اساس تاكتيك حريف. خلاصه هر نوع تغيير و تحولي را دوست دارم و اين مربيگري را برايم جذاب مي‌كند.

حتما همين علاقه زياد به تغييرات باعث شد چنين تيمي براي صبا ببندي. تيمي با اين همه بازيكن گمنام و ناشناخته!

دوست داشتم كار پاك و جديدي انجام بدهم و مي‌خواستم اولين كسي باشم كه اين نوآوري را اجرا مي‌كنم. خيلي‌ها هم نصيحتم كردند كه اين كار را نكن. مي‌گفتند اگر شكست بخوري سال‌هاي بعد هيچكس به تو تيم نمي‌دهد اما من كار خودم را كردم و از شكست نترسيدم.

گفتي كار «پاك» و جديد؟ يعني بقيه تيم‌ها ناپاكند؟

نمي‌گويم ناپاكند ولي حتما اشخاص ديگري هم در يارگيري باشگاه‌ها دخيل هستند. 90درصد باشگاه‌هاي ما اين‌شكلي هستند. تنها باشگاهي كه كسي به جز من و حاجي (به سرپرست تيم كه همراه اوست اشاره مي‌كند) در بستن تيم دخالت نداشت باشگاه ما بود و تنها تيمي كه سقف قرارداد را رعايت كرده هم تيم ماست.

يعني معتقدي 17تيم ديگر سقف را رعايت نكرده‌اند؟

بله، رعايت نكرده‌اند. مثلا آقاي جلالي كه مي‌گويد تيم فولاد سقف را رعايت كرده قرارداد نوروزي را با 300ميليون بسته؟ يا اصلا خود جلالي 300ميليون از فولاد گرفته؟ امكان ندارد.

قرارداد شما با صبا چقدر است؟

250ميليون.

اما اين‌ها كه در مورد فولاد مي‌گويي بر اساس حدس و گمان شماست. اطلاعات موثق كه نداري؟

نه، من با باشگاه فولاد زندگي مي‌كنم. فولاد خانه من است. من وقتي مي‌روم اهواز در باشگاه فولاد مي‌نشينم و تمرينات جلالي را نگاه مي‌كنم. با مديران باشگاه نشست و برخاست دارم. من آن‌جا زندگي كرده‌ام، مي‌دانم در فولاد چه خبر است.

تو كه اين همه با فولاد احساس نزديكي مي‌كني چرا سرمربي فولاد نشدي؟

خب بدبختي ما همين بود. باشگاه فولاد 4بار مرا به دوره‌هاي مربيگري خارج از كشور فرستاد. مرا فرستادند كرواسي دوبار آن‌جا دوره ديدم، رفتم پرتغال كنار باشگاه بنفيكا، رفتم آلمان كنار بايرن‌مونيخ، رفتم جام‌جهاني. خودشان تمام اين‌جاها مرا فرستادند اما متاسفانه براي مربيگري نخواستندم! رفتند ايناسيو را آوردند و كلي خرج كردند تا تيم را هفدهم كند و به ليگ‌يك ببرد.

چرا بعد از آن همه سرمايه‌گذاري و كلاس مربيگري به تو اعتماد نكردند؟

نمي‌دانم. سوال من هم همين است. سوالي كه مسئولان فولاد بايد پاسخ بدهند.

چون فولاد را خانه خودت مي‌داني از تو مي‌پرسيم. چرا؟

خب بايد يك كارهايي انجام مي‌دادم كه من اهلش نبودم. مثلا اين‌كه بازيكن به من بدهند. به‌جاي من بازيكن براي تيم جذب كنند. من اهل اين كارها نبودم. شما خودتان مي‌دانيد از چه چيزهايي حرف مي‌زنم، فقط مي‌خواهيد از زبان من بشنويد. من هم دوست ندارم از گذشته زياد صحبت كنم. از امروز حرف بزنيم بهتر است.

پس بگذار فقط به يك گوشه ديگر از گذشته سرك بكشيم و بعد برگرديم به زمان حال. مي‌گويند سالي كه فولاد قهرمان شد هيچكس در باشگاه فرانچيچ را قبول نداشت. شما چقدر در موفقيت آن تيم نقش داشتي؟

اين را تاييد مي‌كنم كه هيچكس فرانچيچ را قبول نداشت. وقتي مديران يك تيم سرمربي را قبول نداشته باشند طبعا بازيكنان هم از او حساب نمي‌برند. بازيكن‌هاي تيم بيشتر من را مي‌شناختند. من براي قهرماني فولاد در آن سال همه كار كردم اما اگر مي‌خواهيد از زبان من بشنويد كه فولاد را قهرمان كرده‌ام، نه، چنين حرفي نمي‌زنم. خود بازيكن‌ها و مديران فولاد همه چيز را مي‌دانند. برويد از آن‌ها بپرسيد.

خود شما فرانچيچ را قبول داشتي؟

بله. بازيكن‌ها من را قبول داشتند و من فرانچيچ را. او مربي خوبي بود كه در فولاد با او بدرفتاري شد.

پس اين‌كه بعدا گفتند اصلا مربي نبوده و كارخانه سس‌سازي و اين‌ها داشته...؟

خب داشته باشد. ما به گذشته آدم‌ها چكار داريم. شايد خيلي‌ها از جاهاي پايين‌تر از اين هم شروع كرده باشند. رونالدينيو در برزيل توي سطل آشغال دنبال كفش فوتبال مي‌گشت! ريوالدو بستني‌فروش بود. خود من يك زماني ذرت مي‌فروختم!

ذرت مكزيكي مي‌فروختي؟!

(خنده) نه، بلال مي‌فروختم. مي‌گويم گذشته آدم‌ها چه ربطي به الان‌شان دارد؟ اصلا اگر فرانچيچ مربي نبود و به قول شما سس‌ساز بود چرا فولادي‌ها از اول او را استخدام كردند؟ پس باز هم ايراد به خودشان برمي‌گردد. ساختار فولاد از قديم خراب بود و هنوز هم هست. شما ببينيد فولاد قهرمان شد اما دو سال بعد سقوط كرد. چون سقف آرزوهايش كوتاه بود. بعد از آن آمدند مدير عوض كردند نشد، مربي عوض كردند نشد، زمين عوض كردند نشد، هر كاري كردند نشد.

پس ايرادشان كجاست؟ يك فرد است يا يك سيستم؟

(فكر مي‌كند) يك فرد است كه يك سيستم را در فولاد پياده كرده. آدمي را مي‌شناسم كه يك سال از فولاد 200ميليون تومان گرفت بدون اين‌كه هيچ كاري برايشان بكند و حتي يك بازيكن به اين تيم بياورد. او فقط وظيفه‌اش اين بود كه به بازيكنان حريف بسپارد براي فولاد پنالتي درست كنند، يا خودشان را سه‌اخطاره كنند، يا از اين‌جور كثيف‌كاري‌ها...

اين‌ها را بنويسيم؟

بنويس... بنويس

با اين اوصاف كه مي‌گويي اگر پيشنهاد مربيگري فولاد را داشته باشي لابد نمي‌پذيري؟

هرگز.

اگر اختيار تام بدهند كه هر چه را دوست داشتي تغيير بدهي چطور؟

باز هم نمي‌پذيرم. هر اختياري هم بدهند قبول نمي‌كنم. حتي اگر مرا رئيس‌جمهور بكنند هم مربي فولاد نمي‌شوم! در همه‌جاي ايران و همه‌جاي دنيا مربيگري مي‌كنم اما مربي فولاد نمي‌شوم. مي‌روم كشاورزي مي‌كنم اما به فولاد نمي‌روم.

خب؛ از فولاد بگذريم و برگرديم به زمان حال. اول فصل به‌جز صبا از تيم ديگري هم پيشنهاد داشتي؟

بله. ولي فكرش را هم نكردم و با صبا قرارداد بستم. چون صبا به من حرمت گذاشت و من آدم نمك‌نشناسي نيستم. هفته چهارم هم از ليگ تركيه پيشنهاد داشتم ولي قبول نكردم. ليگ برتر تركيه! پيشنهادي كه هيچ مربي ايراني تا به حال نداشته است.

اين پيشنهاد را چه كسي برايت جور كرده بود؟

خدا! از طرف باشگاه رفته بودم تركيه بازيكن ببينم. رفتم پيش مربي بشيكتاش صحبت كرديم از من خوشش آمد. گفت كدام تمرينات بدنسازي را انجام مي‌دهي گفتم اين‌ها. تعجب كرد، گفت ما در تركيه تازه امسال قرار است اين‌ها را انجام بدهيم! اين تمرينات كي به ايران رسيد؟! بعد هم يكي از تيم‌هايشان هفته دوم مربي اخراج كرده بود به من پيشنهاد دادند. به مسئولان صبا گفتم گفتند نه. من هم به آن‌ها جواب رد دادم و برگشتم. با آقارسول كربكندي هم مشورت كردم گفت هنوز برايت زود است.

ظاهرا بين مربي‌هايي كه با آن‌ها كار كردي كربكندي را خيلي قبول داري؟

كربكندي و مايلي‌كهن. من درس شرافت و مردانگي را از اين دو نفر ياد گرفتم. مايلي‌كهن آدمي است كه ديدن ناپاكي‌هاي فوتبال آزارش مي‌دهد و دوست دارد اين‌ها را بگويد. فوتبال ما خيلي ناپاك است و اين را همه مي‌دانند. هر شايعه‌اي كه شما در فوتبال مي‌شنويد حقيقت دارد. اين را همه آن‌هايي كه بايد بدانند هم مي‌دانند اما نمي‌دانم چرا برخوردي نمي‌كنند. چرا؟

فكر نمي‌كني براي ماندن در اين فوتبال و براي تاثير مثبت گذاشتن روي اين معضلات لازم است كمي هم سياست داشته باشي؟

چرا، قبول دارم. اين را خيلي‌ها به من گفته‌اند. مي‌گويند خيلي بد مصاحبه مي‌كني. مي‌گويند چرا همه چيز را رك و راست مي‌گويي؟! من معتقدم سياست مغز مي‌خواهد، اما صداقت قلب مي‌خواهد. من مغز ندارم. امروز خيلي از مديران باشگاه‌ها من را قبول دارند اما بدون شك دلال‌ها از من متنفرند.

اول فصل بازيكني هم بود كه قصد خريدش را داشته باشي ولي به‌خاطر همين دلال‌ها از خريدش بگذري؟

بله. بازيكني بود كه روي 70ميليون با او توافق كرده بوديم اما پاي يك دلال وسط آمد كه مي‌گفت بازيكن اين بازيكن من است و مي‌خواست قرارداد 250ميليوني ببندد. ما هم از خيرش گذشتيم.

بازيكن ليگ‌يكي بود؟

بله. از ليگ‌يك بود. يك مورد هم از ليگ برتر و يكي هم از ليگ تركيه داشتيم. اين 3مورد را به‌خاطر اين‌كه پاي دلال‌ها وسط آمد كنسل كرديم.

خود باشگاه صبا هم براي خريد بازيكن سقفي داشت يا حق داشتي تا سقف 350ميليون بازيكن بخري؟

نه، باشگاه دست من را كاملا باز گذاشته بود. به من گفتند برو بازيكن خارجي بگير. من يك‌بار و سرپرست تيم دوبار براي انتخاب بازيكن به تركيه رفتيم.

گران‌ترين بازيكني كه خريديد كدام بازيكن بود؟

رضا عنايتي بود كه260ميليون بست. بقيه همگي زير 100ميليون قرارداد بسته‌اند.

حتي سهراب بختياري‌زاده؟

سهراب از سال قبل قرارداد دوساله داشت. قرارداد او ربطي به من نداشت. تمام بازيكن‌هايي كه من آوردم به‌استثناي عنايتي زير 100ميليون بودند.

تيم را با چه هزينه‌اي بستيد؟

با 3ميليارد و 700ميليون.

طبعا بايد ارزان‌قيمت‌ترين تيم ليگ را داسته باشيد؟

بله. ارزان‌ترين تيم ليگ با ارزان‌ترين سرمربي كه منم و ارزان‌ترين سرپرست كه اين آقاست. سرپرست ما از تداركات تيم پرسپوليس هم كمتر مي‌گيرد. (در اين‌جا سرپرست تيم توضيح مي‌دهد كه خيلي از تيم‌هاي ليگ‌يك هم از صبا پرهزينه‌تر هستند.) اين بازيكن‌ها ارزان‌قيمت‌اند اما با تعصب بازي مي‌كنند. من سال قبل بازيكن 500ميليوني داشتم كه حتي يك بار در طول 90دقيقه توپ به سرش نخورده بود! اما امسال بازيكني دارم كه 30ميليون گرفته و دو گل به سايپا زده. اين بازيكن حتي اگر بقيه فصل را برود در خانه بخوابد همين دوگل به آن 30ميليون مي‌ارزد.

مسئولان تيم از شما توقع چه مقامي را در ليگ برتر دارند؟

هيچ نتيجه‌اي نمي‌خواهند. به من گفته‌اند اگر تيم را دهم كني مجسمه‌ات را مي‌سازيم و در ميدان 72تن قم نصب مي‌كنيم!

خودت چه مقامي را براي آخر فصل در نظر داري؟

بگذار بازي اين هفته را انجام بدهيم بعد از آن برايتان مي‌گويم چندم مي‌شويم.

قرار كه نيست بيفتيد؟

كجا بيفتيم؟!

هر سال در ليگ برتر يك تيم داريم كه تا هفته دهم يازدهم صدرنشين است و در آخر فصل سقوط مي‌كند. برق شيراز، فجرسپاسي،...

آن‌ها هدف نداشتند. ما هدف داريم.

در ذهنت برنامه‌ريزي كرده‌اي كه چند سال در صبا بماني؟ برنامه بلندمدت داري؟

برنامه دوساله دارم. مي‌خواهم بعد از دوسال به اهدافم در صبا برسم و بروم به تيم بعدي. اما افكارم و مكتبي كه با آن كار مي‌كنم را با خودم به تيم جديد خواهم برد. مطمئن باشيد هر باشگاهي كه من را به خدمت بگيرد تيمي با همين شكل و با چند سرباز جنگجو مي‌خواهد نه با ستاره‌هاي اسم‌ورسم‌دار.

ظاهرا مكتبي كه داري فقط به درد تيم‌هاي كوچك‌تر مي‌خورد. دوست نداري در تيم‌هاي بزرگ مربيگري كني؟

چرا. آرزوي من مربيگري در سپاهان يا تراكتورسازي است. استقلال و پرسپوليس را هم مي‌توانم اداره كنم اما آرزويم نيستند. سپاهان را به‌خاطر اين‌ دوست دارم كه بهترين دوران فوتبالم را در آن‌جا گذرانده‌ام، فرزندم متولد آن‌جاست و حتي تلفنم هنوز شماره اصفهان است. تبريز را هم به‌خاطر شهرش دوست دارم.

دوست نداري مثلا در همين باشگاه بماني و بشوي فرگوسن صبا؟

نه، گفتم كه من اهل تغيير و تحولم. نمي‌توانم زياد يك‌جا بمانم. من لباس‌هايم را دائما عوض مي‌كنم، ماشينم را 3، 4ماه يك بار تغيير مي‌دهم. حتي خانه‌ام را مرتب عوض مي‌كنم. نمي‌توانم در يك موقعيت زياد بمانم.

اين تحولات دائمي نمي‌تواند چندان كم‌هزينه باشد. چقدر خرج اين تغييرات مي‌كني؟

خيلي زياد. (با خنده) تقريبا هرچه درمي‌آورم خرج همين چيزها مي‌كنم.

به‌خصوص براي اين‌كه لباس‌هايت شبيه گوارديولا باشد خيلي خرج مي‌كني. نه؟

هميشه گفته‌ام گوارديولا الگوي من در مربيگري است. اما اصراري ندارم ظاهرم را كاملا شبيه او كنم. اين‌ها اتفاقي است. شايد سال آينده شبيه مورينيو بشوم!

سقف آرزوهايت در مربيگري كجاست؟

مي‌خواهم اولين مربي ايراني باشم كه لژيونر مي‌شود.

مربي لژيونر كه قبلا هم داشتيم!

منظورم در سطح بنگلادش و كشورهاي عربي و اين‌ها نيست. در سطحي بالاتر از اين‌ها.

از اين‌ها بالاتر هم داريم. افشين قطبي در ژاپن.

قطبي مربي ايراني محسوب نمي‌شود. او از آن طرف آمد و بعد هم برگشت همان طرف.

براي رسيدن به آن سطح بايد زبان هم بلد باشي.

دارم ياد مي‌گيرم.

بسيار خب. درباره همه‌چيز حرف زديم به‌جز موضوع پرونده كه ماند براي آخر كار. شما يكي از مربياني هستي كه خيلي براي حريفان رجز مي‌خواند. اين رجزها برايتان برتري رواني مي‌آورد؟

من براي كسي رجز نمي‌خوانم. من حقيقت را مي‌گويم ولي دوستان طور ديگري تعبير مي‌كنند و مي‌گويند رجز خواندي! مثلا من گفتم تراكتور را در تبريز مي‌بريم. خب رفتيم و برديم. اين رجز نبود، حقيقت بود!

چند هفته قبل هم گفتي حتي نيم‌درصد احتمال ندارد به پرسپوليس ببازيم و باختيد. اين يكي چي بود؟

نه، من چنين چيزي نگفتم.

گفتي آقاي ويسي، گفتي! اين‌كه دوباره پرسپوليس را وارد بحران مي‌كنيم را بعدا تكذيب كردي اما قضيه نيم‌درصد را كه تكذيب نكردي؟

نه بخدا، اين را هم نگفتم. به من گفتند براي شكست به زمين مي‌رويد من هم گفتم نه. من حتي نيم‌درصد هم به شكست فكر نمي‌كنم، فقط براي پيروزي به ميدان مي‌روم! من براي كسي رجز نمي‌خوانم و به كسي هم بي‌احترامي نمي‌كنم. فقط وقتي احساس مي‌كنم مي‌بريم مي‌گويم مي‌بريم. فقط هم در مواقع بردن نيست. من بازي با شاهين بوشهر هم به بچه‌ها گفتم 4تا مي‌خوريم و خورديم! چون خواب ديده بودم. وقتي 2گل عقب افتاديم به هوشنگ لوينيان گفتم دوتا ديگر هم مي‌خوريم. هوشنگ مي‌گفت: «بسه ديگه. چه خبرته؟!»
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200