عمرم چنان گذشته به سختی
که مرگ را فرصت نکردهام که کنم آرزو هنوز
***********************
اینکه هر سو میکشم با خود نه پنداری تن است
گور گردان است و
در او آرزوهای من است
***********************
ز بس زخم زبان خوردم ، دهان از گفتگو بستم
در دل را ز نومیدی به روی آرزو بستم
***********************
چنان بدیدن روی تو آرزومندم
که گر بدادن جان ممکن است خرسندم
***********************
صفایی بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولی من باز پنهانی ، ترا هم آرزو کردم
***********************
داری هوس که غیر برای تو جان دهد؟
آه این چه آرزو است مگر مردهایم ما
***********************
شبی در عالم مستی همین قدر آرزو دارم
که مست از جای برخیزی و بنشینی به دامانم
***********************
فریب دورنماهای آرزو خوردم
ره سراب گرفتم ز تشنگی مردم
***********************
دگر آرزو نجویم پی آرزو نپویم
همه از تو شکر گویم که تویی شکارم امشب
***********************
چند در دل آرزو را خاک غم بر سر کنم ؟
آتشی را تا به کی در زیر خاکستر کنم ؟
***********************
همه هست آرزویم که به بینم از تو رویی
چه زیان ترا که من هم برسم به آرزویی ؟
***********************
اگر به دامن وصل تو دست ما نرسد
کشیدهایم در آغوش آرزوی ترا
***********************
سوخته چون لاله عمری در فراق لالهرویی
بر لب آمد جان و ما را بر نیامد آرزویی
***********************
اگر نیک بختی ترا آرزو است
چنان زی که دشمن شود با تو دوست