صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۵۱۲۶۸۰
تاریخ انتشار: ۱۸:۵۸ - ۰۱ دی ۱۳۹۵ - 21 December 2016

پاسخ لسان الغیب به نیت رییس جمهور سابق (طنز)

پدرام ابراهیمی/ بی قانون

شب یلداست و دکتر احمدی‌نژاد به همراه تنی چند از خط‌قرمزهایش (یعنی آن بخش از کابینه‌اش که در بند مالی اوین نیستند) دور سفره‌ی نان خشک و پنیر و هندوانه نشسته‌اند. 

دکتر: «آقای حسینی (وزیر فرهنگ پیشین) لطفاً محبت کنید یه #فال حافظ بگیرید که بعدش بتونیم برنامه‌های آینده‌مون رو بر اساسش تدوین کنیم!»

استاد حسینی می‌رود دم قفسه کتاب و آن را ورانداز می‌کند: «دکتر، فالْ کدوم کتابه؟!»
دکتر: «دیوان حافظ!»

حسینی: «ایول!» کتاب را برداشته و به دست آقای مشائی می‌دهد. 

مشائی: «خب دوستان نیت کردید؟»

دکتر رحیمی در مرخصی: «ما دائم النیت هستیم. منتها نیت خدمت! باز کن آقا باز کن.» مشایی کتاب را باز می‌کند و نگاهی به غزلی که آمده می‌اندازد. «کسی اینجا نیت کرده شهردار بشه؟» 

مهندس علی آبادی در حالی که پشت گردنش را می‌خاراند و زیرچشمی نگاه می‌کند: «چطور مگه؟» مشایی: «آخه این اومد: "آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند..."»

دکتر: «نه فعلا قصد ورود به حوزه مدیریت شهری نداریم. از اول باز کن.»

مشایی: «بسم ا... خب... "تو را که هر چه مراد است در جهان داری / چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری؟..." میگم آقای محصولی تشریف ندارند. غیبت نکنیم پشت سرشون بهتره.»

کامران دانشجو: «آقا اصلاً دیروقته. نیت شخصی رو بیخیال بشیم. خود دکتر نیت کنن، یه فال بگیریم و والسلام، یلدا تمام!» دکتر چشمانش را می‌بندد و در حالی که هاله‌ای از تفکر و مکاشفه او را احاطه کرده، با زانو به زانوی مشایی می‌زند که یعنی: «بیگیر [فال رو]» مشائی هم با چشمان بسته کتاب را باز می‌کند و تا چشمش به غزل میفتد، لبش را گاز می‌گیرد. 

حلقه‌ی یاران: «چی شد؟!» مشایی رو به دکتر: «آقا می‌خوای به جای فال، سی دی افتخاری بذارم؟»

دکتر: «بخون آقا بخون. ملت‌های مظلوم دنیا منتظر ما هستند.»

مشایی: «گلاب به روتون، این اومد: "چل سال بیش رفت که من لاف می‌زنم...!"» همه شروع کردند به سرفه کردن. در این فاصله عبدالرضا داوری، دیوان حافظی که لای آن یک خط‌‌کش تعبیه شده را به مشایی می‌دهد و او از همان‌جا کتاب را باز می‌کند: «به به... حقا که لسان الغیبی... "حُسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت / آری به اتفاق جهان می‌توان گرفت..."» (شنیده شده خواجه‌ی شیراز به دوستانش گفته من از فردا میرم برای حامد پهلان ترانه میگم! بای.)
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200