صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۲۸۵۸۵
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۵ - ۱۶ آبان ۱۳۸۶ - 07 November 2007

مردى با ضربه هاى دمپايى همسرش راهى بيمارستان شد

به بالكن خانه رفتم تا دور از سر و صداى داخل خانه با او صحبت كنم كه همسرم از پشت سر با دمپايى روفرشى پلاستيكى اش چندين ضربه بر سرم زد. من هم بيهوش روى زمين افتادم. وقتى چشمانم را باز كردم خودم را روى تخت بيمارستان ديدم.

 

مردى كه با ضربه هاى دمپايى همسرش مجروح شده بود تقاضاى طلاق داد.

 به گزارش ایران، مرد ۴۵ ساله كه چندى قبل دادخواست طلاق داده بود با مراجعه به شعبه ۲۶۱ دادگاه خانواده به قاضى «صداقتى» گفت: ۱۰ سال قبل بعد از فارغ التحصيلى در رشته دندانپزشكى به اصرار، مادرم دخترخاله ام را با مهريه ۸۰۰ سكه طلا به عقد خود درآوردم.
اما از همان روزهاى اول متوجه شدم خواسته ها و علايق ما تفاوت هاى زيادى با هم دارد.

من اهل مطالعه و تحقيق بودم اما از آنجا كه همسرم زنى بى تفاوت به مسائل علمى و مطالعه است دائماً با دوستان دوران دبيرستانش خود را سرگرم برگزارى دوره هاى زنانه مى كرد.

ماه هاى اول ازدواج وقتى به خانه مى آمدم او بدون اين كه به امور خانه رسيدگى كرده باشد از رستوران سفارش غذا مى داد تا اين كه كم كم متوجه شدم او اهل آشپزى نيست. از طرف ديگر من هم براى تأمين هزينه هاى كمرشكن زندگى و ولخرجى هاى او از خانه فرارى شده و خودم را غرق كار كردم.

چندين بار سعى كردم با او صحبت كنم شايد روش زندگى اش را تغيير دهد، اما او هر دفعه مى گفت: من همسر يك دندانپزشك معروف هستم و بايد ظاهرى مناسب و آراسته داشته باشم ضمن اين كه بايد زندگى ام با ديگر مردم متفاوت باشد.

مرد ميانسال ادامه داد: همسرم را دوست داشتم و بعد از ۱۰ سال زندگى مشترك هنوز به او وفادار بودم تا اين كه مدتى قبل همسرم با بهانه گيرى و ايراد تراشى مرا متهم به خيانت كرد و چند روزى خانه را ترك كرد. بالاخره با وساطت مادرم او را به خانه بازگرداندم، اما او عصبى و پرخاشگر شده بود. هر شب در خانه ما به خاطر شك و بددلى همسرم بحث و جنگ و جدال داشتيم.

سرانجام مدتى قبل يكى از همكارانم با تلفن همراهم تماس گرفت تا درباره يك موضوع كارى با من مشورت كند. به بالكن خانه رفتم تا دور از سر و صداى داخل خانه با او صحبت كنم كه همسرم از پشت سر با دمپايى روفرشى پلاستيكى اش چندين ضربه بر سرم زد. من هم بيهوش روى زمين افتادم. وقتى چشمانم را باز كردم خودم را روى تخت بيمارستان ديدم. بعد از ترخيص از بيمارستان به كلانترى رفتم و از همسرم شكايت كردم.

مرد ميانسال ادامه داد: همسرم با بدبينى و ولخرجى هايش مرا عاصى كرده است.

در ادامه زن شيك پوش جوان كه از ابتداى جلسه سرش را پائين انداخته بود به قاضى گفت: همسرم دندانپزشك معروفى است و درآمد خوبى هم دارد اما مدتى است غيبت هاى طولانى اش باعث شك و دودلى من شده بود. همسرم مدتى است براى پاسخ دادن به تلفن همراهش به بالكن مى رود و اين قضيه باعث رنجش و آزارم شده است. سرانجام يكماه قبل تلفن همراه وى زنگ خورد و او براى پاسخ دادن به آن به بالكن رفت، من هم از فرصت استفاده كردم و دمپايى روفرشى را درآوردم و چند ضربه به سرش زدم تا او را ادب كنم تا كمى به زندگى مان توجه كند. اما الان از كار خود پشيمانم.

قاضى پس از شنيدن اظهارات زن و مرد آنها را دعوت به سازش كرد اما مرد خواستار جدايى از همسرش شد. بدين ترتيب قرار شد دو طرف پس از معرفى داور به دادگاه مدتى بعد براى پيگيرى پرونده مراجعه كنند.

 

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200