صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۳۶۱۴۱۴
تاریخ انتشار: ۲۰:۳۱ - ۲۷ مهر ۱۳۹۳ - 19 October 2014

«گویش‌های بومی مایه نازش است»

وی ادامه داد: همه تیره‌های ایرانی در زبان فارسی هم بهره‌اند سخنوارنی به این زبان سروده‌اند یا در آن نوشته‌اند. ویژگی‌های زبان خود را در بستر این زبان ریخته‌اند و از آن رودی خروشان پدید آمده است که جهانیان از آن در شگفت مانده‌اند و هنوز شگفت‌انگیز است برای هر آشنای زبان و ادب.
میرجلال‌الدین کزازی در همایش ملی مانگ و مانشت گفت: به راستی پیوند شاکه و خان ‌منصور پیوندی است شگفت‌انگیز و می‌توان گفت بی‌مانندند. شاید بتوانیم آن را با پیوند مولانا و شمس بسنجیم اما هرگز مولانا و شمس همسرای نبودند.

به گزارش ایسنا، میرجلال‌الدین کزازی در همایش ملی مانگ و مانشت، نکوداشت شاعران شاکه و خان‌منصور اظهار کرد: در این روزها به گونه‌ای ناب نشانه‌ای شگرف از گردی کردان را ما آشکارا فراپیش خویش می‌بینیم و می‌یابیم. در میان‌رودان و آسیای کهن کردان مردانه، دلیر چون شیر ایستاده‌اند و می‌جنگند، ما می‌دانیم و باور بی‌گمان داریم که کرد در هر جای جهان باشد ایرانی است.

وی ادامه داد: کردان یکی از ناب‌ترین و نژاده‌ترین ایرانیان‌اند، از این رو هر کرد در هر جا چون ایرانی است، آزاده در برابر ستم و سیاهی می‌ایستد و می‌جنگد و مایه‌ی شادمانی من است که امروز در ایوانم شهری باستانی. شاید شما ندانید که این نام نامی‌ است بسیار کهن که سابقه‌ی آن به هزاره‌های دور در تاریخ ایران می‌رسد . ایوان در بن نامی هخامنشی و همان است که با نام آپادانا به کار می‌بریم که در پی جابجایی شده است آیاوانا که از آن ایوان برآمده است.

این استاد ادبیات فارسی گفت: ایوان امروز سر به کیوان می‌ساید و امروز بر آن است تا یکی از فرزندان خود را گرامی بدارد. خان‌منصور مردی بوده است که از پس مانشت بردمیده است یار یک‌دله‌ی او شاکه به پرتو این ماه می‌ماند به راستی پیوند شاکه و خان ‌منصور پیوندی است شگفت‌انگیز و می‌توان گفت بی‌مانندند. شاید بتوانیم آن را با پیوند مولانا و شمس بسنجیم اما هرگز مولانا و شمس همسرای نبودند.

کزازی تصریح کرد:از دیگر سوی اینکه دوتن سروده‌ای یگانه را در پیوندند در ادب فارسی پیشینه داشته است نمونه را ناصرالدین شاه قاجار که شعر نیز می‌گفته است گاهی غزلی را می‌آغازیدند یا لختی از بیتی را می‌سرودند. سروده‌ی بسطامی لختی دیگر را در می‌پیماید. اما هیچ دو سخنوری را در ایران تا بدانجا که من می‌دانم در جهان نمی‌شناسیم که دیری با یکدیگر آنچنان در پیوند بوده باشند. پیوندی که باره از سریکدلگی که دیوانشان آمیزه‌ای از سروده‌های هر دو سخنور باشد. این خود پدیده‌ای است در ادب ایران که به تنهایی شایسته‌ی پژوهش و بررسی است.

وی تاکید کرد: به هر روی از شهری باستانی مانند ایوان به هیچ روی مایه‌ی شگفتی نیست که مردانی بزرگ و نامدار چون این دو تن را در دامن فرهنگ و ادب خود پرورده باشد می‌سزد که ایوانیان آنچه که به درستی گفته شد بیش از پیش به این مایه‌های نازش خویش بیندیشند و بپردازند. آشنایی من با شاکه و خان‌منصور اندکی بیش از دیگر سخنوران کرد است. آن هم از این روست که آقای دکتر خانی که از سالیان پیش من با او آشنایی دارم و دانشجوی من بوده است و سالیانی است که در سروده‌های این دو می‌پژوهد و از دیگر سو او بانوی پژوهنده‌ی وی خانم دلشاد پایان‌نامه‌ی خویش را در همین زمینه نوشته است.

کزازی ادامه داد: من از این روی بیش از دیگر سخنوران کرد با این دو سخنور آشنایی داشته‌ام. آشنایی من با زبان کردی آن چنان ژرف نیست من با یکی از گویش‌های زبان کردی کم و بیش آشنایی دارم که گویش کرمانشاهی است اما از آن روی که گویش شما ایلامیان بسیار نزدیک است می‌توانم سروده‌های شاکه و خان‌منصور را کم و بیش بی‌رنج دریابم.

وی در ادامه در درخواست حضار که خواندن شعر کردی از او خواسته شد با بیان اینکه می‌خواهم بیتی از قندهار نامه بخوانم و خواندن این بیت از آن روست که خان‌منصور که مانند هر کردی دیگر گرد، مرزهای ایران را دلیرانه پاس می‌داشته است در آن از این سرزمین جاوید که همواره سرزمین امید و نوید بوده است یاد کرده است گفت: نام گرامی و گرانمایه و سپند و ارجمند ایران را در بیت خود آورده است:

ار کوشیام له جنگ فدای ایرانت ، فدای خاص خاصان سردیارانت"

کزازی افزود: آنچه من می‌خواهم با شما در میان بگذارم به خجستگی این همایش شکوهمند آن است که سرزمین ما ایران از کهن‌ترین روزگاران ،از روزگاران اسطوره‌ای پیش از تاریخ تا کنون همواره سرزمین تیره‌ها و طوایف گوناگون بوده است. که همه خود را ایرانی می‌دانند که سر می‌افراختند. پاره‌ای از این تیره‌ها گویش یا زبانی جداگانه داشته‌اند در پاره‌ای از این زبان‌ها و گویش‌ها سامانه‌ای ادبی پدید آمده است و یکی از این آثار مرزبان‌نامه است مرزبان نامه بر پایه‌ی کتابی که به زبان طبری نوشته شده است به خامه‌ی یکی از فرمان‌رانان تپورستان یا طبرستان مرزبان رستم شروین به پارسی هنری و نگارین برگردانیده آمده است.

وی تصریح کرد: نمونه‌ی دیگر کتابی ‌است از پیر فرخنده‌ویر هرات خواجه‌ی بزرگ خواجه عبدالله انصاری نخستین کتاب را در زنجیره‌ای از کتاب‌ها که در زیست‌نامه‌ی پیران درویش نوشته شده است این خواجه‌ی خرم خوی به دست داده است شاگردان او آنچه را که وی می‌گفته می‌نوشته‌اند. این کتابی شده است که نخستین است در کتاب‌هایی مانند تذکره‌الاولیاء عطار یا نفحات ‌الانس جامی، اما در میان آن گویش‌ها و زبان‌های بومی تنها زبانی که ادبی گسترده دارد زبان کردی است و هر گونه‌ای در ادب فارسی نمونه‌ای کردی نیز داراست. شاهنامه‌ی الماس‌خان کندوله‌ای یا بذل‌نامه‌هایی که سخنوران کرد به شیوه‌ی گنجور گنج سخن نظامی در پیوسته‌اند کردان حافظ خویش را دارا هستند از همین رو پژوهش در ادب کردی پژوهش در بخشی گسترده از ادب فارسی است.

این استاد ادبیات فارسی گفت: من سالی پیش از این در سخنی که در دانشگاه رازی کرمانشاه راندم در پیش نهادم که در آن دانشگاه یا هر دانشگاه دیگر رشته‌ای را پی‌افکنم در سنجش ادب کردی با ادب فارسی سنجش با نقطه‌های نغز راهگشا خواهیم یافت که هم به مدد فارسی می‌آید و هم ادب کردی پایه‌ی رشته‌ای دیگر می‌توان سامان داد.اما این پیشنهاد با رویکرد پرشور سرپرست دانشگاه نیز همراه بود مانند دیگر پیشنهادها بوده و تنها بر کاغذ مانده است.

وی ادامه داد: نکته‌ای دیگر را بیفزایم ،نکته‌ای بنیادی روزگار به گونه‌ای رویکرد فرهنگی اجتماعی ما زبان ‌ها و گویش‌ها ما زبان کردی هم‌آوردی و کشاکشی با زبان فارسی ندارد. من بارها گفته‌ام دوباره می‌گویم در این بزم باشکوه که زبان‌ها و گویش‌های بومی به نیای ما می‌ماند و زبان فارسی به نواده آیا هرگز می‌توان پذیرفت که ستیز و آویزی ،چالش و چند و چونی در میانه‌ی نیا و نواده باشد اگر نیا نواده را خوار کند خود را خوار داشته است و اگر نواده نیا را به هیچ بگیرد خود را به هیچ گرفته است.

کزازی با بیان اینکه یکی از برترین گنجینه‌های فرهنگی ما ایرانیان همین گونه گونه‌ی تیره‌ها و تبارها است و در پی آن گویه گویه زبان‌ها و گویش‌ها، تصریح کرد: ایران تا آنجا که می‌دانم تنها کشوری است که روزگاران زبانی را اکنونی روزآمد در برابر خویش دارد زبان‌های ایرانی از نگاهی فراخ و فراگیر به سه روزگار سه گونه‌ی بزرگ بخش می‌شود ایرانی باستان دو زبان نام‌بردار از این گونه و گروه و روزگار یکی زبان پارسی باستان است زبان هخامنشیان اوستا است زبان نامه‌ی زرتشت، مشهور باستانی ایرانی است، روزگار دوم روزگار زبان‌های ایرانی میانه است زبان‌هایی که در روزگار ساسانی و اشکانی روایی داشته است.

این استاد ادبیات فارسی گفت: دو زبان آوازه‌ای بیشتر داشته است یکی زبان زبان پارسی یا پارسیک و دیگر پهلوانی یا پهلوی اشکانی است و در روزگار سوم روزگار زبانی ایرانی دوم زبان پارسی دری زبان خراسانیان کهن بوده است چون نخستین کانون‌های زبان و ادب پچارسی نخستین فرمانروایان ایرانی در شمار فراوان در خراسان پدید آمدند اندک اندک زبان خراسانیان زبان فراگیر دیوانی و فرهنگی شده است در سراسر ایران.

وی تصریح کرد: همه‌ی ایرانیان این زبان را چونان زبان فراگیر رشته پیوند در میان خود پذیرفته‌اند به ستم این زبان گسترش نیافته است ما اگر امروز می‌گوییم زبان پارسی خواست ما زبان مردم پارس نیست، پارسی درست برابر است با ایرانی نامی است دیگر ایران را، چون ساسانیان از پارس بوده‌اند 5 سده نیرومند بر نیمی از جهان فرمان راندند. پارسی برابر افتاد با ایرانی و پارس با ایران.از همین روست فرنگیان هنوز ما را بیشتر با این دو نام می‌شناسند. ما کشورمان را نه با نام ایران و ایرانی بلکه به پرشین و پرسیا. می‌شناسیم پس از زبان زبان تیره‌ای نیست که دیگر تیره‌ها را به خشم بیاورد. زبان ایران است و زبان همه‌ی ایرانیان است زبان مردم خراسان هم آنچه بوده نمانده است زبان پارسی گونه‌ای شرکت سهامی بوده است که گویش‌ها و زبان‌های بومی در آن راه جسته‌اند، از آنِ همه‌ی ایرانیان است.

کزازی تاکید کرد: پدیده‌ای زبان‌شناختی که تنها در زبان فارسی دیده می‌شود ناهم روزگاری زبانی است ما هم ریخت‌های کهن را هنوز در زبان فارسی به کار می‌بریم و هم ریخت‌های نو را. یک نمونه‌ای آشنا را برای شما بیاورم واژه‌ای از زبان گفتاری پارسی "تاریک"، این واژه در ریخت پهلوی است چوی پساوند ایک دارد برابر فارسی آن تاری است، واژه‌ای ادبی و شاعرانه است، پیام و پیغام نیز این گونه است.

وی ادامه داد: همه تیره‌های ایرانی در زبان فارسی هم بهره‌اند سخنوارنی به این زبان سروده‌اند یا در آن نوشته‌اند. ویژگی‌های زبان خود را در بستر این زبان ریخته‌اند و از آن رودی خروشان پدید آمده است که جهانیان از آن در شگفت مانده‌اند و هنوز شگفت‌انگیز است برای هر آشنای زبان و ادب.

سخنران ویژه همایش ملی مانگ و مانشت ادامه داد: زبان کردی گنجینه‌ای است گرانبها در پژوهش ‌های فرهنگی ادبی زبان‌شناختی و آنچه می‌گویم از سر شیفتگی به کردان یا زبان کردی ایرانیان یا پارسی نیست. من بر پایه‌ی آن شناخت کران‌مند که از کردی کرمانشاهی دارم در بررسی‌های ریشه شناختی خود از این گویش بهره‌ی فراوان برده‌ام . اگر شما کتاب‌های من را خوانده‌ باشید به گمان بسیار می‌بینید که نمونه‌ای از زبان کردی در آن کتاب‌ها فراپیش خواننده نهاده‌ام زیرا زبان کردی زبانی است که آن سه روزگار زبانی را در خود نهفته می‌دارد، پاره‌ای از واژگان آن باستانی است .روزگار باستانی اوستا مانند: مانگ که ریخت اوستایی ماه است و کرد امروز می‌گوید مانگ ایرانیان دیگر ماه می‌گویند که ریختی است از ماس در پهلوی. که در کردی ماهی را ماسی می‌گویند.

وی به کار بردن واژه رواس به جای روباه را نمونه‌ای دیگر از این واژه‌ها عنوان و تاکید کرد: پس زبان کردی گنجینه‌هایی گرانبها و بی‌جانشین است، من چند سال پیش در همایشی در همدان که در این زمینه بود گفتم اگر واژه‌ای از یکی از زبان‌های ایرانی بمیرد ایرانی جان‌آگاه و خویشتن شناس فرهیخته به سوگ خواهد نشست و پُرسه خواهد آراست برای واژه چون هر واژه ما را به ژرفنای تاریخ و فرهنگمان می‌پیوندد و اگر آن واژه از میان برود بخشی از تاریخ و فرهنگ ما را از میان برده است.

کزازی ادامه داد: اینکه چگونه می‌توانیم از زبان کردی بهره ببریم واژه‌ای هست که همه‌ی شما با آن آشنایید "بیت" همگان می‌انگارند که این واژه از زبان تازی به وام گرفته شده است. چنین نیست که این واژه‌ای باشد که خانه را به آن بنامیم چون بیت خانه پنداشته شده است بیت ریختی است از گفت . هنجاری است در زبان‌شناسی تاریخی ایران که و به ب و سپس به گ دیگرگون می‌شود که ریخت آن را در گویش‌های بومی و از آن میان کردی داریم. «وتن» که کرد می‌گوید وتم ، وتی ، وت یعنی گفتم ،گفتی ،گفت.

وی ادامه داد: از آنجا که همیشه سروده در ایران همدوش و هم‌آغوش با آواز،هنوز در کردی اوامی شعر را واتن می‌گویند. ما به یاری زبان کردی توانسته‌ایم ریشه و پیشه‌ی این واژه را آشکار بداریم و به خانواده‌ی واژه‌ها و زبان ایرانی بازگردانیم.

کزازی در پایان گفت: امیدوارم آنچه گفته شد انگیزه‌ای نیرومند باشد در پژوهندگان ایوانی، دیگر پژوهندگان کرد که قدر زبان و گویش خود را بدانند .سخن گفتن به گویش‌های بومی نه تنها مایه‌ی خوارداشت گوینده نیست مایه نازش و سرافرازی اوست آن تهرانی تنها گویش تهرانی خود را می‌داند اما شما چونان کرد می‌توانید با چندین گویش کردی آشنا باشید زبان فارسی را هم در کنار آن چونان زبان فراگیر فرهنگی و دیوانی ایران به کار ببرید همه‌ی ما از هر هر تیره و تبار با هر گویش و زبان سرافرازیم که ایرانی هستیم.
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200