صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

اس ام اس های زیبا و غمگین سری دوازدهم

باران که می‌بارید

دستانش را قنوت می‌کرد

سرش را بالا می‌گرفت

و لبخندی می‌زد

ومن آن سوتر می‌مردم !





***********************



هی خواب و هی بیداری و حسرت

من مطمئنم برنمی‌گردی !

بازم رسید موزیک به جایی که

هر شب برام زمزمه می‌کردی . . .





***********************



انفرادی شده

سلول به سلول تنم

خود من، در خود من

در خود من زندانی‌ست !





***********************



زن بودن، غمگین‌ترین شادی دنیاست

و نمی‌دانی من به خاطر تو

چقدر به اشک‌هایم لبخند زده‌ام !





***********************



عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی

عشق داند که در این دایره سرگردانند . . .





***********************



شعر ها ، زمانی تلخ می شوند که ؛

مخاطب خاص پیدا کنند .





***********************



نه بزرگ بود

نه از اهالی امروز

نه با تمام افقهای باز نسبت داشت

همینجوری برای خودش یه آدم معمولی بود

که من دوسش داشتم





***********************



با رشته ی زلف توام امشب سر راز است

افسوس که شب کوته و این رشته دراز است





***********************



باید می‌رفتم از تو

از تو و ارتفاعات چشمگیرت

هیچکس در قله‌ای که فتح می‌کند

ساکن نمی شود





***********************



به من در عمق نگاهت

که نا‌کجای جهان است

وطن بده !
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200