فاطمه رمضانزاده؛ میراث آریا - از عصر آهن همواره به عنوان يکي از پر ابهامترين دوره هاي فرهنگي ياد ميشود. چرا که گستره شاخص اصلي اين دوره، سفال خاکستري، از شمال شرق آغاز شده، با يک قوس به سمت فلات مرکزي امتداد يافته و سپس به شمال غربي منتهي ميشود.
علاوه بر اين خصيصه اصلي، ديگر ويژگيهاي اين دوره مانند، معماري مسکوني و تدفيني و فلزکاري نيز از يک سنت و روش معين با تفاوت در جزئيات پيروي ميکند.
اين نوع همگوني در سطح وسيع جغرافيايي سوالات بسياري را براي پژوهشگران و زبانشناسان و باستان شناسان ايجاد کرده است، مانند دلايل پيدايش قبرستان و در پي آن کاهش محوطههاي استقراري، فرضيههاي مختلف درباره مهاجرتها، عدم اتفاق نظر در مورد تحقيقات عصر آهن به دورههاي اول، دوم و سوم و دلايل اختلاف نظر بين محققان. در حال حاضر بيشتر محققان، سفال خاکستري را برآيند ورود اقوام هند و اروپايي به فلات ايران ميدانند. اما چگونگي ارتباط اين دو بر چه اصولي استوار است؟ و آيا تنها مواد فرهنگي و شواهد باستانشناسي است که اين فرضيه را ايجاد کرده و يا علوم ديگر مانند زبان شناسي و نژادشناسي ميتوانند بر اين فرضيه صحه بگذارند.
پيوندهاي فرهنگي شمال و شمال غرب ايران در عصر آهن دوم و سومبررسي عميق جوامع در بخشهاي مختلف ايران در طول هزاره اول قبل از ميلاد در فلات ايران، برخي ارتباطات فرهنگي به ويژه در دوره آهني دوم و سوم را نشان ميدهد. امروزه حفاريهاي باستانشناسي ديدگاه روشني از اين ارتباطات فرهنگي و اقتصادي در دسترس پژوهشگران قرار ميدهد. يافتههاي برخي از لايههاي حسنلو، مربوط به عصر آهن دو است. برخي از آثار اين لايه منشا محلي دارند. علاوه بر اين، شواهدي مبني بر نفوذ آثاري با منشا خارجي نيز در اين ميان مشهود است.
عاجها، مهرهاي استوانهاي برخي از آثار فلزي، کاشيهاي لعابدار تزئيني هم چون نوشتههاي گوناگون ظرفهايي به شکل شير همگي رابطه بين آشور، شمال روسيه و حسنلو را مشخص ميکند. بر اين اساس مهرههاي کهربا، طلا و نقره در اين مجموعه قرار ميگيرند. بررسي شواهد موجود نشان ميدهد کالاهايي که از غرب ميآمده به نقاط شرقيتر از حسنلو مثل مارليک منتقل ميشده است. شيشه و مهرههاي استوانهاي که از آشور ميآمده در مارليک موجود است.
در يافتههاي غير سفالين محوطه شهريري واقع در استان اردبيل نيز چنين شباهتي وجود دارد. اين يافتهها عبارتند از ابزارآلات مفرغي، زيورآلات طلايي و مهره که مانند تمامي محوطههاي عصر آهن از ويژگيهاي يکساني برخوردارند اما در جزئيات با يکديگر متفاوت هستند. به نظر ميرسد در شمال غرب ايران پس از ورود فرهنگ بومي جوامع ساکن در مناطق شمال شرق ايران جابهجايي بين فرهنگ قديم و جديد صورت گرفته باشد که طي آن فرهنگ جديد يعني عصر آهن با ويژگيهاي خاص خود، جايگزين فرهنگ دوران مفرغ در اين مناطق شده است. اين اقوام کوچ رو در مناطق شمال غرب ايران مستقر شدهاند. به همين دليل در اين منطقه علاوه بر مناطق متعلق به عصر آهن يک، شاهد مکانهاي استقراري و نيز مکانهاي متعلق به عصر آهن دو هستيم.
ويژگيهاي انساني عصر آهن در مناطق شماليبه طور کلي اساس شکل گيري اقوام، تنوع گروههاي انساني و پراکندگي اقوام و طوايف در پهنه ايران زمين، با سير مهاجرتها، تداخل فرهنگها و اختلاط زيستي در مقاطع زماني مختلف ارتباط دارد. بررسي نمونههاي مستند از بررسيهاي انسانشناسي با توجه به تنوع جمجمههاي يافت شده از محوطههاي تاريخي فلات مرکزي ايران نشان ميدهد که بافت مرفولوژيک گروههاي انساني امروز در شمال ايران از ويژگيهاي بومي و منطقهاي و مرتبط با سير مهاجرتهاي شرقي تاثير گرفته است.
براساس کاوشهاي به دست آمده در گورستانهاي متعلق به عصر آهن سه در محوطه آبگير سد البرز به ويژه گورستان لفورک در سواد کوه باستانشناسان به اين نتيجه رسيدهاند فرم ساخت اين گورها همگي از نوع چالهاي و در سمتهاي مختلف بوده است. تدفين افراد نيز به صورت تاق باز، خوابيده به پهلوي چپ، ياراست و جنيني است. در اين ميان سه نمونه گور به دست آمد که در نوع خود بسيار کمياب بوده و تاکنون از منطقه شمال ايران گزارش نشدهاند. در اين نوع تدفين که از نوع چالهاي است پس از حفر چاله گور، اطراف و ديواره آن را با قطعات سفالين بزرگ پوشانده و در حقيقت با اين عمل گورهاي چالهاي ساده را استحکام بخش ميکردهاند. سپس مرده را به صورت تاق باز درون گور قرار ميدادند.
يکي ديگر از انواع گورها مربوط به عصر آهن سه است که در شمال کشور يافت شده، گورهاي ياد شده حفرهاي ساده با خاکبرداري از زمين شکل گرفتهاند. عمق اين گورها در حدود 50/1 تا 70/1 متر است. در گور اتاقي شکل که با سنگهاي لاشه شکل گرفته، ملات به کار نرفته و سنگها را به صورت خشکه چين به کار بردهاند. همچنين ديوار انتهايي اين گور از چهار قطعه سنگ مسطح و بزرگ ساخته شده بود.
در شمال شرق ايران و دشت گرگان گذار از عصر مفرغ به عصر آهني از طريق دادههاي باستانشناختي قابل بررسي است. شواهد موجود نشان ميدهد که پيدايش سفال خاکستري براق که ويژگي اصلي عصر آهن است، در اين منطقه ناگهاني نبوده بلکه تدريجي و تکاملي بوده است. اين وضعيت در تپه حصار، ياريم، شاه تپه و تورنگ تپه قابل مشاهده است.
فرايند انتقال از عصر مفرغ به عصر آهن احتمالاً در نواحي شرقي مازندران قابل پي جويي و مطالعه است. تاثير پارامترهاي محيطي بر مکان گزيني استقرارهاي عصر آهن دره رودبار الگوهاي استقرار در عصر آهن ناشي از عوامل محيطي است. جريانات اقليمي، خط مرز چشمهها، اکوسيستم گياهي و موقعيت استراتژيک که بر شکلپذيري الگوهاي دامنههاي شرقي و غربي معبر سفيد رود موثر بودهاند و
وجود اکوسيستم گياهي غني بر دامنههاي وسيع با شيب مناسب رويش، عامل مهمي در تداوم استقرارهاي دامپروري کشاورزي عصر آهن بوده است.