صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۵۵۹۴۲۸
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۲ - ۲۰ شهريور ۱۳۹۶ - 11 September 2017

در نقد کوتاه‌ترین مسیر این روزها برای روشنفکرنمایی/استادیوم برای زنان، زندان مهریه برای مردان!

رسول بهروش در یادداشتی در روزنامه تماشاگران امروز به نقد کمپین‌های مجازی برای ورود بانوان به استادیوم‌ها پرداخته است.

يك- «حتي اگر فقط يك زن در سراسر ايران دوست داشته باشد براي تماشاي فوتبال راهي ورزشگاه شود، بايد حق او را بدهيم و زمينه‌اي فراهم كنيم كه او بتواند به اين فعاليت سالم و عاري از زيان بپردازد»‌؛ اين مطلب استثنائا از نتيجه‌گيري شروع مي‌شود. پس از ديدگاه نويسنده مشكلي با اصل حضور زنان در استاديوم‌ها وجود ندارد اما در جزئيات بحث‌هاي فراواني قابل طرح است كه نمي‌توان بي‌تفاوت از كنار آنها عبور كرد.

دو- به نظر مي‌رسد بخشي از موج عظيمي كه اين روزها در اصرار به حضور زنان در ورزشگاه‌ها ايجاد شده، تلاش برخي شهروندان و به ويژه مردان براي «روشنفكرنمايي» است و نبايد چندان به فلسفه سازنده آنها دل خوش كرد. به هر حال اين يكي از كم‌هزينه‌ترين راه‌ها براي آن است كه نشان بدهيم آدم‌هاي مدرن و متمدني هستيم و دغدغه‌هاي دگرانديشانه اجتماعي داريم‌؛ ضمن آنكه اين روش –نه البته براي همه مدافعان آن- مي‌تواند شيوه‌اي مطلوب براي جلب توجه مخاطبان خاص هم قلمداد شود! مشخصاً اينكه روزي صد بار داد بزنيم «زنان را به ورزشگاه راه بدهيد» خيلي راحت‌تر از آن است كه واقعاً شهروند سالم و بي‌آزاري باشيم، در خيابان و فضاي مجازي چشم‌چراني نكنيم، 

از حريم ديگران رد نشويم، آشغال‌مان را كف آسفالت نريزيم، راه و بيراه بقيه مردم را قضاوت نكنيم و سرمان به كار خودمان باشد. آنها را هيچكس نمي‌بيند اما پست‌ها و توييت‌هاي حمايت از ورود زنان به ورزشگاه‌ها، كاملاً توي «چشم» است و مي‌تواند كارايي تبليغاتي بالايي داشته باشد. در نظرسنجي برنامه نود گزينه ورود زنان به استاديوم به عنوان جدي‌ترين درخواست از وزير ورزش بيشترين رأي را مي‌آورد اما خيلي از همان مردمي كه چنين گزينه‌اي را پيامك كرده‌اند، در اماكن عمومي ركيك‌ترين الفاظ را به زبان مي‌آورند و بدترين رفتارهاي مدني را مرتكب مي‌شوند. بالاخره ما همين مردميم‌؛ مشاركت‌كنندگان در نظرسنجي نود كه از كره مريخ نيامده‌اند!

سه- اگر اينقدر كه مردها روي ورود زنان به استاديوم اصرار دارند خود زن‌ها مايل به استيفاي چنين حقي بودند، قطعاً تا به حال در اين زمينه گشايشي حاصل شده بود. در حال حاضر شايد بيش از دوسوم محتوايي كه در اين زمينه توليد مي‌شود، توسط مردهاست. چه در عالم ستاره‌ها و چه در دنياي شهروندان عادي، عمدتاً اين مردها هستند كه غم پشت در ماندن زنان را مي‌خورند. اين اتفاق در حالي رخ مي‌دهد كه در تاريخ معاصر ايران زنان به وضوح نشان داده‌اند اگر «واقعا» چيزي را بخواهند، آن را به دست مي‌آورند. 

حق طلاق، انتخاب محل سكونت، كار كردن بيرون از خانه، به روزرساني نرخ مهريه، پاك شدن سابقه طلاق از شناسنامه و حتي مسئله «حجاب» از جمله مهم‌ترين امتيازاتي بوده كه در چند دهه گذشته زنان با اصرار خودشان آن را به صورت قانوني يا عرفي تصاحب كرده‌اند. اگر در دهه شصت تصويري از پوشش امروز زنان ايراني در پياده‌روهاي تهران و ساير شهرهاي بزرگ به مردم نشان مي‌دادي و سوگند مي‌خوردي كه اين ايران 30سال بعد است، احتمالاً تو را به جنون متهم مي‌كردند اما نه گشت ارشاد و ون‌هايش، نه صداوسيما و برنامه‌هايش و نه شهرداري و بنرهايش نتوانستند حجاب را به همان شكل و سبك و سياقي كه دولتمردان دوست دارند بين زنان تثبيت كنند.

 به همين منوال اگر اشتياق زنان براي حضور در ورزشگاه‌ها هم جدي بود، حتماً در همه اين سال‌ها به آن دست مي‌يافتند. در همين ماجراي اخير بعد از آن همه هياهو، فقط 10زن ايراني در بازي با سوريه پشت درهاي استاديوم آزادي تجمع كردند و خواهان حضور در ورزشگاه شدند، در حالي كه اگر اين تعداد 10هزار يا پنج هزار يا حتي يكهزار نفر بود، قطعاً موضوع همين حالا در نهادهاي مهم كشوري مورد بررسي قرار مي‌گرفت. البته اين مسئله صرفا منحصر به جامعه ايراني نيست‌؛ چنان‌كه در بسياري از كشورهاي اروپايي با وجود سابقه چندده ساله حضور هر دو جنس در ورزشگاه‌ها هم نرخ استقبال زنان از مسابقات فوتبال قابل مقايسه با مردان نيست.

چهار- طنز ماجرا اين است‌؛ بسياري از مرداني كه در حمايت از حضور زنان در ورزشگاه گريبان پاره مي‌كنند، خودشان تجربه چنداني از حضور در اين محيط ندارند و بعضا سال‌هاست كه سري به ورزشگاه محل برگزاري يك بازي مهم نزده‌اند. 

بنابراين نمي‌توان بر اين جماعت خرده گرفت كه چرا اينقدر سهل و آسان در مورد ضرورت فوري حضور زنان در ورزشگاه سخن مي‌گويند و مثلاً طوري حرف مي‌زنند كه انگار اگر همان يك مأمور نيروي انتظامي از جلوي در كنار برود، همه مشكلات حل است. به شهرستان‌ها و بسياري از ورزشگاه‌هاي دور از شهر مثل يادگار تبريز و غدير اهواز و ثامن مشهد و فولادشهر اصفهان كاري نداريم‌؛ شما فكر مي‌كنيد در همين ورزشگاه آزادي با اين مختصات، خروج امن چند هزار زن در ساعات ابتدايي شب و به منزل رسيدن مطمئن تمام آنها پروژه راحتي است؟

 ترديدي نيست كه روزي بايد به سمت ايمن‌سازي فضا براي حضور زنان حركت كنيم اما امروز شرايط تحقق اين مهم به هيچ‌وجه فراهم نيست. يادتان باشد ما داريم در مورد جامعه بيماري حرف مي‌زنيم كه در آن «يك دوست» آتناي هفت ساله و معصوم را در چند قدمي پدرش ربود‌؛ جامعه‌اي كه حجم اخبار زشت و تكان‌دهنده‌اش در مورد تجاوز به دختران خردسال هر روز بيشتر و عجيب‌تر مي‌شود. كاش اولويت‌ها را درست تشخيص بدهيم و اين همه زوري را كه براي حضور زنان در ورزشگاه‌ها مي‌زنيم صرف ايمن‌سازي مراكز شهر و معابر عمومي كنيم‌؛ جايي كه يك تبعه خارجي نتواند ماه‌ها دختران ايراني را در كنار ايستگاه متروي شهيد باقري در جوي آب سرنگون كند، آزار جنسي بدهد و البته تا زمان تلاش‌هاي خودجوش خانواده چهارمين قرباني، گرفتار قانون نشود. 

جايي كه يك پدربزرگ به واسطه آموزش نديدن بچه‌هاي بي‌گناه اين سرزمين و فقدان چتر حمايتي محكم بر فراز سر آنها نتواند نوه خردسالش را طعمه لذتجويي‌هاي كثيف و سركوب شده‌اش قرار بدهد و يك ناپدري مريض و بي‌شرف بيش از 70بار به دختر بچه همسرش تجاوز نكند. بعضي كارها، پروژه‌ها، فشارها و آموزش‌ها واقعاً نياز بيشتري به اراده جمعي ايرانيان دارد‌؛ اراده‌اي كه بخش عمده‌اي از آن امروز فقط معطوف به گذراندن زنان از گيت‌هاي ورودي ورزشگاه‌ها شده است.

پنج- كاش از پس اين همه پافشاري مردانه براي حضور زنان در ورزشگاه‌ها، كمي بوي مهرباني و نوع‌دوستي حقيقي (و نه تبليغات و نمايش دادن) به مشام مي‌رسيد. كاش رفتارهاي سازنده اجتماعي‌مان متعادل بود و در آن صورت مي‌فهميديم كه جامعه به شكل واقعي و متوازن رو به پيشرفت است. مثلاً كاش همين‌طوركه مردان از همه قماش به آب و آتش مي‌زنند كه مجوز حضور زنان در استاديوم‌ها را بگيرند، زنان هم كمپيني در مورد زندانيان مهريه تشكيل مي‌دادند و براي رهايي چند هزار سرپرست خانوار در بند تلاش مي‌كردند. 

كاش در همه اين سال‌ها تقلاي مختصري مي‌ديديم از چند بانوي سرشناس و سوپراستار كه موج شتابنده «كاسبي مهريه» را تقبيح كنند و به فالورهاي پرشمارشان گوشزد كنند تاوان عشق و جنون، غل و زنجير نيست. 

همزمان با موج اخبار مربوط به پشت در ماندن زنان ايراني در بازي با سوريه، خبر ديگري داشتيم در مورد زني كه فقط 24روز بعد از آغاز زندگي مشترك به بهانه چاق بودن همسرش(!) درخواست طلاق داده و مهريه 500 سكه‌اي‌اش را به اجرا گذاشته اما آيا هرگز كسي كمپيني براي «نه» گفتن به اين مدل وقيحانه از اخاذي تشكيل داده؟ اگر حضور زنان در ورزشگاه با منع از سوي دولتمردان مواجه است، مصايب پرشمار مهريه و چيزهايي شبيه آن به عادات و آداب خود مردم مربوط مي‌شود و صددرصد ريشه اجتماعي دارد اما چون حرف زدن در اين مورد خيلي روشنفكرانه به نظر نمي‌رسد و حتي ممكن است بوي تحجر و سنت بدهد، كسي لام تا كام سخن نمي‌گويد.

شش- منع ورود بانوان به ورزشگاه‌ها يك دغدغه زنانه فرعي است كه امروز با شدتي عجيب اولويت پيدا كرده و در كانون توجهات قرار گرفته اما درست در همين شرايط انواع دغدغه‌هاي جدي مردانه در همين جامعه وجود دارند كه به هيچ گرفته مي‌شوند‌؛ از گرفتاري ركورد و بيكاري و ورشكستگي كارخانه‌ها و قاچاق كالا كه تبعاتش عمدتاً مردان را به عنوان مسئول سنتي تأمين خانواده آزار مي‌دهد تا رنج كهنه‌اي به نام خدمت سربازي اجباري و همگاني كه در ساختار اداري كشور ايران به مسئله‌اي لاينحل مي‌ماند. 

در همين روزهايي كه خبر پشت در ماندن چند زن ايراني در مقابل ورزشگاه‌ها به تيتر اول رسانه‌ها تبديل شد، خبرهاي تلخ و جداگانه‌اي داشتيم در مورد به رگبار بسته شدن سربازان وظيفه بي‌گناه توسط تعدادي از هم‌خدمتي‌هاي‌شان كه بدون شرايط رواني استاندارد لباس رزم پوشيدند و به سيم آخر زدند. به آن اخبار چقدر توجه شد؟ در مورد اين دو سال عمر مفيد جوانان ايراني كه به جاي صرف در راه مهارت‌آموزي و كمك به اتصال مفيد آنها به بازار كار و صنعت در مسير رژه و سينه‌خيز و كلاغ‌پر مي‌گذرد چقدر محتوا توليد شده؟ 

در ضرورت قوي بودن بنيه نظامي و دفاعي كشور جاي كوچكترين ترديدي نيست اما آيا واقعاً هنوز شيوه سربازي اجباري بهترين و به صرفه‌ترين راه براي رسيدن به اين هدف است؟ ما در مورد اين مسائل چقدر سخن مي‌گوييم و در مورد حضور زنان در استاديوم‌ها چقدر جدل مي‌كنيم؟ البته كه هيچ مشكلي نبايد ما را از پرداختن به مشكلي ديگر بر حذر بدارد اما منصفانه قضاوت كنيد كه با شرايط كنوني جامعه ايراني، بحث راهيابي آزادانه زنان فوتبال‌دوست به سكوي استاديوم‌ها در چه اولويتي از دغدغه‌هاي شهروندي و حتي جنسيتي قرار دارد؟

كاش پشت اين بحث‌هاي شيك و خوشرنگ، نگراني خالص ما براي همنوعان و هموطنان‌مان وجود داشت اما افسوس كه در بخش بزرگي از غائله، رد پاي تلاش براي خودنمايي و جلب توجه و تحسين‌هاي مجازي احساس مي‌شود. آخرش هم كار به جايي مي‌رسد كه دولتمردان دلسوز مي‌توانند با نشاندن فيلتر شده تعدادي زن در برخي ورزشگاه‌هاي ايران، ژست انجام تكليف بگيرند و ادعا كنند تمام مطالبات جامعه نسوان را پرداخت كرده‌اند. منتظر بمانيد و آن روز را ببينيد!
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱۲
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۰۹:۴۱ - ۱۳۹۶/۰۶/۲۰
" منع ورود بانوان به ورزشگاه‌ها يك دغدغه زنانه فرعي است كه امروز با شدتي عجيب اولويت پيدا كرده "
نصف جامعه از هر حقی، حتی حق اعتراض به ساده ترین و بدیهی ترین تفریح ها محرومند و این از منظر جامعه مردسالار به نمایندگی عصرایران دغدغه فرعیه!
نوشتین اگر این خواسته مطالبه واقعی زنان بود حتما تاحالا گشایشی شده بود!! اخر نفهمیدیم حق ورود به ورزشگاه برای زنان وجود داره یا نه. اگر حق هست چرا باید فشار باشه اگر نیست چرا با فشار جامعه بدست می آد!!
به نظر شما بیکاری تنها مشکل جامعه هست؟! خب پس ورزشگاه ها رو تعطیل کنین که کسی نره تا همه به فکر حل معضلات مهم مملکت باشن.
تاوان همه مشکلات جانعه رو زنان باید بدن. زمانی که حقی رو مطالبه میکنن سریعا یادآوری میشه مسائل مهمتری هست. گویا نصف جامعه اصولا مهم نیستن که مسائلشون و حقوق طبیعیشون بخاد دغدغه کسی باشه.
تعداد کاراکترهای مجاز:1200