صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۲۲۴۴۳۲
تعداد نظرات: ۱۱ نظر

بارون نادون!

وقتی رسیدم از شدت بارون خیس بودم

برادرم گفت: "چرا یه چتر با خودت نمی بری" ؟

خواهرم گفت: "چرا منتظر نشدی تا بارون بند بیاد" ؟

بابا با عصبانیت گفت: فقط بعد از اینکه سرما خوردی می فهمی؟

اما مامانم همانطور که موهام رو خشک می کرد گفت:

بارون نادون...

این است مادر
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۱۱
در انتظار بررسی: ۲۸
غیر قابل انتشار: ۱
ناشناس
۱۵:۳۱ - ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
به سلامتی مادری که وقتی غذا سره سفره کم میاد اولین کسی که اون غذا رو دوست نداره خودشه.
فرزاد
۱۵:۰۱ - ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
زبانم قاصر است از بیان خوبیهای مادرم. ای بی ریاترین همراه من مادرگلم .همواره سلامت باشی و شاداب.
ناشناس
۱۴:۴۹ - ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
مادر یعنی محبت
ناشناس
۱۴:۱۳ - ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
وای که چقدر دلم برای مامانم تنگ شده کاش می شد فقط یک بار دیگر گرمای دستاشو حس می کردم ولی ....
ناشناس
۱۲:۰۳ - ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
خیلی جالب بود مرسی
ناشناس
۱۰:۵۳ - ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
اي مادر عزيم كه جانم فداي تو
قربان مهرباني و لطف و صفاي تو
ناشناس
۱۰:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
من هم يك پدرم و البته يك پدر به نسبت جوان . ولي سعي كردم كه هيچ وقت با پسرم با اين لحن صحبت نكنم.
علی
۱۰:۰۴ - ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
کاشکی میشد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم . بازم مثل بچگی ام لالایی هاتو دوست دارم .
ناشناس
۱۰:۰۳ - ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
من كه متوجه نشدم. منظور چي بود؟ بارون نادون... يعني چه؟
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۴:۲۵ - ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
يعني مادرش تقصير رو گردن بارون انداخت نه بچۀ خودش و اينطوري بچه اش رو آروم كرد.
ناشناس
| |
۱۵:۲۷ - ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
يعني مادرها حتي با دشمنان شون هم مهربانند.
تعداد کاراکترهای مجاز:1200