صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

اس ام اس شعر سری 3

عمرم چنان گذشته به سختی

که مرگ را فرصت نکرده‌ام که کنم آرزو هنوز





***********************



اینکه هر سو میکشم با خود نه پنداری تن است

گور گردان است و

در او آرزوهای من است





***********************



ز بس زخم زبان خوردم ، دهان از گفتگو بستم

در دل را ز نومیدی به روی آرزو بستم





***********************



چنان بدیدن روی تو آرزومندم

که گر بدادن جان ممکن است خرسندم





***********************



صفایی بود دیشب با خیالت خلوت ما را

ولی من باز پنهانی ، ترا هم آرزو کردم





***********************



داری هوس که غیر برای تو جان دهد؟

آه این چه آرزو است مگر مرده‌ایم ما





***********************



شبی در عالم مستی همین قدر آرزو دارم

که مست از جای برخیزی و بنشینی به دامانم





***********************



فریب دورنماهای آرزو خوردم

ره سراب گرفتم ز تشنگی مردم





***********************



دگر آرزو نجویم پی آرزو نپویم

همه از تو شکر گویم که تویی شکارم امشب





***********************



چند در دل آرزو را خاک غم بر سر کنم ؟

آتشی را تا به کی در زیر خاکستر کنم ؟





***********************



همه هست آرزویم که به بینم از تو رویی

چه زیان ترا که من هم برسم به آرزویی ؟





***********************



اگر به دامن وصل تو دست ما نرسد

کشیده‌ایم در آغوش آرزوی ترا





***********************



سوخته چون لاله عمری در فراق لاله‌رویی

بر لب آمد جان و ما را بر نیامد آرزویی





***********************



اگر نیک بختی ترا آرزو است

چنان زی که دشمن شود با تو دوست
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200