صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۳۹۱۷۱۶
تعداد نظرات: ۴۸ نظر
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۲ - ۲۷ فروردين ۱۳۹۴ - 16 April 2015

این خانواده اروپایی، ایران واقعی را تبلیغ می کند/ "عصر ایران" حامی پروژه «Iran is Great» (+عکس)

وقتی برای نخستین‌بار به ایران رسید، تصمیم گرفت تا در کمترین زمان ممکن و بدون توقف طولانی از آن عبور کند، اما هر چه بیشتر در شهرها جلو می‌رفت، اثری از تیراندازی و بمب کنار جاده‌ای ندید ...
عصر ایران؛ فرورتیش رضوانیه - تاکنون گردشگران زیادی با خودروهای RV خود از ایران عبور کرده‌اند، اما مشهورترین آنها یک مرسدس است که بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی ایرانی آن را می‌شناسند، چون مدارک شناسایی و اموال صاحبان آن در کرج به سرقت رفت و بلافاصله به یک جنجال خبری تبدیل شد.

اما «کریستین ایوان» اکنون به دلیل دیگری شهرت دارد و ماجرای پول و پاسپورت‌های گمشده را فراموش کرده است. او پس از راه‌اندازی پروژه شخصی «Iran is Great»، ایران واقعی را به مردم اروپا معرفی می‌کند و به ابهامات آنها پاسخ می‌دهد. با توجه به این که از ابتدای ماجرای مشهور شدن خانواده ایوان در کنار آنها بوده‌ام، قصد دارم به این پرسش پاسخ بدهم که چرا آنها از وقت و انرژی خود هزینه می‌کنند تا مردم دنیا از زیبایی و شگفتی‌های ایران بدانند.

خانه متحرک خانواده اروپایی

«کریستین ایوان» اهل رومانی است که با «آدری»، همسر فرانسوی خود ساکن شهر کاسل آلمان هستند اما خانه را ترک کرده و به گردشگری در دنیا می‌ۤپردازند. آنها همراه «لوکاس» و «امیلیا»، فرزندان خود در مرسدسی که پیشتر متعلق به شرکت پستی UPS بوده و توسط کریستین به RV تغییر کاربری داده شده، زندگی می‌کنند و آن را «خانه» می‌نامند.


سفر با RV یکی از راه‌هایی است که به شما اجازه می‌دهد تا با حذف مخارج هتل و یا اجاره کردن محل اقامت، هنگام سفر امکانات و فرصت‌های دیگری را به دست آورید که در نهایت به نفع‌تان تمام می‌شود. زندگی بسیار کم‌خرج، از ویژگی‌هایی است که RV به ارمغان می‌آورد و به شما اجازه می‌دهد تا بتوانید با صرفه‌جویی در هزینه‌ها، مدت زمان بیشتری در گشت‌وگذار به سر ببرید و به ماجراجویی بپردازید.

کرج، شهرک بنفشه

وقتی در آذرماه 1392 پاسپورت‌های خانواده ایوان به سرقت رفت، آنها احساس ناامنی می‌کردند. این که یک گردشگر خارجی در کشور غریبه به سر ببرد و مدارک شناسایی معتبر بین‌المللی همراه خود نداشته باشد، برای هرکسی یک کابوس است. به همین دلیل کریستین با چسباندن یک بنر کاغذی پشت شیشه RV و توقف در محل وقوع جرم، از سارقان خواهش کرد تا پاسپورت‌ها را به او بازگردانند. عکس این رخداد به سرعت در سایت‌های خبری و شبکه‌های اجتماعی بازنشر شد و چنان گستردگی یافت که حساسیت نیروی انتظامی را برانگیخت.



بدین ترتیب، ساکنان مرسدس RV به عنوان یک خانواده اروپایی سرگردان در کرج، به شهرت رسیدند. کریستین که از ادامه سفر در آسیا و اقامت در ایران منصرف شده بود، با دلی آزرده و خسته و مضطرب آماده شد تا به محض دریافت پاسپورت‌های جدید، به آلمان بازگردد. اما در همین هنگام، اتفاق دیگری رخ داد که هیچ کسی آن را پیش‌بینی نمی‌کرد.

حیرت خانواده ایوان


کریستین پشت فرمان RV نشسته بود و در خیابان‌های کرج رانندگی می‌کرد. او شاهد صحنه‌ای بود که نمی‌توانست باورش کند.

هر چند دقیقه یک‌بار، خودروها کنار مرسدس RV قرار می‌گرفتند و راننده و سرنشین‌ها فریاد می‌زدند: «ببخش که پاسپورت‌تان را دزد برد!»... «ایران واقعی این نیست»... «به خدا ایران ناامن نیست»... «ببخشید... ببخشید!»...اموال خانواده ایوان بارها در نقاط مختلف جهان مورد سرقت قرار گرفته بود، اما هیچ‌وقت مردم آن کشور به دلیل وقوع یک سرقت از آنها عذرخواهی نکرده بودند. پس رفتار ایرانیان و هضم این رخداد برای کریستین ساده نبود.

وقتی RV به تهران رسید، عذرخواهی رهگذران و سرنشین‌های خودروها ادامه داشت و راننده‌هایی هم بودند که برای ادای احترام به آنها از صدای بوق یا چراغ نوربالا استفاده می‌کردند. خانواده ایوان هرگز چنین انتظاری نداشتند و نمی‌دانستند در ادامه قرار است چه اتفاقی رخ دهد.

اندکی بعد وقتی «علی‌رضا تابش»، مدیرکل وقت حوزه ریاست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری از ماجرا مطلع شد، بلافاصله اداره کل گردشگری البرز از خانواده ایوان برای حضور در این اداره دعوت به عمل آورد و به دلجویی از آنها پرداخت. در همان جلسه، کریستین گفت که داستان سرقت کرج، ذهنیت او را نسبت به ایرانیان تغییر نمی‌دهد. او حقیقت را بیان کرد، چون روزی که پاسپورت جدید کریستین، آدری، لوکاس و امیلیا به دست‌شان رسید، گزینه ترک ایران روی میز نبود.

کشف ایران واقعی


پس از آن که کریستین پاسپورت‌ها را دریافت کرد و هر لحظه می‌توانست ایران را ترک کند، به آرامش فکری رسید و تصمیم گرفت تا ایران واقعی را با سرنخ‌هایی که تازه به دست آورده بود، بشناسد.

او پیشتر یک‌بار دیگر نیز به ایران آمده بود و آشنایی خوبی با فرهنگ ایرانی داشت به طوری که همیشه با علاقه تلاش می‌کرد تا زبان فارسی را فرا گیرد. وقتی مرسدس RV برای مدت طولانی در یک محله توقف می‌کرد و همسایه‌ها با خانواده ایوان آشنا می‌شدند، برای آنها نذری می‌بردند و کریستین با لبخند «مچکرم!» می‌گفت و از آنها تشکر می‌کرد.

«در اروپا هر کسی به ما می‌رسید و می‌شنید که قصد عبور از ایران را داریم، می‌گفت ایران امنیت ندارد، در آنجا هر روز ده‌ها انفجار رخ می‌دهد، بچه‌هایتان را می‌دزدند یا در جاده‌ها با انفجار IED مواجه می‌ِشوید.» کریستین به علت ترسی که داشت، وقتی برای نخستین‌بار به ایران رسید، تصمیم گرفت تا در کمترین زمان ممکن و بدون توقف طولانی از آن عبور کند و به سمت شرق برود، اما هر چه بیشتر در شهرها جلو می‌رفت، اثری از تیراندازی و بمب کنار جاده‌ای ندید و همه توصیف‌هایی که شنیده بود را از ذهن خودش خارج کرد.




او پس از بازگشت به آلمان، دوباره تصمیم گرفت تا به ایران سفر کند و زمانی که برای بار دوم وارد کشور شد، در همان ابتدای سفر سارقان به RV دستبرد زدند. هرچند از دست دادن پاسپورت‌ها اتفاق خوشایندی نبود، اما کریستین افکار منفی را از ذهن خود بیرون راند و همه چیز به یک خاطره تبدیل شد.

صداوسیما و اتفاقات عجیب در شهر

زمانی که کریستین ایوان به دنبال راهی موثر می‌گشت تا بتواند «ایران واقعی» را به مردم اروپا معرفی کند، یک اتفاق باورنشدنی رخ داد.

یکی از بخش‌های خبری سیما گزارشی را درباره خانواده ایوان پخش کرد که کاملا خلاف واقع بود و همه ما از شنیدن آن شوکه و عصبانی شدیم. اما چون کریستین دوست نداشت واکنشی نشان دهد و دوباره جنجال جدید رسانه‌ای خلق شود، از کنار این رخداد گذشت. من هم به احترام این تصمیم او، سکوت کردم.

این نخستین‌بار نبود که کریستین در ایران با حوادث عجیب مواجه می‌شد.

یک روز با آدری و بچه‌ها در خیابان ونک مشغول خوردن بستنی بودیم و قرار بود که کریستین هم خودش را به ما برساند. ناگهان او تماس گرفت و گفت: «من الان با اتوبوس به سمت میدان ونک می‌آیم، اما کیف پولم را فراموش کرده‌ام.» ما پیاده به سمت میدان ونک حرکت کردیم اما وقتی در میان راه بودیم، کریستین دوباره تماس گرفت و این‌بار با استرس بیشتری گفت: «من به راننده گفتم که پولی همراه ندارم، اما او گفت تا وقتی کرایه را نپردازم، نمی‌توانم از اتوبوس پیاده شوم.»

من بلافاصله به آدری گفتم باید که از آنها جدا شوم و در میدان ونک همدیگر را می‌بینیم. سپس با عجله شروع به دویدن کردم تا خودم را به ایستگاه اتوبوس برسانم. همزمان که سعی می‌کردم با سرعت از میان عابران و بساط دست‌فروش‌های خیابان ونک راهم را پیدا کنم، کریستین تماس گرفت و گفت: «راننده در ایستگاه توقف کرده و داد و بیداد می‌کند و می‌گوید من دروغ می‌گویم که پول ندارم.»

وقتی به ایستگاه اتوبوس رسیدم، کریستین در حال عبور از خط ویژه بود. او با دیدن من به سوی مامور شرکت واحدی که با سوت آنجا می‌ایستد و اتوبوس‌ها را هدایت می‌کند، اشاره کرد و گفت: «لطفا 200 تومان به این آقا بده! او کرایه راننده اتوبوس را داد تا من بتوانم پیاده شوم.»این اتفاق ممکن بود در هر کشوری برای هر گردشگری رخ دهد، اما حادثه بعدی من را شوکه کرد. یک روز کریستین قصد داشت تا در نزدیکی یکی از میدان‌های کوچک تهران توقف کند. هنگامی که مشغول پارک کردن RV بود، پارکبان جلو رفت و گفت: «باید برای پارک کردن در اینجا، 10 هزار تومان بدهی!».

کریستین گفت از پارک کردن انصراف داده و می‌رود، اما پارکبان عصبانی شد و فریاد زد: «به خاطر همین چند ثانیه هم که توقف کردی، باید 10 تومان بدهی!» کریستین به درخواست او توجهی نمی‌کند و دنده را عوض می‌کند تا برود، اما در همین هنگام پارکبان روی زمین می‌نشیند، پایش را زیر لاستیک جلو سمت راننده می‌گذارد و می‌گوید: «یا 10 تومان می‌دهی، یا از روی من رد می‌شوی!»

وقتی داستان این ماجرا را شنیدم، به کریستین گفتم به طور حتم کسی قصد اخاذی از او را داشته و پارکبان واقعی نبوده، اما وقتی ویدئوی این رخداد را به من نشان داد، مردی را در یونیفرم پارکبان دیدم که یک دسته قبض و خودکار بیک به دست دارد و مانند گداهای سمجی که در مناطق فقیرنشین هندوستان زندگی می‌کنند، جلوی حرکت RV را گرفته است.

با خجالت از کریستین پرسیدم: «چطور از شر او خلاص شدی؟»

در پاسخ گفت: «چند عابر وقتی این صحنه را دیدند، جلو آمدند و پارکبان را بلند کردند و با زور و دعوا داخل پیاده‌رو بردند تا من بتوانم حرکت کنم و بروم.» اما ایوان هیچ‌وقت درباره اتفاقات مشابهی که بارها برایش رخ داد در هیچ جایی چیزی نگفت و ننوشت و حتی از کنار گزارش خبرگزاری صداوسیما نیز به راحتی گذشت، چون علاقه او به ایران و مردم بیش از آن است که با چنین رخدادهایی تحت تاثیر قرار گیرد.

پروژه شخصی برای تبلیغ ایران

کریستین میگفت به دنبال یک راه است تا ایران واقعی را به مردم جهان معرفی کند.

عنوان «Iran is great» (ایران پرعظمت است)، راه‌اندازی وب‌سایت و نصب بنر روی بدنه RV ایده‌ای بود که خودش مطرح کرد و درباره آن از من هم نظر خواست. ایوان می‌خواست با تبدیل کردن RV خود به یک بیلبورد متحرک، در مسیر بازگشت به آلمان و گذر از اروپا با مردم آنجا صحبت کند.


با توجه به این که کریستین به زبان‌های رومانیایی و انگلیسی و آلمانی صحبت می‌کند و همسرش آدری نیز مترجم است و علاوه بر زبان آلمانی روی انگلیسی و فرانسوی نیز تسلط دارد، آنها مطمئن بودند که می‌توانند با خیلی از مردم اروپا ارتباط کلامی برقرار کنند.

چون این پروژه شخصی بود، قرار شد تا برای تامین هزینه‌هایی چون چاپ و نصب بنر از اسپانسر کمک بگیریم. من که تصمیم نداشتم از شرکت‌های تبلیغاتی کمک بگیرم و پروژه را درگیر پیچیدگی‌های تجاری کنم، با دفتر مدیریت شرکت سولیکو و مدرسه رانندگی حرفه‌ای پرشین ریس تماس گرفتم و به واسطه آشنایی که با هم داشتیم، به من اعتماد کردند و در حد توان خودشان کمک مالی کردند.

کریستین می‌خواست بروشور، کتاب، پوستر و هر چیزی که معرف ایران باشد را با خود به اروپا ببرد و بین علاقه‌مندان توزیع کند یا به آنها قرض بدهد. یکی از ایده‌های مورد علاقه‌اش این بود که ویدئو پروژکتور داشته باشد تا فیلم‌های ایرانی را روی پرده نمایش دهد.

دو روز پیش از آن که کریستین ایران را ترک کند، با هم به معاونت گردشگری سازمان میراث فرهنگی رفتیم و در آنجا پس از توضیح دادن درباره پروژه، گفتیم که به پوستر و اقلام فرهنگی نیاز داریم تا ایران را به اروپا معرفی کنیم. آنها برخورد مثبت و محترمانه‌ای با ما داشتند، ولی پاسخ دادند که بروشورهای جدید هنوز چاپ نشده و هر تعداد که بتوانند، از نسخه‌های قبلی در اختیارمان قرار می‌دهند.

عصر ایران حامی پروژه معرفی ایران در اروپا


زمانی که این خانواده در ایران بودند، سایت عصر ایران خبرهای آنها را پوشش داد و به عنوان یکی از حامیان آغاز پروژه «Iran is great» از این حرکت پشتیبانی کرد. عصر ایران معتقد است  که معرفی ایران به جهانیان، توسط خارجی هایی که از ایران دیدار کرده اند، یکی از بهترین روش ها برای شناساندن ایران واقعی به مردم دنیاست. در همین راستا آرم و نشانی عصرایران را روی در خودروی پروژه «Iran is great» ثبت شده است.




تحصیل لوکاس در خانه


همیشه یکی از کنجکاوی‌های خانواده‌های ایرانی این بوده که «لوکاس» وقتی همیشه با خانواده‌اش در حال گشت و گذار است، چطور درس می‌خواند.

آدری تحت نظام آموزشی فرانسه، شیوه «تحصیل در خانه» (Homeschooling) را دنبال می‌کند، از فرزندش امتحان می‌گیرد و آنلاین با فرانسه در ارتباط است، بنابراین جهانگردی هیچ تاثیر منفی روی روند تحصیل لوکاس نمی‌گذارد.

حتی امیلیا هم با آن که هنوز به سن مدرسه نرسیده، همیشه در حال تمرین الفبا و نقاشی است و به کتاب شعر «حسنی نگو یه دسته گل» نوشته استاد منوچهر احترامی علاقه زیادی دارد. کریستین می‌گوید: «جهان، کلاس درس لوکاس و امیلیاست. آنها در کشورهای مختلف چیزهایی را می‌بینند و تجربه می‌کنند که در رشد فکری یک کودک بسیار تاثیرگذار است.»

اما یک ویژگی مهم در شیوه تحصیل فرزند بزرگ خانواده ایوان به چشم می‌خورد که به شدت با روحیات بیشتر خانواده‌ها و کودکان ایرانی در تضاد است. آدری و لوکاس اگر از پیش قرار گذاشته باشند که سر ساعت مشخصی با هم درس بخوانند یا تمرین کنند، اصلا مهم نیست بیرون یا حتی داخل RV چه اتفاقی در حال رخ دادن باشد. حتی اگر میهمان دارند یا در خیابان گودزیلا در حال له کردن ساختمان‌ها باشد، در هر شرایطی لوکاس درس می‌خواند و هرگز به دنبال راهی برای فرار از یادگیری نیست.

وقتی متوجه شدم که کریستین تمایل دارد تا تجربه‌هایش را در زمینه «Homeschooling» به جامعه ایران منتقل کند، یک روز همراه لوکاس به وزارت آموزش و پرورش رفتیم. قرار شد جلسه‌ای ترتیب دهند تا خانواده ایوان با یکی از مسئولان وزارتخانه و چند کارشناس آموزشی جلسه داشته باشند و تبادل بحث کنند، اما این اتفاق رخ نداد و هرگز خبری از آنها نشد.

عنصر گمشده زندگی ایرانی

استاندارد زندگی، موضوع مهمی است که در ایران طرفداران اندکی دارد. این که نظم فکری و رفتاری مشخصی بر اندیشه و اعمال فرد تاثیرگذار باشد به طوری که او از چارچوب آن خارج نشود و به زندگی خود آسیب نرساند.

بچه‌های خانواده ایوان می‌دانند که نباید در بازی با آیپد زیاده‌روی کنند. هم لوکاس و هم امیلیا صبحانه مخصوص خود را می‌خورند و با آن که شبانه‌روز در یک اتاق کوچک زندگی می‌کنند، اما تفکر و رفتار آنها تابع استانداردهایی است که در محیط خانه تعریف شده، بنابراین از آن فراتر نمی‌روند.



منزل کوچک ایوان، سرویس بهداشتی و حمام ندارد. هال خانه وسط آشپزخانه است و تختخواب‌ها کنار سینک ظرفشویی، اما هیچ‌ یک از اینها باعث نشده تا اعضای این خانواده ناراضی باشند. شادی، تفریح، درس، جلسه خانوادگی، مطالعه، احترام بزرگ‌تر و کوچک‌تر، تماشای فیلم، صبحانه و ناهار و عصرانه و شام، بازی‌های فردی و گروهی و فکری و کامپیوتری، صرف وقت در فضای مجازی، ماجراجویی، حریم شخصی، خواب و استراحت و همه چیز سرجای خودش است، زیرا در این RV استاندارد مشخصی حکم‌فرماست و رعایت می‌شود.

خیلی ازمردم دنیا نمی‌توانند تصور کنند که همه روزهای سال در خانه‌ای به کوچکی یک RV کنار هم زندگی کنند، اما کریستین، آدری، لوکاس و امیلیا اثبات کرده‌اند که می‌توان با در نظر گرفتن استاندارد، شرایط سخت را به محیطی گرم و راحت و آرام برای زندگی شاد تبدیل کرد.

تبلیغ ایران در اروپا


کریستین پس از اقامت چند ماهه در ایران و بازگشت به اروپا، همان‌طور که برنامه‌ریزی کرده بود پروژه را آغاز کرد.

او با RV خود از کشورهایی چون آلمان، سوئیس، فرانسه، رومانی، بلغارستان و اتریش گذشت و در هر جایی که توانست، با مردم به صحبت درباره ایران پرداخت. حتی بارها مرسدس خود را در نزدیکی اماکن شلوغ پارک کرد تا جمله «ایران پرعظمت است» مانند یک بیلبورد دیده شود.

ایوان می‌گوید: «بیشتر اروپایی‌ها باورشان نمی‌شود که من بدون تجربه کودک‌ربایی و انفجار IED مدت طولانی در ایران بودم و سالم به خانه بازگشتم. تمام این تصورات به دلیل تبلیغات منفی و دور از واقعیتی است که در سال‌های گذشته علیه ایران صورت گرفته بود. ما با مردم کشورهای مختلف صحبت کردیم و به همه پرسش‌های آنها پاسخ دادیم تا ایران واقعی را بدون سانسور بشناسند و حقیقت را از زبان کسی بشنوند که پیشتر مانند خودشان فکر می‌کرد و حالا به خوبی می‌داند در اشتباه بوده است.»



آدری و کریستین به این نتیجه رسیده‌اند که خیلی از ساکنان اروپا بین مردم ایران و دیگر کشورهای منطقه هیچ تفاوتی نمی‌بینند و نمی‌توانند آنها را از هم تشخیص دهند. به همین علت بود که وقتی اقامت کریستین در ایران بیشتر از حد معمول طول کشید، پلیس آلمان می‌خواست بداند که چرا خانواده ایوان به مدت طولانی در این کشور مانده‌اند و در آنجا چه می‌کردند.

پروژه‌ای که حمایت نشد


وقتی کریستین مشغول اجرای پروژه تبلیغ ایران در اروپا بود، پی برد که بخشی از اطلاعات ارائه شده در بروشورهای انگلیسی زبان چاپ شده از سوی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، اشتباه است و نیاز به بازنگری دارد. در هر حال همان بروشورهای اشتباه هم تمام شد و مردم مشتاق آن را گرفتند و با خود به خانه بردند.

کریستین ایوان، همچنان به هدف خود ادامه می‌دهد و پروژه «Iran is great» با مشکلات مالی مواجه است، اما تصمیم ندارد که تسلیم شود. او می‌خواهد ایران واقعی را به همه دنیا معرفی کند.

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۴۸
در انتظار بررسی: ۳۰۳
غیر قابل انتشار: ۰
کوروش
۰۸:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۹
آفرین به شعور بالای این گردشگران و آفرین به میهمان نوازی ما ایرانیها. مشکلات و جرم همه جای دنیا هست مهم اینه که چطور با اونا کنار بیاییم و برخورد کنیم .
مهتاب
۰۸:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۹
در یک خودرو زندگی میکنند درس می خوانند. تفریح می کنند جلسات خانوادگی دارندو.... تازه حمام و سرویس بهداشتی هم ندارندو چقدر شاد هستند. اونوقت تو ایران یه خونه بزرگ با چند تا سرویس بهداشتی و اتاق و سالن وغیره و زندگی هم نمیکنیم . چرا ؟چون اونا استاندارد زندگی رو تعریف کردند و ما استاندارد نداریم فقط بلدیم چشم و هم چشمی وسایل خونه رو مجللتر کنیم بدون اینکه کاربرد موثر داشته باشه
ناشناس
۰۰:۲۹ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۹
تو سایتشون تو بخش current location میگه که الان توی یزد هستن
یعنی بازم برگشتن ایران
ناشناس
۰۰:۰۴ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۹
به نظر من اینا جاسوسن
کامران
۲۳:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۸
داستان گزارش صدا و سیما چی بود ؟ کسی هم اشاره ای نکرده!!!!!
ناشناس
۲۲:۵۴ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۸
کاری که ما باید بکنیم و نمیکنیم فقط بلدیم مخصوصا اون ایرانیایی که در میان از ایران از ایران بد بگیم من خودم به شخصه تمام تلاشم رو در هر جمعی که باشم میکنم تا نظرهای منفی عوض بشه نسبت به ایران
اشکان
۲۲:۵۲ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۸
عصر ایران لطفا از لنگ به دست های خیابان ونک وملاصدرا گزارش تهیه کنید عده ای به صورت هماهنگ و با یک لنگ عجیب در قسمت های که پارکومتر نصب شده از مردم پول میگیرن و ...
حمید
۲۲:۰۳ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۸
بهترین فرصته سازمان میراث بیاد رو این پروژه سرمایه گذاری کنه این یعنی یه فرصت طلایی
البته اگه مسولینش درک کنن
علی
۱۹:۳۴ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۸
جالب بود من به عنوان یک ایرانی که در خارج از ایران زندگی میکنه به خاطر نام ایران حاضرم به این پروژه کمک کالی کنم
ناشناس
۱۹:۰۴ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۸
دمش گرم ، از ايراني ها بيشتر عاشق ايرانه . اگه مسئولين پول نميدن ، شماره كارت بديد خودجوش جمع كنيم ، ما نمرديم
ترنم
۱۶:۱۸ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۸
اول که باید بابت رفتار نادرست مسئولین وبعضی از هم میهنان عذر خواهی کنم. شماره حساب بدین ما دوست داریم حمایت مالی مالی کنیم
ناشناس
۱۵:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۸
با همهء زیباییهای غرور آفرین این گزارش برای من ایرانی, چقدر متآسف شدم که سازمان میراث فرهنگی هنوز نتوانسته یک بروشور دقیق وبدون غلط منتشر کند ویا وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی گه کتاب ایران پل فیروزه را حتما هنوز در ارشیوش دارد ( این گتاب در زمان رژیم گذشته وتوسط یکی از بزرگترین عکاسان اروپایی تهیه وتنظیم ودر چاپخانه های مدرن اروپایی به چاپ رسید وگرانترین کتاب چاچی آن زمان وحتی امروز است ) این کتاب فقط عکسهای زیبای هنری دارد وچیزی از عظمت ایران را در آن نمیبینی! باتوجه به پیشرفت صنعت چاپ در ایران ومناظر بسیار زیبای طبیعی در ایران که برای اروپاییها بسیار جذاب وشگفت انگیز است نمیدانم چرا کتابهایی از این دست وبروشورهایی که بتواند ایران امروز را به دنیا معرفی نماید وجلوی تبلیغات منفی را بگیرد چاپ نمیشود؟ چند سال پیش یکی از اساتید دانشگاه رم خانوم پروفوسور بیانکا ماریا اسکارچیا که بر اثر مطالعات زیاد در مورد اسلام نسبت به مذهب حقه جعفری علاقه زیادی پیدا کرده بود با تعدادی از شاگردانش به ایران امده بود ومن انهارا به یکی از مناطق کویری اطراف قم بردم هم ایشان وهم شاگردانشان با ذوق زدگی هرچه تمامتر میگفتند امروز ما بهترین چشم اندازهای طبیعی عمرمان را دیدیم !
حسن
۱۴:۴۲ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۸
حمایت رسانه ای از این توریستها خیلی خوب و راهگشاست.
متشکرم از این دوستان ایران و شما ایران دوستان
علی
۱۳:۰۸ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۸
یعنی یه مسافر توی این اتوبوس نبود 200 تومان به جای این بنده خدا بده؟
ناشناس
۱۲:۴۲ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۸
به امید روزی که تمام مردم کشورم به خود خودشان برگردندایران وایرانی بایدبری ازاخلاق ناپسندباشد.ازآقای ایوان وخانواده اش هم عذرخواهی می کنم.
آریان
۱۲:۳۳ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۸
بسیار لذت میبرم وقتی کسی چهره زیبایی از ایران رو در دنیا نشون بده. درود بر این خانواده گرامی.
علیرضا
۱۲:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۸
من از طرف راننده شرکت واحد و مامور پارک بان از شما عذر خواهی می کنم
ناشناس
۱۲:۲۹ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۸
باید فرهنگسازی خصوصا در قشرهایی که با توریست سرو کار دارندومناطق توریستی با شدت بیشتری صورت بگیرد.
pouya
۱۳:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
درود به شرفت
ناشناس
۱۳:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
متشکرم از شما بخاطر حمایتتون و اگر امکانش بود شماره حسابی می دادید تا ما هم سهیم شویم
ناشناس
۱۳:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
شماره کارت بدید پول بریزیم
ما که جور مشئولینو میکشیم
اینم روش
ناشناس
۱۳:۳۸ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
درود بر شرفت آقای ایوان و خانواده ی محترم.
دولت گرامی باید بخشی هرچند اندک از بودجه تحت عنوان "کمک به کشورهای هدف" را به خانواده ایوان اهدا نماید.

عصر ایران عزیز ، شما پیشقدم شو و شماره حسابی اعلام کن که ما مردم هزینه ی این کار آقای ایوان را تقبل کنیم.
علی
۱۳:۲۹ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
در یک کلام ما ایرانیها تعادل رفتاری نداریم و جوگیر هستیم.
بهرام ابراهيمي
۱۳:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
بسيار عالي
به اميد اينكه هر ايراني در خارج از كشور ( ساكنين و مسافر ها مثلا دريانوردان و توريستهايي ايراني) بتوانند در معرفي ايران واقعي به جهانيان تلاش بيشتري داشته باشند
ناشناس
۱۳:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
این همه بلا سرشون اومده باز میگن iran is great ??????
ناشناس
۱۳:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
چقدر ما بدبختيم با خارجي ها مثل پادشاه برخورد مي كنيم با خودمان مثل....
سینا
۱۳:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
انسانیت شعور وفرهنگ یعنی این.مرسی کریستین مرسی عصر ایران..
ناشناس
۱۳:۲۲ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
بايد با شركت هاي مسافرتي كه علاقمند به تور ايران هستند قرارداد ببندد...
ناشناس
۱۳:۲۱ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
فوق العاده اند . باید به هر روش از این افراد حمایت کرد
امیرحسین
۱۳:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
خیلی مطلب جالبی بود
ناشناس
۱۳:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
تامل بر انگيز تر از همه مطلب فوق كه جاي بسي تاسف دارد دو نكته است يكي برخورد تاسف بار پاركبان است كه متاسفانه اغلب روزهايي كه با خودرو شخصي رفت و آمد ميكنم شاهد آن هستم و ديگري عدم توجه و حساسيت مسئولين است كه انگار اين خانواده تبليغ يك كشور ديگري را بر عهده گرفته و نه ميهن عزيزمان را.
راستي كه چقدر عقبيم از دنيا ، علي الخصوص درفرهنگ تورسيم عقب هستم ما مردم
ناشناس
۱۳:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
یک همچین ادمی از هزار تا سازمان میراث فرهنگی تبلیغ بهتری داره

پس باید کمکش کرد
امید
۱۳:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
واقعا مسئولان ما نباید حمایت کنن؟
ناشناس
۱۳:۱۳ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
ایران جاذبه های خوبی داره اما برای شاد زیستن در یک کشور فقط جاذبه ها کافی نیست
پاسخ ها
AliReza
| |
۲۳:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۸
مشکل اینه که دافعه هم زیاد داره. یکیشون هم آن مردی بود که خدا رو شکر فعلا رفته است.
مصطفي
۱۳:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
عزيزان هموطن! اگه با هموطنان خودتون بد تا مي كنيد لاقل با اين گردشگران رفتاري متفاوت داشته باشيد. دزديند پاسپورت ، دعوا براي 200 تومان ، اخاذي پاركبان .... خدا وكيلي زشته . اين رفتار شما پاي همه مردم ايران نوشته ميشه.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۲۰:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۸
چی فکر میکنی شما؟ این آدمایی که اینجورین رو هیچ کس نمیتونه عوض کنه.. فرهنگ با یه کامنت عوض نمیشه. باید جزئی تربیت خانوادگی باشه
ناشناس
۱۳:۱۱ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
متاسفم از رفتار بسیار دور از عقل و ناشایست بعضی افراد، مخصوصا پارکبان ها که متاسفانه اکثر آنها زیادی پول میگیرن و بی ادب هستند. آقای ایوان کار بسیار سختی انجام می دهد.
ناشناس
۱۳:۱۱ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
ايوان عزيز :براي مردم دنيا بنويس كه ايران بزرگ هجدهمين كشور دنيا از نظر مساحت و نوزدهيمن از نظر جمعيت -واقع شدن در يكي از حساس ترين نقاط جهان -صاحب بزرگترين امپراطوريهاي جهان باستان همچون هخامنشيان و اشكانيان-صاحب اولين منشور حقوق بشر به دست كوروش بزرگ-گهواره تمدن جهان و مردمي تمدن ساز به گفته ويل دورانت-اولين موحدان و يكتاپرستان جهان و پيرو دين شريف زرتشت اسپنتمان و ... ميباشد اما....
پاسخ ها
امرو
| |
۱۴:۱۸ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۸
دوست من یه چیزی بگو و بنویس که توریست بتونه ببینه... اینا فقط استفاده داخلی و واسه خودمون داره. یعنی کلش واس ماس. از تئوری بیا بیرون.
AliReza
| |
۲۳:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۸
اینا رو هم اضافه کن:
سرعت اینترنت: ده تای آخر
کیفیت زندگی: بیست تای آخر
آلودگی هوا: ده تای اول
علی
۱۳:۰۸ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
اینهمه از ثروت های ملی استفاده نابجا می کنیم و اسراف کاری داریم. یک سر سوزنی هم خرج خود این بدن نحیف کنیم جای دوری نمی رود. خود مسئولین مربوطه نمی دانند کار این خانواده چقدر مهم است و باید حمایت شود و حتی صدها خانواده خارجی دیگر هم به این شیوه تبلیغی تشویق و حمایت گردد.
رضا
۱۳:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
من از کریستین ایوان و آدری بابت حرکت پارکبان عذرخواهی میکنم..
مصطفی
۱۳:۰۶ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
خیلی جالب بود . مسئولین ما همیشه صحبت از شناساندن تمدن و فرهنگ ایرانی به جهانیان می کنند ولی در عمل . . . واقعا صد حیف !
ناشناس
۱۲:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
جالب بود. البته از برخی اتفاقاتی که برای اونها افتاد مثل داد و بیداد راننده و پارکبان و سرقت و ... واقعا خجالت کشیدم.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۳:۴۳ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۸
اصلا لازم نیست خجالت بکشید این اتفاق در هرجای دنیا امکانش هست رخ دهد. یک نفر به تنهایی معرف یک کشور نیست
ناشناس
۱۲:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
آفرین به عصرایران
حمید
۱۲:۵۲ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
اجازه هست من سرم رو بکوبم روی میز؟ پارکبان گفته از روی من رد شو آخه؟ :))
تعداد کاراکترهای مجاز:1200