صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۲۰۳۲۵۱
تعداد نظرات: ۲۰ نظر

عاشقانه ای زیبا

گاهی وقتها فکر می کردم که همیشه پایان، آدم را به سمت یک آغاز می کشاند ... اما وقتی دلم شکست، وقتی صدای شکستن دلم را شنیدم ... و تا چشم گشودم دیدم، که کوه غرورم پر شده از شکسته های آیینه آینده روشن ... وقتی دیدم چگونه پا روی دلم گذاشتی، از اوجِ غرور به قعرِ دلتنگی سقوط کردم ... وقتی که بوی خاک خیس و سرمای لطیف، که از درز پنجره سکوتم، گونه دلم را ... نوازش می داد و دل سنگی احساسم با اولین بارش غربت شکست ... باور کردم که ... همیشه یک پایان انسان را سمت آغازی دیگر نمی کشاند ... گاهی باید پایان را آموخت اما بی آغازی دیگر ... گاهی باید در پایان زندگی کرد و از پشت پنجره پایان به خاطرات گذشته نگریست ... گاهی باید پشت حصارِ حسرت در خاطرات ... زمانی که دستهای دلمان را گره کورِ عشق زدیم ... و با تیغ وداع گسلاندیم، غرق شویم... باید پشت پرچین تنهایی نشست و غبار دل را با اشک شست ... و باور کرد ... پایان را، بی آغازی دیگر ..!!
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۲۰
در انتظار بررسی: ۸
غیر قابل انتشار: ۲
vahid
۲۱:۳۱ - ۱۳۹۰/۱۲/۰۹
واقعاً گاهی همین طور میشه
عالی بود
ناشناس
۲۰:۱۹ - ۱۳۹۰/۱۲/۰۹
خيلي زيبابودممنون
ناشناس
۱۷:۲۸ - ۱۳۹۰/۱۲/۰۹
چرند بود
ناشناس
۱۳:۲۱ - ۱۳۹۰/۱۲/۰۹
چه رومانيك!
ناشناس
۱۳:۰۱ - ۱۳۹۰/۱۲/۰۹
نچ
ناشناس
۱۱:۵۱ - ۱۳۹۰/۱۲/۰۹
زيبا بوى عاشقانه بارش اشك هايت در أغاز تنهايي
ناشناس
۱۱:۳۸ - ۱۳۹۰/۱۲/۰۹
این کجاش قشنگ بود؟!! از کتابهای آقای نادر ابراهیمی استفاده کنید که بفهمید عاشقانه زیبا یعنی چه!
ناشناس
۱۰:۲۱ - ۱۳۹۰/۱۲/۰۹
دقیقا حال و روز ما !!!!
ناشناس
۱۰:۰۵ - ۱۳۹۰/۱۲/۰۹
وقت کردی کمی روحیه هم بده!
تعداد کاراکترهای مجاز:1200