صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۲۷۶۶۰
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۶ - ۰۱ آبان ۱۳۸۶ - 23 October 2007

راز قتل خواهر در قلب دختر 10 ساله

وقتى وارد اتاق شدم ناپدرى ام را ديدم كه فرشى را روى دوش خود انداخته و قصد داشت از خانه خارج شود. وقتى او از در خانه بيرون مى رفت متوجه پاى ليلا شدم كه از گوشه فرش بيرون افتاده بود.

 

ناپدرى جنايتكار پس از ۴ روز راز قتل دخترخوانده ۱۶ ساله اش را فاش كرد.به گزارش خبرنگار ما، عصر پنجشنبه ۲۶ مهر زنى هراسان با مراجعه به اداره آگاهى كرج از ناپديد شدن مرموز دختر ۱۶ ساله اش خبر داد.

زن جوان به مأموران گفت: امروز صبح مثل هر روز به محل كارم كه در يك شركت خدماتى است رفتم اما عصر وقتى به خانه بازگشتم متوجه غيبت دخترم ليلا شدم. با نگرانى به هر جا كه احتمال مى دادم دخترم به آنجا رفته باشد سر زدم اما هيچ اثرى از او نبود.حال آنكه دختر ۱۰ ساله ام نيز صبح در خانه بود اما او هم متوجه زمان خروج خواهرش نشده بود.

پس از طرح اين شكايت محمد حسينى رازليقى -بازپرس كشيك قتل- به گروهى از كارآگاهان دايره جنايى كرج مأموريت داد تابا انجام تحقيقات گسترده، سرنوشت دختر ۱۶ ساله را مشخص كنند.كارآگاهان در بررسى هاى خود متوجه شدند مادر ليلا، ۱۸ ماه قبل با وجود مخالفت هاى شديد دو دخترش با يكى از رانندگان محل كارش به نام صباح آشنا شده و بعد هم به عقد او درآمده است. با به دست آمدن اين سرنخ بازپرس جنايى دستور بازداشت ناپدرى را صادر كرد اما وقتى مأموران به محل كار او رفتند متوجه شدند او از روز پنجشنبه به طرز مشكوكى ناپديد شده است.از سوى ديگر بازپرس حسينى كه به رفتارهاى خواهر ۱۰ ساله دختر گمشده مشكوك شده بود به تحقيق از او پرداخت.

خواهر ليلا كه بشدت ترسيده بود ابتدا منكر اطلاع از سرنوشت خواهرش شد ، اما در ادامه لب به سخن گشود و گفت: روز پنجشنبه من و ليلا در خانه بوديم كه ناپدرى مان به خانه آمد. او گفت سرش درد مى كند و از من خواست برايش از داروخانه قرص بگيرم. چند دقيقه بعد كه به خانه آمدم صداى ليلا نمى آمد. خيلى ترسيدم. وقتى وارد اتاق شدم ناپدرى ام را ديدم كه فرشى را روى دوش خود انداخته و قصد داشت از خانه خارج شود. وقتى او از در خانه بيرون مى رفت متوجه پاى ليلا شدم كه از گوشه فرش بيرون افتاده بود. صباح كه متوجه حضورم شده بود با عصبانيت به طرفم آمد و تهديدم كرد اگر در اين باره حرفى بزنم مرا هم مى كشد.

با اعتراف هاى دختر ۱۰ ساله بازپرس جنايى به كارآگاهان مأموريت داد تا با تحت نظر گرفتن پاتوق هاى مرد راننده او را دستگير كنند.سرانجام خانه پدرى مرد فرارى در حوالى خرمدشت شناسايى شد.ساعت يك بامداد ديروز كارآگاهان صباح را هنگام ورود به خانه پدرش شناسايى و دستگير كردند.

متهم پس از انتقال به اداره آگاهى بلافاصله از سوى بازپرس حسينى تحت بازجويى قرار گرفت. او ابتدا از ماجراى ناپديد شدن ليلا اظهار بى اطلاعى كرد. اما وى در ادامه وقتى شواهد موجود در پرونده را عليه خود ديد لب به اعتراف گشود و اظهار داشت: چند سال قبل به خاطر اختلافاتى كه با همسرم داشتم از او جدا شده و به عنوان راننده در يك شركت خدماتى مشغول به كار شدم. ۱۸ ماه قبل با يكى از كاركنان شركت به نام فاطمه آشنا شدم. او از همسرش جدا شده و سرپرستى ۴ فرزندش را برعهده داشت. بنابراين به خاطر رهايى از تنهايى و كمك به زن بى پناه و فرزندانش از او خواستگارى كردم. بعد از چند روز هم وى را به عقد موقت خود درآوردم. اما از همان اول فرزندان فاطمه بخصوص ليلا با حضور من در زندگى شان مخالف بودو سر اين موضوع هميشه درگيرى داشتيم. روز حادثه براى برداشتن شناسنامه ام به خانه رفتم اما هر چه گشتم آن را پيدا نكردم. در حالى كه از كار همسرم عصبانى شده بودم سيلى محكمى به صورت ليلا زدم. بر اثر شدت ضربه او تعادلش را از دست داد و سرش به شوفاژ خانه خورد و همان موقع جان سپرد. خيلى ترسيده بودم. سريع جسدش را در فرش كهنه اى پيچيده و آن را در صندوق عقب مينى بوسم گذاشتم.يك روز با جسد در خيابان ها گشت زدم. سپس تصميم گرفتم آن را در بيابان هاى خارج از شهر دفن كنم. بنابراين به بيابان هاى اطراف ملك آباد كرج رفتم و جسد را مقابل زمين فوتبالى دفن كردم.

با اعتراف هاى مرد جنايتكار، كارآگاهان صبح ديروز همراه بازپرس جنايى به محل دفن جسد رفته و در جست وجويى يك ساعته موفق به كشف جسد شدند.بدين ترتيب صباع با صدور قرار بازداشت قانونى روانه زندان شد. جسد دختر نوجوان هم براى تشخيص علت اصلى مرگ به پزشكى قانونى منتقل شد.

 

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200